شهدای ایران: نمیتوان ادعای اسلام داشت و خود را از گفتار و رفتار او بینیاز دانست، نمیشود شیعه بود و او را نشناخت و هرگز نمیشود دم از علم و دانش زد و با نامش غریبه بود و امکان ندارد آزاده بود و اسیر مرامش نبود و هیهات از انسانی که از او بشنود و زانوان ارادتش در مقابل عظمت صادقانهاش به خضوع و خشوع و تلمذ خم نشود و مگر میتواند آنکه برای رسیدن به سعادت در به در مکاتب متعدد است در مذهب جعفری که همان مکتب محمدی است به حقایق اصیل و اصلی و مطالب بدیع و بری از اوهام و خرافات دست نیابد و به جانش قرار نیاید؟ که این مکتبخانه شفاخانه دلهاست و آرامگاه روانهای پریشان، پناهگاه بیپناهان است و قرارگاه بیقراران. مأمن اهل علم است و میعادگاه اهل عمل. مرکز دانایی و محل فرزانگی و فرهیختگی است. و این شکوه دانش اوست که چون فانوسی به خستگان امواج و تلاطم اقیانوس مژده ساحل امن و آرام میدهد و این کشتی نجاتی است که مقصدش نجاح و رستگاری است. آنها که منکر همهچیزند، تنها علم او را تصدیق میکنند و ضعف خویش را و آنها که اهل فلسفیدن و تفلسف یونانیاند در پیشگاه منطق عقلانیاش حقیقتا مفلسند و آنها که در مناظره و استدلال استادند در مقابله با شاگردانش متحیر و پریشانند. آنها که اهل کتابند و در دینشان سرآمد، مکتبش را اصل کتاب دیدهاند و عمر دینشان را سرآمده و از اهل اسلام آنها که حسبهم کتابالله، در وصف امامتش گفتند لولاالسنتان لهلک النعمان1. که حقیقت آن است که ما اعلم و ما اعدل و ما افقه و ماافضل فی دینالله من جعفربن محمدالصادق ابوعبدالله الذی ملا الدنیا علمه و فقهه علیه آلاف التحیه و الثناء2.
نام او جعفر است به معنی نهر آب و نهر آبی که از چشمهای مطمئن و بیزوال، آب زلال و گوارای بندگی به بندگان خدا میرساند و مینوشاند آنچه آدمی برای حیات طیبه بدان نیاز دارد و میجوشاند هر آنچه خدا به رسولش و او نیز پشت در پشت به فرزندانش به ودیعه سپرده از علم ماکان و مایکون. کنیهاش ابوعبدالله و القابش صادق، مصدق، فاضل، طاهر و.... نام پدر گرامی او محمدبن علی الباقر است و مادر مکرمهاش امفروه نوه محمدبن ابیبکر است. در 17 ربیع الاول سال 83 هجری چشم جهان به روی مبارکش روشن شد و شیعیان با آمدنش مسرور و خشنود گشتند و اهل علم را مژده که اول و آخر علم آمد. سالها قبل پیامبر اسلام خبر آمدنش را داده بود و نام صادق را برای او برگزیده بود چرا که او راستگوست و حقیقتگو. حدود 12 سال ابتدایی از عمر شریفش را در دوران امام زینالعابدین گذراند و از محضر سیدالساجدین بهرهها برد. 19 سال بعد را نیز از مکتب پدر عالمش بهره گرفت و نور اندوخت تا که در 31 سالگی و پس از شهادت امام محمدباقر در سال 114 هجری، به امامت امت رسید. در شرایطی که بسیار ویژه و منحصر به فرد بود؛ در دوران انقلابات مختلف و دوره انتقال حکومت از بنیامیه به عباسیان، از حکومت فاسقان متجاهر اموی به منافقان متظاهر عباسی.
در این زمان که مفصل دو دوره ظالمین اموی و عباسی است به خاطر کشمکش میان آنها، حکومت برای چند سالی از امامان غافل شد و همین فرصت خوبی برای امامان باقر و صادق علیهما السلام بود تا بتوانند اسلام راستین را از غرقه گشتن در انحراف و اضمحلال نجات دهند و شیعیانی را تربیت کنند که هر یک بتوانند صدای رسای اسلام را به گوش جهان برسانند. از طرف دیگر این دوره مقارن با ارتباط پیروان سایر ادیان با مسلمانان بود و آهسته آهسته تفکرات و عقاید غیرمسلمان از سایر نقاط وارد بلاد اسلامی میشد و مسلمانان در معرض شبه معارفها و شبهاتی قرار میگرفتند که تاکنون با آن مواجه نبودند، لذا جهادی علمی میطلبید تا برای سوالات پی در پی جامعه اسلامی اندیشه کند و مجاهدی میطلبید که اسلام را از پیرایههای التقاط و انحراف که سالهای سال در دین مردم رسوب و رسوخ کرده بود نجات دهد. مردمی که سالیان درازی است از تربیت اسلامی به دور مانده بودند و به جای اسلام ناب محمدی اسلام اموی را دین دارند. در کنار اینها ورود علوم جدید به سپهر اندیشه جهان اسلام نیز خود هم فرصت و هم تهدیدی بود که چارهای باید برایش یافت میشد تا مسلمانان را گرفتار خود کمبینی و تزلزل نکند. ظهور فرق و مذاهب گوناگون نیز از دیگر این موارد بود. در این میان و با این شرایط و دیگر شرایط دشواری که بر جهان اسلام میگذشت قائمی از آلمحمد صلیالله علیه و آله به پاخاست و پرچم سنگین اسلام را به دوش گرفت و دانشگاهی به تمام معنا دانشگاه، بوجود آورد که در آن برای تمام ذائقههای علمی گسترهای گسترده شد و علما و فضلای مختلفی از علوم سرشار امام صادق(ع) سیراب شدند. و به قول شیخ مفید: «آن قدر آثار علمی از حضرت صادق نقل شده و در همه بلاد منتشر شده که از هیچ کدام از علمای اهل بیت آن قدر نقل نشده است.» و آنها که قبل از آن به باقرالعلوم خو کرده بودند شمیم آن شکافنده علم را از فرزند صادق او استشمام کردند و اگر شیعه در همه رشتهها از ادب و تفسیر و فقه و کلام و فلسفه و عرفان و نجوم و ریاضی و تاریخ و جغرافی و شیمی و... کتاب نوشت و رجال بزرگ تربیت کرد و سرآمد شد به خاطر نهضت علمی صادق آل محمد(ع) است.
نهضت علمی فرهنگی امام صادق(ع) آنقدر عمیق و وسیع بود که شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمدبن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، جابربن حیان و ... و مالک بن انس و ابوحنیفه شخصا از محضر امام استفاده کردند و شافعی و احمدبن حنبل نیز از شاگردان امام هستند و ... و شاگردانی که تعداد آنها را تا چهار هزار نفر نوشتهاند. هرکسی به فراخور استعداد و علاقه خود در این دانشگاه و حوزه شرکت جستند و تلمذ کردند و تربیت شدند. شعار قالالصادق شعار علمی آن زمان بود. اگر امام حسین(ع) در برابر ظلم یزیدی قیام کرد به این دلیل بود قیام به شمشیرش در این راه اثرگذار بود و اگر امام صادق(ع) در برابر ظلم اموی و عباسی قیام به تربیت و تعلیم کرد چون قیام به ارشادش در این راه اثر گذارد و مأموریت این دو امام در اصل نجات اسلام از اعوجاج است و کژی و در سایه اسلام ناب محمدی، تربیت انسانهایی والا بود که تا ابد الگوی آزادگان عالم باشند. اگر در مکتب سیدالشهدا امثال حبیب و مسلم تربیت شدند در مکتب سیدالفقهاء نیز شیعیان تنوریای چون هارون مکی تربیت شدند و اگر اندک نبودند از این قبیل، حتما امام صادق(ع) هم قیام به شمشیر مینمود و ما به هر حال مفتخریم که اهل صادقیم و در زمره پیروان او.
او که رئیس مذهب شیعه است و اسلام تا ابد مدیون اوست هم در مسند امامت امت بود و هم بر کرسی تدریس و تعلیم دانشمندان سرآمد و هم در مزرعه بیل میزد و عرق میریخت و ما را آموزش میداد. میفرمود وقتی میهمان وارد میشود از جانب خداوند همراه با رزق و روزی فراوان میآید و زمانی که بیرون رود رحمت و آمرزش به جا خواهد گذاشت. فرمود اگر نمازت تو را از فحشا بازداشت قبول شده وگرنه نه و شفاعت ما به کسی که نماز را سبک میشمارد نمیرسد. و فرمود اگر کسی به مومنی بیاحترامی کند گویی به ما بیاحترامی کرده و حق خدا را ضایع کرده است. او فرمود بهشت را جستجو کردم و آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم و سنگینی ترازوی اعمال را در گواهی به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد(ص) و سرعت در ورود به بهشت را در کار خالصانه و دوست داشتن مرگ را در انفاق و شیرینی عبادت را در ترک گناه و رقت قلب را در روزه و روشنی قلب را در اندیشیدن و گریستن و آسانی عبور بر صراط را در صدقه یافتم و روشنی رخسار را در نماز شب و فضیلت جهاد را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم و دوستی خدا را در دشمنی با گنهکاران و بزرگی را در خیرخواهی برای بندگان خدا و آسایش قلب را در کمی ثروت و ارزشمندی را در دانش، و عبادت را در پرهیزکاری و آسایش را در پارسایی و بزرگواری را در فروتنی و عزت را در راستی و درستی و آرامش را در خواندن قرآن و خشنودی خدا را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
خلیفه غاصب عباسی امام مهربانمان را که مویی سپید کرده بود بارها به عراق فراخواند و مشقت راه طولانی مدینه تا عراق بر او تحمیل کرد تا او را بشکند و یا بکشد و خود منصور گفت که جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوی من است؛ نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم آن را فرو برم. نه میتوانم مدرکی از او به دست آورم و او را بکشم و نه میتوانم تحملش کنم. در نهایت در شبی از شبهای تار بنیالعباس در خانهاش را به آتش کشیدند و انگار فرزندان ابراهیم به آتش نمرود عادت دارند و مدینه النبی با آتش بر در و خون بر دل و دست بسته با ریسمان حکایتی دیرینه و تکراری دارد. و مدینه دوباره ساکت بود و مرده از حرکت. از آن چهار هزار شاگرد گویی جوانمردی یافت نمیشد که شیخ الائمه را شبانه با دست بسته از خانه بیرون کشیدند و به دربار جور بردند. گویند امام مظلوممان در سالهای آخر عمر بسیار نحیف و لاغر شده بود همچو مادرش زهرا، شکسته و نزار و تکیده تن. مالک بن انس گوید او یا روزهدار بود، یا به عبادت خدا ایستاده بود و یا به ذکر حق مشغول بود.3و امام در 8 سال آخر عمر شریفش بسیار رنج و زجر دید و کشید و پس از آنکه در عمری پربار، چشمههای دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود بالاخره در سال 148 به دستور منصور ملعون عباسی و توسط والی مدینه مسموم و در 25 شوال به شهادت رسید، در حالی که تنها 65 سال از عمر بابرکتش میگذشت ولی با این حال در میان امامان طولانیترین عمر را داشتند. در قبرستان بقیع و در کنار قبور امام محمدباقر(ع) و امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.
محمدهادی صحرایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نقل قول از ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی. یعنی اگر آن دو سال (شاگردی در محضر امام صادق(ع) نبود نعمان بن ثابت (ابوحنیفه) هلاک میشد. مختصر تحفه الاثناعشریه، آلوسی، ص8، مطبعه سلفیه، قاهره، سنه، 1387
2- در دین خدا عالمتر، عادلتر، فقیهتر و فاضلتر از ابوعبدالله (امام جعفر صادق(ع) که علم و فقهش دنیا را فرا گرفته، نیست، هزاران درود و تحیت بر او باد.
3- امالی، شیخ صدوق، ص 169، بحارالانوار، ج47، ص16.
نام او جعفر است به معنی نهر آب و نهر آبی که از چشمهای مطمئن و بیزوال، آب زلال و گوارای بندگی به بندگان خدا میرساند و مینوشاند آنچه آدمی برای حیات طیبه بدان نیاز دارد و میجوشاند هر آنچه خدا به رسولش و او نیز پشت در پشت به فرزندانش به ودیعه سپرده از علم ماکان و مایکون. کنیهاش ابوعبدالله و القابش صادق، مصدق، فاضل، طاهر و.... نام پدر گرامی او محمدبن علی الباقر است و مادر مکرمهاش امفروه نوه محمدبن ابیبکر است. در 17 ربیع الاول سال 83 هجری چشم جهان به روی مبارکش روشن شد و شیعیان با آمدنش مسرور و خشنود گشتند و اهل علم را مژده که اول و آخر علم آمد. سالها قبل پیامبر اسلام خبر آمدنش را داده بود و نام صادق را برای او برگزیده بود چرا که او راستگوست و حقیقتگو. حدود 12 سال ابتدایی از عمر شریفش را در دوران امام زینالعابدین گذراند و از محضر سیدالساجدین بهرهها برد. 19 سال بعد را نیز از مکتب پدر عالمش بهره گرفت و نور اندوخت تا که در 31 سالگی و پس از شهادت امام محمدباقر در سال 114 هجری، به امامت امت رسید. در شرایطی که بسیار ویژه و منحصر به فرد بود؛ در دوران انقلابات مختلف و دوره انتقال حکومت از بنیامیه به عباسیان، از حکومت فاسقان متجاهر اموی به منافقان متظاهر عباسی.
در این زمان که مفصل دو دوره ظالمین اموی و عباسی است به خاطر کشمکش میان آنها، حکومت برای چند سالی از امامان غافل شد و همین فرصت خوبی برای امامان باقر و صادق علیهما السلام بود تا بتوانند اسلام راستین را از غرقه گشتن در انحراف و اضمحلال نجات دهند و شیعیانی را تربیت کنند که هر یک بتوانند صدای رسای اسلام را به گوش جهان برسانند. از طرف دیگر این دوره مقارن با ارتباط پیروان سایر ادیان با مسلمانان بود و آهسته آهسته تفکرات و عقاید غیرمسلمان از سایر نقاط وارد بلاد اسلامی میشد و مسلمانان در معرض شبه معارفها و شبهاتی قرار میگرفتند که تاکنون با آن مواجه نبودند، لذا جهادی علمی میطلبید تا برای سوالات پی در پی جامعه اسلامی اندیشه کند و مجاهدی میطلبید که اسلام را از پیرایههای التقاط و انحراف که سالهای سال در دین مردم رسوب و رسوخ کرده بود نجات دهد. مردمی که سالیان درازی است از تربیت اسلامی به دور مانده بودند و به جای اسلام ناب محمدی اسلام اموی را دین دارند. در کنار اینها ورود علوم جدید به سپهر اندیشه جهان اسلام نیز خود هم فرصت و هم تهدیدی بود که چارهای باید برایش یافت میشد تا مسلمانان را گرفتار خود کمبینی و تزلزل نکند. ظهور فرق و مذاهب گوناگون نیز از دیگر این موارد بود. در این میان و با این شرایط و دیگر شرایط دشواری که بر جهان اسلام میگذشت قائمی از آلمحمد صلیالله علیه و آله به پاخاست و پرچم سنگین اسلام را به دوش گرفت و دانشگاهی به تمام معنا دانشگاه، بوجود آورد که در آن برای تمام ذائقههای علمی گسترهای گسترده شد و علما و فضلای مختلفی از علوم سرشار امام صادق(ع) سیراب شدند. و به قول شیخ مفید: «آن قدر آثار علمی از حضرت صادق نقل شده و در همه بلاد منتشر شده که از هیچ کدام از علمای اهل بیت آن قدر نقل نشده است.» و آنها که قبل از آن به باقرالعلوم خو کرده بودند شمیم آن شکافنده علم را از فرزند صادق او استشمام کردند و اگر شیعه در همه رشتهها از ادب و تفسیر و فقه و کلام و فلسفه و عرفان و نجوم و ریاضی و تاریخ و جغرافی و شیمی و... کتاب نوشت و رجال بزرگ تربیت کرد و سرآمد شد به خاطر نهضت علمی صادق آل محمد(ع) است.
نهضت علمی فرهنگی امام صادق(ع) آنقدر عمیق و وسیع بود که شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمدبن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، جابربن حیان و ... و مالک بن انس و ابوحنیفه شخصا از محضر امام استفاده کردند و شافعی و احمدبن حنبل نیز از شاگردان امام هستند و ... و شاگردانی که تعداد آنها را تا چهار هزار نفر نوشتهاند. هرکسی به فراخور استعداد و علاقه خود در این دانشگاه و حوزه شرکت جستند و تلمذ کردند و تربیت شدند. شعار قالالصادق شعار علمی آن زمان بود. اگر امام حسین(ع) در برابر ظلم یزیدی قیام کرد به این دلیل بود قیام به شمشیرش در این راه اثرگذار بود و اگر امام صادق(ع) در برابر ظلم اموی و عباسی قیام به تربیت و تعلیم کرد چون قیام به ارشادش در این راه اثر گذارد و مأموریت این دو امام در اصل نجات اسلام از اعوجاج است و کژی و در سایه اسلام ناب محمدی، تربیت انسانهایی والا بود که تا ابد الگوی آزادگان عالم باشند. اگر در مکتب سیدالشهدا امثال حبیب و مسلم تربیت شدند در مکتب سیدالفقهاء نیز شیعیان تنوریای چون هارون مکی تربیت شدند و اگر اندک نبودند از این قبیل، حتما امام صادق(ع) هم قیام به شمشیر مینمود و ما به هر حال مفتخریم که اهل صادقیم و در زمره پیروان او.
او که رئیس مذهب شیعه است و اسلام تا ابد مدیون اوست هم در مسند امامت امت بود و هم بر کرسی تدریس و تعلیم دانشمندان سرآمد و هم در مزرعه بیل میزد و عرق میریخت و ما را آموزش میداد. میفرمود وقتی میهمان وارد میشود از جانب خداوند همراه با رزق و روزی فراوان میآید و زمانی که بیرون رود رحمت و آمرزش به جا خواهد گذاشت. فرمود اگر نمازت تو را از فحشا بازداشت قبول شده وگرنه نه و شفاعت ما به کسی که نماز را سبک میشمارد نمیرسد. و فرمود اگر کسی به مومنی بیاحترامی کند گویی به ما بیاحترامی کرده و حق خدا را ضایع کرده است. او فرمود بهشت را جستجو کردم و آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم و سنگینی ترازوی اعمال را در گواهی به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد(ص) و سرعت در ورود به بهشت را در کار خالصانه و دوست داشتن مرگ را در انفاق و شیرینی عبادت را در ترک گناه و رقت قلب را در روزه و روشنی قلب را در اندیشیدن و گریستن و آسانی عبور بر صراط را در صدقه یافتم و روشنی رخسار را در نماز شب و فضیلت جهاد را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم و دوستی خدا را در دشمنی با گنهکاران و بزرگی را در خیرخواهی برای بندگان خدا و آسایش قلب را در کمی ثروت و ارزشمندی را در دانش، و عبادت را در پرهیزکاری و آسایش را در پارسایی و بزرگواری را در فروتنی و عزت را در راستی و درستی و آرامش را در خواندن قرآن و خشنودی خدا را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
خلیفه غاصب عباسی امام مهربانمان را که مویی سپید کرده بود بارها به عراق فراخواند و مشقت راه طولانی مدینه تا عراق بر او تحمیل کرد تا او را بشکند و یا بکشد و خود منصور گفت که جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوی من است؛ نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم آن را فرو برم. نه میتوانم مدرکی از او به دست آورم و او را بکشم و نه میتوانم تحملش کنم. در نهایت در شبی از شبهای تار بنیالعباس در خانهاش را به آتش کشیدند و انگار فرزندان ابراهیم به آتش نمرود عادت دارند و مدینه النبی با آتش بر در و خون بر دل و دست بسته با ریسمان حکایتی دیرینه و تکراری دارد. و مدینه دوباره ساکت بود و مرده از حرکت. از آن چهار هزار شاگرد گویی جوانمردی یافت نمیشد که شیخ الائمه را شبانه با دست بسته از خانه بیرون کشیدند و به دربار جور بردند. گویند امام مظلوممان در سالهای آخر عمر بسیار نحیف و لاغر شده بود همچو مادرش زهرا، شکسته و نزار و تکیده تن. مالک بن انس گوید او یا روزهدار بود، یا به عبادت خدا ایستاده بود و یا به ذکر حق مشغول بود.3و امام در 8 سال آخر عمر شریفش بسیار رنج و زجر دید و کشید و پس از آنکه در عمری پربار، چشمههای دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود بالاخره در سال 148 به دستور منصور ملعون عباسی و توسط والی مدینه مسموم و در 25 شوال به شهادت رسید، در حالی که تنها 65 سال از عمر بابرکتش میگذشت ولی با این حال در میان امامان طولانیترین عمر را داشتند. در قبرستان بقیع و در کنار قبور امام محمدباقر(ع) و امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.
محمدهادی صحرایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نقل قول از ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی. یعنی اگر آن دو سال (شاگردی در محضر امام صادق(ع) نبود نعمان بن ثابت (ابوحنیفه) هلاک میشد. مختصر تحفه الاثناعشریه، آلوسی، ص8، مطبعه سلفیه، قاهره، سنه، 1387
2- در دین خدا عالمتر، عادلتر، فقیهتر و فاضلتر از ابوعبدالله (امام جعفر صادق(ع) که علم و فقهش دنیا را فرا گرفته، نیست، هزاران درود و تحیت بر او باد.
3- امالی، شیخ صدوق، ص 169، بحارالانوار، ج47، ص16.
سردار حماسه ساز ایران .
یک ملت .
یک سردار .
پاینده و جاوید باشد .
ایران سرافراز با سردار سر لشگر برادر حاج قاسم سلیمانی ( سردار خان )
پهلوان ایران زمین .
پهلوان را عزت .
...
http://mkhakpour9.persianblog.ir/
...