قابل توجه دستگاه های نظارتی و امنیتی
مدت زمان نهفتگی فتنهها مانند سرطان چندین برابر دوره ظهور آن است و منطقی این است که حلقههای فتنه از سالها قبل بر بستر افکار عمومی شکل گرفته و واقعه مورد نظر تنها بهانهای برای ظهور و تحقق فتنه است.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ این روزها شاهد افزایش تحرک رسانهای محکومان و متهمان کودتای امریکایی و فتنه سبز اموی در سال ۸۸ هستیم. عقل سلیم و تجربه فتنههای گذشته حکم میکند که این تحرکات را تصادفی و بدون برنامهریزی قبلی ندانسته و باور کنیم که بر اساس سناریوهای از پیش طراحی شده و با هدف بهره برداری در مقاطع خاص در آینده (نظیر انتخابات ۱٤۰۰) و به چالش کشیدن نظام و اجرای فتنههای بعدی انجام میشود. حقیقت این است که انقلاب اسلامی طی سه دهه «پساجنگ تحمیلی» هر ۱۰ سال (سالهای ۷۸، ۸۸ و ۹۸) با یک فتنه کودتاگونه و بزرگ، پنجه در پنجه شده و در هر سه فتنه در کنار لطف بی حد خداوند متعال، حداقل سه عامل مشتمل بر «مدیریت و رهبری بیبدیل و معنوی حضرت امام خامنهای»، «حضور آرمانی و متعهدانه مردم در صحنه دفاع از آرمانها و ارزشهای نظام اسلامی» و «حضور پررنگ و ایثارگرانه بسیجیان و صاحبان تفکر انقلابی در کنار مردم» سبب شکست توطئه و فتنه و پیروزی نظام اسلامی شده است.
فتنه اول- فتنه بالکانیزه کردن و تجزیه ایران (موسوم به فتنه کوی دانشگاه تهران)، در تیرماه ۷۸ بود که بر اساس اسناد موجود و از جمله کتاب خاطرات خانم تاچر (نخست وزیر وقت انگلیس) پس از تحمیل آتش بس و قطعنامه ۵۹۸ در سال ۶۷، با الگوگیری از فروپاشی شوروی با یک برنامه ریزی پیچیده و چند لایه و استقرار دولت غربگرای موسوم به اصلاحات (که نامش را از همان گلاسنوست و پروسترویکای شوروی گرفته است) و نفوذ جریانی در میکروفیزیک قدرت و ارکان حاکمیت طراحی شده بود که با حضور مردم در راهپیمایی ۲۳ تیرماه ۷۸ شکست خورده و رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد آن حادثه تلخ در ۱۹ تیرماه ۷۹ در جمع مسئولان نظام فرمودند: «اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.»
بلافاصله پس از شکست فتنه ۷۸، موج دوم براندازی با استفاده از «تجربیات فتنه ماضی»، «ظرفیتهای گسترده نفوذ جریانی» و «ظرفیتهای جدید مجازی» بر اساس دکترین ۹۶ بندی جورج سوروس موسوم به انقلابهای مخملین یا رنگی علیه نظام اسلامی بر بستر انتخابات به پرچمداری و مدیریت جبهه مشارکت و تندروهای جریان اصلاحات برای سال ۸۸ آغاز شد. نسخه انقلابهای (بخوانید کودتاهای) مخملین و رنگی جورج سوروس با اسم رمز مشترک «اعتراض به تقلب در انتخابات» از سال ۱۳۸۲ در کشورهای متعدد «کودتای صورتی و گل رز گرجستان ۱۳۸۲»، «کودتای نارنجی اوکراین ۱۳۸۳»، «کودتای سبز سدری لبنان ۱۳۸٤»، «کودتای جینی یا آبی کمرنگ بلاروس ۱۳۸۵»، «کودتای زعفرانی میانمار ۱۳۸۶» و «کودتای انگوری رنگ مولداوی ۱۳۸۸» به مرحله اجرا گذاشته و همگی با اسم رمز مشترک اعتراض به تقلب، دولتهای مردمی را ساقط و دولت طرفدار غرب در این کشورها زمام امور را در دست گرفته و عملاً کشورشان به دست غرب افتاد. برخلاف «تبلیغات مسموم امپراتوری رسانهای غرب با مدیریت شبکه ملکه انگلیس»، «سطحینگری سهل اندیشان داخلی» و «شبکه همکار غرب در داخل ایران»، وقایع انتخابات ۸۸، به هیچ وجه پسامد یک منازعه انتخاباتی بین دو رقیب بر بستر تقلب نبوده بلکه یک کودتای تمام عیار و فتنهای مرکب، پیچیده، بزرگ و حاصل یک برنامه ریزی دقیق ۱۰ ساله به منظور جبران ناکامی فتنه ۷۸ و با هدف گیری اصل نظام به بهانه انتخابات بود. بهعنوان مثال میرحسین موسوی که پس از سالها سکوت ظاهری و با طراحی و تدوین کتاب «جمهوری مسلمانان» طرح براندازی جمهوری اسلامی و هضم در الگوی نظام سلطه را پیریزی و پا در میدان انتخابات گذاشته بود، دو روز قبل از انتخابات ۸۸ در مصاحبه با روزنامه تایم تصریح میکند: «تظاهرات خیابانی ماهیت ساختار قدرت در ایران را تغییر خواهد داد؛ و هنگامی که خبرنگار میپرسد اگر شکست بخورید چه میشود؟ میگوید: تغییر آغاز شده و تنها بخشی از این تغییر، پیروزی در انتخابات است. هیچ عقبنشینیای در کار نیست». به هرحال استکبار غرب در دومین تجربه براندازی خود در ایران پس از انقلاب (در حالی که در تمام نمونههای مشابه در سایر کشورها به پیروزی رسیده بود) ضمن تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به ایران، طعم تلخ شکست را مجدداً تجربه کرد.
کودتاچیان امریکایی و فتنه گران داخلی، پس از ناکامی در تحقق و پیشبرد اهداف شیطانی و براندازانه خود، نه تنها دست از شرارت و توطئه برنداشتند بلکه پس از روی کار آمدن دولت متمایل به غرب، با قوت و شدت بیشتری مسیر موج سوم براندازی در سال ۹۸ را با استفاده از ظرفیتهای موجود در دستگاه اجرایی دنبال نمودند. موج سوم براندازی با تأکید بر «تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی بنا به درخواست عوامل و شبکه همکار داخلی سرویسهای جاسوسی غرب»، «ایجاد بحران معیشتی برای مردم»، «تعطیلی کارخانجات و بنگاههای تولیدی و از کار انداختن چرخهای اقتصادی و تولیدی کشور»، «تشدید و تکثیر مفاسد اقتصادی» و... بهمنظور به زانو درآوردن و به تسلیم کشاندن مسئولان نظام و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی از طریق «تخریب باورها و اعتقادات و ایمان و ناراضی سازی مردم»، «راهاندازی موج اعتراض عمومی و جنبشهای اجتماعی بی سر» و «تشدید فشارهای مردمی برای تسلیم شدن در برابر خواستههای ظالمانه استکبار» استمرار یافت، اما این موج نیز از تابستان ۹۷ تا آبان ماه ۹۸ (در حالیکه خود را حتی آماده برگزاری جشن براندازی در تهران کرده بودند) حاصلی جز شکستها و ناکامیهای پی در پی برای نظام سلطه در پی نداشت وجه مشترک همه فتنههای سه دهه گذشته «حضور مؤثر و تمام عیار تندروهای اردوگاه اصلاحات اعم از احزاب منحله جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب بهعنوان مجری دستورات و فرامین خارجی»، «برنامه ریزی و مهندسی چند لایهای بلند مدت»، «کنترل و هدایت فتنه از سوی بیگانگان»، «پازل سازی و داشتن طرحهای یدکی و فریب» و «آماده سازی افکار عمومی برای حمایت و همراهی با فتنهگران» بوده و هیچ فتنهای را نمیتوان یافت که بدون مقدمهچینی و انجام اقدامات زمینهای محقق شده باشد. مدت زمان نهفتگی فتنهها مانند سرطان چندین برابر دوره ظهور آن است و منطقی این است که حلقههای فتنه از سالها قبل و به تدریج بر بستر افکار عمومی شکل گرفته و واقعه مورد نظر تنها بهانهای برای ظهور و تحقق فتنه است.
بر این اساس میتوان گفت مواضع این روزهای تندروهای اصلاحات در فضای مجازی و مصاحبههایی که در روزنامهها و رسانههای زنحیرهای با طیف تندرو و محکومان و متهمان فتنه ۸۸ صورت میگیرد از یک برنامه ریزی فرصت محور جهت درگیر کردن نظام در فضاهای پساکرونا و یا فضاسازی برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری ۱٤۰۰ حکایت میکند و بر دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و قضایی است که با رصد دقیق خطوط تماس و ارتباطات و مواضع محکومان و متهمان فتنه ۸۸ و تقدم پیشگیری بر اقدام از تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به کشور، نظام و مردم جلوگیری کنند.
فتنه اول- فتنه بالکانیزه کردن و تجزیه ایران (موسوم به فتنه کوی دانشگاه تهران)، در تیرماه ۷۸ بود که بر اساس اسناد موجود و از جمله کتاب خاطرات خانم تاچر (نخست وزیر وقت انگلیس) پس از تحمیل آتش بس و قطعنامه ۵۹۸ در سال ۶۷، با الگوگیری از فروپاشی شوروی با یک برنامه ریزی پیچیده و چند لایه و استقرار دولت غربگرای موسوم به اصلاحات (که نامش را از همان گلاسنوست و پروسترویکای شوروی گرفته است) و نفوذ جریانی در میکروفیزیک قدرت و ارکان حاکمیت طراحی شده بود که با حضور مردم در راهپیمایی ۲۳ تیرماه ۷۸ شکست خورده و رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد آن حادثه تلخ در ۱۹ تیرماه ۷۹ در جمع مسئولان نظام فرمودند: «اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.»
بلافاصله پس از شکست فتنه ۷۸، موج دوم براندازی با استفاده از «تجربیات فتنه ماضی»، «ظرفیتهای گسترده نفوذ جریانی» و «ظرفیتهای جدید مجازی» بر اساس دکترین ۹۶ بندی جورج سوروس موسوم به انقلابهای مخملین یا رنگی علیه نظام اسلامی بر بستر انتخابات به پرچمداری و مدیریت جبهه مشارکت و تندروهای جریان اصلاحات برای سال ۸۸ آغاز شد. نسخه انقلابهای (بخوانید کودتاهای) مخملین و رنگی جورج سوروس با اسم رمز مشترک «اعتراض به تقلب در انتخابات» از سال ۱۳۸۲ در کشورهای متعدد «کودتای صورتی و گل رز گرجستان ۱۳۸۲»، «کودتای نارنجی اوکراین ۱۳۸۳»، «کودتای سبز سدری لبنان ۱۳۸٤»، «کودتای جینی یا آبی کمرنگ بلاروس ۱۳۸۵»، «کودتای زعفرانی میانمار ۱۳۸۶» و «کودتای انگوری رنگ مولداوی ۱۳۸۸» به مرحله اجرا گذاشته و همگی با اسم رمز مشترک اعتراض به تقلب، دولتهای مردمی را ساقط و دولت طرفدار غرب در این کشورها زمام امور را در دست گرفته و عملاً کشورشان به دست غرب افتاد. برخلاف «تبلیغات مسموم امپراتوری رسانهای غرب با مدیریت شبکه ملکه انگلیس»، «سطحینگری سهل اندیشان داخلی» و «شبکه همکار غرب در داخل ایران»، وقایع انتخابات ۸۸، به هیچ وجه پسامد یک منازعه انتخاباتی بین دو رقیب بر بستر تقلب نبوده بلکه یک کودتای تمام عیار و فتنهای مرکب، پیچیده، بزرگ و حاصل یک برنامه ریزی دقیق ۱۰ ساله به منظور جبران ناکامی فتنه ۷۸ و با هدف گیری اصل نظام به بهانه انتخابات بود. بهعنوان مثال میرحسین موسوی که پس از سالها سکوت ظاهری و با طراحی و تدوین کتاب «جمهوری مسلمانان» طرح براندازی جمهوری اسلامی و هضم در الگوی نظام سلطه را پیریزی و پا در میدان انتخابات گذاشته بود، دو روز قبل از انتخابات ۸۸ در مصاحبه با روزنامه تایم تصریح میکند: «تظاهرات خیابانی ماهیت ساختار قدرت در ایران را تغییر خواهد داد؛ و هنگامی که خبرنگار میپرسد اگر شکست بخورید چه میشود؟ میگوید: تغییر آغاز شده و تنها بخشی از این تغییر، پیروزی در انتخابات است. هیچ عقبنشینیای در کار نیست». به هرحال استکبار غرب در دومین تجربه براندازی خود در ایران پس از انقلاب (در حالی که در تمام نمونههای مشابه در سایر کشورها به پیروزی رسیده بود) ضمن تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به ایران، طعم تلخ شکست را مجدداً تجربه کرد.
کودتاچیان امریکایی و فتنه گران داخلی، پس از ناکامی در تحقق و پیشبرد اهداف شیطانی و براندازانه خود، نه تنها دست از شرارت و توطئه برنداشتند بلکه پس از روی کار آمدن دولت متمایل به غرب، با قوت و شدت بیشتری مسیر موج سوم براندازی در سال ۹۸ را با استفاده از ظرفیتهای موجود در دستگاه اجرایی دنبال نمودند. موج سوم براندازی با تأکید بر «تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی بنا به درخواست عوامل و شبکه همکار داخلی سرویسهای جاسوسی غرب»، «ایجاد بحران معیشتی برای مردم»، «تعطیلی کارخانجات و بنگاههای تولیدی و از کار انداختن چرخهای اقتصادی و تولیدی کشور»، «تشدید و تکثیر مفاسد اقتصادی» و... بهمنظور به زانو درآوردن و به تسلیم کشاندن مسئولان نظام و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی از طریق «تخریب باورها و اعتقادات و ایمان و ناراضی سازی مردم»، «راهاندازی موج اعتراض عمومی و جنبشهای اجتماعی بی سر» و «تشدید فشارهای مردمی برای تسلیم شدن در برابر خواستههای ظالمانه استکبار» استمرار یافت، اما این موج نیز از تابستان ۹۷ تا آبان ماه ۹۸ (در حالیکه خود را حتی آماده برگزاری جشن براندازی در تهران کرده بودند) حاصلی جز شکستها و ناکامیهای پی در پی برای نظام سلطه در پی نداشت وجه مشترک همه فتنههای سه دهه گذشته «حضور مؤثر و تمام عیار تندروهای اردوگاه اصلاحات اعم از احزاب منحله جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب بهعنوان مجری دستورات و فرامین خارجی»، «برنامه ریزی و مهندسی چند لایهای بلند مدت»، «کنترل و هدایت فتنه از سوی بیگانگان»، «پازل سازی و داشتن طرحهای یدکی و فریب» و «آماده سازی افکار عمومی برای حمایت و همراهی با فتنهگران» بوده و هیچ فتنهای را نمیتوان یافت که بدون مقدمهچینی و انجام اقدامات زمینهای محقق شده باشد. مدت زمان نهفتگی فتنهها مانند سرطان چندین برابر دوره ظهور آن است و منطقی این است که حلقههای فتنه از سالها قبل و به تدریج بر بستر افکار عمومی شکل گرفته و واقعه مورد نظر تنها بهانهای برای ظهور و تحقق فتنه است.
بر این اساس میتوان گفت مواضع این روزهای تندروهای اصلاحات در فضای مجازی و مصاحبههایی که در روزنامهها و رسانههای زنحیرهای با طیف تندرو و محکومان و متهمان فتنه ۸۸ صورت میگیرد از یک برنامه ریزی فرصت محور جهت درگیر کردن نظام در فضاهای پساکرونا و یا فضاسازی برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری ۱٤۰۰ حکایت میکند و بر دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و قضایی است که با رصد دقیق خطوط تماس و ارتباطات و مواضع محکومان و متهمان فتنه ۸۸ و تقدم پیشگیری بر اقدام از تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به کشور، نظام و مردم جلوگیری کنند.