نگاه و تحلیلش نسبت به دفاع مقدس نسبت به خیلیها تفاوت دارد اما شاعر لحظههای ناب است و نوشتههایش دلی و حال و هوای روزهای بیادعایی دوران دفاع، عشق، امید و ایثار را یادآور میسازد. او از همان ابتدای گفتوگو تأکید میکند: ۵۰۰ هزار شهید، یعنی انسانهایی که گاهی هر کدام آنها توانایی اداره یک شهر و استان را داشتند، مگر میتوان از آنها راحت گذشت.
شهدای ایران: نگاه و تحلیلش نسبت به دفاع مقدس نسبت به خیلیها تفاوت دارد اما شاعر لحظههای ناب است و نوشتههایش دلی و حال و هوای روزهای بیادعایی دوران دفاع، عشق، امید و ایثار را یادآور میسازد. او از همان ابتدای گفتوگو تأکید میکند: ۵۰۰ هزار شهید، یعنی انسانهایی که گاهی هر کدام آنها توانایی اداره یک شهر و استان را داشتند، مگر میتوان از آنها راحت گذشت.
«احمد سلامی راد» متولد ۱۳۳۵ در مشهد است که ورودش ابتدا به سپاه با علاقهاش به فعالیتهای اول انقلاب شکل گرفت و سپس با قبولی در دانشگاه به صدا و سیمای تهران راه یافت.
وی ادامه میدهد: از سال ۵۸ وارد سپاه شدم. آن زمان دیپلمم را گرفته بودم و فعالیتهایی هم پیش از انقلاب داشتم. افتخار شاگردی مرحوم حاج آقای نیری در کلاسهای عقیدتی در سال ۵۵ سبب ورودم به مجموعه سپاه شد.
جرئت نوشتن از رزمندهها
این رزمنده دوران دفاع مقدس میگوید: از سالهای دور به هنر علاقهمند و خوشنویس بودم. در سپاه نیز از همان ابتدا در واحد روابط عمومی مشغول به کار شدم و در مقطعی مدیریت خبر سپاه بر عهده من بود.
از اعزامش به جبهه که میپرسم، اظهار میکند: سال ۶۰ به جبهه عازم شدم و مسئولیت روابط عمومی ستاد خراسان در جبهه را بر عهده گرفتم.
او خاطرنشان میسازد: در تبلیغات سپاه و در مأموریتی مجروح و ۷۰ روز در بیمارستان بستری بودم، عشق به اعتقاداتمان به گونهای بود که دنبال گرفتن درصد جانبازی و این حرفها نبودیم. من یک انسان معمولی هستم و نسبت به رزمندگان بزرگی که با پروازشان قصیدهها را نوشتند، حتی گاهی جرئت نمیکنم برای آنها بنویسم چه برسد که خودم را از آنها بدانم.
او درباره وظایف و خاطراتش در دوران دفاع مقدس میگوید: در جبهه به یاد دارم نوار کاست سخنرانیهای بزرگانی چون شهید رجایی، شهید چراغچی، شهید علی حسینی و... را از سپاه اهواز میگرفتم و به فرماندهها تحویل میدادم تا در جبهه آنها را گوش کنند.
از حضور جدیترش به جبهه که میپرسم، بیان میدارد: آن زمان جبهه رفتن یک امر متداول بود و من هم از سال ۵۹ مشتاق رفتن بودم و در نخستین فرصتی که سال ۶۰ تا ۶۲ پیش آمد در جبهه حضور پیدا کردم.
او در ادامه میگوید: رفتم تا حال و هوای جبهه را ببینم اما ما اسلحه به دست نمیگرفتیم و کارمان تبلیغات و کار فرهنگی بود و در همین حوزهها کار کردیم. ابتدا به اهواز اعزام و در تیپ ۲۱ امام رضا(ع) مشهد مشغول به کار شدم زیرا هنوز لشکرها شکل نگرفته بودند. معمولاً دو الی سه ماه در جبهه بودم و برمیگشتم و در مجموع حدود ۱۸ ماه در جبهه حضور داشتم. آن زمان مدیر روابط عمومی سپاه شمال شرق بودم و سپس بیش از سه ماه به عنوان نیروهای تبلیغات و خطاطی به لبنان اعزام شدم.
نگاه زیبای خدا در فتح خرمشهر
او مهمترین خاطرهاش از دوران دفاع مقدس را حضورش در فتح خرمشهر میداند و اظهار میدارد: روز فتح خرمشهر با لشکر نصر به واسطه تبلیغات آنجا بودم و عکاسی میکردم. آن التهاب و شور و شوق فتح خرمشهر را نمیتوان فراموش کرد. هنگامی که رزمندهها، عراقیها را محاصره کردند ترس عجیبی از رزمندههای ما در تمام وجودشان دیده میشد. خداوند آنجا به معنای واقعی به رزمندهها کمک میکرد و آن روز تجلی همه زیباییهای نگاه خداوند بود که قابل توصیف نیست.
نوشتن خاطرات رزمندهها
او درباره قبولی در دانشگاه صدا و سیما در سال ۶۴ که جدیتر وارد فضای هنری میشود، اظهار میدارد: به دلیل قبولی در دانشگاه صدا و سیمای تهران در رشته تولید سیما با گرایش فیلمنامهنویسی، از سپاه بیرون آمدم. مدتی در کنار تحصیل در دانشگاه در واحد تبلیغات و انتشارات سپاه تهران به دعوت شاعر محبوب کشورمان شهید احمد زارعی به مکتوب کردن خاطرات رزمندگان پرداختم که این خاطرات بخشی به داستان و بخش دیگری برای نگارش فیلمنامه آماده میشد که همان زمان، مجموعههای داستانی چاپ شد که تعدادی از داستانها به قلم من بود.
سلامی راد که پس از دانشآموختگی از دانشگاه، تهیهکنندگی برنامههای مختلف از جمله سریال، گزارش، مستند و... را برعهده گرفت، تصریح میکند: دو سالی در شبکههای ملی به عنوان تهیهکننده کار کردم و سپس به مشهد بازگشتم و از سال ۷۱ در قسمت واحد سیما مشغول به کار شدم و بعدها تهیهکنندگی چند سریال را برعهده گرفتم که میتوان به سریال «شبهای مرداد» اشاره کرد.
او تأکید میکند: در حال حاضر مشغول جمعآوری مجموعهای از اشعار و آثارم هستم که به زودی به چاپ خواهد رسید و معتقدم دوران دفاع مقدس نانوشتههای بسیار دارد.
«احمد سلامی راد» متولد ۱۳۳۵ در مشهد است که ورودش ابتدا به سپاه با علاقهاش به فعالیتهای اول انقلاب شکل گرفت و سپس با قبولی در دانشگاه به صدا و سیمای تهران راه یافت.
وی ادامه میدهد: از سال ۵۸ وارد سپاه شدم. آن زمان دیپلمم را گرفته بودم و فعالیتهایی هم پیش از انقلاب داشتم. افتخار شاگردی مرحوم حاج آقای نیری در کلاسهای عقیدتی در سال ۵۵ سبب ورودم به مجموعه سپاه شد.
جرئت نوشتن از رزمندهها
این رزمنده دوران دفاع مقدس میگوید: از سالهای دور به هنر علاقهمند و خوشنویس بودم. در سپاه نیز از همان ابتدا در واحد روابط عمومی مشغول به کار شدم و در مقطعی مدیریت خبر سپاه بر عهده من بود.
از اعزامش به جبهه که میپرسم، اظهار میکند: سال ۶۰ به جبهه عازم شدم و مسئولیت روابط عمومی ستاد خراسان در جبهه را بر عهده گرفتم.
او خاطرنشان میسازد: در تبلیغات سپاه و در مأموریتی مجروح و ۷۰ روز در بیمارستان بستری بودم، عشق به اعتقاداتمان به گونهای بود که دنبال گرفتن درصد جانبازی و این حرفها نبودیم. من یک انسان معمولی هستم و نسبت به رزمندگان بزرگی که با پروازشان قصیدهها را نوشتند، حتی گاهی جرئت نمیکنم برای آنها بنویسم چه برسد که خودم را از آنها بدانم.
او درباره وظایف و خاطراتش در دوران دفاع مقدس میگوید: در جبهه به یاد دارم نوار کاست سخنرانیهای بزرگانی چون شهید رجایی، شهید چراغچی، شهید علی حسینی و... را از سپاه اهواز میگرفتم و به فرماندهها تحویل میدادم تا در جبهه آنها را گوش کنند.
از حضور جدیترش به جبهه که میپرسم، بیان میدارد: آن زمان جبهه رفتن یک امر متداول بود و من هم از سال ۵۹ مشتاق رفتن بودم و در نخستین فرصتی که سال ۶۰ تا ۶۲ پیش آمد در جبهه حضور پیدا کردم.
او در ادامه میگوید: رفتم تا حال و هوای جبهه را ببینم اما ما اسلحه به دست نمیگرفتیم و کارمان تبلیغات و کار فرهنگی بود و در همین حوزهها کار کردیم. ابتدا به اهواز اعزام و در تیپ ۲۱ امام رضا(ع) مشهد مشغول به کار شدم زیرا هنوز لشکرها شکل نگرفته بودند. معمولاً دو الی سه ماه در جبهه بودم و برمیگشتم و در مجموع حدود ۱۸ ماه در جبهه حضور داشتم. آن زمان مدیر روابط عمومی سپاه شمال شرق بودم و سپس بیش از سه ماه به عنوان نیروهای تبلیغات و خطاطی به لبنان اعزام شدم.
نگاه زیبای خدا در فتح خرمشهر
او مهمترین خاطرهاش از دوران دفاع مقدس را حضورش در فتح خرمشهر میداند و اظهار میدارد: روز فتح خرمشهر با لشکر نصر به واسطه تبلیغات آنجا بودم و عکاسی میکردم. آن التهاب و شور و شوق فتح خرمشهر را نمیتوان فراموش کرد. هنگامی که رزمندهها، عراقیها را محاصره کردند ترس عجیبی از رزمندههای ما در تمام وجودشان دیده میشد. خداوند آنجا به معنای واقعی به رزمندهها کمک میکرد و آن روز تجلی همه زیباییهای نگاه خداوند بود که قابل توصیف نیست.
نوشتن خاطرات رزمندهها
او درباره قبولی در دانشگاه صدا و سیما در سال ۶۴ که جدیتر وارد فضای هنری میشود، اظهار میدارد: به دلیل قبولی در دانشگاه صدا و سیمای تهران در رشته تولید سیما با گرایش فیلمنامهنویسی، از سپاه بیرون آمدم. مدتی در کنار تحصیل در دانشگاه در واحد تبلیغات و انتشارات سپاه تهران به دعوت شاعر محبوب کشورمان شهید احمد زارعی به مکتوب کردن خاطرات رزمندگان پرداختم که این خاطرات بخشی به داستان و بخش دیگری برای نگارش فیلمنامه آماده میشد که همان زمان، مجموعههای داستانی چاپ شد که تعدادی از داستانها به قلم من بود.
سلامی راد که پس از دانشآموختگی از دانشگاه، تهیهکنندگی برنامههای مختلف از جمله سریال، گزارش، مستند و... را برعهده گرفت، تصریح میکند: دو سالی در شبکههای ملی به عنوان تهیهکننده کار کردم و سپس به مشهد بازگشتم و از سال ۷۱ در قسمت واحد سیما مشغول به کار شدم و بعدها تهیهکنندگی چند سریال را برعهده گرفتم که میتوان به سریال «شبهای مرداد» اشاره کرد.
او تأکید میکند: در حال حاضر مشغول جمعآوری مجموعهای از اشعار و آثارم هستم که به زودی به چاپ خواهد رسید و معتقدم دوران دفاع مقدس نانوشتههای بسیار دارد.