شهدای ایران: با آغاز فصل پاییز، ماه های شروع پرشورترین جدال سیاسی کشور به کمتر از هشت ماه رسیده است. انتخاباتی که در اواخر اردیبهشت 96، سرنوشت ساکن خیابان پاستور را برای چهار سال دیگر روشن خواهد ساخت. حجت الاسلام حسن روحانی، رئیس جمهور کنونی ایران، بر آن است تا سال1400 بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند و از همین رو می بایستی سیاست های انتخاباتی خود را برای رقابت با رقبای بالقوه مهیا سازد.
در این میان، شایعات مربوط به حضور برخی از چهره های سیاسی و حتی نظامی، در ماه های منتهی به پاییز در فضای سیاسی و رسانه ای کشور پیچیده است. اخبار مربوط به معرفی سرلشکر قاسم سلیمانی برای ورود به عرصه انتخابات از سوی اصلاح طلبان و حامیان دولت یازدهم، چنان پرو بال داده شد، تا اینکه فرمانده سپاه قدس در بیانیه ای آب پاکی را بر روی دستان شایعه سازان ریخت و اعلام نمود تا آخر عمر سرباز کوچک ایران و اسلام باقی خواهد ماند.
این پایان ماجرا نبود، بلکه یکی از مهم ترین و بالقوه ترین رقبای حسن روحانی نیز بر اساس توصیه هایی از انتخابات سال آینده کناره گیری کرد. پاییز 95 در حالی سپری می گردد که گرمای تابستان را به دنبال خود می کشد، با این حال برگریزان دنیای سیاست آغاز شده است.
محمود احمدی نژاد از سفرهای استانی تا انتخابات ریاست جمهوری
یک اصل برای رسانه های جریان حامی دولت محرز است و آن این است که می بایست رقبای احتمالی حسن روحانی را پیش از شروع تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری 1396، شناسایی و پروژه تخریب را از چندماه قبل آغاز کنند. رصد رسانه های اصلاح طلب و حامی دولت در یکسال اخیر نشان می دهد، هر یک از رقبای بالقوه روحانی با کوچکترین تحرکی، تیتر نخست روزنامه ها و سایت های خبری می شدند و آن را در قالب فعالیت انتخاباتی تفسیر می کردند. محمدباقر قالیباف، فتاح، محمود احمدی نژاد، سرلشکر سلیمانی، از جمله این افراد بودند که در زیر ذره بین مطبوعات اصلاح طلب قرار داشته اند.
ولی تحرکات محمود احمدی نژاد در طول ماه های اخیر داستان دیگری دارد. وی که در ماه های اخیر، سفرهای استانی متعددی را در برنامه داشته و براساس گفته خویش به تبیین اندیشه های انقلاب و امام مشغول بوده، به نظر می آمد اسب خود را برای انتخابات نیز زین کرده بود. اصلاح طلبان با توجه به پتانسیل بالای وی برای رای آوری، فرمان تخریب را زودتر از دیگران صادر کردند و تحرکات احمدی نژاد دیگر بدون حاشیه و سرو صدا نبود. با این حال در اواخر شهریورماه، اخباری در فضای سیاسی کشور پیچید که براساس آن احمدی نژاد در مشورت با مقام معظم رهبری برای ورود به انتخابات سال آینده، با این توصیه روبه روشده که این حضور به صلاح نیست و منجر به دوقطبی شدن انتخابات و خطرات متعاقب چنین فضایی خواهد شد.
با وجود آنکه منابع موثق و نزدیک به رئیس جمهور سابق این خبر را تایید کردند، ولی جریان به سمتی حرکت نمود که مقام معظم رهبری صراحتا اصل ماجرا را در درس خارج از فقه خود بیان کردند: " یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمناش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم."
پس از رخداد بود که محمود احمدی نژاد در نامه ای به رهبر معظم انقلاب اعلام نمود که هیچ قصدی برای حضور در انتخابات سال آینده ندارد و بدین سان پرونده احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری 96 بسته شد. لبیک احمدی نژاد به توصیه رهبری هرگونه نیز تفسیر شود، به طورکلی بیانگر پذیرفته بودن اصل تبعیت از ولایت فقیه در هر شرایطی است. موضوعی که از سوی جریان های سیاسی برداشت واحدی ندارد و با گذاری به گذشته اهداف سیاسی کاملا مشخص می شوند.
پیامدها و عبرت های یک واقعه
عموما هر واقعه مهم سیاسی و تاریخی در دل خود حاوی پیام ها و نکاتی است که مخاطب را در برخی از بزنگاه های سیاسی در مقام قضاوت قرار می دهد. در ماجرای توصیه رهبری به احمدی نژاد در زمینه انتخابات سال آینده، اصلاح طلبان و حامیان دولت یازدهم، چنان به استقبال چنین توصیه ای رفتند و آن را تیتر نخست رسانه های خود کردند که این گونه پذیرش توصیه ها و احکام رهبری از سوی آنها کمتر سابقه داشته است. به طور کلی، در این رویداد، بار دیگر فرصت طلبی و بی اخلاقی جریان سیاسی اصلاح طلب ثابت شد. پذیرش احکام حکومتی و توصیه های رهبر معظم انقلاب در موضوعات دیگر که مخاطب آن دولت ها یا مجالس مورد حمایت اصلاح طلبان بوده و هست، چنان سخت می نموده که بدون حاشیه نبوده است.
قسمتی از بیانات رهبر معظم انقلاب در ماجرای مربوط به احمدی نژاد پر از موارد قابل اعتنا می باشد. ایشان برای آنکه نشان دهند درباره توصیه ها یا احکام حکومتی که صادر می کنند، به چه میزان شناخت و بصیرت وجود دارد، عنوان می کنند که نسبت به افراد و اتفاقات شناخت بالایی دارند:" اینی هم که حالا بگویند که فلانی [رهبری] تحت تأثیر زید و عمرو و بکر و ... است؛ نه، این حرفها چیه؟ بنده از زید و عمرو و بکر و اینها هم بیشتر اطلاع دارم، هم انگیزه بیشتر دارم." در بیانات رهبری توصیه های روشنگرانه ای موج می زند که نه تنها برای مخاطب خاص بلکه برای تمامی بازیگران عرصه سیاسی راهگشاست. جلوگیری از دوقطبی شدن فضای سیاسی کشور و وحدت تمامی نیروهای انقلابی در این عرصه، توصیه ای است که می بایست کسانی که وارد فضای بازی سیاسی می شوند، آن را رعایت کنند و هیچ تفاوتی میان جریانات سیاسی وجود ندارد.
آن چه اکنون مورد سوال واقع می شود آن که چرا زمانیکه رهبری انقلاب برای جلوگیری از متشنج شدن اوضاع کشور یا دادن راه حل هایی برای خروج از بن بست ها توصیه ای می کنند، جریانات سیاسی اصلاح طلب خود را به نشنیدن زده و یا علنا به مخالفت با آن می پردازند. چه اتفاقی افتاده که توصیه مقام معظم رهبری مورد خوشایند اصلاح طلبان مدعی دموکراسی و حق تعیین سرنوشت! واقع شد و سخنی در دفاع از شعارهای گوش کر کن، خود نزدند؟ اینجاست که موضوع منافع جناحی و شخصی به جای منافع ملی مطرح می شود که مدعیان دموکراسی و حقوق شهروندی در ایران، در آن زبده هستند. آیا باید چنین رویدادهایی را در قالب چالش نظری اصلاح طلبان مطرح کرد یا سیاست چندوجهی و منافقانه آنها؟ هر چه باشد چنین دوگانگی در جریان سیاسی اصلاحات، اعتبار و صداقت آن را زیر علامت سوال بزرگی قرار می دهد که در نهایت این افکار عمومی جامعه ایران است که به قضاوت آن و خسارت های ناشی از چنین رویکردی خواهد نشست.
مجلس ششم در دوره دولت اصلاحات را می توان یکی از مهمترین پایگاه های تنش و دوقطبی سازی فضای سیاسی و حتی عمومی کشور دانست که با مطرح کردن موضوعات پرچالشی، کشور را وارد بی ثباتی سیاسی بزرگی کردند. در آن زمان نامه مقام معظم رهبری به رئیس مجلس ششم پیرامون اصلاح قانون مطبوعات، با واکنش تند نمایندگان اصلاح طلب مجلس روبه رو شد و از پشت تریبون مجلس شورای اسلامی به بدترین نحو به فحاشی و بی احترامی علیه ولایت فقیه پرداختند. چرا جریان سیاسی حاکم در آن زمان، نسبت به حکم حکومتی، چنین واکنش سختی نشان دادند و کشور را وارد چالش بی سابقه ای در مدیریت قانونگذاری و حتی اجرایی کردند؟ چنین نمونه هایی در دوران اصلاحات فراوان است، توصیه هایی که از سوی رهبری صادر می شد با بی اعتنایی کامل این جریان روبه رو می شد. سابقه ای که فتنه های 78 و 88 را رقم زد.
در جریان مذاکرات هسته ای، با وجود آنکه مقام معظم رهبری نسبت به آینده مذاکرات خوشبین نبودند و در بیانات خود همواره به بدعهده ی آمریکا اشاره می کردند، مسئولان دولت یازدهم و جریان سیاسی حامی آن، تنها راه خروج کشور از بن بست را مذاکره مستقیم با آمریکا و توافق با کدخدا می دانستند. در آن زمان توصیه های رهبری معظم انقلاب، با استقبال این جریانات روبه رو نگردید ولی در نهایت در ماه های اخیر و پس از توافق هسته ای، ثابت شد که ایالات متحده در مسیر اجرای تعهدات نیم بند خود چه سنگ اندازی هایی می کند و به دنبال بی تاثیر کردن برجام در فضای بین الملل است.
بنابراین، جریانات سیاسی به جای بازی های دوگانه با جایگاه رهبری و ولایت فقیه، بهتر است از عنصر صداقت بیشتر استفاده کنند و به صورت گزینشی با بیانات و توصیه های رهبری برخورد نکنند. تاریخ 4 دهه ی انقلاب اسلامی ثابت کرده که رهبران انقلاب، مطمئن ترین و باثبات ترین افراد، در مسیر ارتقای منافع ملی و حفظ امنیت ملی کشور هستند و رویدادهای فراوانی از ابتدای انقلاب تا کنون این امر را تصدیق نموده است.
*فرهنگنیوز