در گفت و گو یک آزاده با شهدای ایران عنوان شد:
عوچی با افسوس می گوید: از 700نفر که در یک سوله زندگی می کردیم، 300 نفر آزاد شدیم و مابقی بر اثر همین بیماری هایی که در اثر عدم بهداشت وجود داشت؛ شهید شدند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ عوچی که بهترین روزهای جوانی اش را به بدترین نحو گذرانده است می گوید: در رسانه ها آزاده مفقود الاثر اصلا دیده نمی شود و علتش این است که نقل قول از آزاده های صلیب سرخ بهتر از آزاده ای مثل من بوده است.
عوجی در مورد شرایط اسارتش می گوید: من 2 سال به همراه 700 نفر در یک سوله زندگی کردیم، همانجا خوردیم و زندگی کردم و متاسفانه شرایط دستشویی رفتنمان هم مهیا نبود. ما جوانی مان را برای جنگ گذاشتیم و هیچ توقعی هم نداشتیم و راضی هستیم به رضای خدا.
اسرایی که از اسهال شهید شدند
عوچی می گوید: از بعد از ظهر که داخل سوله می شدیم تا فردا صبح یعنی حدود 15 ساعت حق دستشویی رفتن نداشتیم و آزاده ها بعضا پنهانی قوطی کنسروی به داخل می آوردند تا از آن برای دستشویی استفاده کنند و همین باعث می شد بچه ها بیماری گال و اسهال در بینشان بیداد کند و خیلی از بچه ها بر اثر همین بیماری ساده که خیلی شایع بود شهید شوند. چون اسهال تبدیل به خون و عفونت می شد و بعد هم درمانی نبود و جانش را از دست می داد. ما همان سوله را هم تفکیک کرده بودیم و یک قسمت بچه های مریض بودند و قسمت دیگر بچه های سالم.
عوچی با افسوس می گوید: از 700نفر که در یک سوله زندگی می کردیم، 300 نفر آزاد شدیم و مابقی بر اثر همین بیماری هایی که در اثر عدم بهداشت وجود داشت؛ شهید شدند.
اجازه نداریم کارت صلیب سرخ را داشته باشیم
این آزاده دفاع مقدس می گوید: 90 درصد بچه های آزاده مفقود الاثر هستند. ما در زمان بحبوحه قطعنامه اسیر شدیم و بسیاری از لشکر ها با فرمانده هایشان اسیر شدند اما امروز 10 درصد از آزادگانی که صلیب سرخ ایشان را ثبت نام کرده بود بر همه چیز تسلط پیدا کرده اند و گویی شرکت های آزادگان ارثیه پدری ایشان است و اصلا آزاده های مفقود الاثر را قبول ندارند.
عوچی می گوید: الان اگر جانباز به خارج از کشور برود اسمش را سرچ کنند؛ نشانی از وی وجود ندارد اما اسم من در جهان به عنوان اسیر ثبت شده است. اما در داخل کشور خودم هنوز به من اجازه نداده اند که کارت صلیب سرخ را بگیریم.
بعثی ها دور تا دور سوله را تانک گذاشتند
این آزاده ارتش می گوید: می خواهم بگویم بچه هایی که اسارت کشیدند چقدر زحمت برای این خاک کشیده اند. شما تصور کنید شرایطی که یک روز حتی دستشویی نرفته اید و 700 نفر منتظرند یک درب کوچک باز شود تا همه خود را به سرویس بهداشتی برسانند اما روزی که امام فوت کرد، ساعت 6 صبح بود که متوجه شدیم عراقی ها آهنگ هایده گذاشته اند و به محض اینکه در باز شد، اولین نگهبانی که گفت: خمینی مرد همه را برق سه فاز گرفته بود و 48 ساعت از ترسشان ما را در سوله نگه داشتند و دور تا دور سوله را تانک گذاشته بودند که ما شورش نکنیم. ما این افراد بودیم اما حالا چه جایگاهی داریم و با چه دیدی به ما نگاه می کنند؟!
امروز من وقتی می روم در خیابان و به افسر راهنمایی و رانندگی می گویم «آزاده ام»؛ در جواب من با اخم می گوید: «هر کی می خواهی باش»! اما دیدم همان افسر چطور به فلان آقای فوتبالیست گفت: «برو به کارت برس خودم مراقب ماشینت هستم.» به نظر من این مشکل از بالاست. وقتی رسانه ها ما را خوار و ذلیل کرده اند هیچ کس ما را نمی شناسند. من 2 سال در اسارت لخت بودم و لباس به ما نمی دادند که در زمستان و تابستان بپوشیم. من زمانی که آزاد شدم زیر پیراهن دوران اسارتم هنوز همراهم بود.
بعضی از آزاده ها در تیمارستان هستند
عوچی می گوید: من با همه این مشکلات و سختی هایی که کشیدم، هیچ وقت اعتراض نداشتم اما الان وقتی می بینم در فلان منطقه روی زمینی نوشته اند: «آزادگان استان تهران» اما همسر فلان آزاده که به دلیل شرایط روحی اسارت الان در تیمارستان است، برای اجاره خانه اش دنبال کمک از آزادگان است، افسوس می خورم.
سردار جنگ در خانه نشسته و 3 سال مفقود الاثر بوده و حالا بچه اش با مدرک فوق لیسانس از بیکاری افسرده شده است اما در اخبار می گویند خانواده اسرا و شهدا استخدام شدند. خب دو نفر از استخدام شده ها را معرفی کنید که ما هم بفهمیم چه کسی هستند!
عوجی معتقد است مسئولین میانی در حق آزادگان خیانت می کنند. ما مطمئن هستیم رهبر از این موضوعات اطلاعی ندارند و نگذاشتند ایشان متوجه شوند.
عوجی در مورد شرایط اسارتش می گوید: من 2 سال به همراه 700 نفر در یک سوله زندگی کردیم، همانجا خوردیم و زندگی کردم و متاسفانه شرایط دستشویی رفتنمان هم مهیا نبود. ما جوانی مان را برای جنگ گذاشتیم و هیچ توقعی هم نداشتیم و راضی هستیم به رضای خدا.
اسرایی که از اسهال شهید شدند
عوچی می گوید: از بعد از ظهر که داخل سوله می شدیم تا فردا صبح یعنی حدود 15 ساعت حق دستشویی رفتن نداشتیم و آزاده ها بعضا پنهانی قوطی کنسروی به داخل می آوردند تا از آن برای دستشویی استفاده کنند و همین باعث می شد بچه ها بیماری گال و اسهال در بینشان بیداد کند و خیلی از بچه ها بر اثر همین بیماری ساده که خیلی شایع بود شهید شوند. چون اسهال تبدیل به خون و عفونت می شد و بعد هم درمانی نبود و جانش را از دست می داد. ما همان سوله را هم تفکیک کرده بودیم و یک قسمت بچه های مریض بودند و قسمت دیگر بچه های سالم.
عوچی با افسوس می گوید: از 700نفر که در یک سوله زندگی می کردیم، 300 نفر آزاد شدیم و مابقی بر اثر همین بیماری هایی که در اثر عدم بهداشت وجود داشت؛ شهید شدند.
اجازه نداریم کارت صلیب سرخ را داشته باشیم
این آزاده دفاع مقدس می گوید: 90 درصد بچه های آزاده مفقود الاثر هستند. ما در زمان بحبوحه قطعنامه اسیر شدیم و بسیاری از لشکر ها با فرمانده هایشان اسیر شدند اما امروز 10 درصد از آزادگانی که صلیب سرخ ایشان را ثبت نام کرده بود بر همه چیز تسلط پیدا کرده اند و گویی شرکت های آزادگان ارثیه پدری ایشان است و اصلا آزاده های مفقود الاثر را قبول ندارند.
عوچی می گوید: الان اگر جانباز به خارج از کشور برود اسمش را سرچ کنند؛ نشانی از وی وجود ندارد اما اسم من در جهان به عنوان اسیر ثبت شده است. اما در داخل کشور خودم هنوز به من اجازه نداده اند که کارت صلیب سرخ را بگیریم.
بعثی ها دور تا دور سوله را تانک گذاشتند
این آزاده ارتش می گوید: می خواهم بگویم بچه هایی که اسارت کشیدند چقدر زحمت برای این خاک کشیده اند. شما تصور کنید شرایطی که یک روز حتی دستشویی نرفته اید و 700 نفر منتظرند یک درب کوچک باز شود تا همه خود را به سرویس بهداشتی برسانند اما روزی که امام فوت کرد، ساعت 6 صبح بود که متوجه شدیم عراقی ها آهنگ هایده گذاشته اند و به محض اینکه در باز شد، اولین نگهبانی که گفت: خمینی مرد همه را برق سه فاز گرفته بود و 48 ساعت از ترسشان ما را در سوله نگه داشتند و دور تا دور سوله را تانک گذاشته بودند که ما شورش نکنیم. ما این افراد بودیم اما حالا چه جایگاهی داریم و با چه دیدی به ما نگاه می کنند؟!
امروز من وقتی می روم در خیابان و به افسر راهنمایی و رانندگی می گویم «آزاده ام»؛ در جواب من با اخم می گوید: «هر کی می خواهی باش»! اما دیدم همان افسر چطور به فلان آقای فوتبالیست گفت: «برو به کارت برس خودم مراقب ماشینت هستم.» به نظر من این مشکل از بالاست. وقتی رسانه ها ما را خوار و ذلیل کرده اند هیچ کس ما را نمی شناسند. من 2 سال در اسارت لخت بودم و لباس به ما نمی دادند که در زمستان و تابستان بپوشیم. من زمانی که آزاد شدم زیر پیراهن دوران اسارتم هنوز همراهم بود.
بعضی از آزاده ها در تیمارستان هستند
عوچی می گوید: من با همه این مشکلات و سختی هایی که کشیدم، هیچ وقت اعتراض نداشتم اما الان وقتی می بینم در فلان منطقه روی زمینی نوشته اند: «آزادگان استان تهران» اما همسر فلان آزاده که به دلیل شرایط روحی اسارت الان در تیمارستان است، برای اجاره خانه اش دنبال کمک از آزادگان است، افسوس می خورم.
سردار جنگ در خانه نشسته و 3 سال مفقود الاثر بوده و حالا بچه اش با مدرک فوق لیسانس از بیکاری افسرده شده است اما در اخبار می گویند خانواده اسرا و شهدا استخدام شدند. خب دو نفر از استخدام شده ها را معرفی کنید که ما هم بفهمیم چه کسی هستند!
عوجی معتقد است مسئولین میانی در حق آزادگان خیانت می کنند. ما مطمئن هستیم رهبر از این موضوعات اطلاعی ندارند و نگذاشتند ایشان متوجه شوند.