بهترين فردي كه امروز ميتواند در جامعه ما اين پرچم را به دست گيرد مقام معظم رهبري است و اگر اين مسئله در ابتدا مورد سئوال بوده امروز نيست و پس از گذشت چند سال و تجربهاي كه اين مرد بزرگوار يعني حضرت آيتالله خامنهاي مدظلهالعالي از خود نشان داده و عملكردي را كه در انجام اين وظيفه سنگين ارائه دادهاند ديگر جاي هيچ سئوال و استفهامي براي دشمنان تا چه رسد به دوستان نيست.
به گزارش شهدای ایران؛ سخنرانی مرحوم منتظری در 23 آبان سال 76، که در ارتباط با موضوع سواد فقهی و اجتهادی رهبر معظم انقلاب اسلامی بود، واکنشهای مختلف و متعددی را به همراه داشت. از جمله کسانی که به این شبهه افکنیهای منتظری پاسخ دادند، آیتالله هاشمی شاهرودی بود که در درس خارج فقهاش که در تاریخ 28 همان ماه برگزار شد، به طور مفصل، درباره اجتهاد مقام معظم رهبری صحبت میکند.
متن پیش رو، مکتوب سخنان آیتالله شاهرودی در واکنش به سخنان منتظری است که در بهمن ماه سال 76، در نشریه ارزشها منتشر شد.
«از فقهاي بزرگواري كه بلافاصله پس از سخنراني آقاي منتظري، به دفاع از مقام عظماي ولايت برخاست و از مقام فقهي و مرجعيت ايشان سخن گفت، آيتالله سيدمحمود هاشميشاهرودي از شاگردان مبرّز شهيد سيدمحمدباقر صدر و عضو فقهاي شوراي نگهبان بود. ايشان در سخنان خود هم از اصل ولايت فقيه دفاع كردند و هم از جايگاه فقهي و علمي مقام معظم رهبري سخن گفتند كه چون بسيار مفيد است. بخش عمده آن را ميآوريم. اين سخنراني در تاريخ 28/8/76 در جلسه درس خارج فقه ايشان ايراد شد.
بسماللهالرحمنالرحيم
متن پیش رو، مکتوب سخنان آیتالله شاهرودی در واکنش به سخنان منتظری است که در بهمن ماه سال 76، در نشریه ارزشها منتشر شد.
«از فقهاي بزرگواري كه بلافاصله پس از سخنراني آقاي منتظري، به دفاع از مقام عظماي ولايت برخاست و از مقام فقهي و مرجعيت ايشان سخن گفت، آيتالله سيدمحمود هاشميشاهرودي از شاگردان مبرّز شهيد سيدمحمدباقر صدر و عضو فقهاي شوراي نگهبان بود. ايشان در سخنان خود هم از اصل ولايت فقيه دفاع كردند و هم از جايگاه فقهي و علمي مقام معظم رهبري سخن گفتند كه چون بسيار مفيد است. بخش عمده آن را ميآوريم. اين سخنراني در تاريخ 28/8/76 در جلسه درس خارج فقه ايشان ايراد شد.
بسماللهالرحمنالرحيم
والصلاة والسلام علي سيدنا و نبينا ابيالقاسم المصطفي محمد و علي آله الطيبين الطاهرين
بحث درباره نصب قاضي بود. در بخش دوم اين بحث وارد شديم و آن اين كه در روايات آيا نصب عامي براي فقها، ما شده است يا خير؟ از روايت مقبوله و روايات ابي خديجه و اخيراً از روايت مكاتبه اسحاقبن يعقوب ما اين نصب را استفاده كرديم به مناسبت اين بحث، چون تعرضي هم به مكاتبه شد هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، چون اين مكاتبه، مفادش بيش از مسئله قضاوت است و ارجاع مطلق امور است و در حقيقت مكاتبه شريفه كه از امام زمان (عجالله تعالي فرجه الشريف و ارواحنا لتراب مقدمه لمقدمه فداه) صادر شده است مفاد آن ارجاع پيروان آن حضرت و شيعيان به روايت احاديث در كليه حوادث و امور است و در حقيقت اين يكي از ادله ولايت فقيه است، به اين مناسبت، ما مناسب ديديم تبركاً به اين مكاتبه شريفه كه از نظر سند و دلالت مورد بحث قرارگرفته صحبتي در باب ولايت فقيه داشته باشيم و اين اصل مهم و دستاورد عظيم فقه شيعه و دستاور مهم امام راحل (قدس سره) را، مقداري مورد توجه قرار دهيم مخصوصاً به مناسبت مسائلي كه اخيراً در كشور مطرح شده و بالاخص صحبتهائي كه متأسفانه در حوزه از سوي دوستان جاهل و ناآگاه يا از سوي مغرضان مطرح ميشود كه بعضي از آنها را كه من ديدم واقعاً خيلي جاي تعجب و داراي نكات منفي زيادي است و در حقيقت يك نوع هتاكي است، مخصوصاً در شرايط امروز كه خيلي حساس است خيلي بيانصافي و بيوجداني است كه اشخاصي به اصل مهم و اين سنگ بناي عزت و شرف و شروكت جهاني اين ملت را به جهت غرضها و مرضها و منافع شخصي و بيارزش آماج و نشانه تيرهاي خود بگيرند و مورد تشكيك يا اهانت قرار دهند من يقين دارم كه اگر امام بزرگوار زنده بودند اين مسئله به هيچوجه قابل تحمل براي ايشان نبود چون صحبتهاي بسيار كمرنگتر و بيرنگتر در رابطه با ولايت فقيه در زمان امام وقتي مطرح ميشد، ايشان به تندي جواب ميگفتند و از هر مقامي صادر ميشد او را مورد نكوهش قرار ميدادند و كمترين مطلبي را كه ميگفتند اين بود كه شما ولايت فقيه را نفهميديد چنان كه همه آقاياني كه آن زمان بودند و دنبال ميكردند مطالب و سخنان امام را ميدانند و يادشان هست حمايت از اين اصل امروز بر همه يك واجب و فرض ديني است براي روشن شدن اين كه اين قبيل صحبتها مرضي خدا و امام زمان و ارواح شهدا و روح بلند امام راحل نيست كافي است ببينيم كه معمولاً آنچه در خارج از طرف دشمنان اسلام صحبت ميشود براي ضربه زدن بر پيكراسلام، معمولاً ولايت فقيه را نشانه ميگيرند كه اين خودش مهمترين دليل است كه بزرگترين اصل نظام و آن بنائي كه همه دشمنان را بيتاب كرده است اين اصل است.
رمز موفقيت و پايداري انقلاب اسلامی
رمز موفقيت و پايداري انقلاب اسلامی
رمز موفقيت و پايداري انقلاب هم همين اصل بوده و استمرار اين نظام و سلامت و در امان بودن آن از هر نوع انحراف براساس همين اصل است. حالا من بحثهاي سياسي را نميخواهم وارد شوم كه آنهم بسيار مهم است و جاي خود را دارد فقط در موضوع ولايت فقيه يكي دو نكته به نظر ميآيد كه بايد بحث علمي شود.
مقدمتاً بحثي صغروي دارم كه بايد عرض كنم والا ممكن است نوعي كتمان شهادت باشد و يك بحث كبروي در باره ولايت فقيه و مرجعيت.
در مورد صغراي ولايت فقيه گمان نميكنم كسي شك كند كه، بهترين فردي كه امروز ميتواند در جامعه ما اين پرچم را به دست گيرد مقام معظم رهبري است و اگر اين مسئله در ابتدا مورد سئوال بوده امروز نيست و پس از گذشت چند سال و تجربهاي كه اين مرد بزرگوار يعني حضرت آيتالله خامنهاي مدظلهالعالي از خود نشان داده و عملكردي را كه در انجام اين وظيفه سنگين ارائه دادهاند ديگر جاي هيچ سئوال و استفهامي براي دشمنان تا چه رسد به دوستان نيست.
از هرجهت ايشان ثابت كردند كه شايستهترين فرد و صالحترين رهبر اين جامعه هستند. خصلتهائي در رهبري شرط است رهبري يك جامعه مخصوصاً در دنياي امروز كه كل دنيا در مقابل انقلاب بسيج شده و بلكه حتي جهان اسلام را هم در مقابل جمهوري اسلامي تحريك كردهاند، شروط بسيار دقيق و ويژهاي را لازم دارد كه بحدالله بخوبي در ايشان جمع است، از نظر درك و فهم امور اجتماعي و فهم فرهنگ دنيا و از آن طرف فهم روح اسلام و فهم درست و صحيح آرمانها و اهداف اصلي اسلام و مديريت در اين بخش و سابقه خدمت در اين هدف بزرگ كه برپائي يك نظام اسلامي است و سالها زحمت كشيدن و فكركردن و طرح دادن و مبارزه كردن، اينها خيلي دخيل است در اين كه يك شخص داراي چه بينشي شود اينها خيلي مهم و مؤثر در مديريت صحيح و سالم و رهبريست و اينها شرائطي است كه در كسان ديگر به اين درجه از كمال ديده نميشود.
مسئله اجتهاد رهبری
اضافه بر اين آنچه بيشتر در بحث صغروي مورد نظر من بود مسئله اجتهاد ايشان است كه در همين هتاكيها و حرفهاي مغرضانه مورد اسائه ادب واقع شده بود، بنده مدتهاست در خدم مقام معظم رهبري در بحثهاي فقهي مفصل و بسيار سختي كه در مسائل مستحدثه و محل ابتلاي نظام انجام ميگيرد، حاضر بودهام معمولاً در اين مسائل مستحدثه كه فقهاء هم بحثي را ارائه ندادهاند، يا كمتر ارائه دادهاند.
آن قابليتها و ويژگيهاي اجتهادي يك مجتهد مطلق مشخص و نمايان ميشود و الا بحثهائي را كه همه مطرح كردهاند و در جواهر، عروه و شروح عروه و كتابهاي ديگر هست هركسي ميتواند مطالعه كرده و تقرير كند.
بنظر من اجتهاد و فقاهت در آن موارد خيلي جلوهگر نيست و دقت نظر و فقاهت يك فقيه آنجا بيشتر مشخص ميشود كه خودش مسئلهاي را بررسي كند كه گذشتگان خيلي بحث نكرده باشند، خودش برود منابع را پيدا كند قواعد لازم فقهي را پيدا كند و بر آن مسئله تطبيق دهد و اشكالات وارده را جواب دهد من شاهد بودم و فضلاء و بزرگان ديگري هم شاهد بودند و از آنها هم شنيدم كه در بعضي از نوشتارها شهادتهائي را دادهاند ايشان در آن جلسه واقعاً مانند يك مجتهد مطلق وارد مسئله ميشوند. در تنظيم مسئله در مباني كه بايد به آن استناد شود، در نوع ادلهاي كه در مسئله بايستي به آنها استناد شود، متقدم و متأثر از اين ادله تعيين شود، كيفيت جمع بين ادله روشن شود و خلاصه هيچ كمّي و كاستي از ايشان ديده نميشود. مثلر يك مجتهد مطلق وارد ميشوند. هرگونه تشكيلات در اين مسئله ناشي از جهل يا غرض يا مرض است و غير از ضربه زدن به اسلام چيز ديگري نيست. و آرزوهائي را كه خداوند بعد از سالها برآورده كرده كه يك نظام اسلامي در اين مملكت شكل گرفته كه آرزوي ديرينه انبياء، ائمه، علما و فقهاء بوده است حال انسان اينها را كنار بگذارد و به دنبال هوي و هوسهاي شخصي خود برود؟
مقام معظم رهبری، مجتهد مطلق
بالاخره از نظر مجتهد مطلق بودن مقام معظم رهبري جاي شكي نيست الحمدالله اخيراً چندتا از بحثهاي ايشان هم در اين مجله فقه اهل بيت عليهمالسلام چاپ شده و بعضي ديگر در شرف چاپ است كه تسلط كامل ايشان را ثابت ميكند. اضافه بر تسلط بر مباني اجتهادي كه هر فقيه و مجتهدي بايستي بر آنها مسلط باشد داراي ويژگيهاي علمي و فقهي خاص خودشان هستند كه من به يكي دوتا از آنها اشاره ميكنم.
يكي اين كه در مسائل رجالي داراي معلومات بسيار خوبي هستند و در رجال واقعاً كار كردهاند و جزء مجتهديني هستند كه به مسائل رجالي اهميت ميدهند. مسائلي را قبول كردهاند، اشكالات وارد را رفع كردهاند و تفوق چشمگيري در مسائل رجالي دارند كه اين خود يكي از موجبات اعلميت يك فقيه است و اطلاع رجالي ايشان بحمداله خيلي گسترده و وسيع است.
امتياز ديگر ايشان فهم سالم و ذوق مستقيمي است كه در فهم آيات و روايات دارند مسأله استظهار و استفاده از ادله لفظي در استنباط بسيار مهم است بلكه اساسي فقاهت است و معمولاً يكي از اموري كه به بعضي از فقهاء اشكال گرفتهاند، مخصوصاً فقهايي كه كمتر با حوزههاي عربي سرو كار داشتند همين اشكال بوده كه بعضي از استظهارات آنها دقيق و درست نيست من در اين مدت ديدهام كه ايشان بسيار جالب استظهار ميكنند نكات ادبي را خوب بررسي و حلاجي ميكنند و از آنها دلالتهاي جالبي را بدست ميآورند.
در حرفهاي مغرضانه اخير، اجتهاد مقام معظم رهبري مورد اسائه ادب واقع شد. بنده مدتها است در خدمت مقام معظم رهبري در بحثهاي فقهي مفصل و بسيار سختي كه در مسائل مستحدثه و محل ابتلاي نظام انجام ميگيرد، حاضر بودهام. معمولاً در اين مسائل مستحدثه كه فقهاي ديگر بحثي را ارائه ندادهاند يا كمتر ارائه دادهاند، آن قابليتها و ويژگيهاي اجتهادي يك مجتهد مطلق مشخص ميشود. من شاهد بودهام و بزرگان ديگري هم شهادت دادهاند كه ايشان در اين مسائل، مانند يك مجتهد مطق وارد ميشوند و بحث ميكنند.
همچنين ويژگي ديگر ايشان نظم منطقي و دقيق ذهني ايشان است كه معمولاً در تدوين و تنقيح بحثهاي پيچيده علمي بسيار مهم و كارساز است. بنابراين در اين قسمت هيچگونه شك و شبههاي نيست و ايرادهايي كه اخيراً در اين صحبتها شده همهاش بياساس است.
اما آنچه در رابطه با كبراي ولايت فقيه و همچنين كبراي مرجعيت مهم است، آنست كه مرجعيت به اين شكل امروزياش بخشي از ولايت فقيه است و در حقيقت بخشي است كه در تاريخ قبل از انقلاب يا در حكومتهاي ديگر ممكن بوده و فقهاء آن را اعمال كردهاند.
در بقيهاش كه خود حكومت بود فقهاء مبسوط اليد نبودند و براي آنان ممكن نبود و ميسور نبود، تا اعمال كنند تا اين كه خداوند اين توفيق را به امام راحل «قدسسره» داد و او بود كه توانست اين كار بزرگ و عظيم را انجام دهد و مراجع، فقها و فضلاي حوزه و مردم بايد بدانند اين دستاورد بسيار عظيمي است اين همان مرجعيت مطلقه است كه حاكميت اسلام است. حاكميت فقه است و قدر و ارزش اين را بايد بدانند اين چيزي است كه فقهاء دنبالش بودهاند ولي بيش از آن مرجعيتي كه شده بود براي آنها در آن زمانها ممكن نبود. اين، آن شكل ايدهآل و كامل مرجعيت است كه عبارت است از برپايي دين در كل جامعه.
چنين نيست كه فقيه در مسائل بسيار جزئي مثل اموال ايتام و مجهولالمالك و حقوق شرعي، در فقه احساس كند كه شارع راضي نيست متولي نداشته باشد، بعد استظهار كند كه ولي او فقيه است و فقيه مرجع است. بعد اصل حكومت، اصل حاكميت اسلام و بقيه احكام عظيم اسلام را در صورتي كه بتواند در اختيار فقيه قرار گيرد بگويد نه اينجا كشف نميكنيم رضاي شارع را و ولايت فقيه را، اين ذوق بسيار معوجي است در فقه. چگونه ميشود در چند تومان يك يتيم گفته شود شارع راضي نيست اموال اينها بي ولي باشد يا مقداري مال مجهول يا مقداري از حقوق شرعي را بگوئيم شارع اجاره داده و ولايت براي فقيه جامعالشرايط قرارداده ولي اصل نظام و حكومت وقتي در اختيار يك فقيه قراربگيرد و كل احكام اسلام قابل اجرا باشد، اينجا بگوئيم اين بايد در اختيار كفار يا مثلاً در اختيار غيرفقيه قرارگيرد اين چنين چيزي اصلاً از نظر فقهي قابل قبول نيست اين چيزي است كه صاحب جواهر در جايي از جواهر ميگويد: كسي كه ولايت فقيه را قبول نكند طعم فقه را نچشيده و ذوق نكرده است پس اصل ولايت فقيه يك اصل بسيار روشني از نظر فقهي بايد باشد.
امتياز ديگر ايشان فهم سالم و ذوق مستقيمي است كه در فهم آيات و روايات دارند مسأله استظهار و استفاده از ادله لفظي در استنباط بسيار مهم است بلكه اساسي فقاهت است و معمولاً يكي از اموري كه به بعضي از فقهاء اشكال گرفتهاند، مخصوصاً فقهايي كه كمتر با حوزههاي عربي سرو كار داشتند همين اشكال بوده كه بعضي از استظهارات آنها دقيق و درست نيست من در اين مدت ديدهام كه ايشان بسيار جالب استظهار ميكنند نكات ادبي را خوب بررسي و حلاجي ميكنند و از آنها دلالتهاي جالبي را بدست ميآورند.
در حرفهاي مغرضانه اخير، اجتهاد مقام معظم رهبري مورد اسائه ادب واقع شد. بنده مدتها است در خدمت مقام معظم رهبري در بحثهاي فقهي مفصل و بسيار سختي كه در مسائل مستحدثه و محل ابتلاي نظام انجام ميگيرد، حاضر بودهام. معمولاً در اين مسائل مستحدثه كه فقهاي ديگر بحثي را ارائه ندادهاند يا كمتر ارائه دادهاند، آن قابليتها و ويژگيهاي اجتهادي يك مجتهد مطلق مشخص ميشود. من شاهد بودهام و بزرگان ديگري هم شهادت دادهاند كه ايشان در اين مسائل، مانند يك مجتهد مطق وارد ميشوند و بحث ميكنند.
همچنين ويژگي ديگر ايشان نظم منطقي و دقيق ذهني ايشان است كه معمولاً در تدوين و تنقيح بحثهاي پيچيده علمي بسيار مهم و كارساز است. بنابراين در اين قسمت هيچگونه شك و شبههاي نيست و ايرادهايي كه اخيراً در اين صحبتها شده همهاش بياساس است.
اما آنچه در رابطه با كبراي ولايت فقيه و همچنين كبراي مرجعيت مهم است، آنست كه مرجعيت به اين شكل امروزياش بخشي از ولايت فقيه است و در حقيقت بخشي است كه در تاريخ قبل از انقلاب يا در حكومتهاي ديگر ممكن بوده و فقهاء آن را اعمال كردهاند.
در بقيهاش كه خود حكومت بود فقهاء مبسوط اليد نبودند و براي آنان ممكن نبود و ميسور نبود، تا اعمال كنند تا اين كه خداوند اين توفيق را به امام راحل «قدسسره» داد و او بود كه توانست اين كار بزرگ و عظيم را انجام دهد و مراجع، فقها و فضلاي حوزه و مردم بايد بدانند اين دستاورد بسيار عظيمي است اين همان مرجعيت مطلقه است كه حاكميت اسلام است. حاكميت فقه است و قدر و ارزش اين را بايد بدانند اين چيزي است كه فقهاء دنبالش بودهاند ولي بيش از آن مرجعيتي كه شده بود براي آنها در آن زمانها ممكن نبود. اين، آن شكل ايدهآل و كامل مرجعيت است كه عبارت است از برپايي دين در كل جامعه.
چنين نيست كه فقيه در مسائل بسيار جزئي مثل اموال ايتام و مجهولالمالك و حقوق شرعي، در فقه احساس كند كه شارع راضي نيست متولي نداشته باشد، بعد استظهار كند كه ولي او فقيه است و فقيه مرجع است. بعد اصل حكومت، اصل حاكميت اسلام و بقيه احكام عظيم اسلام را در صورتي كه بتواند در اختيار فقيه قرار گيرد بگويد نه اينجا كشف نميكنيم رضاي شارع را و ولايت فقيه را، اين ذوق بسيار معوجي است در فقه. چگونه ميشود در چند تومان يك يتيم گفته شود شارع راضي نيست اموال اينها بي ولي باشد يا مقداري مال مجهول يا مقداري از حقوق شرعي را بگوئيم شارع اجاره داده و ولايت براي فقيه جامعالشرايط قرارداده ولي اصل نظام و حكومت وقتي در اختيار يك فقيه قراربگيرد و كل احكام اسلام قابل اجرا باشد، اينجا بگوئيم اين بايد در اختيار كفار يا مثلاً در اختيار غيرفقيه قرارگيرد اين چنين چيزي اصلاً از نظر فقهي قابل قبول نيست اين چيزي است كه صاحب جواهر در جايي از جواهر ميگويد: كسي كه ولايت فقيه را قبول نكند طعم فقه را نچشيده و ذوق نكرده است پس اصل ولايت فقيه يك اصل بسيار روشني از نظر فقهي بايد باشد.
شبهات فقهی
شبهات موجود در فقه بيشتر ناشي از در اختيار نبودن و دور بودن و محل ابتلاء فقهاء نبودن است اينقدر مسأله دور بوده كه خيال ميشده اين اصل ممكن نيست كه حكومت در اختيار فقهاء قرار گيرد پس امروز اين مبنا مبناي بسيار روشني است در فقه، هم آن را از ادله لفظيه مثل مكاتبه و روايات ديگر ميتوان استفاده كرد و هم مقتضاي عقل است و هم از كل روح فقه و ذوق فقهي و سليقه فقهي كه اينها همه در جاي خود ادله هستند ميتوان بدست آورد و ما خيلي از مسائل را در فقه مجبوريم از همين روح و ذوق فقهي ثابت كنيم.
از همين ذوق فقهي صاحب جواهر خيلي جاها استفاده ميكند و فتوي ميدهد براساس آن، اين يكي از آنهاست همين بحث قضاوت را كه بحث كرديم اين را آقايان معمولاً آنهايي كه در سند مقبوله و روايت ابيخديجه اشكال ميكنند در سدش يا در دلالتش باز ميگويند اينها هم اگر تمام نشود ما از راه دليل حسبه و علم به رضاي شارع قدر متيقنگيري ميكنيم و يقين داريم كه شارع راضي نيست در يك جامعه شيعي، قاضي شيعه نباشد پس ولايت بر قضاوت را قهراً كشف ميكنيم كه مشروع است و نصب هست در اينجا اين نصب هم قدر متيقنش فقيه جامعالشرايط است خوب اگر در مسئله مرافعه در دين و ميراث ما احتمال ندهيم شارع ما را بدون ولي گذاشته باشد اين مسئله در اصل اقامه حكومت اسلامي روشنتر است زيرا كه اگر ممكن باشد چطور شارع راضي است كه اين مسئله بدون متولي باشد يا ولياش ديگران باشند.
پس اين مسئله خيلي روشن است بحثها هم بايد بحثهاي روشني باشد امروز پس از 18 سال برپائي اين نظام و بعد از روشنگريها و استدلالها و بحثهائي كه حضرت امام در باره ولايت فقيه در نجف و قم فرمودهاند ديگر جاي اشکالي باقي نگذاشته است اين يك موضوع.
موضوع ديگر اين كه ولايت فقيه جزئي از ولايت ائمه و دنباله ولايت آنهاست. در اينها نبايد كسي تشكيك كند اگر بنا باشد امروز ما ولايت فقيه را بكشيم به مسئله اين كه ولي فقيه اختياراتش را از انتخاب ميگيرد از كي و كي ميگيرد. اين درست نقطه مقابل با تمام آن برنامه اسلامي و استدلال فقهي در مسئله ولايت فقيه است. چون اصل ولايت و حاكميت از آيات و روايات متعدد استفاده ميشود كه اين مربوط به خداوند متعال و بعد پيامبراكرم (ص) و بعد ائمه (ص) و بعد من ينصبه الائمه عليهمالسلام است اينطور نيست كه به غير اختيار داده شده باشد رواياتي كه صادر شده در اين مورد از ائمه خيلي روشن است همين روايات قضا وقتي ميخواهد راجع به قاضي حرف بزند نميگويد شما برويد براي خود يك قاضي انتخاب كنيد ميگويد من براي شما قاضي قراردادم ميگويد (الراد عليهم كالراد علينا) مسئله اين كه بنشينيد براي خودتان انتخاب كنيد نيست.
البته معناي ديگري از انتخاب را در فقه شيعه ميتوان يافت كه انتخاب در آن بيشتر به معناي شناخت و معرفي از طرف مردم و يا اهل خبره ميباشد كه با معناي غربي انتخاب فرقهاي زيادي دارد همچنين جايگاه مردم و مسئوليت و رسالت مهم آنان در پاسداري از اسلام و نظارت بر دستگاه حاكميت از نظر فقهي قابل اثبات است كه ما در اينجا وارد آن بحث نميشويم و در جاي خودش مفصل بحث كردهايم شايد خداوند توفيق دهد بار ديگر اين مسأله فقهي سياسي اسلام را دوباره مورد بررسي و بحث قرار دهيم و با آنچه امروز در فقه سياسي دنيا مطرح است مقايسه كنيم.
حالا كسي بخواهد اصل مترقي ولايت فقيه را كه اصلي است منصوب يعني به شكلي كه در فقه ما مطرح است جزئي از امامت است را به انتخاب برگرداند كه مردم هرقدر بخواهند اختيار بدهند و هرقدر بخواهند اختيار ندهند هركه را ميتوانند انتخاب كنند هركه را نخواهند انتخاب نكنند اين كه فاتحه خواندن در اصل ولايت فقيه است.
تحريف ولايت فقيه است اينجا جا دارد علماء و فضلاي حوزه اين مسايل را بحث كنند و با دقت مطالعه كنند تحت تأثير اين گفتههائي كه اينجا و آنجا گفته ميشود قرار نگيرند و لوث نكنند اين بناي بسيار عظيم و بسيار مهم را كه از مختصات اسلام است و حقيقتاً در مقابل فرهنگ دنيا و فرهنگ غرب است اين را خلط نكنند و آن مسائي را كه در مورد ولايت فقيه هست تحت تأثير افكار ديگران و يا خداي ناكرده در اثر غرضهاي شخصي كه غالباً خيلي وقتها اين مسائل سبب برگشتها ميشود و سبب سقوطها ميشود لوث نكنند.»