سیاههای سراسر توهین به مردم و رقیب سیاسی دولت روحانی در روزنامه دولتی ایران منتشر شده است که افکار مغشوش و سیاهی در پس آن موج میزند.
به گزارش شهدای ایران، «هنوز شیر سماور را باز نکردهام که حس دیگری سراغم میآید و میگوید: «سریع چاییات را بریز و از منطقه خارج شو، بدو پسر بدو!» تا بخواهم هشدار حس مصلحتاندیشم را تجزیه و تحلیل کنم، توده بزرگ و بدشکلی را مقابلم میبینم؛ جسم مربع شکلی که تلفیق و ترکیبی از همه بوهای ناخوشایند است و مرا به آستانه جنون میکشد. برای حبس کردن نفس خیلی دیر شده چراکه ششهایم پر شده از بوی توتون سوخته و عرق تند و قورمه سبزی و جورابی که ماههاست شسته نشده.»اینها ترواشات ذهن مغشوشی است که سعی دارد با قلمی عصبانی و بدون هیچ تحلیل و استدلالی و تنها با ابزار تحقیر تمایلات سیاسی خود را به مخاطلب القاء کند. ادبیاتی کاملا بر مبنای تحقیر که از لحاظ روانشناسی تنها از ذهن فردی خودبین و خودشیفته بر میآید که با تمام تلاشی که در تخریب شخصیت و شخصیتسازی بیماری که از طرف مقابل و احیانا رقیب سیاسی دارد، عاجز از اقناع مخاطب است و نشان میدهد که نگارنده نکات اولیه حرفه روزنامهنگاری را نمیداند و یا اصلا با شخصیت خودمرکزبینی که دارد اعتقادی به اقناع ندارد.
جالب اینجاست که چنین مرقومه پرمحتوا و زاید الوصفی سر از ستون روزنامه دولتی ایران در آورده است. توهین به عامه مردم و توده خطاب کردن همین مردمی که چندی پیش ساعتها صف بستند تا کمکاری وزارت کشور را جبران نمایند و در مشارکت سیاسی سهمی داشته باشند،دستخوش و احتمالا از سوی مدیران روزنامه وزین دولتی پاداش هم دارد.
مخاطبان نیز باید چشمشان را روی کلمات توهینآمیزی بگردانند که در انتها نه به دانش آنان میافزاید نه لااقل حس خوبی تحویل آنان میدهد. با دید غیرانسانی و شبهحیوانی که از نگارنده چنین موهننامهای میتوان سراغ داشت، بهراحتی به این نتیجه میتوان رسید که اصطلاح «عبادت جز خدمت به خلق نیست» در چنین تفکرات پستنگرانهای جایی ندارد.
هرچند که بایستی نگارنده را روانکاوی کرد که از کجا چنین ملول و زخمخورده است که چنین ادبیاتی را بهکار میبرد و از مدیران چنین روزنامهای باید پرسید که با چه هدفی چنین چیزی را منتشر کردهاند؟ البته شاید این فشار عصبی به خاطر سوار شدن این فرد در مترو شلوغ تهران رخ داده که به قول خودش ناپرهیزی کرده و سعی کرده از وسیله نقلیه عمومی استفاده کند اما نشان میدهد که کمتر از فرهنگ زندگی اجتماعی بهرهمند است.
چند روز پیش بود که حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی حسن روحانی در انتقاد به سخنان یکی از فعالان سیاسی جریان انقلاب بیان داشت که باید نگران نئوفرقانیسم بود و با این افراد صحبت کرد. موضوعی که علی مطهری نیز اخیرا در گفتگو با یکی از روزنامههای زنجیرهای آنرا مطرح کرد. هر چند چنین ذهنسازی و دوقطبیسازی فارغ از واقعیت و منافع جامعه مطلوب جریان اصلاحات است اما باید گفت که آقای آشنا در ابتدا باید با روزنامهنگاران روزنامه دولت متبوع خود به صحبت بنشیند که از روی فقر و غنا؛ به خود اجازه میدهد به همه توهین کند.
*مشرق
جالب اینجاست که چنین مرقومه پرمحتوا و زاید الوصفی سر از ستون روزنامه دولتی ایران در آورده است. توهین به عامه مردم و توده خطاب کردن همین مردمی که چندی پیش ساعتها صف بستند تا کمکاری وزارت کشور را جبران نمایند و در مشارکت سیاسی سهمی داشته باشند،دستخوش و احتمالا از سوی مدیران روزنامه وزین دولتی پاداش هم دارد.
مخاطبان نیز باید چشمشان را روی کلمات توهینآمیزی بگردانند که در انتها نه به دانش آنان میافزاید نه لااقل حس خوبی تحویل آنان میدهد. با دید غیرانسانی و شبهحیوانی که از نگارنده چنین موهننامهای میتوان سراغ داشت، بهراحتی به این نتیجه میتوان رسید که اصطلاح «عبادت جز خدمت به خلق نیست» در چنین تفکرات پستنگرانهای جایی ندارد.
هرچند که بایستی نگارنده را روانکاوی کرد که از کجا چنین ملول و زخمخورده است که چنین ادبیاتی را بهکار میبرد و از مدیران چنین روزنامهای باید پرسید که با چه هدفی چنین چیزی را منتشر کردهاند؟ البته شاید این فشار عصبی به خاطر سوار شدن این فرد در مترو شلوغ تهران رخ داده که به قول خودش ناپرهیزی کرده و سعی کرده از وسیله نقلیه عمومی استفاده کند اما نشان میدهد که کمتر از فرهنگ زندگی اجتماعی بهرهمند است.
چند روز پیش بود که حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی حسن روحانی در انتقاد به سخنان یکی از فعالان سیاسی جریان انقلاب بیان داشت که باید نگران نئوفرقانیسم بود و با این افراد صحبت کرد. موضوعی که علی مطهری نیز اخیرا در گفتگو با یکی از روزنامههای زنجیرهای آنرا مطرح کرد. هر چند چنین ذهنسازی و دوقطبیسازی فارغ از واقعیت و منافع جامعه مطلوب جریان اصلاحات است اما باید گفت که آقای آشنا در ابتدا باید با روزنامهنگاران روزنامه دولت متبوع خود به صحبت بنشیند که از روی فقر و غنا؛ به خود اجازه میدهد به همه توهین کند.
*مشرق