عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در اظهاراتی متناقض مدعی شد: رفتار انتخاباتی اصلاحطلبان «عدول از اصول» و در عین حال «برای مقابله با تندروها» بود ولی «مردم را بیاعتماد کرد».
شهدای ایران: روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
علی صوفی در گفتوگو با فرارو درباره عدول از مشی اصلاحطلبی در چند انتخابات اخیر اظهار داشت: «در شرایط فعلی اصلاحطلبان دچار تبعات ریسکی هستند که در سالهای گذشته انجام دادند. چون اصلاحطلبان برای اصلاح قدرت از اصول اصلاحطلبی خود کوتاه آمدند و ائتلافهایی را شکل دادند. فهرستهایی را به مردم ارائه دادند که فهرست اصلاحطلبانه نبود، ولی آنها در شرایطی که اجازه نداشتند کاندیدای اصلی خودشان را معرفی کنند برای اینکه بتوانند در مقابل تداوم حکومت آنارشیسم احمدینژاد و تندروی را بگیرند به حمایت از آقای روحانی پرداختند و با حمایت از او تندروها را از قوه مجریه کنار گذاشتند. همین کار را هم در مجلس در سال ۹۴ کردند یعنی در مجلس دهم بازهم حاکمیت اجازه نداد اصلاحطلبان کاندیداهای اصلی خود را به میدان بیاورند. از اینرو، برای اینکه بتوانند تهدید ایجاد مجلس تندرو را رفع کنند از اصول اصلاحطلبی خود عدول کردند و تن به ائتلاف با اصولگرایان معتدل دادند و به هدف خود یعنی کنار گذاشتن تندروها از قدرت رسیدند. این یک اصلاح مهم بود.»
وی گفت: «وقتی مجلس اصلاحطلب نداریم قطعاً نمیتوانیم انتظار اقدامات اصلاحطلبانه از مجلس داشته باشیم و دغدغههای اصلی نمایندگان آن، اصلاحطلبی نیست. همین منجر به دور شدن مجلس از اهداف اصلاحطلبانه شد که دودش به چشم مردم رفت. به هر حال، مردم توقعی از دعوت کننده به رأی یعنی اصلاحطلبان داشتند که برآورده نشد. طبیعی هم بود؛ نامزدهای اصلاحطلبی که ما میخواستیم حذف شده بودند و این مجلس مانند دولت، ایدهآل اصلاحطلبی نبود. ناکارآمدی دولت و مجلس، خلأیی را بین توقعات مردم با عملکرد مجلس و دولت فعلی ایجاد کرد و به اعتبار اصلاحطلبی لطمه خورد. بدینصورت سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان در تعارض با اصلاح قدرت قرار گرفت. ما در راستای اصلاح قدرت، سرمایه اجتماعیمان را از دست دادیم. چون مردم ضعفها و ناکارآمدی را از چشم اصلاحطلبان میبینند.»
صوفی گفت: «از این پس، اگر اصلاحطلبان در انتخابات بتوانند کاندیدای اصلاحطلبی داشته باشند؛ آن کاندیدای اصلاحطلب را به مردم معرفی میکنند و از مردم میخواهند به او رأی بدهند بعد طبق انتظارات و مطالبات مردم، برنامه خود را برای دولت یا مجلس آینده اعلام میکنند. اصلاحطلبان دیگر به این فکر نیستند که باید جلوی خطر تندروی را گرفت و معطوف به مطالبات مردم و احقاق حقوق آنها هستند. همچنین باید افراد شاخص اصلاحطلب را معرفی کنند و تا آخر پای آنها بایستند.
سخنان این وزیر اصلاحات از آشفتگی چند لایه رنج میبرد: اولاً اگر دارای پایگاه رأی درست و حسابی بوده (یا هستند) چرا از نامزدهای غیراصلاحطلب در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس حمایت کردهاند؟ و اگر فاقد رأی هستند چگونه میگویند از این به بعد باید نامزد اصلاحطلب به میدان بیاوریم.
طبق نظرسنجیهای شورای اصلاحطلبان در ۳ روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲، این طیف ۸ درصد بیشتر رای ندارند اما سالهاست لاف میزنند که رای نداشتهشان را نثار روحانی کردهاند.
ثانیا اگر عارف در سال ۹۲ و جهانگیری در انتخابات ۹۶، نامزد اصلاحطلب نیستند، پس نامزد اصلاحطلب یعنی چه؟! اصلا این طیف چرا قبل از آن، از هاشمی حمایت میکردند؟ مگر هاشمی اصلاحطلب بود؟! یا در انتخابات مجلس اگر آن ۴۳ نامزد (امثال آقای مجید انصاری) اصلاحطلب نیستند پس اصلاحطلب کیست؟!
ثالثا این چه پایگاه اجتماعی است که حکمت(!) یک تصمیم در راس طیف مذکور را درک نمیکند و آن را پس میزنند؟! چرا این رفتار قابل دفاع و پذیرش از سوی مردم نیست؟!
رابعا اگر ادعای عدول از اصول برای سر کار نیامدن تندروها ادعای مقبولی است چرا ادامه نمیدهند و اگر مصلحت ضروری است که به خاطر آن اصول را فدا کردهاند، چرا حالا که عمل دولت و مجلس مورد حمایت آنها به سر آمده، سیاست مذکور را به دیوار میکوبند؟!
خامسا، مگر میشود از یک رئیس دولت یا اکثریت مجلس دفاع کرد و آنها را به قدرت رساند اما انتظار داشت مردم ناکارآمدیها و بیکفایتیهای آنها را از چشم شما نبینند! یعنی قرار بوده اصلاحطلبان فقط از مزایای شرکت سهامی قدرت و ثروت بهرهمند بشوند و پاسخگوی تلخیهای بیشمار که به معاش مردم تحمیل کردند، نباشند؟! کجای این مفتخوری و فرار از هزینه پاسخگویی، اصلاحطلبی است؟!
علی صوفی در گفتوگو با فرارو درباره عدول از مشی اصلاحطلبی در چند انتخابات اخیر اظهار داشت: «در شرایط فعلی اصلاحطلبان دچار تبعات ریسکی هستند که در سالهای گذشته انجام دادند. چون اصلاحطلبان برای اصلاح قدرت از اصول اصلاحطلبی خود کوتاه آمدند و ائتلافهایی را شکل دادند. فهرستهایی را به مردم ارائه دادند که فهرست اصلاحطلبانه نبود، ولی آنها در شرایطی که اجازه نداشتند کاندیدای اصلی خودشان را معرفی کنند برای اینکه بتوانند در مقابل تداوم حکومت آنارشیسم احمدینژاد و تندروی را بگیرند به حمایت از آقای روحانی پرداختند و با حمایت از او تندروها را از قوه مجریه کنار گذاشتند. همین کار را هم در مجلس در سال ۹۴ کردند یعنی در مجلس دهم بازهم حاکمیت اجازه نداد اصلاحطلبان کاندیداهای اصلی خود را به میدان بیاورند. از اینرو، برای اینکه بتوانند تهدید ایجاد مجلس تندرو را رفع کنند از اصول اصلاحطلبی خود عدول کردند و تن به ائتلاف با اصولگرایان معتدل دادند و به هدف خود یعنی کنار گذاشتن تندروها از قدرت رسیدند. این یک اصلاح مهم بود.»
وی گفت: «وقتی مجلس اصلاحطلب نداریم قطعاً نمیتوانیم انتظار اقدامات اصلاحطلبانه از مجلس داشته باشیم و دغدغههای اصلی نمایندگان آن، اصلاحطلبی نیست. همین منجر به دور شدن مجلس از اهداف اصلاحطلبانه شد که دودش به چشم مردم رفت. به هر حال، مردم توقعی از دعوت کننده به رأی یعنی اصلاحطلبان داشتند که برآورده نشد. طبیعی هم بود؛ نامزدهای اصلاحطلبی که ما میخواستیم حذف شده بودند و این مجلس مانند دولت، ایدهآل اصلاحطلبی نبود. ناکارآمدی دولت و مجلس، خلأیی را بین توقعات مردم با عملکرد مجلس و دولت فعلی ایجاد کرد و به اعتبار اصلاحطلبی لطمه خورد. بدینصورت سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان در تعارض با اصلاح قدرت قرار گرفت. ما در راستای اصلاح قدرت، سرمایه اجتماعیمان را از دست دادیم. چون مردم ضعفها و ناکارآمدی را از چشم اصلاحطلبان میبینند.»
صوفی گفت: «از این پس، اگر اصلاحطلبان در انتخابات بتوانند کاندیدای اصلاحطلبی داشته باشند؛ آن کاندیدای اصلاحطلب را به مردم معرفی میکنند و از مردم میخواهند به او رأی بدهند بعد طبق انتظارات و مطالبات مردم، برنامه خود را برای دولت یا مجلس آینده اعلام میکنند. اصلاحطلبان دیگر به این فکر نیستند که باید جلوی خطر تندروی را گرفت و معطوف به مطالبات مردم و احقاق حقوق آنها هستند. همچنین باید افراد شاخص اصلاحطلب را معرفی کنند و تا آخر پای آنها بایستند.
سخنان این وزیر اصلاحات از آشفتگی چند لایه رنج میبرد: اولاً اگر دارای پایگاه رأی درست و حسابی بوده (یا هستند) چرا از نامزدهای غیراصلاحطلب در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس حمایت کردهاند؟ و اگر فاقد رأی هستند چگونه میگویند از این به بعد باید نامزد اصلاحطلب به میدان بیاوریم.
طبق نظرسنجیهای شورای اصلاحطلبان در ۳ روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲، این طیف ۸ درصد بیشتر رای ندارند اما سالهاست لاف میزنند که رای نداشتهشان را نثار روحانی کردهاند.
ثانیا اگر عارف در سال ۹۲ و جهانگیری در انتخابات ۹۶، نامزد اصلاحطلب نیستند، پس نامزد اصلاحطلب یعنی چه؟! اصلا این طیف چرا قبل از آن، از هاشمی حمایت میکردند؟ مگر هاشمی اصلاحطلب بود؟! یا در انتخابات مجلس اگر آن ۴۳ نامزد (امثال آقای مجید انصاری) اصلاحطلب نیستند پس اصلاحطلب کیست؟!
ثالثا این چه پایگاه اجتماعی است که حکمت(!) یک تصمیم در راس طیف مذکور را درک نمیکند و آن را پس میزنند؟! چرا این رفتار قابل دفاع و پذیرش از سوی مردم نیست؟!
رابعا اگر ادعای عدول از اصول برای سر کار نیامدن تندروها ادعای مقبولی است چرا ادامه نمیدهند و اگر مصلحت ضروری است که به خاطر آن اصول را فدا کردهاند، چرا حالا که عمل دولت و مجلس مورد حمایت آنها به سر آمده، سیاست مذکور را به دیوار میکوبند؟!
خامسا، مگر میشود از یک رئیس دولت یا اکثریت مجلس دفاع کرد و آنها را به قدرت رساند اما انتظار داشت مردم ناکارآمدیها و بیکفایتیهای آنها را از چشم شما نبینند! یعنی قرار بوده اصلاحطلبان فقط از مزایای شرکت سهامی قدرت و ثروت بهرهمند بشوند و پاسخگوی تلخیهای بیشمار که به معاش مردم تحمیل کردند، نباشند؟! کجای این مفتخوری و فرار از هزینه پاسخگویی، اصلاحطلبی است؟!