به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ علیرضا آزاد استاد مرحوم حجتالاسلام رضا داوودی در وبلاگ هرمنوتیک نوشت: طی 10 سالی که در حوزههای علمیه مشغول تدریس هستم، بیش از یک هزار طلبه در کلاسهایم حضور داشتهاند؛ برخی از آنها در مباحث علمی و برخی در ابعاد ایمانی ممتاز بودهاند اما اندکی بودند که در هر دو بُعد علمی و ایمانی برجسته و ممتاز باشند.
عزیز قلبم مرحوم حجت الاسلام رضا داوودی شاید بهترینِ این افراد و گل سر سبد طلاب من در طول سالهای تدریس بود؛ در مباحث علمی چنان بود که بارها به او گفته بودم که شما بینیاز از کلاس من هستی و اگر خواستی میتوانی نیایی.
گاهی که خودم نمیتوانستم به کلاس بیایم، با وجود او خیالم راحت بود که امور علمی طلاب به بهترین وجه اداره خواهد شد؛ در اخلاق به گونهای بود که شرم حضور او در کلاس، عرق خجالت بر چهره اساتید، مینشاند؛ در مدت حدود 200 جلسه درسی که با وی داشتم، حتی یک ایراد علمی یا اخلاقی در او ندیدم؛ به جرأت میگویم درسهایی که من از او گرفتم به مراتب بیشتر از درسی بود که در مقام معلم به او دادم.
چند ماهی که از سال تحصیلی 88-89 گذشت، خدمت مدیر اندیشمند مدرسه، جناب حجت الاسلام نظافت رفتم و گفتم که آقای داوودی به اندازه کل حوزه علمیه مشهد میارزد؛ اگر مدرسه علمیه شما فقط یک محصول داشته باشد و آن محصول، این فرد باشد، برای دنیا و عقبای شما کافیست و از ایشان خواستم تا آنجا که میتواند زمینه رشد و تعالی این طلبه را فراهم کند و هرگونه امکاناتی که لازم است را در اختیار او قرار دهد زیرا او درختی است که در آینده ثمرات شگرفی خواهد داشت و از زمره علمای تاریخ ساز جهان اسلام خواهد شد.
حاج آقای نظافت که خودش به ارزشهای این طلبه جوان واقف بود با تأیید این مطالب و اذعان به قابلیتهای او فرمود که حواسش به وی هست و مسائلی را درباره کمالات ایمانی او بیان کرد که من بیخبر بودم.
چند ماه بعد، گفتوگویی با پدر بزرگوارش داشتم و ساعتی درباره او صحبت کردم؛ ایشان گفتند که میدانم رضا آدم خاصی است و مطالب عجیبی از ویژگیهای شخصیتی او و کمالات معنوی و نقشش در خانواده بیان کرد و اینکه هر چند جزء نفرات برتر مدرسه تیزهوشان بود، اما راه حوزه را بر رفتن به دانشگاه ترجیح داد و ...
اواخر سال تحصیلی جهت برنامهریزی آینده علمیاش چند باری با من مشورت کرد؛ به او گفته بودم: «آقای داوودی، من خیلی دوست دارم که شما بلاغت را ادامه دهید و بتوانید روشی را که من در ارائه این درس دارم، تکمیل کنید و یکی از ثمرات دوران تدریس من باشید اما روحیه علمی شما از آنِ علم اصول فقه است؛ شما باید یک عالم علم اصول شوید و من نمیخواهم به دلیل تمایل خودم، شما را خرج علم بلاغت کنم؛ برو و یک اصولی خوب شو».
دهها بار در گفتگو با طلاب، مسئولان، اساتید و حتی خانوادهام گفته بودم که من چند نفر از جمله فلانی امید بستهام که بتوانند آینده حوزه را متحول کنند.
باخبر شدم که ایشان برای انجام وظیفه تبلیغی ایام محرم به زاهدان رفته و در آنجا دچار گازگرفتگی شده و فوت کرده است؛ دوستان در پیامک خبر ارتحال ایشان چه خوب و به جا این آیه را آوردند: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت، فقد وقع اجره علی الله؛ هر که از خانهاش هجرتکنان به سوى خدا و رسول خارج شود سپس مرگ او را دریابد پاداش وى به عهده خدا است».
با رفتن این عزیز، غم فقدان نخبگان تمدن سازی نظیر شهید سید محمد باقر صدر و امام موسی صدر و شهید چمران را بیشتر احساس کردم.
عزیز قلبم مرحوم حجت الاسلام رضا داوودی شاید بهترینِ این افراد و گل سر سبد طلاب من در طول سالهای تدریس بود؛ در مباحث علمی چنان بود که بارها به او گفته بودم که شما بینیاز از کلاس من هستی و اگر خواستی میتوانی نیایی.
گاهی که خودم نمیتوانستم به کلاس بیایم، با وجود او خیالم راحت بود که امور علمی طلاب به بهترین وجه اداره خواهد شد؛ در اخلاق به گونهای بود که شرم حضور او در کلاس، عرق خجالت بر چهره اساتید، مینشاند؛ در مدت حدود 200 جلسه درسی که با وی داشتم، حتی یک ایراد علمی یا اخلاقی در او ندیدم؛ به جرأت میگویم درسهایی که من از او گرفتم به مراتب بیشتر از درسی بود که در مقام معلم به او دادم.
چند ماهی که از سال تحصیلی 88-89 گذشت، خدمت مدیر اندیشمند مدرسه، جناب حجت الاسلام نظافت رفتم و گفتم که آقای داوودی به اندازه کل حوزه علمیه مشهد میارزد؛ اگر مدرسه علمیه شما فقط یک محصول داشته باشد و آن محصول، این فرد باشد، برای دنیا و عقبای شما کافیست و از ایشان خواستم تا آنجا که میتواند زمینه رشد و تعالی این طلبه را فراهم کند و هرگونه امکاناتی که لازم است را در اختیار او قرار دهد زیرا او درختی است که در آینده ثمرات شگرفی خواهد داشت و از زمره علمای تاریخ ساز جهان اسلام خواهد شد.
حاج آقای نظافت که خودش به ارزشهای این طلبه جوان واقف بود با تأیید این مطالب و اذعان به قابلیتهای او فرمود که حواسش به وی هست و مسائلی را درباره کمالات ایمانی او بیان کرد که من بیخبر بودم.
چند ماه بعد، گفتوگویی با پدر بزرگوارش داشتم و ساعتی درباره او صحبت کردم؛ ایشان گفتند که میدانم رضا آدم خاصی است و مطالب عجیبی از ویژگیهای شخصیتی او و کمالات معنوی و نقشش در خانواده بیان کرد و اینکه هر چند جزء نفرات برتر مدرسه تیزهوشان بود، اما راه حوزه را بر رفتن به دانشگاه ترجیح داد و ...
اواخر سال تحصیلی جهت برنامهریزی آینده علمیاش چند باری با من مشورت کرد؛ به او گفته بودم: «آقای داوودی، من خیلی دوست دارم که شما بلاغت را ادامه دهید و بتوانید روشی را که من در ارائه این درس دارم، تکمیل کنید و یکی از ثمرات دوران تدریس من باشید اما روحیه علمی شما از آنِ علم اصول فقه است؛ شما باید یک عالم علم اصول شوید و من نمیخواهم به دلیل تمایل خودم، شما را خرج علم بلاغت کنم؛ برو و یک اصولی خوب شو».
دهها بار در گفتگو با طلاب، مسئولان، اساتید و حتی خانوادهام گفته بودم که من چند نفر از جمله فلانی امید بستهام که بتوانند آینده حوزه را متحول کنند.
باخبر شدم که ایشان برای انجام وظیفه تبلیغی ایام محرم به زاهدان رفته و در آنجا دچار گازگرفتگی شده و فوت کرده است؛ دوستان در پیامک خبر ارتحال ایشان چه خوب و به جا این آیه را آوردند: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت، فقد وقع اجره علی الله؛ هر که از خانهاش هجرتکنان به سوى خدا و رسول خارج شود سپس مرگ او را دریابد پاداش وى به عهده خدا است».
با رفتن این عزیز، غم فقدان نخبگان تمدن سازی نظیر شهید سید محمد باقر صدر و امام موسی صدر و شهید چمران را بیشتر احساس کردم.