شهید «جواد الله کرم» در دلنوشتهای اسلحه خویش را مخاطب خود قرار میدهد و او را آموزگار خود میداند.
به گزارش شهدای ایران ، شهید جواد الله کرم از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، که به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شد.
شهید الله کرم 19 اردیبهشت ماه سال 95 در خانطومان سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.
در دستنوشته ای که از شهید باقی مانده است، وی سلاحی که با آن دشمن را نشانه میگرفت، اینطور توصیف میکند: «سلام بر سلاحی که با یاری حق وسیلهای شدی برای تیر انداختن بر هدف. سلام بر لوله ای که گرمای باروت را تحمل کرد. سلام بر ماشه که سنگینی و سبکی تعادل جسم را در چکاندن تو درک نمودم.
آنگاه که آموختم که چگونه گلنگدن را بکشم به این فکر افتادم که روزی آمده ام و روزی باید بروم پس باید بدانم کجا هستم.
آنگاه که گونه ام را روی قنداق سفت می کردم آموختم که در مسیر هستی چگونه مستقیم قرار بگیرم تا هدف را تار یا بیضی نبینم بلکه واضح ببینم.
آنگاه که دست چپم را زیر گیره سلاح با زاویه 30 درجه گرفتم حدود و درجه تعادل انسانیت را آموختم.
سلام بر روزنه، جایی که حد واسط بین چشم و مگسک است و مسیر مستقیم را هدایت می کند. آری در این میان نقش واسطه را بازی می کند. آن گاه که رنگ های مختلف فیلتر روزنه را تنظیم کردم آموختم که فیلتر بی رنگ رخسار محبوب را انتخاب کنم. سلام بر مگسک محل ساطع شدن اشعه درون از مردمک سلاح.
سلام بر سیبل هایی که تحمل تیرخوردن را می نماید، آری تحمل واقعیت را باید نمود، خوشا به حال شما، کاش من نیز می توانستم مثل شما حقایق را آن طور که هست نشان دهم و خیلی فداکارانه حقایق را روشن کنم.
سلام بر دایره مرکز (شماره 10) که نشان از پاکی و آرامی روح دارد، آری در آن نشان از صداقت و امید وجود دارد. سلام بر تیراندازی که دریچه قلبش را روزنه دید ساخته و با شریان های قلبش همراه با تنفس روح بخش از تمام اعماق وجودش ماشه را رها میکند.
آری جریان، حیات را از شریان به بافت هدف میرساند. اما در این میان آیینه وجود مربی است که به این محیط گرما و صمیمیت می بخشد.»
شهید الله کرم 19 اردیبهشت ماه سال 95 در خانطومان سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.
در دستنوشته ای که از شهید باقی مانده است، وی سلاحی که با آن دشمن را نشانه میگرفت، اینطور توصیف میکند: «سلام بر سلاحی که با یاری حق وسیلهای شدی برای تیر انداختن بر هدف. سلام بر لوله ای که گرمای باروت را تحمل کرد. سلام بر ماشه که سنگینی و سبکی تعادل جسم را در چکاندن تو درک نمودم.
آنگاه که آموختم که چگونه گلنگدن را بکشم به این فکر افتادم که روزی آمده ام و روزی باید بروم پس باید بدانم کجا هستم.
آنگاه که گونه ام را روی قنداق سفت می کردم آموختم که در مسیر هستی چگونه مستقیم قرار بگیرم تا هدف را تار یا بیضی نبینم بلکه واضح ببینم.
آنگاه که دست چپم را زیر گیره سلاح با زاویه 30 درجه گرفتم حدود و درجه تعادل انسانیت را آموختم.
سلام بر روزنه، جایی که حد واسط بین چشم و مگسک است و مسیر مستقیم را هدایت می کند. آری در این میان نقش واسطه را بازی می کند. آن گاه که رنگ های مختلف فیلتر روزنه را تنظیم کردم آموختم که فیلتر بی رنگ رخسار محبوب را انتخاب کنم. سلام بر مگسک محل ساطع شدن اشعه درون از مردمک سلاح.
سلام بر سیبل هایی که تحمل تیرخوردن را می نماید، آری تحمل واقعیت را باید نمود، خوشا به حال شما، کاش من نیز می توانستم مثل شما حقایق را آن طور که هست نشان دهم و خیلی فداکارانه حقایق را روشن کنم.
آری جریان، حیات را از شریان به بافت هدف میرساند. اما در این میان آیینه وجود مربی است که به این محیط گرما و صمیمیت می بخشد.»