شهدای ایران shohadayeiran.com

حضرت آیت‌الله بهجت به این‌جانب فرمودند: «اسراری از آقای خمینی می‌دانم که تاکنون به کسی نگفته‌ام و پس از این هم نخواهم گفت!»
به گزارش شهدای ایران،‌«هرساله پیش از عزیمت به‌سوی خانه خدا و پس از بازگشت از سفر، معمولاً به محضر حضرت آیت‌الله بهجت شرفیاب می‌شدم و از رهنمودهای ایشان در زمینه‌های مختلف بهره می‌بردم. در دیدارهایی که با آن بزرگوار داشتم، گاه قریب به یک ساعت طول می‌کشید و... «هر ساله پیش از عزیمت به‌سوی خانه خدا و پس از بازگشت از سفر، معمولاً به محضر حضرت آیت‌الله بهجت شرفیاب می‌شدم و از رهنمودهای ایشان در زمینه‌های مختلف بهره می‌بردم. در دیدارهایی که با آن بزرگوار داشتم، گاه قریب به یک ساعت طول می‌کشید و ایشان در این دیدارها مطالب متنوعی را درباره موضوعات مختلف بیان می‌فرمود.»...

اسراری از آقای خمینی می‌دانم که به کسی نگفته‌ام


«هرساله پیش از عزیمت به‌سوی خانه خدا و پس از بازگشت از سفر، معمولاً به محضر حضرت آیت‌الله بهجت شرفیاب می‌شدم و از رهنمودهای ایشان در زمینه‌های مختلف بهره می‌بردم. در دیدارهایی که با آن بزرگوار داشتم، گاه قریب به یک ساعت طول می‌کشید و...

«هر ساله پیش از عزیمت به‌سوی خانه خدا و پس از بازگشت از سفر، معمولاً به محضر حضرت آیت‌الله بهجت شرفیاب می‌شدم و از رهنمودهای ایشان در زمینه‌های مختلف بهره می‌بردم. در دیدارهایی که با آن بزرگوار داشتم، گاه قریب به یک ساعت طول می‌کشید و ایشان در این دیدارها مطالب متنوعی را درباره موضوعات مختلف بیان می‌فرمود.»

حضرت آیت‌الله بهجت به این‌جانب فرمودند: «اسراری از آقای خمینی می‌دانم که تاکنون به کسی نگفته‌ام و پس از این هم نخواهم گفت!»

پیش از وفات حضرت امام چندین بار اقدام کردم که ملاقاتی میان آقا و امام صورت گیرد. یک‌بار خیلی اصرار کردم و گفتم: ایشان دوستتان بوده! خوب است همدیگر را ببینید.

ایشان فرمود: «تو چه می‌دانی که همین دیشب با هم چه گفت‌وگویی داشتیم!» گفتم: این را ایشان هم می‌دانند؟ فرمود:

«بله ایشان هم می‌دانند!»

▪ خرسندی امام خمینی در آستانه رحلت

امام خمینی دو روز قبل از وفات (پنج‌شنبه 11/ 3/1368) در حالی‌که در بستر بیماری بود در عالم مکاشفه با حضرت آیت‌الله بهجت، با لبخند، خداحافظی کرد.

اسراری از آقای خمینی می‌دانم که به کسی نگفته‌ام


آیت‌الله‌العظمی بهجت در این‌باره فرمودند: «هنگامی که آقای خمینی در بیمارستان بود، چند روز قبل از وفاتش، پنج‌شنبه بعداز نماز صبح، در حالی‌که خواب نبودم، دیدم ایشان زیبا، خوشرو، و با لبخند، از جلوی من گذشت. چهره‌اش از عکس او زیباتر بود. بعد از چند روز که خبر وفات ایشان منتشر شد، متوجه شدم که ایشان آمده از من خداحافظی کند. خوشحال بود برای آن‌که کارش تا آخر درست بوده و از آن‌چه انجام داده پشیمان نیست؛ بلکه کارش ناجح بوده است.»

*بر گرفته از کتاب زمزم عرفان؛ نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار