عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران میگوید؛ انتخابات ایدهآل ما این است که فردی مثل جهانگیری یا محسن هاشمی را نامزد ریاست جمهوری کنیم.
شهدای ایران: روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
محمد قوچانی در گفتوگو با روزنامه ایران و در پاسخ این سؤال که حمایت کارگزاران از لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ چقدر صحت دارد؟ اظهار داشت: ما در کارگزاران در هیچ مصاحبه و سخنرانی صحبت از رئیسجمهوری آقای علی لاریجانی نکردهایم. من در مصاحبه با نشریه مثلث گفتم انتخابات ریاستجمهوری برای ما ایدهآل است که ما بتوانیم فردی مانند آقای جهانگیری یا آقای محسن هاشمی را نامزد کنیم و طیف مقابلمان هم آنقدر عاقل باشد که لاریجانی را نامزد کند. اگر این اتفاق بیفتد یک رقابت هدفمند در کشور رخ میدهد.
وی در این مصاحبه گفته است: بعضی دوستان ما از اصلاحطلبی جامعهمحور صحبت و سعی میکنند به آن رنگ و بویی بدهند که گویی تا به حال در جریان اصلاحات به جامعه بیتوجهی شده است. بعضی هم از توجه به اقشار فرودست سخن میگویند و بیانیههای چپگرایانه میدهند. از نظر ما ولی اصلاحطلبی تعریف، تاریخ، ریشه و مبنا و راهبرد مشخص دارد. سال ۷۳ اصلاحطلبی به این معنا وجود نداشت اما یک جریان چپ اسلامی یا جریان خط امامی بود که تمام این دغدغهها درباره مستضعفین و طبقات محروم جامعه در گفتمانش مطرح بود. در مقابل هم جریان راست سنتی که شامل گروههایی نظیر حزب موتلفه اسلامی و جامعه روحانیت مبارز بود قرار داشت؛ دوگانه اسلام پابرهنگان و اسلام ثروتمندان. حالا اگر دوستان میخواهند به آن تعبیر اسلام پابرهنگان برگردند، مسئلهای نیست؛ میتوانند برگردند. البته آن گفتمان الان نمایندگان بهتری دارد، مانند جنبش عدالتخواه.
قوچانی افزود: جریان اصلاحطلبی آن موقع که گفت من نماینده طبقه متوسطم منظورش این نبود که به محرومها و به عدالت توجه نمیکند، بلکه روشهای دهههای ۶۰ و ۷۰ را در دستیافتن به عدالت موثر نمیداند. مخالفت با سرکوب قیمت دلار برای نگهداشتن آن در قیمت ۷ تومان برای یک دوره طولانی و پرداخت مابهالتفاوت آن از جیب بیتالمال نگاه لیبرالی نبود بلکه عدالتخواهانه بود.
عضو کارگزاران در ادامه میگوید: دوستان اصلاحطلب ما میگویند دیگر نامزد اجارهای نمیخواهیم. حال آنکه به باور من آقای روحانی از خیلی از اصلاحطلبها اصلاحطلبتر است. اصلاحطلبی ژن نیست. افکار آقای روحانی در سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد و در مسائل فرهنگی و اجتماعی بسیار بازتر از بسیاری از دوستان اصلاحطلب است. کافی است ایشان را با آقای محتشمی مقایسه کنید. نمیشود چون آقای محتشمی منسوب به جناح چپ است او را اصلاحطلب بدانیم و روحانی را چون از جناح راست برآمده، اصولگرا و نامزد قرضی.
وی درباره ناکارآمدی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم گفت: باید سوال کنیم که چرا کار اصلاح ساختار شورای سیاستگذاری را اینقدر به تاخیر انداختند. امروز در حالی بر مزار مجلس دهم مویه میکنیم که بارها گفته بودیم فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس باید تشکیل شود و با رئیس دولت اصلاحات ارتباط تشکیلاتی داشته باشد. ما زمان را کشتهایم.
درباره سخنان قوچانی گفتنی است که اولاً جهانگیری در انتخابات سال ۹۶ حضور داشت اما قاطبه اصلاحطلبان او را کنار گذاشتند و روحانی را ترجیح دادند. حالا هم به اعتبار سنگینی کارنامه دولت روحانی بر سر معاون اول وی، بعید است جهانگیری نامزد طیف مدعی اصلاحات باشد.
ثانیاً تنازل انتخابات ۱۴۰۰ به رقابت جهانگیری با محسن هاشمی (و یا دیگر نامزد اصلاحطلبان) با علی لاریجانی، در واقع میل به مهندسی انتخابات است آن هم در حالی که حسین مرعشی پیش از این درباره حمایت از لاریجانی گفته بود حمایت از او، شرطبندی روی اسب بازنده است(!!)
ثالثاً عنوان «طبقه متوسط»، بهانه و پوششی بود تا حزب کارگزاران و دیگر احزاب لیبرالی قدرت ساخته، طبقات محروم را زیر پای اشرافیت و طبقات مرفه قربانی کنند و چنانکه در دولتهای مدعی سازندگی و اصلاحات و اعتدال کردند. تشدید ضریب جینی و شکاف طبقاتی در دولتهای مذکور، سندی بر این ادعاست.
رابعاً دولت سازندگی و دولت مدعی اعتدال با ادعای تعدیل اقتصادی بارها قیمتها را به شکل انفجاری افزایش دادند و ضمن رانتهای هنگفت مفسدانی پدید آوردند به نحوی که بیشترین اعتراضات اقتصادی و اجتماعی مربوط به این دولتها و مدیریتهای مربوط است.
محمد قوچانی در گفتوگو با روزنامه ایران و در پاسخ این سؤال که حمایت کارگزاران از لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ چقدر صحت دارد؟ اظهار داشت: ما در کارگزاران در هیچ مصاحبه و سخنرانی صحبت از رئیسجمهوری آقای علی لاریجانی نکردهایم. من در مصاحبه با نشریه مثلث گفتم انتخابات ریاستجمهوری برای ما ایدهآل است که ما بتوانیم فردی مانند آقای جهانگیری یا آقای محسن هاشمی را نامزد کنیم و طیف مقابلمان هم آنقدر عاقل باشد که لاریجانی را نامزد کند. اگر این اتفاق بیفتد یک رقابت هدفمند در کشور رخ میدهد.
وی در این مصاحبه گفته است: بعضی دوستان ما از اصلاحطلبی جامعهمحور صحبت و سعی میکنند به آن رنگ و بویی بدهند که گویی تا به حال در جریان اصلاحات به جامعه بیتوجهی شده است. بعضی هم از توجه به اقشار فرودست سخن میگویند و بیانیههای چپگرایانه میدهند. از نظر ما ولی اصلاحطلبی تعریف، تاریخ، ریشه و مبنا و راهبرد مشخص دارد. سال ۷۳ اصلاحطلبی به این معنا وجود نداشت اما یک جریان چپ اسلامی یا جریان خط امامی بود که تمام این دغدغهها درباره مستضعفین و طبقات محروم جامعه در گفتمانش مطرح بود. در مقابل هم جریان راست سنتی که شامل گروههایی نظیر حزب موتلفه اسلامی و جامعه روحانیت مبارز بود قرار داشت؛ دوگانه اسلام پابرهنگان و اسلام ثروتمندان. حالا اگر دوستان میخواهند به آن تعبیر اسلام پابرهنگان برگردند، مسئلهای نیست؛ میتوانند برگردند. البته آن گفتمان الان نمایندگان بهتری دارد، مانند جنبش عدالتخواه.
قوچانی افزود: جریان اصلاحطلبی آن موقع که گفت من نماینده طبقه متوسطم منظورش این نبود که به محرومها و به عدالت توجه نمیکند، بلکه روشهای دهههای ۶۰ و ۷۰ را در دستیافتن به عدالت موثر نمیداند. مخالفت با سرکوب قیمت دلار برای نگهداشتن آن در قیمت ۷ تومان برای یک دوره طولانی و پرداخت مابهالتفاوت آن از جیب بیتالمال نگاه لیبرالی نبود بلکه عدالتخواهانه بود.
عضو کارگزاران در ادامه میگوید: دوستان اصلاحطلب ما میگویند دیگر نامزد اجارهای نمیخواهیم. حال آنکه به باور من آقای روحانی از خیلی از اصلاحطلبها اصلاحطلبتر است. اصلاحطلبی ژن نیست. افکار آقای روحانی در سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد و در مسائل فرهنگی و اجتماعی بسیار بازتر از بسیاری از دوستان اصلاحطلب است. کافی است ایشان را با آقای محتشمی مقایسه کنید. نمیشود چون آقای محتشمی منسوب به جناح چپ است او را اصلاحطلب بدانیم و روحانی را چون از جناح راست برآمده، اصولگرا و نامزد قرضی.
وی درباره ناکارآمدی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم گفت: باید سوال کنیم که چرا کار اصلاح ساختار شورای سیاستگذاری را اینقدر به تاخیر انداختند. امروز در حالی بر مزار مجلس دهم مویه میکنیم که بارها گفته بودیم فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس باید تشکیل شود و با رئیس دولت اصلاحات ارتباط تشکیلاتی داشته باشد. ما زمان را کشتهایم.
درباره سخنان قوچانی گفتنی است که اولاً جهانگیری در انتخابات سال ۹۶ حضور داشت اما قاطبه اصلاحطلبان او را کنار گذاشتند و روحانی را ترجیح دادند. حالا هم به اعتبار سنگینی کارنامه دولت روحانی بر سر معاون اول وی، بعید است جهانگیری نامزد طیف مدعی اصلاحات باشد.
ثانیاً تنازل انتخابات ۱۴۰۰ به رقابت جهانگیری با محسن هاشمی (و یا دیگر نامزد اصلاحطلبان) با علی لاریجانی، در واقع میل به مهندسی انتخابات است آن هم در حالی که حسین مرعشی پیش از این درباره حمایت از لاریجانی گفته بود حمایت از او، شرطبندی روی اسب بازنده است(!!)
ثالثاً عنوان «طبقه متوسط»، بهانه و پوششی بود تا حزب کارگزاران و دیگر احزاب لیبرالی قدرت ساخته، طبقات محروم را زیر پای اشرافیت و طبقات مرفه قربانی کنند و چنانکه در دولتهای مدعی سازندگی و اصلاحات و اعتدال کردند. تشدید ضریب جینی و شکاف طبقاتی در دولتهای مذکور، سندی بر این ادعاست.
رابعاً دولت سازندگی و دولت مدعی اعتدال با ادعای تعدیل اقتصادی بارها قیمتها را به شکل انفجاری افزایش دادند و ضمن رانتهای هنگفت مفسدانی پدید آوردند به نحوی که بیشترین اعتراضات اقتصادی و اجتماعی مربوط به این دولتها و مدیریتهای مربوط است.