از بعد از انتخابات مجلس یازدهم یا به بیانی درست و دقیقتر، از پیش از دوم اسفند، تقابلهای روشی و منشی در میان اصلاحطلبان دوباره اوج گرفت.
شهدای ایران: در میانه درگیری و نزاع دو طیف اصلی در جبهه اصلاحات، برخی اقوال و گمانهزنیها حکایت از رویکرد جدید اصلاحطلبان نسبت به انتخابات سال آینده دارد؛ حکایتی که قصد دارد چهرههای فنسالار اقتصادی را به جای چهرههای صرفا سیاسی، وارد گود نامزدی ریاستجمهوری ۱۴۰۰ کند.
از بعد از انتخابات مجلس یازدهم یا به بیانی درست و دقیقتر، از پیش از دوم اسفند، تقابلهای روشی و منشی در میان اصلاحطلبان دوباره اوج گرفت. برخی اصلاحطلبان که گرایشهای عملگرایانه معطوف به هسته سخت قدرت داشتند، نظیر حزب کارگزاران سازندگی، با تمام قدرت و همت وارد گود رقابت شدند و با ارائه لیست، حضورشان در انتخابات را اعلام کردند.
با این حال، قسمی دیگر از اصلاحطلبان که گرایشهای تقلیلناپذیر و نابگرایانه به امر سیاسی دارند، نظیر عناصر سابقا عضو در سازمانهایی مانند مشارکت و مجاهدین انقلاب، با پیش کشیدن انواع و اقسام موانع از جمله ردصلاحیتهای شورای نگهبان، عطای حضور در انتخابات را به لقایش بخشیدند و از موضعی حق بهجانب، دلیل شکست اصلاحات در انتخابات مجلس یازدهم را نه ناامیدی و دلزدگی بدنه اجتماعی این جبهه از عملکرد نمایندگان اصلاحطلب در مجلس دهم، بلکه استصواب نهاد نظارتی عنوان کردند. این درگیریها پس از انتخابات نیز با سردمداری کارگزاران سازندگی از یکسو و حامیان و اطرافیان نزدیک محمد خاتمی ادامه یافت. کارگزارانیها رقیب را به نابگرایی بدون توجه به عواقب این نوع سیاست متصف میکردند و در مقابل، حامیان خاتمی، کارگزاران را به شارلاتانیسم و دونبشگرایی در عالم سیاست متهم میکردند.
درگیری اصلاحطلبان بر سر نامزد اصلح
در میانه چنین جدالهای کلامی که ریشه در فلسفه سیاسی این دو طیف اصلاحطلب دارد، چندی است که گزینههای مورد نظر این دو طیف برای حمایت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مطرح میشود. آنطور که از شواهد و قرائن برمیآید، طیف نابگرا و ایدئولوژیک اصلاحات، تمایل چندانی به حمایت از گزینههای غیراصلاحطلب و ائتلافی، نظیر حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ ندارد و در عوض قصد دارد روی پای خود ایستاده و از نامزد خالص خود را معرفی کند؛ البته طیف نابگرا بهخوبی میداند که این نامزد خالص، باید قابلیت احراز صلاحیت از سوی نهاد نظارتی را داشته باشد که اگر چنین قابلیتی احصا نشود، بعید نیست که ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز همچون مجلس یازدهم از سوی این گروه، با تحریم مواجه شود.
اما از آن طرف، کارگزارانیها دل بزرگتری برای حمایت از گزینههای غیراصلاحطلب دارند. پس از پایان کار مجلس دهم و اتمام ماموریت ۱۲ ساله علی لاریجانی در بهارستان، بسیاری او را گزینه جدی اصلاحطلبان به ویژه طیف عملگرای آن یعنی کارگزاران سازندگی، برمیشمرند؛ موضوعی که تاکنون با واکنش اصحاب این حزب روبهرو نشده است؛ هرچند حمایت بیبدیل این حزب از لاریجانی برای تصدی ریاست مجلس دهم در مقابل محمدرضا عارف و خوی عملگرای شخص لاریجانی، گمانه حمایت مریدان هاشمیرفسنجانی از آقای فیلسوف را شدت و حدت بخشیده است.
ویترین پر و پیمان نامزدهای اصلاحطلب
علاوه بر لاریجانی، چندی است که اسامی و نامهای دیگری به خصوص از سمت پاستور برای درآمدن در ردای نامزدی اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری[به خصوص طیف عملگرای اصلاح طلب] مطرح میشود؛ به گزارش سایت فردا، افرادی نظیر عبدالناصر همتی رییس کل بانک مرکزی، رضا اردکانیان وزیر نیرو، سورنا ستاری معاون علمی رییسجمهوری، طیبنیا وزیر اقتصاد دولت اول روحانی و شاید مهمتر و جدیتر از همه اسحاق جهانگیری عضو حزب کارگزاران سازندگی و معاون اول رییسجمهوری که جملگی کسانی هستند که میتوانند بالقوه ذهن عملگرایان اصلاحطلب را برای حمایت از خود، مشغول کنند.
با این وجود، به نظر میرسد نابگرایان اصلاحطلب که دل خوشی از حسن روحانی و دولت او ندارند و باوجود برخورداری از انواع و اقسام امتیازات دولتی، منتقد شماره یک دولت تدبیر و امید هستند، حاضر نشوند پشت گزینههایی درآیند که سبقه حضور در پاستور را دارند. هر چند در این میان، حساب یک چهره دولتی از بقیه سواست و او در میان پاستورنشینان، بیشترین بخت را برای جلب حمایت نابگرایان دارد و آن چهره، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه است. با توجه به این واقعیت، چهرههایی مانند محمدرضا عارف جزو گزینههایی خواهند بود که از بخت بالاتری برای جلب اعتماد اصلاحطلبان نابگرا برخوردارند. هرچند نباید از کنار اسامی نسبتا بعیدی مثل مصطفی معین که در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ نیز سابقه نامزدی دارند، بهسادگی گذشت.
گزینههای اقتصادی جای گزینههای سیاسی
در میان گزینههایی که عملگرایان اصلاحطلب قصد حمایت از آنها را برای نامزدی در انتخابات ۱۴۰۰ دارند، یعنی همتی و اردکانیان و سورنا ستاری، محوریت اقتصاد به چشم میخورد. به بیانی کارگزارانیها، قصد دارند به جای سیاست، روی چهرهای با سابقه اقتصادی سرمایهگذاری کنند تا با این ترفند، بتوانند مردم را بهتر و بیشتر از رقیب نابگرایشان، جذب کنند. در شرایطی که موضوعات اقتصادی و معیشتی امروز در اولویت اول مردم قرار دارد، این ترفند، میتواند کارگر از آب درآید و موجب شکست سیاست نابگرایان شود. با این وجود، این سوال مطرح است که نابگرایان در چه شرایطی حاضر خواهند بود، سرمایه و اعتبار سیاسی خود را به پای گزینههای حداقلی و غیرخالص حزب کارگزاران سازندگی خرج کنند؟ البته سوالی که پیش از همه اینها ذهن تحلیلگر را به خود مشغول میکند این است که با وجود اینکه دولت تدبیر و امید، نتوانست برنامه مدونی برای پیشبرد بهینه امور اقتصادی کشور داشته باشد، آیا مردم حاضر خواهند بود به شخص دیگری از دولت برای در دست گرفتن زعامت پاستور، اعتماد کنند؟
از بعد از انتخابات مجلس یازدهم یا به بیانی درست و دقیقتر، از پیش از دوم اسفند، تقابلهای روشی و منشی در میان اصلاحطلبان دوباره اوج گرفت. برخی اصلاحطلبان که گرایشهای عملگرایانه معطوف به هسته سخت قدرت داشتند، نظیر حزب کارگزاران سازندگی، با تمام قدرت و همت وارد گود رقابت شدند و با ارائه لیست، حضورشان در انتخابات را اعلام کردند.
با این حال، قسمی دیگر از اصلاحطلبان که گرایشهای تقلیلناپذیر و نابگرایانه به امر سیاسی دارند، نظیر عناصر سابقا عضو در سازمانهایی مانند مشارکت و مجاهدین انقلاب، با پیش کشیدن انواع و اقسام موانع از جمله ردصلاحیتهای شورای نگهبان، عطای حضور در انتخابات را به لقایش بخشیدند و از موضعی حق بهجانب، دلیل شکست اصلاحات در انتخابات مجلس یازدهم را نه ناامیدی و دلزدگی بدنه اجتماعی این جبهه از عملکرد نمایندگان اصلاحطلب در مجلس دهم، بلکه استصواب نهاد نظارتی عنوان کردند. این درگیریها پس از انتخابات نیز با سردمداری کارگزاران سازندگی از یکسو و حامیان و اطرافیان نزدیک محمد خاتمی ادامه یافت. کارگزارانیها رقیب را به نابگرایی بدون توجه به عواقب این نوع سیاست متصف میکردند و در مقابل، حامیان خاتمی، کارگزاران را به شارلاتانیسم و دونبشگرایی در عالم سیاست متهم میکردند.
درگیری اصلاحطلبان بر سر نامزد اصلح
در میانه چنین جدالهای کلامی که ریشه در فلسفه سیاسی این دو طیف اصلاحطلب دارد، چندی است که گزینههای مورد نظر این دو طیف برای حمایت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مطرح میشود. آنطور که از شواهد و قرائن برمیآید، طیف نابگرا و ایدئولوژیک اصلاحات، تمایل چندانی به حمایت از گزینههای غیراصلاحطلب و ائتلافی، نظیر حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ ندارد و در عوض قصد دارد روی پای خود ایستاده و از نامزد خالص خود را معرفی کند؛ البته طیف نابگرا بهخوبی میداند که این نامزد خالص، باید قابلیت احراز صلاحیت از سوی نهاد نظارتی را داشته باشد که اگر چنین قابلیتی احصا نشود، بعید نیست که ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز همچون مجلس یازدهم از سوی این گروه، با تحریم مواجه شود.
اما از آن طرف، کارگزارانیها دل بزرگتری برای حمایت از گزینههای غیراصلاحطلب دارند. پس از پایان کار مجلس دهم و اتمام ماموریت ۱۲ ساله علی لاریجانی در بهارستان، بسیاری او را گزینه جدی اصلاحطلبان به ویژه طیف عملگرای آن یعنی کارگزاران سازندگی، برمیشمرند؛ موضوعی که تاکنون با واکنش اصحاب این حزب روبهرو نشده است؛ هرچند حمایت بیبدیل این حزب از لاریجانی برای تصدی ریاست مجلس دهم در مقابل محمدرضا عارف و خوی عملگرای شخص لاریجانی، گمانه حمایت مریدان هاشمیرفسنجانی از آقای فیلسوف را شدت و حدت بخشیده است.
ویترین پر و پیمان نامزدهای اصلاحطلب
علاوه بر لاریجانی، چندی است که اسامی و نامهای دیگری به خصوص از سمت پاستور برای درآمدن در ردای نامزدی اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری[به خصوص طیف عملگرای اصلاح طلب] مطرح میشود؛ به گزارش سایت فردا، افرادی نظیر عبدالناصر همتی رییس کل بانک مرکزی، رضا اردکانیان وزیر نیرو، سورنا ستاری معاون علمی رییسجمهوری، طیبنیا وزیر اقتصاد دولت اول روحانی و شاید مهمتر و جدیتر از همه اسحاق جهانگیری عضو حزب کارگزاران سازندگی و معاون اول رییسجمهوری که جملگی کسانی هستند که میتوانند بالقوه ذهن عملگرایان اصلاحطلب را برای حمایت از خود، مشغول کنند.
با این وجود، به نظر میرسد نابگرایان اصلاحطلب که دل خوشی از حسن روحانی و دولت او ندارند و باوجود برخورداری از انواع و اقسام امتیازات دولتی، منتقد شماره یک دولت تدبیر و امید هستند، حاضر نشوند پشت گزینههایی درآیند که سبقه حضور در پاستور را دارند. هر چند در این میان، حساب یک چهره دولتی از بقیه سواست و او در میان پاستورنشینان، بیشترین بخت را برای جلب حمایت نابگرایان دارد و آن چهره، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه است. با توجه به این واقعیت، چهرههایی مانند محمدرضا عارف جزو گزینههایی خواهند بود که از بخت بالاتری برای جلب اعتماد اصلاحطلبان نابگرا برخوردارند. هرچند نباید از کنار اسامی نسبتا بعیدی مثل مصطفی معین که در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ نیز سابقه نامزدی دارند، بهسادگی گذشت.
گزینههای اقتصادی جای گزینههای سیاسی
در میان گزینههایی که عملگرایان اصلاحطلب قصد حمایت از آنها را برای نامزدی در انتخابات ۱۴۰۰ دارند، یعنی همتی و اردکانیان و سورنا ستاری، محوریت اقتصاد به چشم میخورد. به بیانی کارگزارانیها، قصد دارند به جای سیاست، روی چهرهای با سابقه اقتصادی سرمایهگذاری کنند تا با این ترفند، بتوانند مردم را بهتر و بیشتر از رقیب نابگرایشان، جذب کنند. در شرایطی که موضوعات اقتصادی و معیشتی امروز در اولویت اول مردم قرار دارد، این ترفند، میتواند کارگر از آب درآید و موجب شکست سیاست نابگرایان شود. با این وجود، این سوال مطرح است که نابگرایان در چه شرایطی حاضر خواهند بود، سرمایه و اعتبار سیاسی خود را به پای گزینههای حداقلی و غیرخالص حزب کارگزاران سازندگی خرج کنند؟ البته سوالی که پیش از همه اینها ذهن تحلیلگر را به خود مشغول میکند این است که با وجود اینکه دولت تدبیر و امید، نتوانست برنامه مدونی برای پیشبرد بهینه امور اقتصادی کشور داشته باشد، آیا مردم حاضر خواهند بود به شخص دیگری از دولت برای در دست گرفتن زعامت پاستور، اعتماد کنند؟