هفته نامه صدا در جدیدترین شماره خود که روز گذشته منتشر شده، گفت وگویی با سیدعمادالدین خاتمی فرزند رییس دولت اصلاحات داشته است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از خبر آنلاین، هفته نامه صدا در جدیدترین شماره خود که روز گذشته منتشر شده، گفت وگویی با سیدعمادالدین خاتمی فرزند رییس دولت اصلاحات داشته است.
* تاکید دارم که از موقعیتم استفاده ویژهای نکنم. چارچوبی هم برای خودم تعیین کردم. اینکه مطلقا از موقعیتم استفاده مالی مستقیم نکنم؛ کما این که تا حالا این کار را نکردم و بنای من هم این است که نکنم. البته ممکن است اگر برای شغلی اقدام کنم، موقعیت خانوادگی من بدون این که من تلاشی کنم، به من کمک کند که نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
* عبارت "ژن خوب" تعبیر خیلی غلط و خیلی بدی بود. از نظر سیاسی حتی اگر آدمی به این اعتقاد داشته باشد (که البته به نظر من غلط است که اعتقاد داشته باشد) نباید این کلمه را بگوید چون این کلمه توهین آمیز است. و مفهوم بسط داده شده آن میشود ژن برتر و نژاد پرستی. اصلا نباید این حرف را زد. خیلی خوب است که آقازاده ها مرتب توسط جامعه رسانه ها و افکار عمومی گزیده شوند.
* مادرم سیاسی نیست. مهمترین مخالف فعالیت سیاسی من و حتی تغییر رشته من از علوم فنی و ریاضی به سمت علوم انسانی، مادرم بود. می گفت ما یک سیاستمدار در خانوادهمان داریم برای هفت پشتمان بس است.
* سال 88 که بحث کاندیداتوری دوباره پدرم مطرح شد، ما همه به شدت مخالف بودیم و نزدیک به یک ماهی که کاندیدا بودند یعنی از بهمن که اعلام کاندیداتوری کردند تا اسفند که مهندس موسوی آمد و انصراف دادند، واقعا خیلی روزهای بدی بود. یعنی از نظر روحی خانواده ما خیلی در فشار بود. واقعا هیچ کدام دوست نداشتیم که این اتفاق بیفتد. چون آن هشت سال خیلی تجربه تلخی بود. در آن دوران من پدرم را تقریبا نمیدیدم. 9 سالم بود که ریاست جمهوری بابا شروع شد و 17 سالم بود که تمام شد. درست در دوره بلوغ و نوجوانی ام بود. اعصاب خوردیها، کمردردها ، و خیلی چیزهایی که نمیشود گفت از آن ایام روزهای تلخی در ذهن من ساخته.
*(درباره انتخابات مجلس هفتم) : ممکن است الان به عنوان کنشگر سیاسی فکر کنم که سیدمحمد خاتمی در آن لحظه کار درستی نکرده ولی به عنوان پدرم می گویم که در آن مقطع خیلی تنها شده بود . هر چند به عنوان یک سیاستمداری که رابطه پدر فرزندی را کنار می گذارد، ممکن است که بگویم رییس جمهور خیلی بهتر از این میتوانست عمل کند. یا میتوانست جور دیگر برخورد کند یا این که نه. ولی میخواهم بگویم متعصبانه برخورد نمیکنم که بگویم وای چقدر پدرم مظلوم بود و تنها مانده بود. شاید حقش بود به عنوان یک فعال سیاسی. یک فعال سیاسی ممکن است اشتباهاتی کند که منزوی شود. ولی به عنوان فرزند که حالت عاطفی داشت واقعا دوره سختی بود.
*(درباره رای خاتمی در دماوند در جریان انتخابات مجلس نهم) : جدای از اینکه اصلا وارد این بحث نمیشوم که آیا پدرم تصمیم درستی گرفت که رای داد یا تصمیم غلطی گرفت، این را میتوانم بگویم که نحوه انجامش حتما غلط بود. در این لحظه در شهریور 96 با دانشی که من دارم، با مطالعاتي که دارم، با کار سیاسی که کردم، می گویم که نحوه اجرای تصمیم پدرم برای رای در انتخابات مجلس نهم غلط بود. ایشان هیچ وقت نگفته بود که رای نخواهد داد. ولی تصور جامعه این بود که رای نخواهد داد. در آن مقطع، با این کار اعتماد یک سری سلب شد. چون تصورشان این نبود. به نظرم اگر بنا بر رای دادن بود که حالا کار ندارم که کار درست یا غلطی بوده، لازم بود که اعتماد آدمهایی که به او علاقهمند هستند را حفظ کند.
* در دوره اصلاحات میشد جاهایی به نحو دیگری عمل کرد. مثلا فرایندی که بر سر طرح لوایح دوقلو طی شد فرایند غلطی بود. یعنی یا محکم باید میایستاد و میگفت که استعفا نخواهم داد، یا اگر میگفت که استعفا میدهم، استعفا میداد. ببینید من نمیگویم که باید استعفا میداد. می گویم نباید میگفت که استعفا میدهم و بعد استعفا نمیداد. مورد دیگر سخنان او در دانشگاه تهران، در سال 83 بود. درست است که کلیت ماجرا یکی از نقاط قابل افتخار دوره اصلاحات میتواند باشد که یک سری دانشجویی که به جای خاصی هم وصل نیستند، سر رئیس جمهور فریاد میزنند، توهین میکنند و هیچ اتفاقی هم برای آنها نمیافتد؛ ولی در ان جلسه، تندیهایی کردند که نباید میکردند. در آن جلسه جملاتی گفتند که نباید میگفتند. حتی این جمله تاریخی که همه خیلی دوست دارند و به عنوان یک دید و فراست عجیبی از طرف سیدمحمد خاتمی به آن نگاه می کنند هم درست نبود. اینکه او در ان سخنرانی گفت که بعد از من کسانی خواهند آمد که طور دیگری عمل خواهند کرد؛ این جواب قابل قبولی از یک رئیس جمهور آن هم بعد از 8 سال نیست. وقتی شما به رئیس جمهوری میگویید چرا کار نکردید؟ او باید دفاع کند که من این کار را کردم. یا بگوید چرا نگذاشتند کار کنم یا چرا نخواستند کار کنم یا هر دلیل دیگری. بالاخره باید از خودش دفاع کند. این که چون بعدیهایی خواهند بود که بدتر از من هستند، دلیل خوب بودن من نیست.
* فکر میکنم دو آفت خیلی بزرگ در کمین اصلاحطلبان است. یکی ضعف رقیب است. به نظرم ضعف اصولگرایان باعث ضعف اصلاح طلبان شده و بیشتر هم خواهد شد. چون الان پیروزی بر اصولگراها خیلی راحت شده و اگر مداخله خاصی نکنند، بردنشان خیلی راحت شده و این اتفاق خوبی نیست. رقیب ضعیف، خود آدم را هم ضعیف میکند. مساله دوم شفافیتی است که به واسطه آن اعتبار میآید. به نظر من بیماری اصلی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، عدم شفافیت آن است. اگر لیست شوراها یا مجلس شفافتر میشد، خیلی از انتقادها به آن از بین میرفت. مهمترین داشته اصلاح طلبان، اعتباری است که دارند، در این سالها جعع کردند. این اعتبار را نباید با پنهان کاری مصلحت سنجانه و آقازاده گرایی و امثال این، بسوزانند.
* در عملکرد اقای روحانی هنوز من تهدیدی برای گفتمان اصلاحات نمیبینم. آقای روحانی هیچ وقت نگفته اصلاح طلب است. ولی رابطه خوبی با اصلاح طلبان دارد. من واقعا به دولت آقای روحانی امیدوارم.
* تاکید دارم که از موقعیتم استفاده ویژهای نکنم. چارچوبی هم برای خودم تعیین کردم. اینکه مطلقا از موقعیتم استفاده مالی مستقیم نکنم؛ کما این که تا حالا این کار را نکردم و بنای من هم این است که نکنم. البته ممکن است اگر برای شغلی اقدام کنم، موقعیت خانوادگی من بدون این که من تلاشی کنم، به من کمک کند که نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
* عبارت "ژن خوب" تعبیر خیلی غلط و خیلی بدی بود. از نظر سیاسی حتی اگر آدمی به این اعتقاد داشته باشد (که البته به نظر من غلط است که اعتقاد داشته باشد) نباید این کلمه را بگوید چون این کلمه توهین آمیز است. و مفهوم بسط داده شده آن میشود ژن برتر و نژاد پرستی. اصلا نباید این حرف را زد. خیلی خوب است که آقازاده ها مرتب توسط جامعه رسانه ها و افکار عمومی گزیده شوند.
* مادرم سیاسی نیست. مهمترین مخالف فعالیت سیاسی من و حتی تغییر رشته من از علوم فنی و ریاضی به سمت علوم انسانی، مادرم بود. می گفت ما یک سیاستمدار در خانوادهمان داریم برای هفت پشتمان بس است.
* سال 88 که بحث کاندیداتوری دوباره پدرم مطرح شد، ما همه به شدت مخالف بودیم و نزدیک به یک ماهی که کاندیدا بودند یعنی از بهمن که اعلام کاندیداتوری کردند تا اسفند که مهندس موسوی آمد و انصراف دادند، واقعا خیلی روزهای بدی بود. یعنی از نظر روحی خانواده ما خیلی در فشار بود. واقعا هیچ کدام دوست نداشتیم که این اتفاق بیفتد. چون آن هشت سال خیلی تجربه تلخی بود. در آن دوران من پدرم را تقریبا نمیدیدم. 9 سالم بود که ریاست جمهوری بابا شروع شد و 17 سالم بود که تمام شد. درست در دوره بلوغ و نوجوانی ام بود. اعصاب خوردیها، کمردردها ، و خیلی چیزهایی که نمیشود گفت از آن ایام روزهای تلخی در ذهن من ساخته.
*(درباره انتخابات مجلس هفتم) : ممکن است الان به عنوان کنشگر سیاسی فکر کنم که سیدمحمد خاتمی در آن لحظه کار درستی نکرده ولی به عنوان پدرم می گویم که در آن مقطع خیلی تنها شده بود . هر چند به عنوان یک سیاستمداری که رابطه پدر فرزندی را کنار می گذارد، ممکن است که بگویم رییس جمهور خیلی بهتر از این میتوانست عمل کند. یا میتوانست جور دیگر برخورد کند یا این که نه. ولی میخواهم بگویم متعصبانه برخورد نمیکنم که بگویم وای چقدر پدرم مظلوم بود و تنها مانده بود. شاید حقش بود به عنوان یک فعال سیاسی. یک فعال سیاسی ممکن است اشتباهاتی کند که منزوی شود. ولی به عنوان فرزند که حالت عاطفی داشت واقعا دوره سختی بود.
*(درباره رای خاتمی در دماوند در جریان انتخابات مجلس نهم) : جدای از اینکه اصلا وارد این بحث نمیشوم که آیا پدرم تصمیم درستی گرفت که رای داد یا تصمیم غلطی گرفت، این را میتوانم بگویم که نحوه انجامش حتما غلط بود. در این لحظه در شهریور 96 با دانشی که من دارم، با مطالعاتي که دارم، با کار سیاسی که کردم، می گویم که نحوه اجرای تصمیم پدرم برای رای در انتخابات مجلس نهم غلط بود. ایشان هیچ وقت نگفته بود که رای نخواهد داد. ولی تصور جامعه این بود که رای نخواهد داد. در آن مقطع، با این کار اعتماد یک سری سلب شد. چون تصورشان این نبود. به نظرم اگر بنا بر رای دادن بود که حالا کار ندارم که کار درست یا غلطی بوده، لازم بود که اعتماد آدمهایی که به او علاقهمند هستند را حفظ کند.
* در دوره اصلاحات میشد جاهایی به نحو دیگری عمل کرد. مثلا فرایندی که بر سر طرح لوایح دوقلو طی شد فرایند غلطی بود. یعنی یا محکم باید میایستاد و میگفت که استعفا نخواهم داد، یا اگر میگفت که استعفا میدهم، استعفا میداد. ببینید من نمیگویم که باید استعفا میداد. می گویم نباید میگفت که استعفا میدهم و بعد استعفا نمیداد. مورد دیگر سخنان او در دانشگاه تهران، در سال 83 بود. درست است که کلیت ماجرا یکی از نقاط قابل افتخار دوره اصلاحات میتواند باشد که یک سری دانشجویی که به جای خاصی هم وصل نیستند، سر رئیس جمهور فریاد میزنند، توهین میکنند و هیچ اتفاقی هم برای آنها نمیافتد؛ ولی در ان جلسه، تندیهایی کردند که نباید میکردند. در آن جلسه جملاتی گفتند که نباید میگفتند. حتی این جمله تاریخی که همه خیلی دوست دارند و به عنوان یک دید و فراست عجیبی از طرف سیدمحمد خاتمی به آن نگاه می کنند هم درست نبود. اینکه او در ان سخنرانی گفت که بعد از من کسانی خواهند آمد که طور دیگری عمل خواهند کرد؛ این جواب قابل قبولی از یک رئیس جمهور آن هم بعد از 8 سال نیست. وقتی شما به رئیس جمهوری میگویید چرا کار نکردید؟ او باید دفاع کند که من این کار را کردم. یا بگوید چرا نگذاشتند کار کنم یا چرا نخواستند کار کنم یا هر دلیل دیگری. بالاخره باید از خودش دفاع کند. این که چون بعدیهایی خواهند بود که بدتر از من هستند، دلیل خوب بودن من نیست.
* فکر میکنم دو آفت خیلی بزرگ در کمین اصلاحطلبان است. یکی ضعف رقیب است. به نظرم ضعف اصولگرایان باعث ضعف اصلاح طلبان شده و بیشتر هم خواهد شد. چون الان پیروزی بر اصولگراها خیلی راحت شده و اگر مداخله خاصی نکنند، بردنشان خیلی راحت شده و این اتفاق خوبی نیست. رقیب ضعیف، خود آدم را هم ضعیف میکند. مساله دوم شفافیتی است که به واسطه آن اعتبار میآید. به نظر من بیماری اصلی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، عدم شفافیت آن است. اگر لیست شوراها یا مجلس شفافتر میشد، خیلی از انتقادها به آن از بین میرفت. مهمترین داشته اصلاح طلبان، اعتباری است که دارند، در این سالها جعع کردند. این اعتبار را نباید با پنهان کاری مصلحت سنجانه و آقازاده گرایی و امثال این، بسوزانند.
* در عملکرد اقای روحانی هنوز من تهدیدی برای گفتمان اصلاحات نمیبینم. آقای روحانی هیچ وقت نگفته اصلاح طلب است. ولی رابطه خوبی با اصلاح طلبان دارد. من واقعا به دولت آقای روحانی امیدوارم.