خواهر شهید غواص محمدجواد زمانی گفت: زمانی که محمدجواد تفحص شد پدر و مادرم در قید حیات نبودند، مادرم خیلی علاقهمند بود که حتی با یک استخوان از برادرم بتواند بر سر قبر او بنشیند.
شهدای ایران: محمدجواد زمانی متولد 8 اسفند 1346 از غواصان شهید گردان یونس در عملیات کربلای 4 بود که پس از تفحص همراه با کاروان شهدای گمنام و غواص به وطن بازگشت و فراق 29 ساله خانوادهاش را پایان داد، او در شهر اصفهان چشم به جهان گشود، پدرش صفرعلی و مادرش طاهره نام داشت که در انتظار وی چشم از جهان فروبستند.
شهید محمد جواد زمانی تا دوم راهنمایی درس خواند و پس از آن در جبهه حضور یافت، گفتوگوی اختصاصی تسنیم با خواهر این شهید غواص را در ادامه میخوانید:
*: زمانی که متوجه شدید برادرتان جزو شهدای غواص و با دستان بسته به شهادت رسیده است، چه حسی داشتید؟
زمانی:همیشه به این فکر میکنم که در آن لحظه قبل از اینکه به این شیوه هولناک به شهادت برسند، چه عهد و پیمانی با خدای خود میبستند و وصف این حس ناگفتنی و عجیب است، باید یک لحظه خودمان را جای آنها قرار دهیم که در آن لحظه چه حالی داشتند، اما عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند سبب شد تا با آغوشی باز به پیشواز این شهادت بروند و بعد از 29 سال پیکر آنها به دست خانوادههایشان برسد.
خداروشکر تمام اسکلتهای بدن برادر من سالم بود و به دلیل وجود کارت شناسایی وی نیاز به آزمایش نبود، زمانی که محمد جواد تفحص شد پدر و مادرم در قید حیات نبودند، مادرم خیلی علاقهمند بود که حتی با یک استخوان از برادرم بتواند بر سر قبر او بنشیند.
*: چگونه متوجه به شهادت رسیدن برادرتان شدید؟
زمانی:از زمان مفقودالاثر شدن برادرم، حدود 12سال پدرم به صورت مداوم برای خبر شهادت یا اسیری محمد جواد به بنیاد شهید مراجعه کرد اما هیچ جواب قطعی دریافت نمیکرد زیرا امکان اسارت وی توسط عراقیان در زندانها بود، سرانجام پس از گذشت 12سال با اطمینان بر اینکه محمد جواد شهید شده است، اجازه برگزاری مراسم به پدرم داده شد.
*: خصوصیات اخلاقی شهید محمدجواد زمانی چه بود؟
زمانی:برادرم خیلی مرد و با اخلاق بود به گونهای که در سن 19سالگی مانند یک مرد 60ساله عمل میکرد و فهم و شعور بالایی داشت، با ایمان، مهربان و از همه لحاظ عالی بود، با وجود اینکه 12سال از برادرم کوچکتر هستم، درسهایی زیادی از او آموختم به گونهای که هنوز از آنها در زندگی استفاده میکنم و به بچههایم منتقل میکنم تا سرمشق خود قرار دهند.
*: چه چیزی سبب شد برادرتان برای رفتن به جبهه مصمم شود؟
زمانی:محمد جواد از وظایف خودش میدانست و میگفت وظیفه شرعی و دینی من است و من باید به جبهه بروم و از تجاوز عراقیهای به خاک کشورمان جلوگیری کنم.
ما در خانواده خود 27شهید دادهایم و آن موقع با توجه به اینکه زمان سربازی محمد جواد هم فرا رسیده بود، پدر و مادرم مخالفتی نکردند.
*: چرا شهید زمانی به عنوان غواص در جبهه خدمت میکردند؟ آیا در این زمینه فعالیتی داشتند؟
زمانی:محمد جواد در دوران نوجوانی و جوانی شناگر ماهری بود و استعداد، علاقه او سبب شد به عنوان غواص فعالیت کند و در این راه شهید شود.
*: مهمترین وصیت شهید محمد جواد زمانی چه بود؟
زمانی:دعوت خواهر و برادر خود به احترام به پدر و مادر، اهمیت به حجاب توسط دختران و برپایی نماز از جمله مواردی است که محمد جواد در وصیتنامه خود آورده است.
محمدجواد علاقه زیادی به امام حسین (ع)، ائمه اطهار(ع) و برپایی نماز داشت بهگونهای که در خانه پدری پیشنمازی را تقبل میکرد و همه نماز را پشت سر وی میخواندیم و یا خیلی وقتها در بلندی میایستاد و نوحه میخواند و دیگران را به سینه زدن دعوت میکرد.
*: خاطرهای که از برادرتان بگویید.
زمانی: خاطره زیاد است اما چیزی که همیشه به یاد دارم مربوط به زمان بمباران کردن خیابان مسجد سید در ظهر بود که محمد جواد تازه هنگام ناهار رسیده بود و بدون هیچ استراحتی سوار بر موتور شد و به مادرم گفت که الان وسایل زندگی مردم را میبرند و ما باید از جان و مال مردم دفاع کنیم و تا شب به خانه نیامد، محمدجواد از روی غیرت هرکاری میکرد.
*تسنیم
شهید محمد جواد زمانی تا دوم راهنمایی درس خواند و پس از آن در جبهه حضور یافت، گفتوگوی اختصاصی تسنیم با خواهر این شهید غواص را در ادامه میخوانید:
*: زمانی که متوجه شدید برادرتان جزو شهدای غواص و با دستان بسته به شهادت رسیده است، چه حسی داشتید؟
زمانی:همیشه به این فکر میکنم که در آن لحظه قبل از اینکه به این شیوه هولناک به شهادت برسند، چه عهد و پیمانی با خدای خود میبستند و وصف این حس ناگفتنی و عجیب است، باید یک لحظه خودمان را جای آنها قرار دهیم که در آن لحظه چه حالی داشتند، اما عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند سبب شد تا با آغوشی باز به پیشواز این شهادت بروند و بعد از 29 سال پیکر آنها به دست خانوادههایشان برسد.
خداروشکر تمام اسکلتهای بدن برادر من سالم بود و به دلیل وجود کارت شناسایی وی نیاز به آزمایش نبود، زمانی که محمد جواد تفحص شد پدر و مادرم در قید حیات نبودند، مادرم خیلی علاقهمند بود که حتی با یک استخوان از برادرم بتواند بر سر قبر او بنشیند.
*: چگونه متوجه به شهادت رسیدن برادرتان شدید؟
زمانی:از زمان مفقودالاثر شدن برادرم، حدود 12سال پدرم به صورت مداوم برای خبر شهادت یا اسیری محمد جواد به بنیاد شهید مراجعه کرد اما هیچ جواب قطعی دریافت نمیکرد زیرا امکان اسارت وی توسط عراقیان در زندانها بود، سرانجام پس از گذشت 12سال با اطمینان بر اینکه محمد جواد شهید شده است، اجازه برگزاری مراسم به پدرم داده شد.
*: خصوصیات اخلاقی شهید محمدجواد زمانی چه بود؟
زمانی:برادرم خیلی مرد و با اخلاق بود به گونهای که در سن 19سالگی مانند یک مرد 60ساله عمل میکرد و فهم و شعور بالایی داشت، با ایمان، مهربان و از همه لحاظ عالی بود، با وجود اینکه 12سال از برادرم کوچکتر هستم، درسهایی زیادی از او آموختم به گونهای که هنوز از آنها در زندگی استفاده میکنم و به بچههایم منتقل میکنم تا سرمشق خود قرار دهند.
*: چه چیزی سبب شد برادرتان برای رفتن به جبهه مصمم شود؟
زمانی:محمد جواد از وظایف خودش میدانست و میگفت وظیفه شرعی و دینی من است و من باید به جبهه بروم و از تجاوز عراقیهای به خاک کشورمان جلوگیری کنم.
ما در خانواده خود 27شهید دادهایم و آن موقع با توجه به اینکه زمان سربازی محمد جواد هم فرا رسیده بود، پدر و مادرم مخالفتی نکردند.
*: چرا شهید زمانی به عنوان غواص در جبهه خدمت میکردند؟ آیا در این زمینه فعالیتی داشتند؟
زمانی:محمد جواد در دوران نوجوانی و جوانی شناگر ماهری بود و استعداد، علاقه او سبب شد به عنوان غواص فعالیت کند و در این راه شهید شود.
*: مهمترین وصیت شهید محمد جواد زمانی چه بود؟
زمانی:دعوت خواهر و برادر خود به احترام به پدر و مادر، اهمیت به حجاب توسط دختران و برپایی نماز از جمله مواردی است که محمد جواد در وصیتنامه خود آورده است.
محمدجواد علاقه زیادی به امام حسین (ع)، ائمه اطهار(ع) و برپایی نماز داشت بهگونهای که در خانه پدری پیشنمازی را تقبل میکرد و همه نماز را پشت سر وی میخواندیم و یا خیلی وقتها در بلندی میایستاد و نوحه میخواند و دیگران را به سینه زدن دعوت میکرد.
*: خاطرهای که از برادرتان بگویید.
زمانی: خاطره زیاد است اما چیزی که همیشه به یاد دارم مربوط به زمان بمباران کردن خیابان مسجد سید در ظهر بود که محمد جواد تازه هنگام ناهار رسیده بود و بدون هیچ استراحتی سوار بر موتور شد و به مادرم گفت که الان وسایل زندگی مردم را میبرند و ما باید از جان و مال مردم دفاع کنیم و تا شب به خانه نیامد، محمدجواد از روی غیرت هرکاری میکرد.
*تسنیم