فیلم سینمایی «رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش چند هفتهای هست که بحثبرانگیز شده؛ ابتدا عدهای به آن اعتراض کردند و حالا خیلیها به آن اعتراضها، معترضند. درویش میگوید: «متأسفانه خیلی مواقع شیطنتها بیشتر از آن چیزی که ابتدا خودشان گمان میکردند، مشکلآفرین میشود». در این رابطه، حجتالاسلام زائری که او نیز چند وقتی است به جرگه افراد شناختهشده و تاحدودی جنجالی پیوسته، با این کارگردان سینما گفتوگو کرده است.
به گزارش شهدای ایران، در ماهنامه «خیمه» آمده است:
افتوخیزهای رستاخیز از حد یک فیلم فراتر رفت؛ همانطور که خود فیلم، بیشتر صحنههای برخوردها و رویاروییهاست، بیرون فیلم نیز نزاع مخالفان و موافقان گرم بود تا جایی که آتشی شد و به جان فیلم افتاد و اکرانش را متوقف کرد. مخالفان اکران فیلم متعدد و متنوع بودند و هرکس به طریقی مخالفت خود را ابراز میداشت. یکی بر سر منبر و مجلس روضه، مخالفخوانی میکرد و جماعتی قمه به دست، روبهروی سینما؛ از این رو بود که صدای موافقان اکران فیلم، در هیاهوی آنان تقریبا گم شد. تصمیمگیران هم صدای زنان قمهزن را شنیدند و صدای محققان را نشنیدند یا لااقل ترجیح دادند نشنوند. صدایی شنیده شد که میگفت: «تحریفات و جسارتهایی که نسبت به خاندان اهل بیت (ع) در این فیلم صورت گرفته، به هیچ وجه قابل اغماض نیست و این حرفهای ما نقد نیست، بلکه اعتراض است.»
(حسین سازور)
همین اعتراضات با صدای بلند بود که صداهای دیگری را مغفول گذاشت؛ صداهای آرام اما محققانهای که میگفت: «ما تصور کردیم فیلم و هنر باید مثل متن تاریخی باشد؛ در حالی که چنین فکری از اساس نادرست و بیش از همه به دلیل ضعف شناخت ما از ماهیت هنر بوده و هست.» (رسول جعفریان) این چنین بود فیلمی که 14 میلیارد هزینه آن شده بود، شانس بیشتر از 10 ساعت حضور بر پردههای سینمای کشور را نداشت. حالا این کارگردان فیلم است که باید چراغ به دست بگیرد تا سالن تاریک سینمای کشورهای دیگر را بیابد و جایی برای اکران «رستاخیز» پیدا کند. به نظر شما احمدرضا درویش به آنها چه میگوید و آنها به درویش میگویند؟ شکلگیری دیالوگ زیر دور از ذهن نیست:
مدیر سینمایی خارجی: مستر درویش، اسم فیلمی که میخواهی نمایش دهی، چیست؟
درویش: He Who Said No (آنکه گفت نه؛ اسم انگلیسی فیلم)
مدیر سینمایی خارجی: این He Who Said No راجع به چیست؟
درویش: راجع به عاشورا و قیام امام حسین (ع)
مدیر سینمایی خارجی: امام حسین (ع) همان امام سوم شیعیان؟
درویش: بله
مدیر سینمایی خارجی: راستی مستر درویش Where are you from? (اهل کجایی؟)
درویش: اهل ایرانم.
مدیر سینمایی خارجی: خب، وضعیت اکران این فیلم در ایران چطور بود؟ خوب بود؟
درویش: آنجا اکرانش به 10 ساعت هم نکشید.
مدیر سینمایی خارجی: مرد مومن، مگر ایران بزرگترین کشور شیعه دنیا نیست؟ چرا آنجا اکران نمیکنی؟
درویش: نشد.
مدیر سینمایی خارجی: چرا؟
درویش: نپرس چرا نشد.
مدیر سینمایی خارجی: درویش جان برو. تو در ایران نتوانستی فیلمی را که برای امام حسین (ع) است، اکران کنی. آمدی سراغ ما؟
این دیالوگ ادامه داشت، اما همانطور که بخشی از دیالوگها و تعدادی از شخصیتهای «رستاخیز» کلا حذف شده بودند، دیالوگ درویش و مدیر سینمایی خارجی نیز همین بخشش باقی ماند. با این اوضاع و احوال چه میتوان کرد؟ اصلا درویش چه برنامههایی برای فیلمش دارد؟ آیا «رستاخیز» هم به آرشیو فیلمهای توقیفی ارشاد میپیوندد و تمام؟ همین سوالات بود که باعث شد برویم سراغ خود درویش. خواستیم با او درباره فیلم و حواشی آن گفتوگو کنیم؛ اما سوالی پرسید که ما را از اصرار بازداشت. درویش گفت: «مگر شما فیلم را دیدید که میخواهید راجع به آن با هم صحبت کنیم؟» سوال منطقی بود؛ اما جوابش هم نزد خود درویش بود. پیشنهاد داد مدیر مسوول خیمه به همراه تحریریه به دفتر او بروند تا ابتدا فیلم را ببینند و بعد راجع به آن صحبت کنند. پیشنهادی عالی؛ یک تیر و دو نشان؛ هم فیلم را میدیدیم و هم گفتوگویمان صورت میگرفت. قرارمان شد، آخر هفته، دفتر موسسه «فرهنگ تماشا» موسسهای که فیلم را تهیه کرده بود.
درویش از همان ابتدا استقبال گرمی از ما داشت و گفتنی زیاد داشت. قبل از شروع فیلم از نامهربانیهایی گفت که در چند روز اخیر، پس از توقیف فیلم از مخالفان دیده و شنیده بود. اما درویش همه آنها را خلاصه کرد تا ابتدا فیلم را ببینیم. در فضایی راحت و صمیمی نمایش فیلم آغاز شد. درویش خودش حضور ثابت نداشت؛ اما اواخر فیلم به اتاق آمد. سکانسهای جنگ و رویارویی را دوباره با دقت میدید. شاید یاد خاطرات و سختیهای زمان برداشت میافتاد که پس از پخش فیلم، بخشهایی را برایمان تعریف کرد. در یک صندلی جلوتر از ما نشسته بود، اما تأثرش در سکانس شهادت حضرت عباس (ع) مشخص بود. پخش فیلم تمام شد و باز ما ماندیم و درویش و دردلها و ناگفتههایش. معلوم بود که گفتوگوها به فیلم محدود نمیماند و بیشتر شامل اتفاقات پیرامونی فیلم خواهد بود که از بین آنها نیز برخی برای امروز قابل گفتن بودند و برخی نه. آنچه در ادامه میآید، بخشی از گفتوگوی محمدرضا زائری و احمدرضا درویش است.
زائری: پیش از ورود به بحث، لازم است بگوییم از چه منظری داریم درباره فیلم صحبت میکنیم؛ چون نتایج و داوریمان نیز وابسته به این موضوع است. همان طور که یکی از علما در مدتی که در لندن در حال مداوا بودند، با سوال پرستاری روبرو شده بودند که گفته بود: «من اسلام را مطالعه کردم و بسیار در مورد آن تحقیق کردم و برخی از مسائل که در ذهن داشتم برایم حل شد؛ اما یک سوال در ذهنم باقی مانده که هر قدر جستوجو میکنم پاسخی برای آن نمییابم و آن هم ازدواج مجدد مردان است.» آن عالم بزرگوار از او پرسیده بود: «این سوال از موضع زن اول است یا زن دوم؟ چون زن اول مشکلی ندارد و زن دوم است که علیالقاعده بیپناه است و شوهر و درآمدی هم ندارد و با هزار و یک مشکل اجتماعی روبروست.» بعد از این پاسخ، خانم پرستار گفته بود: «دیگر سوالی ندارم و مشکل من حل شد.»
حالا ماجرای ما هم چنین است. در حین تماشای این فیلم، در این فکر بودم که اگر از چشم مخاطبان ایرانی که به هیأت رفته و روضه شنیدهاند، این فیلم را تماشا کنیم، مشکلات و سوالات بسیاری داریم؛ اما اگر از چشم مخاطبان خارج از کشور که قرار است پیام مظلومیت امام حسین (ع) را بشنود، فیلم را ببینیم، تصور میکنم سوالی باقی نمیماند و این موضوع حل شده است؛ یعنی مخاطب فیلم کسانی باشند که همان نامههایی که پایان فیلم از اسب در حال تدخت میریزد، دریافت میکنند. این مخاطب، اگرچه غیرایرانی است یا شاید هم مسلمان نباشد، اما آمادگی برای آخرالزمان دارد. برای این نوع مخاطب، شکل ماه شب محرم یا نوع پرچمهای در فیلم و ... تفاوتی نمیکند. به عبارتی دیگر تمام مسأله این است که آیا باید این فیلم را از چشم مخاطبی تماشا کنیم که خصوصیات درام را نمیشناسد یا اقتضائات سینما را نمیداند؟ یا اینکه بگوییم این فیلم یک روایت سینمایی است و نه یک نقل صرفا تاریخی. طبیعی است وقتی خود را جای مخاطبی قرار دهیم که خواهان به تصویر کشیدن کربلای تاریخی است، آن طور که در مقاتل خوانده یا در روضهها و مجالس شنیده، ایرادهای زیادی میتواند از فیلم بگیرد؛ کسانی که عمری با قداست کربلا زندگی کردهاند.
البته این صحبت درباره کسانی صدق میکند که صادقانه و به شکل منطقی و معقول ایرادهایی بر فیلم دارند؛ چون بخشی از فیلم مشکوک است و قصه عادی نیست که اتفاقا موضوع بحث من هم نیست؛ چون این جریان هر طور که شده ایراد و برخورد و موضع خود را دارد و هیچ منطق و قاعده و ضابطهای در این مورد وجود ندارد. من در مورد ایرادهای منطقی و معقول صحبت میکنم. به نظرم این نکته ابهامات و سوالات بسیاری را حل میکند. آیا قرار است این فیلم برای مخاطبانی که هیچ ذهنیتی ندارند، نمایش داده شود؟
درویش: چند نکته را فقط به صحبتهای شما اضافه کنم؛ اول اینکه به قول مرحوم آقای دولابی آن قدر موضوع کربلا و عاشورا عمیق و عجیب است که درک آن برای انسان معمولی، میسر نیست. اینکه تصور کنیم که فیلم رستاخیز دربرگیرنده همه ابعاد عاشوراست، نادرست است. این فیلم قرار است یک بُعد از عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله (ع) را به تصویر بکشد و این در حالی است که صدها فیلم، کتاب و نمایش و ... نمیتوانند کل ماجرای عاشورا و قیام امام (ع) را معرفی کنند. از این فیلم نباید توقع داشته باشیم که همه آنچه در طول تاریخ اتفاق افتاده، دربربگیرد. این فیلم تعزیه سینمایی یک نفر (منِ درویش) از این ماجراست. این فیلم نمایش حر، یزید، یا عباس (ع) و ... نیست؛ بلکه نمایش نمادین این رجال است. این چه انتظاری است که از این فیلم میرود؟ مگر میتوان از یک فیلم سینمایی توقع داشت، همه ابعاد این اتفاق عظیم را به تصویر بکشد؟ این فیلم، فقط در مسیر ارادت و نمایش بخشی از عظمت عاشورا قدمهایی برداشته که امیدواریم در ادامه قدمهای دیگری نیز برداشته شود.
نکته دیگر آنکه، ما برای ساختن «رستاخیز» ذهنیت خودمان را داشتیم. آیا کسی که اثری با این موضوع یا موضوعات دیگر میسازد، دامنه ذهن خود را مخاطب خاصی در نظر میگیرد یا خود را رها میکند؟ این را در نظر بگیرید که رستاخیز صد سال دیگر هم مشاهده خواهد شد؛ آن هم نه فقط در ایران، بلکه در افغانستان و عراق گرفته تا اروپا و در آمریکا که مردمشان دارای فرمهای مختلف زندگیاند، باورهای متفاوتی دارند، با فرهنگهای گوناگون؛ بنابراین هر کسی که میخواهد اثری در این زمینه ایجاد کند، باید توجه کند که او چه منظوری دارد و مخاطبان خود را چگونه تعریف میکند. کربلا بعد از ایران بیشترین جمعیت شیعیان را به خود اختصاص میدهد؛ ولی ساحت زیبایی شناختی عاشورا در آنجا، بسیار متفاوت از ایران است؛ مثلا آنها نگاه دیگری به تمثال حضرت عباس (ع) دارند و در طوایف مختلفشان، داشتن حسینیه، یک تفاخر محسوب میشود و عَلَم امام حسین (ع) در نخلستانها یک نشانه افتخار معرفی میشود. به طور کلی زیباییشناختی عاشورا در عراق متفاوت است یا فرم زیبایی شناختی عاشورا در هند یا ایران یا هر جای دیگری که شیعیان حضور دارند. شیعیان مناطق مختلف با عناصر دیگری ارتباط برقرار میکنند. ذهن منِ شیعه ایرانی در عوالم عاشقی و شیدایی اهل بیت (ع) پای منبرها و نواهایی تربیت شده که با شیعه عراق هم یکسان نیست. از این هم فراتر، فرض کنید مخاطب این فیلم در غرب، روی صندلی سینما نشسته که امام حسین (ع) و حتی اسلام را نمیشناسد. ما میخواستیم برای این خاطب هم فیلم جذاب باشد؛ به طوری که او هم بالاخره یک تراژدی یا قصه تلخ تاریخی و حماسه ببینید و جذب داستان شود. به همه این مسائل از ابتدا فکر شده بود. اینکه چه کنیم تا فیلم را دربرگیرندگی داشته باشد؛ بنابراین نگره را وسیع گرفتیم تا اگر این فیلم بر روی DVD به روستاهای کشمیر و جاهایی که با سینما ارتباطی ندارند، ولی اینترنت دارند، برود، تأثیر خودش را داشته باشد.
تلاش ما ساختن فیلمی درباره عاشورا با زبان بینالمللی بود. قصد نداشتیم تا فیلمی صددرصد با زبان مخاطب ایرانی بسازیم؛ یعنی ما خود را محدود به بازار مخاطب در سینمای ایران و دو میلیون اهل سینمای ایران نکردیم و بازار جهانی سینما را مد نظر قرار دادیم؛ چون معتقد بودیم عاشورا موضوعی است مشترک میان ما و همه اهل فرهنگ شیعه و اهل بیت (ع) و هر کس به نحوی و با زبانی سعی دارد آن را ترویج کند؛ یکی از طریق رسانه منبر و دیگری با زبان شعر و یکی هم با زبان نقاشی و دیگری با نوشتن و تاریخ. سینما هم زبان و کارکرد خودش را دارد و نفیکننده زبانهای دیگر نیست؛ همان طور که دیگر رسانهها کارکرد خود را دارند و اینها مکمل یکدیگرند؛ از این رو فکر کردیم که چه کنیم تا این خیمه برای همه توشهای داشته باشد؛ ضمن اینکه پایبندیهای تاریخی را حفظ کند و بتواند از قوه خیال و قوه زبان زیباییشناختی و بیان سینمای تصویری هم برخودار باشد.
زائری: نکاتی که گفتید، میتواند برخی ابهامات را برطرف کند؛ اما اجازه دهید وجوه دیگری از اتفاقات پیش آمده برای فیلم را نیز بیان کنم. آقای درویش، بسیاری از این آقایان، کاری به سینما ندارند و مشخص است که حتی درون صنف شما نیز تحریکاتی بوده؛ مثلا چند سینماگر رقیب متوجه فروش فیلم در گیشه شده و به نزد علما در قم رفته و فتنهگری کردهاند. میخواهم بگویم گاهی اوقات هیچ یک از این جنجالهایی که در مورد فیلم به وجود آمده، اساسا خاستگاه دینی ندارد؛ ولی بهانهشان دین است.
درویش: هیچ بعید نیست. متأسفانه خیلی مواقع این شیطنتها بیشتر از آن چیزی که ابتدا خودشان گمان میکردند، مشکلآفرین میشود.
زائری: به همین دلیل معتقدم باید مخالفان فیلم را دستهبندی کرد و همه را یکسان ندید. با گروهی که براساس دستور این و آن به خیابان میریزند و جلوی سینما قمهزنی میکنند، نباید همان گونه برخورد کرد که با گروهی که با فیلم مشکل تاریخی یا اعتقادی دارند، برخورد میشود. گروه اول مثل آن طلبهای هستند که آقای «هاشمی آملی» پدر آقایان «لاریجانیها» تعریف میکرد. ایشان میگفتند شیخی بود که میخواست از ما شهریه بگیرد؛ ولی چون وجوهمان در حدی بود که فقط به مازندرانیها شهریه میدادیم، نمیشد به او که ترک بود، شهریه داد. تا اینکه یک بار با حالت اعتراض آن طلبه در را باز کرده، وارد اتاق شده و نزد آقای آملی رفته بود و به حالت خاصی به ایشان گفته بود: «شهریه به ما نمیدهید؟» و ایشان پاسخ داده بود: «وجوه در حدی است که فقط به مازندرانیها شهریه میدهیم و شما مازندرانی نیستید.» آن طلبه یک چاقو به روی میز کوبیده بود و گفته بود: «میدهید یا نمیدهید؟» ایشان گفته بودند: «از این ماه به صورت مرتب به شما شهریه میدهیم.» حالا برخی مخالفان فیلم این گونهاند. نه حرمت رعایت میکنند و نه حیا دارند و نه از چیزی میترسند، بلکه داد و فریاد میکنند؛ در حالی که این طرف، موافقان فیلم هم عقلانیت بیشتری دارند و هم منطق دارند؛ ولی چون سروصدایی ندارند، دیده نمیشود؛ به همین دلیل است که وزارت ارشاد عقبنشینی میکند و به دلیل محاسبات و معادلات سیاسی، مثلا اینکه نمیخواهند مذاکرات هستهای آسیب ببیند، از این سو کوتاه میآید.
درویش: بله؛ همینطور است. وزارت ارشاد فیلمی را پایین میآورد که همه خرج آن از مردم و مومنان بوده و هیچ بودجه دولتی نبوده؛ یعنی آن ها با حقالناس بازی کردند. مدیران فرهنگی کشور تصور کردند با جمع کردن فیلم و پاک کردن صورت مسأله میتوانند معترضان را مطمئن و آرام کنند. آنها به دلیل کنترل فضای اجتماعی و کف خیابان و راضی کردن علما، شیوه نادرستی را انتخاب کردند که آن بیحرمتی به قانون بود، وقتی هم چنین اتفاقی میافتد، روزی علیه خود مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این بیقانونی به کار گرفته میشود و همان گروه میآیند و علیه وزیر شعار میدهند. زمانی که این افراد دیدند با کمی فشار میتوان وزیر را هم راضی کرد تا از یک فیلم کوتاه بیاید، پس فردا به سمت خودش میروند؛ چرا که ساحت قوانین لطمه خورده است.
ذهنیتی که در جامعه ایجاد شده که میتوان با فریاد زدن و قمه زدن یک کاری انجام داد تا تصمیم دولت تغییر کند؛ به همین دلیل ما منتقد مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نحوه برخورد آنها با منتقدان رستاخیز هستیم. آقایان به متن نپرداختند و برای کنترل حاشیهها نیز صورت مسأله را پاک کردند. این ماجرا اگر درست مدیریت میشد، میتوانست به فرصتی برای گفتوگو و مباحثه تبدیل شود؛ در حالی که به فتنه و آشوب تبدیل شد و از سویی دیگر هم شما نمیدانید که این ماجراها را چه کسی مدیریت میکند.
با بخش اول حرفتان هم موافقم. گروهی که جلوی سینما قمهزنی میکنند؛ آن هم به سرکردگی یک خانم، فقط صدای بلندی دارد و حرمت هیچچیز را نگه نمیدارد؛ ضمن اینکه اینها جریان مشکوکیاند که شاید ریشههای آن حتی به خارج از ایران برسد. جماعی که نسبت به فروش ناموس مسلمانان در بازارهای عراق بیتوجه است؛ اما در ایران توسط چند نفر برای فیلم حاشیه درست میکند. مسلم است که این دسته از مخالفان فیلم،هیچ ربطی ندارند به مخالفانی که به خاطر مسائل اعتقادی با فیلم مشکل دارند. ما نیز به خاطر انتقادات همین گروه دوم بود که بخشهایی از فیلم را اصلاح کردیم.
زائری: اگر منتقدان از هم جدا شوند، بخش قابل توجهی از آنان به خاطر اصلاحات نسخه دوم فیلم به موافقان فیلم تبدیل میشوند؛ گرچه موافقت با فیلم هم موافقت با کل فیلم و جزئیات آن نیست و ای کاش فیلم جریان طبیعی خود را طی میکرد تا میشد انتقادات فیلم را نیز طرح کرد.
درویش: همین طور است که شما میفرمایید. بعد از اصلاحات فیلم، حتی آقای «علمالهدی» نیز موضع تقریبا مثبتی گرفتند. با آن بخش از صحبتهای شما نیز موافقم که باید فیلم در مسیر منطقی خود نقد هم میشد و میدانم شما هم احتمالا نقدهایی به فیلم دارید؛ ولی یک چیز را شما رد کردید و آن هم رفتاری است که با فیلم شد؛ آن هم نه نقدهای علما و مراجع، رفتارهای خارج از ضابطه گروههای خاص. ما نیز در این بحث از فیلم خود دفاع نمیکنیم و پیگیر وضعیتی هستیم که یک فیلم در شرایط عادی خود پیش رود و حاشیههایی که شاید مراجع رسمی هم با آن مخالف هستند، برطرف شود.
حتی رسانه ملی هم تا قبل از ماجراهای اخیر، جایی که توانست از فیلم حمایت کرد. فیلم در شبهای قدر هم در تلویزیون تبلیغ میشد. ما خودمان خوب میدانیم جماعتی که از شنبهای که فیلم اکران شد، تا چهارشنبه، تجمع کردند و اعتراضات عجیب و غریب راه انداختند، ارتباطی به مداحان، وعاظ و اهل منبر نداشتند؛ چون ادبیات آنها ربطی به این گروهها نداشت. آنها به نهادها و ارگانهای مذهبی دیگر نیز مرتبط نبودند؛ چون بچههای مراکز مذهبی، آنطور که در عکسها و فیلمها وجود دارد، پرچم امام حسین (ع) را به کمر نمیبندند و در ماه مبارک رمضان بطری آب در دست نمیگیرند! بلکه خودشان به کسانی که بطری آب در دست دارند هم اعتراض میکنند.
زائری: این بیربطی منتقدان به بچههای مراکز مذهبی در مراسم قمهزنی روبهروی سینمای شکوفه عیانتر است.
درویش: دقیقا. افراد شرکتکننده در ماجرای قمهزنی که خودجوش نیستند؛ چون مشخص است که میخواهد تصویربرداری شود. ما میزانسن طراحی میکنیم و کارمان این است. شعارها نیز از قبل طراحی شدهاند و مشخص شده که چه کسانی چه کارهایی انجام دهند. قمهزنی یک گاف بزرگ و حرکتی بسیار تبلیغی بود و مخالفان جهتدار فیلم با انجام این حرکت تابلوی خود را بالا آوردند؛ بنابراین در ابتدا باید پدیده را به خوبی بشناسیم. به نظرم عدهای از بیرون برای وهن جمهوری اسلامی این سناریو را چیدند تا خوراکی برای رسانههای آن سوی آب نیز درست کنند؛ رسانههایی که از بیخ و بن با اصول و بنیادهای دینی، مشکل و زاویه دارند. با این کارها خواستند یک کار رسانهای صورت گیرد که متأسفانه مدیران فرهنگی کشورمان این موضوع را متوجه نشدند. حالا ما که در کار خود، درگیر وجه تولید معرفتی ماجرا هستیم، در چنین فضایی باید چه کنیم؟
زائری: به نظرم باید این فضا را خوب درک کنیم و به این معتقد باشیم که این فیلم به دلیل شرایطی که در ذات خود دارد، چنین موضوعاتی برای آن طبیعی است و در این ماجرا از جامعه یک آزمون اساسی به عمل میآید.
درویش: آقای زائری، سوال دیگری که من دارم این است که چرا بخشی از نخبگان ما نسبت به اتفاقات پیش آمده ساکت هستند و هیچ صحبتی نمیکنند؟ مثلا چرا استادان دانشگاه ما، جامعهشناسان و متخصصان ورودی به این مسائل ندارند؟
زائری: بله؛ صحبت کردن و موضعگیری درباره رستاخیز منحصر به فیلم نمیشود، بلکه باید با توجه به کلیتی دیگر و مصحلتی بالاتر، اظهارنظر کرد.
درویش: من فکر میکنم موضعگیری کسانی چون شما و آقای رسول جعفریان و دیگر روحانیون و متدینان میتواند این فضا را فراهم کند تا اکران رستاخیز تبدیل به یک خواست ملی شود و پیشانی این مطالبه عمومی کسانی قرار گیرند که آرمانهای انقلاب را دنبال میکنند؛ یعنی تربیت شده مکتب امام (ره) و مقام معظم رهبری هستند.
زائری: ما به سهم خود در خیمه این کار را میکنیم و سعی میکنیم از فیلم و اکران آن تا جایی که میتوانیم دفاع کنیم.
درویش: ما نیز سعیمان این بود که مخاطب مذهبی ما با فیلم دچار مشکل نشود و در عین سینمایی کردن این اتفاق، دخل و تصرفی در تاریخ نداشته باشیم. همه اینها را در فیلمنامه رعایت کردم و دادههای من در قسمتهایی که باید مستند باشند، مستندند. من هیچ تغییری در دیالوگهای امام (ع) که در کتب تاریخی آمده، به وجود نیاوردهام و اگر ویرایش کردم معنای آن تغییر نکرده است؛ بنابراین همان طور که در صحبتهای شما هم بود، خیلی از حاشیههایی که برای فیلم درست شد، اصلا ربطی به خود فیلم ندارد. دعوا فرامتنی شده و دیگر در این جدال رستاخیز مهم نیست، بلکه قرار است بعضی چیزها به هر شکلی، به هم ربط داده شوند؛ ربطهایی که به فیلم آسیب میزند.
عرضه بینالمللی این فیلم خیلی به نفع نظام است. این فیلم به سه زبان آمده پخش است و آنونس آن در آمریکا در شبکهای که 110 تا 130 میلیون مخاطب برای جهان عرب دارد، پخش شده است. ما دوست داشتیم ابتدا کار در ایران دیده شود و بعد در دنیا؛ کاری که سالها برای آن زحمت کشیده شد؛ کاری که کاملا جمعی است و من هم جزو کوچکی از آن بودم. در میان عوامل و بازیگران اصلی فیلم کسانی بودند که زیر گرمای 50 درجه، روزه میگرفتند؛ آن هم با گریمهای سنگین و بادها و توفانهای منطقه فیلمبرداری و نیز با پوشیدن زره، شمشیر، کلاهخود و... و سوار بر اسب و دیگر شرایط بسیار سخت بازی یا بازیگر نقش شمر بعد از آنکه دیالوگش را میگفت و بعد از کات کردن، میگفت: «السلام علیک یا اباعبدالله».
سایر عوامل هم بسیار زحمت کشیدند؛ از تدارکات گرفته تا مدیریت تولید و تهیه کننده محترم کار. در این فیلم همه پرچمها در احتزاز هستند و پرچمی روی زمین نیفتاده است. پرچم را نمیتوان با ویژوال افکت ساخت. میدانید این موضوع در فیلم یعنی چه؟ 400 سوار پرچم به دست، حضور داشتند که به وسیله 7 تا 10 کمپرسور به بزرگی یک اتاق با پروانههای بزرگ ایجاد میشد و هر کمپرسور به وسیله هفت تا هشت کارگر که به وسیله بیل از لودر خاک میپاشیدند، فضا ایجاد میشد. ما دو سال تمام جغرافیای ایران را مطالعه کردیم و المانهای بسیاری را در نظر گرفتیم و در کل مراحل فیلم هم با مشکلات متعددی روبهرو بودیم که با کمک صاحب این کار برطرف میشد.
الان هم که این اتفاقات برای فیلم افتاده، ما به مقدراتی اعتقاد داریم و به نظرم پشت همه اینها حکمتی وجود دارد؛ گرچه تلخ و آزاردهنده است. ما معتقدیم که نهایتا رستاخیز دنبال ایجاد یک فرصت است برای تعمق و عقلانیت و تبدیل شدن به یک گذرگاهی در حوزه فرهنگ دینی. در این میان رسانههای مستقلی چون «خیمه» میتواند نقش به سزایی داشته باشد؛ همانطور که وقتی جلسهای با مسوولان تلویزیون داشتیم آنها هم اظهار داشتند فارغ از اینکه فیلمی بالا یا پایین کشیده شده شود، این اتفاقات به عنوان یک مسأله اجتماعی به قوت خود باقی است و رسانه نمیتواند نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد.
زائری: ما نیز با همین نگاه پشت فیلم آمدهایم. باید نقطه تمرکز ما، سینمایی باشد که در حوزه بیداری اسلامی حرف میزند. این نکته باید روشن باشد تا روی آن بایستیم. فیلمی که شما ساختهاید، همانطور که خودتان گفتید، میتواند خارج از مرزها در همان حوزه بیداری اسلامی تعریف شود و کارکرد خود را داشته باشد و حتی موثرتر از داخل پیش رود؛ گرچه در این شرایط شاید کار سختی باشد.
درویش: ما از ابتدا که قدم در این کار گذاشتیم، متوجه سختیهای کار بودیم؛ همچنین معتقد بودیم باید برای این کار، به جز رعایت اصول سینمایی و هنری، باید آداب مخصوص به یک کار دینی را نیز رعایت کنیم که در حد خود به آن پایبند بودیم. ما میخواستیم در سالنهای سینما، خطبهها و فرمایشهای امام حسین (ع) بازگو شود. ما برای تبلیغات و سیمرغ این کار را انجام ندادیم و اسکار این فیلم را در پیادهروی نجف تا کربلای اربعین در عراق میدانستیم و دوست داشتیم DVDهای فیلم در جلد با آرم جمهوری اسلامی میان زائران پخش شود تا افتخار نظام و سینمای ما باشد. چه فرصتی از دست رفت.
باور کنید کسانی که در این کار حضور داشتند با خلوص نیت در این کار حاضر شدند؛ اما متأسفانه برخی طوری رفتار کردند که ما را مجبور کردند برای اثبات مسلمانیمان باز شهادتین بگوییم و رزومهمان را یادآوری کنیم. چرا باید کار به اینجا میرسید؟ ما باید خود را خرج دین و انقلاب میکردیم؛ نه اینکه برخی شرایطی را به وجود آورند تا بزرگانی لازم باشد پادرمیانی کنند و خود را خرج ما کنند تا حیثیتمان بیش از این آسیب نبیند.
افتوخیزهای رستاخیز از حد یک فیلم فراتر رفت؛ همانطور که خود فیلم، بیشتر صحنههای برخوردها و رویاروییهاست، بیرون فیلم نیز نزاع مخالفان و موافقان گرم بود تا جایی که آتشی شد و به جان فیلم افتاد و اکرانش را متوقف کرد. مخالفان اکران فیلم متعدد و متنوع بودند و هرکس به طریقی مخالفت خود را ابراز میداشت. یکی بر سر منبر و مجلس روضه، مخالفخوانی میکرد و جماعتی قمه به دست، روبهروی سینما؛ از این رو بود که صدای موافقان اکران فیلم، در هیاهوی آنان تقریبا گم شد. تصمیمگیران هم صدای زنان قمهزن را شنیدند و صدای محققان را نشنیدند یا لااقل ترجیح دادند نشنوند. صدایی شنیده شد که میگفت: «تحریفات و جسارتهایی که نسبت به خاندان اهل بیت (ع) در این فیلم صورت گرفته، به هیچ وجه قابل اغماض نیست و این حرفهای ما نقد نیست، بلکه اعتراض است.»
(حسین سازور)
همین اعتراضات با صدای بلند بود که صداهای دیگری را مغفول گذاشت؛ صداهای آرام اما محققانهای که میگفت: «ما تصور کردیم فیلم و هنر باید مثل متن تاریخی باشد؛ در حالی که چنین فکری از اساس نادرست و بیش از همه به دلیل ضعف شناخت ما از ماهیت هنر بوده و هست.» (رسول جعفریان) این چنین بود فیلمی که 14 میلیارد هزینه آن شده بود، شانس بیشتر از 10 ساعت حضور بر پردههای سینمای کشور را نداشت. حالا این کارگردان فیلم است که باید چراغ به دست بگیرد تا سالن تاریک سینمای کشورهای دیگر را بیابد و جایی برای اکران «رستاخیز» پیدا کند. به نظر شما احمدرضا درویش به آنها چه میگوید و آنها به درویش میگویند؟ شکلگیری دیالوگ زیر دور از ذهن نیست:
مدیر سینمایی خارجی: مستر درویش، اسم فیلمی که میخواهی نمایش دهی، چیست؟
درویش: He Who Said No (آنکه گفت نه؛ اسم انگلیسی فیلم)
مدیر سینمایی خارجی: این He Who Said No راجع به چیست؟
درویش: راجع به عاشورا و قیام امام حسین (ع)
مدیر سینمایی خارجی: امام حسین (ع) همان امام سوم شیعیان؟
درویش: بله
مدیر سینمایی خارجی: راستی مستر درویش Where are you from? (اهل کجایی؟)
درویش: اهل ایرانم.
مدیر سینمایی خارجی: خب، وضعیت اکران این فیلم در ایران چطور بود؟ خوب بود؟
درویش: آنجا اکرانش به 10 ساعت هم نکشید.
مدیر سینمایی خارجی: مرد مومن، مگر ایران بزرگترین کشور شیعه دنیا نیست؟ چرا آنجا اکران نمیکنی؟
درویش: نشد.
مدیر سینمایی خارجی: چرا؟
درویش: نپرس چرا نشد.
مدیر سینمایی خارجی: درویش جان برو. تو در ایران نتوانستی فیلمی را که برای امام حسین (ع) است، اکران کنی. آمدی سراغ ما؟
این دیالوگ ادامه داشت، اما همانطور که بخشی از دیالوگها و تعدادی از شخصیتهای «رستاخیز» کلا حذف شده بودند، دیالوگ درویش و مدیر سینمایی خارجی نیز همین بخشش باقی ماند. با این اوضاع و احوال چه میتوان کرد؟ اصلا درویش چه برنامههایی برای فیلمش دارد؟ آیا «رستاخیز» هم به آرشیو فیلمهای توقیفی ارشاد میپیوندد و تمام؟ همین سوالات بود که باعث شد برویم سراغ خود درویش. خواستیم با او درباره فیلم و حواشی آن گفتوگو کنیم؛ اما سوالی پرسید که ما را از اصرار بازداشت. درویش گفت: «مگر شما فیلم را دیدید که میخواهید راجع به آن با هم صحبت کنیم؟» سوال منطقی بود؛ اما جوابش هم نزد خود درویش بود. پیشنهاد داد مدیر مسوول خیمه به همراه تحریریه به دفتر او بروند تا ابتدا فیلم را ببینند و بعد راجع به آن صحبت کنند. پیشنهادی عالی؛ یک تیر و دو نشان؛ هم فیلم را میدیدیم و هم گفتوگویمان صورت میگرفت. قرارمان شد، آخر هفته، دفتر موسسه «فرهنگ تماشا» موسسهای که فیلم را تهیه کرده بود.
درویش از همان ابتدا استقبال گرمی از ما داشت و گفتنی زیاد داشت. قبل از شروع فیلم از نامهربانیهایی گفت که در چند روز اخیر، پس از توقیف فیلم از مخالفان دیده و شنیده بود. اما درویش همه آنها را خلاصه کرد تا ابتدا فیلم را ببینیم. در فضایی راحت و صمیمی نمایش فیلم آغاز شد. درویش خودش حضور ثابت نداشت؛ اما اواخر فیلم به اتاق آمد. سکانسهای جنگ و رویارویی را دوباره با دقت میدید. شاید یاد خاطرات و سختیهای زمان برداشت میافتاد که پس از پخش فیلم، بخشهایی را برایمان تعریف کرد. در یک صندلی جلوتر از ما نشسته بود، اما تأثرش در سکانس شهادت حضرت عباس (ع) مشخص بود. پخش فیلم تمام شد و باز ما ماندیم و درویش و دردلها و ناگفتههایش. معلوم بود که گفتوگوها به فیلم محدود نمیماند و بیشتر شامل اتفاقات پیرامونی فیلم خواهد بود که از بین آنها نیز برخی برای امروز قابل گفتن بودند و برخی نه. آنچه در ادامه میآید، بخشی از گفتوگوی محمدرضا زائری و احمدرضا درویش است.
زائری: پیش از ورود به بحث، لازم است بگوییم از چه منظری داریم درباره فیلم صحبت میکنیم؛ چون نتایج و داوریمان نیز وابسته به این موضوع است. همان طور که یکی از علما در مدتی که در لندن در حال مداوا بودند، با سوال پرستاری روبرو شده بودند که گفته بود: «من اسلام را مطالعه کردم و بسیار در مورد آن تحقیق کردم و برخی از مسائل که در ذهن داشتم برایم حل شد؛ اما یک سوال در ذهنم باقی مانده که هر قدر جستوجو میکنم پاسخی برای آن نمییابم و آن هم ازدواج مجدد مردان است.» آن عالم بزرگوار از او پرسیده بود: «این سوال از موضع زن اول است یا زن دوم؟ چون زن اول مشکلی ندارد و زن دوم است که علیالقاعده بیپناه است و شوهر و درآمدی هم ندارد و با هزار و یک مشکل اجتماعی روبروست.» بعد از این پاسخ، خانم پرستار گفته بود: «دیگر سوالی ندارم و مشکل من حل شد.»
حالا ماجرای ما هم چنین است. در حین تماشای این فیلم، در این فکر بودم که اگر از چشم مخاطبان ایرانی که به هیأت رفته و روضه شنیدهاند، این فیلم را تماشا کنیم، مشکلات و سوالات بسیاری داریم؛ اما اگر از چشم مخاطبان خارج از کشور که قرار است پیام مظلومیت امام حسین (ع) را بشنود، فیلم را ببینیم، تصور میکنم سوالی باقی نمیماند و این موضوع حل شده است؛ یعنی مخاطب فیلم کسانی باشند که همان نامههایی که پایان فیلم از اسب در حال تدخت میریزد، دریافت میکنند. این مخاطب، اگرچه غیرایرانی است یا شاید هم مسلمان نباشد، اما آمادگی برای آخرالزمان دارد. برای این نوع مخاطب، شکل ماه شب محرم یا نوع پرچمهای در فیلم و ... تفاوتی نمیکند. به عبارتی دیگر تمام مسأله این است که آیا باید این فیلم را از چشم مخاطبی تماشا کنیم که خصوصیات درام را نمیشناسد یا اقتضائات سینما را نمیداند؟ یا اینکه بگوییم این فیلم یک روایت سینمایی است و نه یک نقل صرفا تاریخی. طبیعی است وقتی خود را جای مخاطبی قرار دهیم که خواهان به تصویر کشیدن کربلای تاریخی است، آن طور که در مقاتل خوانده یا در روضهها و مجالس شنیده، ایرادهای زیادی میتواند از فیلم بگیرد؛ کسانی که عمری با قداست کربلا زندگی کردهاند.
البته این صحبت درباره کسانی صدق میکند که صادقانه و به شکل منطقی و معقول ایرادهایی بر فیلم دارند؛ چون بخشی از فیلم مشکوک است و قصه عادی نیست که اتفاقا موضوع بحث من هم نیست؛ چون این جریان هر طور که شده ایراد و برخورد و موضع خود را دارد و هیچ منطق و قاعده و ضابطهای در این مورد وجود ندارد. من در مورد ایرادهای منطقی و معقول صحبت میکنم. به نظرم این نکته ابهامات و سوالات بسیاری را حل میکند. آیا قرار است این فیلم برای مخاطبانی که هیچ ذهنیتی ندارند، نمایش داده شود؟
درویش: چند نکته را فقط به صحبتهای شما اضافه کنم؛ اول اینکه به قول مرحوم آقای دولابی آن قدر موضوع کربلا و عاشورا عمیق و عجیب است که درک آن برای انسان معمولی، میسر نیست. اینکه تصور کنیم که فیلم رستاخیز دربرگیرنده همه ابعاد عاشوراست، نادرست است. این فیلم قرار است یک بُعد از عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله (ع) را به تصویر بکشد و این در حالی است که صدها فیلم، کتاب و نمایش و ... نمیتوانند کل ماجرای عاشورا و قیام امام (ع) را معرفی کنند. از این فیلم نباید توقع داشته باشیم که همه آنچه در طول تاریخ اتفاق افتاده، دربربگیرد. این فیلم تعزیه سینمایی یک نفر (منِ درویش) از این ماجراست. این فیلم نمایش حر، یزید، یا عباس (ع) و ... نیست؛ بلکه نمایش نمادین این رجال است. این چه انتظاری است که از این فیلم میرود؟ مگر میتوان از یک فیلم سینمایی توقع داشت، همه ابعاد این اتفاق عظیم را به تصویر بکشد؟ این فیلم، فقط در مسیر ارادت و نمایش بخشی از عظمت عاشورا قدمهایی برداشته که امیدواریم در ادامه قدمهای دیگری نیز برداشته شود.
نکته دیگر آنکه، ما برای ساختن «رستاخیز» ذهنیت خودمان را داشتیم. آیا کسی که اثری با این موضوع یا موضوعات دیگر میسازد، دامنه ذهن خود را مخاطب خاصی در نظر میگیرد یا خود را رها میکند؟ این را در نظر بگیرید که رستاخیز صد سال دیگر هم مشاهده خواهد شد؛ آن هم نه فقط در ایران، بلکه در افغانستان و عراق گرفته تا اروپا و در آمریکا که مردمشان دارای فرمهای مختلف زندگیاند، باورهای متفاوتی دارند، با فرهنگهای گوناگون؛ بنابراین هر کسی که میخواهد اثری در این زمینه ایجاد کند، باید توجه کند که او چه منظوری دارد و مخاطبان خود را چگونه تعریف میکند. کربلا بعد از ایران بیشترین جمعیت شیعیان را به خود اختصاص میدهد؛ ولی ساحت زیبایی شناختی عاشورا در آنجا، بسیار متفاوت از ایران است؛ مثلا آنها نگاه دیگری به تمثال حضرت عباس (ع) دارند و در طوایف مختلفشان، داشتن حسینیه، یک تفاخر محسوب میشود و عَلَم امام حسین (ع) در نخلستانها یک نشانه افتخار معرفی میشود. به طور کلی زیباییشناختی عاشورا در عراق متفاوت است یا فرم زیبایی شناختی عاشورا در هند یا ایران یا هر جای دیگری که شیعیان حضور دارند. شیعیان مناطق مختلف با عناصر دیگری ارتباط برقرار میکنند. ذهن منِ شیعه ایرانی در عوالم عاشقی و شیدایی اهل بیت (ع) پای منبرها و نواهایی تربیت شده که با شیعه عراق هم یکسان نیست. از این هم فراتر، فرض کنید مخاطب این فیلم در غرب، روی صندلی سینما نشسته که امام حسین (ع) و حتی اسلام را نمیشناسد. ما میخواستیم برای این خاطب هم فیلم جذاب باشد؛ به طوری که او هم بالاخره یک تراژدی یا قصه تلخ تاریخی و حماسه ببینید و جذب داستان شود. به همه این مسائل از ابتدا فکر شده بود. اینکه چه کنیم تا فیلم را دربرگیرندگی داشته باشد؛ بنابراین نگره را وسیع گرفتیم تا اگر این فیلم بر روی DVD به روستاهای کشمیر و جاهایی که با سینما ارتباطی ندارند، ولی اینترنت دارند، برود، تأثیر خودش را داشته باشد.
تلاش ما ساختن فیلمی درباره عاشورا با زبان بینالمللی بود. قصد نداشتیم تا فیلمی صددرصد با زبان مخاطب ایرانی بسازیم؛ یعنی ما خود را محدود به بازار مخاطب در سینمای ایران و دو میلیون اهل سینمای ایران نکردیم و بازار جهانی سینما را مد نظر قرار دادیم؛ چون معتقد بودیم عاشورا موضوعی است مشترک میان ما و همه اهل فرهنگ شیعه و اهل بیت (ع) و هر کس به نحوی و با زبانی سعی دارد آن را ترویج کند؛ یکی از طریق رسانه منبر و دیگری با زبان شعر و یکی هم با زبان نقاشی و دیگری با نوشتن و تاریخ. سینما هم زبان و کارکرد خودش را دارد و نفیکننده زبانهای دیگر نیست؛ همان طور که دیگر رسانهها کارکرد خود را دارند و اینها مکمل یکدیگرند؛ از این رو فکر کردیم که چه کنیم تا این خیمه برای همه توشهای داشته باشد؛ ضمن اینکه پایبندیهای تاریخی را حفظ کند و بتواند از قوه خیال و قوه زبان زیباییشناختی و بیان سینمای تصویری هم برخودار باشد.
زائری: نکاتی که گفتید، میتواند برخی ابهامات را برطرف کند؛ اما اجازه دهید وجوه دیگری از اتفاقات پیش آمده برای فیلم را نیز بیان کنم. آقای درویش، بسیاری از این آقایان، کاری به سینما ندارند و مشخص است که حتی درون صنف شما نیز تحریکاتی بوده؛ مثلا چند سینماگر رقیب متوجه فروش فیلم در گیشه شده و به نزد علما در قم رفته و فتنهگری کردهاند. میخواهم بگویم گاهی اوقات هیچ یک از این جنجالهایی که در مورد فیلم به وجود آمده، اساسا خاستگاه دینی ندارد؛ ولی بهانهشان دین است.
درویش: هیچ بعید نیست. متأسفانه خیلی مواقع این شیطنتها بیشتر از آن چیزی که ابتدا خودشان گمان میکردند، مشکلآفرین میشود.
زائری: به همین دلیل معتقدم باید مخالفان فیلم را دستهبندی کرد و همه را یکسان ندید. با گروهی که براساس دستور این و آن به خیابان میریزند و جلوی سینما قمهزنی میکنند، نباید همان گونه برخورد کرد که با گروهی که با فیلم مشکل تاریخی یا اعتقادی دارند، برخورد میشود. گروه اول مثل آن طلبهای هستند که آقای «هاشمی آملی» پدر آقایان «لاریجانیها» تعریف میکرد. ایشان میگفتند شیخی بود که میخواست از ما شهریه بگیرد؛ ولی چون وجوهمان در حدی بود که فقط به مازندرانیها شهریه میدادیم، نمیشد به او که ترک بود، شهریه داد. تا اینکه یک بار با حالت اعتراض آن طلبه در را باز کرده، وارد اتاق شده و نزد آقای آملی رفته بود و به حالت خاصی به ایشان گفته بود: «شهریه به ما نمیدهید؟» و ایشان پاسخ داده بود: «وجوه در حدی است که فقط به مازندرانیها شهریه میدهیم و شما مازندرانی نیستید.» آن طلبه یک چاقو به روی میز کوبیده بود و گفته بود: «میدهید یا نمیدهید؟» ایشان گفته بودند: «از این ماه به صورت مرتب به شما شهریه میدهیم.» حالا برخی مخالفان فیلم این گونهاند. نه حرمت رعایت میکنند و نه حیا دارند و نه از چیزی میترسند، بلکه داد و فریاد میکنند؛ در حالی که این طرف، موافقان فیلم هم عقلانیت بیشتری دارند و هم منطق دارند؛ ولی چون سروصدایی ندارند، دیده نمیشود؛ به همین دلیل است که وزارت ارشاد عقبنشینی میکند و به دلیل محاسبات و معادلات سیاسی، مثلا اینکه نمیخواهند مذاکرات هستهای آسیب ببیند، از این سو کوتاه میآید.
درویش: بله؛ همینطور است. وزارت ارشاد فیلمی را پایین میآورد که همه خرج آن از مردم و مومنان بوده و هیچ بودجه دولتی نبوده؛ یعنی آن ها با حقالناس بازی کردند. مدیران فرهنگی کشور تصور کردند با جمع کردن فیلم و پاک کردن صورت مسأله میتوانند معترضان را مطمئن و آرام کنند. آنها به دلیل کنترل فضای اجتماعی و کف خیابان و راضی کردن علما، شیوه نادرستی را انتخاب کردند که آن بیحرمتی به قانون بود، وقتی هم چنین اتفاقی میافتد، روزی علیه خود مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این بیقانونی به کار گرفته میشود و همان گروه میآیند و علیه وزیر شعار میدهند. زمانی که این افراد دیدند با کمی فشار میتوان وزیر را هم راضی کرد تا از یک فیلم کوتاه بیاید، پس فردا به سمت خودش میروند؛ چرا که ساحت قوانین لطمه خورده است.
ذهنیتی که در جامعه ایجاد شده که میتوان با فریاد زدن و قمه زدن یک کاری انجام داد تا تصمیم دولت تغییر کند؛ به همین دلیل ما منتقد مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نحوه برخورد آنها با منتقدان رستاخیز هستیم. آقایان به متن نپرداختند و برای کنترل حاشیهها نیز صورت مسأله را پاک کردند. این ماجرا اگر درست مدیریت میشد، میتوانست به فرصتی برای گفتوگو و مباحثه تبدیل شود؛ در حالی که به فتنه و آشوب تبدیل شد و از سویی دیگر هم شما نمیدانید که این ماجراها را چه کسی مدیریت میکند.
با بخش اول حرفتان هم موافقم. گروهی که جلوی سینما قمهزنی میکنند؛ آن هم به سرکردگی یک خانم، فقط صدای بلندی دارد و حرمت هیچچیز را نگه نمیدارد؛ ضمن اینکه اینها جریان مشکوکیاند که شاید ریشههای آن حتی به خارج از ایران برسد. جماعی که نسبت به فروش ناموس مسلمانان در بازارهای عراق بیتوجه است؛ اما در ایران توسط چند نفر برای فیلم حاشیه درست میکند. مسلم است که این دسته از مخالفان فیلم،هیچ ربطی ندارند به مخالفانی که به خاطر مسائل اعتقادی با فیلم مشکل دارند. ما نیز به خاطر انتقادات همین گروه دوم بود که بخشهایی از فیلم را اصلاح کردیم.
زائری: اگر منتقدان از هم جدا شوند، بخش قابل توجهی از آنان به خاطر اصلاحات نسخه دوم فیلم به موافقان فیلم تبدیل میشوند؛ گرچه موافقت با فیلم هم موافقت با کل فیلم و جزئیات آن نیست و ای کاش فیلم جریان طبیعی خود را طی میکرد تا میشد انتقادات فیلم را نیز طرح کرد.
درویش: همین طور است که شما میفرمایید. بعد از اصلاحات فیلم، حتی آقای «علمالهدی» نیز موضع تقریبا مثبتی گرفتند. با آن بخش از صحبتهای شما نیز موافقم که باید فیلم در مسیر منطقی خود نقد هم میشد و میدانم شما هم احتمالا نقدهایی به فیلم دارید؛ ولی یک چیز را شما رد کردید و آن هم رفتاری است که با فیلم شد؛ آن هم نه نقدهای علما و مراجع، رفتارهای خارج از ضابطه گروههای خاص. ما نیز در این بحث از فیلم خود دفاع نمیکنیم و پیگیر وضعیتی هستیم که یک فیلم در شرایط عادی خود پیش رود و حاشیههایی که شاید مراجع رسمی هم با آن مخالف هستند، برطرف شود.
حتی رسانه ملی هم تا قبل از ماجراهای اخیر، جایی که توانست از فیلم حمایت کرد. فیلم در شبهای قدر هم در تلویزیون تبلیغ میشد. ما خودمان خوب میدانیم جماعتی که از شنبهای که فیلم اکران شد، تا چهارشنبه، تجمع کردند و اعتراضات عجیب و غریب راه انداختند، ارتباطی به مداحان، وعاظ و اهل منبر نداشتند؛ چون ادبیات آنها ربطی به این گروهها نداشت. آنها به نهادها و ارگانهای مذهبی دیگر نیز مرتبط نبودند؛ چون بچههای مراکز مذهبی، آنطور که در عکسها و فیلمها وجود دارد، پرچم امام حسین (ع) را به کمر نمیبندند و در ماه مبارک رمضان بطری آب در دست نمیگیرند! بلکه خودشان به کسانی که بطری آب در دست دارند هم اعتراض میکنند.
زائری: این بیربطی منتقدان به بچههای مراکز مذهبی در مراسم قمهزنی روبهروی سینمای شکوفه عیانتر است.
درویش: دقیقا. افراد شرکتکننده در ماجرای قمهزنی که خودجوش نیستند؛ چون مشخص است که میخواهد تصویربرداری شود. ما میزانسن طراحی میکنیم و کارمان این است. شعارها نیز از قبل طراحی شدهاند و مشخص شده که چه کسانی چه کارهایی انجام دهند. قمهزنی یک گاف بزرگ و حرکتی بسیار تبلیغی بود و مخالفان جهتدار فیلم با انجام این حرکت تابلوی خود را بالا آوردند؛ بنابراین در ابتدا باید پدیده را به خوبی بشناسیم. به نظرم عدهای از بیرون برای وهن جمهوری اسلامی این سناریو را چیدند تا خوراکی برای رسانههای آن سوی آب نیز درست کنند؛ رسانههایی که از بیخ و بن با اصول و بنیادهای دینی، مشکل و زاویه دارند. با این کارها خواستند یک کار رسانهای صورت گیرد که متأسفانه مدیران فرهنگی کشورمان این موضوع را متوجه نشدند. حالا ما که در کار خود، درگیر وجه تولید معرفتی ماجرا هستیم، در چنین فضایی باید چه کنیم؟
زائری: به نظرم باید این فضا را خوب درک کنیم و به این معتقد باشیم که این فیلم به دلیل شرایطی که در ذات خود دارد، چنین موضوعاتی برای آن طبیعی است و در این ماجرا از جامعه یک آزمون اساسی به عمل میآید.
درویش: آقای زائری، سوال دیگری که من دارم این است که چرا بخشی از نخبگان ما نسبت به اتفاقات پیش آمده ساکت هستند و هیچ صحبتی نمیکنند؟ مثلا چرا استادان دانشگاه ما، جامعهشناسان و متخصصان ورودی به این مسائل ندارند؟
زائری: بله؛ صحبت کردن و موضعگیری درباره رستاخیز منحصر به فیلم نمیشود، بلکه باید با توجه به کلیتی دیگر و مصحلتی بالاتر، اظهارنظر کرد.
درویش: من فکر میکنم موضعگیری کسانی چون شما و آقای رسول جعفریان و دیگر روحانیون و متدینان میتواند این فضا را فراهم کند تا اکران رستاخیز تبدیل به یک خواست ملی شود و پیشانی این مطالبه عمومی کسانی قرار گیرند که آرمانهای انقلاب را دنبال میکنند؛ یعنی تربیت شده مکتب امام (ره) و مقام معظم رهبری هستند.
زائری: ما به سهم خود در خیمه این کار را میکنیم و سعی میکنیم از فیلم و اکران آن تا جایی که میتوانیم دفاع کنیم.
درویش: ما نیز سعیمان این بود که مخاطب مذهبی ما با فیلم دچار مشکل نشود و در عین سینمایی کردن این اتفاق، دخل و تصرفی در تاریخ نداشته باشیم. همه اینها را در فیلمنامه رعایت کردم و دادههای من در قسمتهایی که باید مستند باشند، مستندند. من هیچ تغییری در دیالوگهای امام (ع) که در کتب تاریخی آمده، به وجود نیاوردهام و اگر ویرایش کردم معنای آن تغییر نکرده است؛ بنابراین همان طور که در صحبتهای شما هم بود، خیلی از حاشیههایی که برای فیلم درست شد، اصلا ربطی به خود فیلم ندارد. دعوا فرامتنی شده و دیگر در این جدال رستاخیز مهم نیست، بلکه قرار است بعضی چیزها به هر شکلی، به هم ربط داده شوند؛ ربطهایی که به فیلم آسیب میزند.
عرضه بینالمللی این فیلم خیلی به نفع نظام است. این فیلم به سه زبان آمده پخش است و آنونس آن در آمریکا در شبکهای که 110 تا 130 میلیون مخاطب برای جهان عرب دارد، پخش شده است. ما دوست داشتیم ابتدا کار در ایران دیده شود و بعد در دنیا؛ کاری که سالها برای آن زحمت کشیده شد؛ کاری که کاملا جمعی است و من هم جزو کوچکی از آن بودم. در میان عوامل و بازیگران اصلی فیلم کسانی بودند که زیر گرمای 50 درجه، روزه میگرفتند؛ آن هم با گریمهای سنگین و بادها و توفانهای منطقه فیلمبرداری و نیز با پوشیدن زره، شمشیر، کلاهخود و... و سوار بر اسب و دیگر شرایط بسیار سخت بازی یا بازیگر نقش شمر بعد از آنکه دیالوگش را میگفت و بعد از کات کردن، میگفت: «السلام علیک یا اباعبدالله».
سایر عوامل هم بسیار زحمت کشیدند؛ از تدارکات گرفته تا مدیریت تولید و تهیه کننده محترم کار. در این فیلم همه پرچمها در احتزاز هستند و پرچمی روی زمین نیفتاده است. پرچم را نمیتوان با ویژوال افکت ساخت. میدانید این موضوع در فیلم یعنی چه؟ 400 سوار پرچم به دست، حضور داشتند که به وسیله 7 تا 10 کمپرسور به بزرگی یک اتاق با پروانههای بزرگ ایجاد میشد و هر کمپرسور به وسیله هفت تا هشت کارگر که به وسیله بیل از لودر خاک میپاشیدند، فضا ایجاد میشد. ما دو سال تمام جغرافیای ایران را مطالعه کردیم و المانهای بسیاری را در نظر گرفتیم و در کل مراحل فیلم هم با مشکلات متعددی روبهرو بودیم که با کمک صاحب این کار برطرف میشد.
الان هم که این اتفاقات برای فیلم افتاده، ما به مقدراتی اعتقاد داریم و به نظرم پشت همه اینها حکمتی وجود دارد؛ گرچه تلخ و آزاردهنده است. ما معتقدیم که نهایتا رستاخیز دنبال ایجاد یک فرصت است برای تعمق و عقلانیت و تبدیل شدن به یک گذرگاهی در حوزه فرهنگ دینی. در این میان رسانههای مستقلی چون «خیمه» میتواند نقش به سزایی داشته باشد؛ همانطور که وقتی جلسهای با مسوولان تلویزیون داشتیم آنها هم اظهار داشتند فارغ از اینکه فیلمی بالا یا پایین کشیده شده شود، این اتفاقات به عنوان یک مسأله اجتماعی به قوت خود باقی است و رسانه نمیتواند نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد.
زائری: ما نیز با همین نگاه پشت فیلم آمدهایم. باید نقطه تمرکز ما، سینمایی باشد که در حوزه بیداری اسلامی حرف میزند. این نکته باید روشن باشد تا روی آن بایستیم. فیلمی که شما ساختهاید، همانطور که خودتان گفتید، میتواند خارج از مرزها در همان حوزه بیداری اسلامی تعریف شود و کارکرد خود را داشته باشد و حتی موثرتر از داخل پیش رود؛ گرچه در این شرایط شاید کار سختی باشد.
درویش: ما از ابتدا که قدم در این کار گذاشتیم، متوجه سختیهای کار بودیم؛ همچنین معتقد بودیم باید برای این کار، به جز رعایت اصول سینمایی و هنری، باید آداب مخصوص به یک کار دینی را نیز رعایت کنیم که در حد خود به آن پایبند بودیم. ما میخواستیم در سالنهای سینما، خطبهها و فرمایشهای امام حسین (ع) بازگو شود. ما برای تبلیغات و سیمرغ این کار را انجام ندادیم و اسکار این فیلم را در پیادهروی نجف تا کربلای اربعین در عراق میدانستیم و دوست داشتیم DVDهای فیلم در جلد با آرم جمهوری اسلامی میان زائران پخش شود تا افتخار نظام و سینمای ما باشد. چه فرصتی از دست رفت.
باور کنید کسانی که در این کار حضور داشتند با خلوص نیت در این کار حاضر شدند؛ اما متأسفانه برخی طوری رفتار کردند که ما را مجبور کردند برای اثبات مسلمانیمان باز شهادتین بگوییم و رزومهمان را یادآوری کنیم. چرا باید کار به اینجا میرسید؟ ما باید خود را خرج دین و انقلاب میکردیم؛ نه اینکه برخی شرایطی را به وجود آورند تا بزرگانی لازم باشد پادرمیانی کنند و خود را خرج ما کنند تا حیثیتمان بیش از این آسیب نبیند.