گزافه گویی جدید فائزه هاشمی:
در حال حاضرگفتگوی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در یک مسیر غیرعقلانی افتاده است، هر دو طرف هم به این مسخره بازیها دامن میزنند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ فائزه هاشمی، دختر حاشیه دار آیت الله هاشمی و از فعالان فتنه 88 که به ارائه نظریات شاد و اظهارات ساختارشکنانه شهره بوده و هست، در جدیدترین گفتگوی خود به سایت اصلاح طلب انصاف نیوز گفته است: «اگر من تصمیمگیر بودم باز کردن سفارت آمریکا در تهران و سفارت ایران در واشنگتن را بدون هیچ مذاکرهای دنبال میکردم». وی در ادامه مدعی شده است: «تا کی بخاطر نداشتن رابطه با آمریکا به روسیه و چین باج بدهیم و این کار را ارزش بدانیم»! دختر رئیس فقید مجمع تشخیص همچنین کشور را در شرایط فروپاشی همه جانبه ترسیم کرده که اگر هم اتفاقی نمی افتد به این دلیل است که مردم مایل به براندازی نیستند! مجموع اظهارات فائزه هاشمی در این گفتگو شامل حسرتها، توهمات و آرزوهای دشمنان انقلاب اسلامی و راس آن آمریکاست که وی تحت عنوان تحلیل و پیشنهاد ارائه داده است.
بخش های مهم اظهارات فائزه هاشمی را در ادامه خواهید خواند:
*چشمانداز خوبی (برای اقتصاد ایران) دیده نمیشود و دلیلش فقط تحریمهای آمریکا نیست؛ نپیوستن به اف.ای.تی.اف که موجب بلوکه شدن پولهای ما در کشورهای دیگر از جمله کره جنوبی شده است نیز یکی دیگر از موانع اقتصادی کشور است. حتی کشورهای مثلا” دوست ما مثل چین و هند و روسیه و ترکیه نیز دربرابر نفت نه ارز به ما میدهند و نه کالاهای مورد نیاز بلکه کالاهای مورد نظرخودشان را به جای پرداخت این پول به ما تحمیل میکنند. پایه این مشکلات سیاستهای خارجی است که بر اساس منافع ملی ما تنظیم نشده است.
*امروزه در یک فروپاشی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار داریم، اگر اتفاقی نمیافتد به دلیل عدم تمایل مردم نسبت به براندازیست، چون آزموده را آزمودن خطاست. چون پول در این کشور به دلیل منابع فراوان وجود دارد، هر کسی درست یا نادرست تقریبا یاد گرفته چگونه کسب درآمد کند و امورات کم و زیاد انجام میشود، احتمالا همین روند ادامه مییابد. بنظرم با این وضعیت اگر یک میخ نیز به جای مدیران قرار میگرفت همین روند ادامه می یافت. متاسفانه از دوره آقای احمدی نژاد در مسیر غلطی افتادیم.
*یکی از مهم ترین مسائل کشور ما رابطه با آمریکاست که این انحراف با اقدام دانشجویان خط امام شروع شد، عمدتا جریان چپ مانع از سرگیری روابط بود، کشور از این افراد و این تفکر چه از نظر اقتصادی و چه در سیاست در دورانهای مختلف ضربه خورده است. امروز معذرتخواهی کردهاند اما چه فایده؟ حمله به سفارت آمریکا شروع شد، دانشجویان احساساتی عمل کردند، ولی چرا حکومت این کار را ادامه داد و مشکلات را بیشتر کرد تا حالا که بگوییم مرغ یک پا دارد.
*در حال حاضرگفتگوی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در یک مسیر غیرعقلانی افتاده است، هر دو طرف هم به این مسخره بازیها دامن میزنند. اگر من تصمیمگیر بودم باز کردن سفارت آمریکا در تهران و سفارت ایران در واشنگتن را بدون هیچ مذاکرهای دنبال میکردم. سفارتها بر پایهی اصول حقوق بینالملل اداره میشوند، اگر هم برخوردی از طرف آمریکا صورت گرفت اقدام متقابل انجام میدادم. کاری که همه دنیا میکنند.
*با وجود جنگ سرد و بیشترین تنش بین آمریکا و شوروی، یک روز روابط این دو کشور قطع نشده است و یا روابط چین و آمریکا در حال حاضر، قطع روابط معنا ندارد، اصرار بر این موضوع ضعف و کم آوردن است و یا اهداف دیگری را دنبال میکنند، در هر صورت منافع ملی، حقوق مردم و جامعه است که آسیب دیده است. باید شهامت داشته باشیم اشتباه خودمان را بپذیریم و جبران کنیم.
*در دورههایی از جمله زمان ریاست جمهوری بابا تا حدودی در این مسیر قرار گرفتیم، ولی فشارها از چپ و راست مانع از ادامه آن شد. منظورم از چپ هم اصلاح طلبان چپ امروزیست.
*در حال حاضر سیاست و الگوی جدی وجود ندارد، هر چه میشنویم مقاومت است و اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر چه؟ مقاومت با چه هدفی؟ آیا این اهداف را در کشور خود و برای مردم خود پیاده کردهایم که حالا دنبال اجرای آن در جهان باشیم؟ خوب حرف میزنیم و برعکس عمل میکنیم. در حال حاضر به جز نسخههای غربی چه نسخه توسعهای موفقی در دنیا وجود دارد؟
*شرط لازم برای صادرات نیز ارتباط با جهان توسعه یافته است که آمریکا در راس آن قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم با دنیا ارتباط داریم اما با آمریکا نه، نتیجه این سیاست را دیدهایم. در اقتصاد مزیتها و منافع حرف میزنند، دنیا اقتصاد کوچک و فروپاشیدهی ما را در مقابل اقتصاد آمریکا انتخاب نمیکند، آمریکا کشورها و شرکتها را در انتخاب میگذارد و اینگونه است که تحریمها جواب میدهد؛ نمیشود روی هوا صحبت کرد و فقط شعار داد. اگر میخواهیم در دنیا تأثیرگذار باشیم، بایستی اول در درون به توسعه برسیم. باید اول در کشور خودمان اصلاحات را انجام بدهیم.
*بابا اعتقاد داشت که صدور انقلاب یعنی کشور خودمان را آنچنان آباد و آزاد و توسعهیافته بکنیم که هم بر سیاستهای جهانی در یک روند معقول تأثیرگذار باشیم و هم ملتها و کشورهای دیگر خود به خود به سمت ما گرایش و از ما الگوبرداری کنند، در بهار عربی نشنیدیم که کسی بگوید میخواهیم شبیه ایران شویم همه میخواستند مثل ترکیه شوند.
*آمریکا از منظری کدخدای جهان است چرا که بزرگترین اقتصاد و دموکراسی را دارد. تا کی بخاطر نداشتن رابطه با آمریکا به روسیه و چین باج بدهیم و این کار را ارزش بدانیم. وضعیت کشور نشان میدهد که بیراهه رفتهایم. برای برقراری یک تعامل مثبت با دنیا و قرار گرفتن در روند جهانی شدن باید آن را قبول کنیم، تابحال ما ضرر کردهایم.
*احمدی نژاد فرهنگ کار را نابود کرد و تلاش برای کسب درآمد را از بین برد... از این واقعیت دور که هر کسی کار کند درآمد و پیشرفت هم دارد، نمیشود کار نکرد و توقع پول از دولت داشت مشابه یارانههای آقای احمدی نژاد و ادامه این سیاست غلط توسط آقای روحانی.
*با ثروتمند بودن و یا به قول برخی ریاکاران، اشرافیگری موافقم، و باید به جای ترویج فقر بین همه، به ترویج ثروت پرداخت تا همه انسانها به زندگی خوب و یا به قول اینها اشرافی برسند، معنی توسعه نیز همین است.
*در چهار انتخابات اخیر اصلاح طلبان پیروزیهای خوبی بدست آوردند ولی عمدتا تو زرد از آب درآمدند. از شاخصهای اصلاحطلبی فاصله گرفتند، در وقایع مختلف مثل سال ۹۶ و ۹۸ پشت مردم را خالی و مردم را ناامید کردند.
*هم آقای خاتمی، هم احزاب اصلاح طلب و تمام ما که مردم را ترغیب به حضور در انتخابات کردیم باید پاسخگو باشیم.
*امیدها به آقای روحانی زیاد بود، بابا این امیدها را ایجاد کرد. بعد از فوت بابا آقای روحانی دگرگون شد، بسیار دور از انتظار بود، همه چیز تغییر کرد. با رفتن بابا امید رفت، خیلیها از جمله برخی احزاب و افراد اصلاح طلب هم عوض شدند، انگار پشتیبان خود را از دست دادهاند و دیگر امیدی به تغییر ندارند.
بخش های مهم اظهارات فائزه هاشمی را در ادامه خواهید خواند:
*چشمانداز خوبی (برای اقتصاد ایران) دیده نمیشود و دلیلش فقط تحریمهای آمریکا نیست؛ نپیوستن به اف.ای.تی.اف که موجب بلوکه شدن پولهای ما در کشورهای دیگر از جمله کره جنوبی شده است نیز یکی دیگر از موانع اقتصادی کشور است. حتی کشورهای مثلا” دوست ما مثل چین و هند و روسیه و ترکیه نیز دربرابر نفت نه ارز به ما میدهند و نه کالاهای مورد نیاز بلکه کالاهای مورد نظرخودشان را به جای پرداخت این پول به ما تحمیل میکنند. پایه این مشکلات سیاستهای خارجی است که بر اساس منافع ملی ما تنظیم نشده است.
*امروزه در یک فروپاشی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار داریم، اگر اتفاقی نمیافتد به دلیل عدم تمایل مردم نسبت به براندازیست، چون آزموده را آزمودن خطاست. چون پول در این کشور به دلیل منابع فراوان وجود دارد، هر کسی درست یا نادرست تقریبا یاد گرفته چگونه کسب درآمد کند و امورات کم و زیاد انجام میشود، احتمالا همین روند ادامه مییابد. بنظرم با این وضعیت اگر یک میخ نیز به جای مدیران قرار میگرفت همین روند ادامه می یافت. متاسفانه از دوره آقای احمدی نژاد در مسیر غلطی افتادیم.
*یکی از مهم ترین مسائل کشور ما رابطه با آمریکاست که این انحراف با اقدام دانشجویان خط امام شروع شد، عمدتا جریان چپ مانع از سرگیری روابط بود، کشور از این افراد و این تفکر چه از نظر اقتصادی و چه در سیاست در دورانهای مختلف ضربه خورده است. امروز معذرتخواهی کردهاند اما چه فایده؟ حمله به سفارت آمریکا شروع شد، دانشجویان احساساتی عمل کردند، ولی چرا حکومت این کار را ادامه داد و مشکلات را بیشتر کرد تا حالا که بگوییم مرغ یک پا دارد.
*در حال حاضرگفتگوی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در یک مسیر غیرعقلانی افتاده است، هر دو طرف هم به این مسخره بازیها دامن میزنند. اگر من تصمیمگیر بودم باز کردن سفارت آمریکا در تهران و سفارت ایران در واشنگتن را بدون هیچ مذاکرهای دنبال میکردم. سفارتها بر پایهی اصول حقوق بینالملل اداره میشوند، اگر هم برخوردی از طرف آمریکا صورت گرفت اقدام متقابل انجام میدادم. کاری که همه دنیا میکنند.
*با وجود جنگ سرد و بیشترین تنش بین آمریکا و شوروی، یک روز روابط این دو کشور قطع نشده است و یا روابط چین و آمریکا در حال حاضر، قطع روابط معنا ندارد، اصرار بر این موضوع ضعف و کم آوردن است و یا اهداف دیگری را دنبال میکنند، در هر صورت منافع ملی، حقوق مردم و جامعه است که آسیب دیده است. باید شهامت داشته باشیم اشتباه خودمان را بپذیریم و جبران کنیم.
*در دورههایی از جمله زمان ریاست جمهوری بابا تا حدودی در این مسیر قرار گرفتیم، ولی فشارها از چپ و راست مانع از ادامه آن شد. منظورم از چپ هم اصلاح طلبان چپ امروزیست.
*در حال حاضر سیاست و الگوی جدی وجود ندارد، هر چه میشنویم مقاومت است و اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر چه؟ مقاومت با چه هدفی؟ آیا این اهداف را در کشور خود و برای مردم خود پیاده کردهایم که حالا دنبال اجرای آن در جهان باشیم؟ خوب حرف میزنیم و برعکس عمل میکنیم. در حال حاضر به جز نسخههای غربی چه نسخه توسعهای موفقی در دنیا وجود دارد؟
*شرط لازم برای صادرات نیز ارتباط با جهان توسعه یافته است که آمریکا در راس آن قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم با دنیا ارتباط داریم اما با آمریکا نه، نتیجه این سیاست را دیدهایم. در اقتصاد مزیتها و منافع حرف میزنند، دنیا اقتصاد کوچک و فروپاشیدهی ما را در مقابل اقتصاد آمریکا انتخاب نمیکند، آمریکا کشورها و شرکتها را در انتخاب میگذارد و اینگونه است که تحریمها جواب میدهد؛ نمیشود روی هوا صحبت کرد و فقط شعار داد. اگر میخواهیم در دنیا تأثیرگذار باشیم، بایستی اول در درون به توسعه برسیم. باید اول در کشور خودمان اصلاحات را انجام بدهیم.
*بابا اعتقاد داشت که صدور انقلاب یعنی کشور خودمان را آنچنان آباد و آزاد و توسعهیافته بکنیم که هم بر سیاستهای جهانی در یک روند معقول تأثیرگذار باشیم و هم ملتها و کشورهای دیگر خود به خود به سمت ما گرایش و از ما الگوبرداری کنند، در بهار عربی نشنیدیم که کسی بگوید میخواهیم شبیه ایران شویم همه میخواستند مثل ترکیه شوند.
*آمریکا از منظری کدخدای جهان است چرا که بزرگترین اقتصاد و دموکراسی را دارد. تا کی بخاطر نداشتن رابطه با آمریکا به روسیه و چین باج بدهیم و این کار را ارزش بدانیم. وضعیت کشور نشان میدهد که بیراهه رفتهایم. برای برقراری یک تعامل مثبت با دنیا و قرار گرفتن در روند جهانی شدن باید آن را قبول کنیم، تابحال ما ضرر کردهایم.
*احمدی نژاد فرهنگ کار را نابود کرد و تلاش برای کسب درآمد را از بین برد... از این واقعیت دور که هر کسی کار کند درآمد و پیشرفت هم دارد، نمیشود کار نکرد و توقع پول از دولت داشت مشابه یارانههای آقای احمدی نژاد و ادامه این سیاست غلط توسط آقای روحانی.
*با ثروتمند بودن و یا به قول برخی ریاکاران، اشرافیگری موافقم، و باید به جای ترویج فقر بین همه، به ترویج ثروت پرداخت تا همه انسانها به زندگی خوب و یا به قول اینها اشرافی برسند، معنی توسعه نیز همین است.
*در چهار انتخابات اخیر اصلاح طلبان پیروزیهای خوبی بدست آوردند ولی عمدتا تو زرد از آب درآمدند. از شاخصهای اصلاحطلبی فاصله گرفتند، در وقایع مختلف مثل سال ۹۶ و ۹۸ پشت مردم را خالی و مردم را ناامید کردند.
*هم آقای خاتمی، هم احزاب اصلاح طلب و تمام ما که مردم را ترغیب به حضور در انتخابات کردیم باید پاسخگو باشیم.
*امیدها به آقای روحانی زیاد بود، بابا این امیدها را ایجاد کرد. بعد از فوت بابا آقای روحانی دگرگون شد، بسیار دور از انتظار بود، همه چیز تغییر کرد. با رفتن بابا امید رفت، خیلیها از جمله برخی احزاب و افراد اصلاح طلب هم عوض شدند، انگار پشتیبان خود را از دست دادهاند و دیگر امیدی به تغییر ندارند.