سالها مبارزه پرمخاطره سیاسی، سالها جد و جهد جانکاه فرهنگی و ادبی، ه مرور ایام، آلاحمد را مردی تندخو، تلخ زبان و بیپروای ملاحظه اغیار بارآورد.
شهدای ایران: جلال آلاحمد در سال ۱۳۴۴ برای شرکت در سمیناری در هاروارد، به امریکا سفر کرد، با این حال سفرنامه او ۳۵ سال بعد و در واپسین سال دهه ۷۰ منتشر شد. آلاحمد در این سفر به جای بسنده کردن به برنامههای روتین و کم عیار سمینار، به موشکافی در باب نیمه پنهان امریکا پرداخت و مخصوصاً به مسئله سیاهان این کشور، توجهی ویژه مبذول داشت.
مصطفی زمانینیا در دیباچه این اثر- که زیر نظر شمسآلاحمد و توسط نشر فردوس نشر یافت- چنین آورده است: «جلال آلاحمد، از آن مردانِ یگانهای بوده که با رکود و سکون میانهای ندارند. مردانِ پویندهای که روح بیتابشان مجال نمیدهد در یک جا دوام بیاورند و طبع بیقرارشان اجازه نمیدهد به جغرافیای محیط کار و زندگیشان چنان انس بگیرند که مگر به اجبار زمانه، چند صباحی ترک کاشانه کنند. آل احمد، در «ماندن» احساس پوسیدگی میکرده و ذات جستوجوگر، خوی سرکش و ذهن عطش ناکش، او را مدام به این سو و آن سو روانه میکرده، تا در آن رفتوآمدها از ملال و حرمانش بکاهد؛ حال و هوایش را عوض کند؛ به آرامشی نسبی و موقتی دست یابد و سرانجام پاسخهای در خور و شایستهای برای پرسشهای اساسی بیابد...
سالها مبارزه پرمخاطره سیاسی، سالها جد و جهد جانکاه فرهنگی و ادبی، تحمل فشارهای سیاسی و بیانقطاع حکومت، ضربات پیاپی سانسور، حلقه محاصره هر دم تنگتر شونده ساواک، شکستهای ناخواسته و بنبستهای تحمیلی و... به مرور ایام، آلاحمد را مردی تندخو، تلخ زبان و بیپروای ملاحظه اغیار بارآورده و کار به آنجا رسانده که در اوایل سفر، در شرایطی که قریب به دو هفته از شروع مسافرتش میگذرد، وقتی با خودش خلوت میکند و عملکردش را در بوته نقد میگذارد، از اینکه در ۱۵ روز اخیر جوش نیاورده و با مخاطبانش مشاجره نکرده، متعجب میشود. آلاحمد در این کتاب نظرات تند و صریحی درباره حکومت شاهنشاهی ابراز میدارد و این نیش گزنده قلم او، در انتقاد از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران در دهه ۴۰ باعث این میشود که نتواند در آن ایام این کتاب را چاپ کند.»
زمانینیا در بخش دیگری از این مقدمه درباره حالات آل احمد در این سفر و نیز نسخهای که این سفرنامه بر مبنای آن منتشر شده نیز آورده است: «وی در مراحل مختلف سفر، همواره در حال شمارش پولهای اندکی است که همراه آورده و پیوسته نگران بیپولی و مدام مراقب مهار هزینهها و پرداختهای نقدی است.
درست است که جلال دلشوره بیپولی و تهی بودن جیبش را دارد، اما عزت نفسش را از دست نمیدهد و به هیچ وجه دلش نمیخواهد سربار دوستان و آشنایانش شود. حتی در مواقعی که مهمان رفقا و یاران است و آنها نمیگذارند، آلاحمد دست در جیبش کند، احساس خوشایندی ندارد و معذب است... متن کتاب به صورت دستنویس است و کلمات و جملات، روی اوراق دفترهای تحریر چهار سوراخه، مخصوص کلاسور، نوشته شدهاند.
قطع برگههای سفرنامه، به اصطلاح اهل فن، خشتی و در ابعاد ۱۸ در ۲۳ سانتیمتر است. کاغذها خط دارند و جلال آل احمد، در نگارش کتابش نهایت صرفهجویی را کرده است و از تکتک سطرهای نازک ورقهها سود برده و تقریباً فضای سفید باقی نگذاشته است. نسخه دستنویس، ۱۷۱ صفحه است و آلاحمد بالای تکتک صفحات را با خط خودش شمارهگذاری کرده است. همه برگهها در نهایت سلیقه و پاکیزگی نوشته شدهاند و به ندرت خط خوردگی دارند و مسلم است که نویسنده، جرح و تعدیل و حک و اصلاحش را روی ورقهای دیگری انجام داده و متن موجود، از نظر او، نسخه پاکنویس شده، نسخه نهایی و نسخه آماده تحویل به حروفچینی بوده است.»
مصطفی زمانینیا در دیباچه این اثر- که زیر نظر شمسآلاحمد و توسط نشر فردوس نشر یافت- چنین آورده است: «جلال آلاحمد، از آن مردانِ یگانهای بوده که با رکود و سکون میانهای ندارند. مردانِ پویندهای که روح بیتابشان مجال نمیدهد در یک جا دوام بیاورند و طبع بیقرارشان اجازه نمیدهد به جغرافیای محیط کار و زندگیشان چنان انس بگیرند که مگر به اجبار زمانه، چند صباحی ترک کاشانه کنند. آل احمد، در «ماندن» احساس پوسیدگی میکرده و ذات جستوجوگر، خوی سرکش و ذهن عطش ناکش، او را مدام به این سو و آن سو روانه میکرده، تا در آن رفتوآمدها از ملال و حرمانش بکاهد؛ حال و هوایش را عوض کند؛ به آرامشی نسبی و موقتی دست یابد و سرانجام پاسخهای در خور و شایستهای برای پرسشهای اساسی بیابد...
سالها مبارزه پرمخاطره سیاسی، سالها جد و جهد جانکاه فرهنگی و ادبی، تحمل فشارهای سیاسی و بیانقطاع حکومت، ضربات پیاپی سانسور، حلقه محاصره هر دم تنگتر شونده ساواک، شکستهای ناخواسته و بنبستهای تحمیلی و... به مرور ایام، آلاحمد را مردی تندخو، تلخ زبان و بیپروای ملاحظه اغیار بارآورده و کار به آنجا رسانده که در اوایل سفر، در شرایطی که قریب به دو هفته از شروع مسافرتش میگذرد، وقتی با خودش خلوت میکند و عملکردش را در بوته نقد میگذارد، از اینکه در ۱۵ روز اخیر جوش نیاورده و با مخاطبانش مشاجره نکرده، متعجب میشود. آلاحمد در این کتاب نظرات تند و صریحی درباره حکومت شاهنشاهی ابراز میدارد و این نیش گزنده قلم او، در انتقاد از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران در دهه ۴۰ باعث این میشود که نتواند در آن ایام این کتاب را چاپ کند.»
زمانینیا در بخش دیگری از این مقدمه درباره حالات آل احمد در این سفر و نیز نسخهای که این سفرنامه بر مبنای آن منتشر شده نیز آورده است: «وی در مراحل مختلف سفر، همواره در حال شمارش پولهای اندکی است که همراه آورده و پیوسته نگران بیپولی و مدام مراقب مهار هزینهها و پرداختهای نقدی است.
درست است که جلال دلشوره بیپولی و تهی بودن جیبش را دارد، اما عزت نفسش را از دست نمیدهد و به هیچ وجه دلش نمیخواهد سربار دوستان و آشنایانش شود. حتی در مواقعی که مهمان رفقا و یاران است و آنها نمیگذارند، آلاحمد دست در جیبش کند، احساس خوشایندی ندارد و معذب است... متن کتاب به صورت دستنویس است و کلمات و جملات، روی اوراق دفترهای تحریر چهار سوراخه، مخصوص کلاسور، نوشته شدهاند.
قطع برگههای سفرنامه، به اصطلاح اهل فن، خشتی و در ابعاد ۱۸ در ۲۳ سانتیمتر است. کاغذها خط دارند و جلال آل احمد، در نگارش کتابش نهایت صرفهجویی را کرده است و از تکتک سطرهای نازک ورقهها سود برده و تقریباً فضای سفید باقی نگذاشته است. نسخه دستنویس، ۱۷۱ صفحه است و آلاحمد بالای تکتک صفحات را با خط خودش شمارهگذاری کرده است. همه برگهها در نهایت سلیقه و پاکیزگی نوشته شدهاند و به ندرت خط خوردگی دارند و مسلم است که نویسنده، جرح و تعدیل و حک و اصلاحش را روی ورقهای دیگری انجام داده و متن موجود، از نظر او، نسخه پاکنویس شده، نسخه نهایی و نسخه آماده تحویل به حروفچینی بوده است.»