حال و هوای معنوی و عرفانی رمضان بار معنوی جبهه را دو چندان میکرد و استقامت و روحیهی مبارزه رزمندگان را افزایش میداد.شپ
به گزارش شهدای ایران به نقل از باشگاه خبرنگاران، ماه مبارک رمضان فرصتی برای رسیدن به قلهی عبودیت و بندگی است. ماهی که خداوند بندگان را بر سر سفرهی خود مهمان کرده است.
در هشت سال دفاع مقدس، جبههها نیز از این فیوضات بی بهره نبودند و حتی برخی از رزمندگان با زبان روزه و لبهای آغشته به خون به ملاقات خدا رفتند.
*عملیات رمضان
رزمندگانی که از شهرهای مختلف به خوزستان میآمدند با گرفتن اجازه از فرمانده و با نیت ده روزه در یک مکان مستقر میشوند تا بتوانند ماه رمضان را روزه بگیرند؛ افرادی که در کنار فعالیت و نبرد با دشمن، در روزهای طولانی مرداد ماه سال 60 با ایمن به خدا و ارادهی قوی ایام ماه رمضان را با زبان روزه سپری میکردند.
عملیات رمضان، بزرگترین عملیات نظامی زمینی پس از جنگ جهانی دوم بود که در آن بیش از 500 دستگاه تانک و نفر بر تیپ 10 زرهی عراق به طور کامل از بین رفت و حدود 9000 سرباز عراقی کشته، زخمی و اسیر شدند.
این عملیات، در گرمای سخت و طاقت فرسای تیر ماه سال 61 در خوزستان اجرا شد و این در حالی است که اکثر رزمندگان، با زبان روزه به پیکار آمده بودند و لب تشنه به شهادت رسیدند.
*نان و پنیر و خرما
ربنای لحظات افطار در دل هر روزه داری شور و حال معنوی خاصی ایجاد میکند و مطمئنا شنیدن صدای ربنا در فضای معنوی جبهه برای رزمندگان روزه دار که هرکدام در زمان افطار مشغول راز و نیاز و درد و دل با دلبر خود بودند، حس و حال زیبایی داشت.
بهرام زمانی، از رزمندگان دفاع مقدس در این خصوص به خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران میگوید: در جبهه، همانطور که در تسلیحات نظامی با کمبود مواجه بودیم، مواد غذایی نیز حکم کیمیا را داشت.
به افطار که نزدیک میشویم، ماشین توزیع غذا به همه چادرها مقدار اندکی نان و پنیر و خرما میرساند و روزهی خود را با آن باز میکردند.
زمانی، در رابطه با مناجات شبانه رزمندگان میگوید: بچهها از کمترین زمان خود برای خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل و قرآن استفاده میکردند و فضای معنوی خاصی بر رزمندگان حاکم بود.
*سنگرهای نورانی قدر
در حالی که تمام کارشناسان جنگی، عراق را به خاطر امکانات نظامی و تسلیحاتی برندهی جنگ با ایران میپنداشتند، اما این معنویت حاکم بر سپاه و نیروهای ایران بود که جنگ را به نفع ما پیش میبرد؛ معنویتی که تمام کمبودها را در بین رزمندگان بی معنا کرده بود.
یکی از این لحظات معنوی که رزمندگان از آن نیرو میگرفتند، مراسم احیا و شب قدر در ماه رمضان بود.
بهرام زمانی از خاطرات شبهای قدر در سنگرها میگوید: شبهای قدر حس و حال عجیبی داشت. برای مراسم احیاء همه در یک سنگر جمع شده و به راز و نیاز مشغول میشدند. در بین همرزمانمان، بودند افرادی که ساعات پایان پرواز ملکوتیشان بود و لحظات آخر عمرشان را به راز و نیاز با خدا مشغول بودند.
*150 رزمنده و 1 جعبه خرما
حال و هوای معنوی و رنگ و بوی بهشتی مناطق جنگی با روحیهی شهادت طلبانهی رزمندگان و فداکاریهایشان زمانی در هم می آمیخت که این ایثار و از خود گذشتگی را حتی در بخشش سهمیهی افطارشان به هم نمایان میساختند. رزمندگانی که پیش از نوشیدن آب به یاد لبهای تشنه امامشان میافتادند، مطمئنا درس ایثار را از دستان بریدهی سقا آموخته بودند.
محمد علی قنبری از رزمندگان دفاع مقدس، خاطره زیبایی از ایثار رزمندگان در ماه رمضان برایمان تعریف کرد: در گردان ما فرمانده تیپ برادر "چلوی" شهید شده بود. معاون فرمانده همگی ما را که حدودا 150 نفر بودیم، به خط کرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنهاند از این خرما بخورند و آنها که میتوانند، تا فردا تحمل کنند. با وجود اینکه بعضی از بچهها فقط با آب افطار کرده بودند، اما هرکسی جعبهی خرما به دستش میرسید، اظهار سیری میکرد و جعبه را به نفر بعدی میداد و آخرین نفر جعبه خرما را دست نخودره به معاون فرمانده داد. آنهم با آن شرایط سخت که از افطار بعد هیچ وعدهی غذایی وجود نداشت.
*افطار به سبک خمپاره 60
روزهای سخت جنگ، عملیاتهای ایذایی گرمای طاقت فرسای جنوب و روزه داریهای طولانی با روحیهی بالای رزمندگان و ایمان به راهی که پیش رویشان بود، خنثی و قابل تحمل میشد اما دیدن همسنگران و همرزمان غوطه ور در خون آن هم با زبان روزه، بعد از گذشت سی سال هنوز در مقابل چشمانشان خودنمایی میکند.
اسمائیل زمانی، رزمندهای که تمام ط ول جنگ را در جبهه حضور داشته و شاهد شهادت برادرش بوده است، از همرزمانش میگوید که چگونه در سنگر به شهادت رسیدند: در آن روزهای سخت به همراه یکی از دوستان در پست نگهبانی بودیم. قرار بود بعد از ما شهید پرویز غدیری و شهید عبدالرضا خیرالدین جایگزین شوند. ساعت 12 بود و در فاصلهی 60 متری با عراق مستقر بودیم. هرچه در آن گرما منتظر شدیم، از آنها خبری نشد، به سنگر رفتیم تا جویای دیر کردنشان شویم. به محض ورود به سنگر، چهار همسنگرمان را دیدیم که بی صدا و در کنار هم خوابیدهاند. خمپاره 60 از داخل دریچه وارد سنگر شده بود و موج انفجار هر چهار نفر را با زبان روزه به شهادت رسانده بود.
*روزه داری در اسارت
ممنوعیت روزه، ممنوعیت نماز جماعت، سختی نگه داشتن غذا برای افطار و شکنجه، تنها بخشی از شرایط سختی است که رزمندگان آزاده در زندانهای عراق با آن مواجه بودند. شرایطی وصف ناشدنی در میدان نبردی که همه چیز آن به نفع دشمن است.
سردار مرتضی حاج باقری از شرایط سخت اسارت و روزه گرفتن با ترس و لرز میگوید: روزه گرفتن جرم سنگینی بود، بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک زیر لباسشان پنهان میکردند و افطار از آن میخوردند. اگر موقع تفتیش غذا را پیدا میکردند، فرد روزه دار به سختی شکنجه میدادند. با غذای سرد ظهر و مقدار غذای مختصر بچهها افطار میکردند و تا افطار بعد چیزی نمیخوردند.
با یادآوری این خاطرات دوباره شرمندهی رزمندگانی میشویم که در آن شرایط سخت، سعی در انجام واجبات دینی داشتند و میبایست برای حفظ دستاوردهای رزمندگان دفاع مقدس، بیش از پیش کوشا باشیم.
در هشت سال دفاع مقدس، جبههها نیز از این فیوضات بی بهره نبودند و حتی برخی از رزمندگان با زبان روزه و لبهای آغشته به خون به ملاقات خدا رفتند.
*عملیات رمضان
رزمندگانی که از شهرهای مختلف به خوزستان میآمدند با گرفتن اجازه از فرمانده و با نیت ده روزه در یک مکان مستقر میشوند تا بتوانند ماه رمضان را روزه بگیرند؛ افرادی که در کنار فعالیت و نبرد با دشمن، در روزهای طولانی مرداد ماه سال 60 با ایمن به خدا و ارادهی قوی ایام ماه رمضان را با زبان روزه سپری میکردند.
عملیات رمضان، بزرگترین عملیات نظامی زمینی پس از جنگ جهانی دوم بود که در آن بیش از 500 دستگاه تانک و نفر بر تیپ 10 زرهی عراق به طور کامل از بین رفت و حدود 9000 سرباز عراقی کشته، زخمی و اسیر شدند.
این عملیات، در گرمای سخت و طاقت فرسای تیر ماه سال 61 در خوزستان اجرا شد و این در حالی است که اکثر رزمندگان، با زبان روزه به پیکار آمده بودند و لب تشنه به شهادت رسیدند.
*نان و پنیر و خرما
ربنای لحظات افطار در دل هر روزه داری شور و حال معنوی خاصی ایجاد میکند و مطمئنا شنیدن صدای ربنا در فضای معنوی جبهه برای رزمندگان روزه دار که هرکدام در زمان افطار مشغول راز و نیاز و درد و دل با دلبر خود بودند، حس و حال زیبایی داشت.
بهرام زمانی، از رزمندگان دفاع مقدس در این خصوص به خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران میگوید: در جبهه، همانطور که در تسلیحات نظامی با کمبود مواجه بودیم، مواد غذایی نیز حکم کیمیا را داشت.
به افطار که نزدیک میشویم، ماشین توزیع غذا به همه چادرها مقدار اندکی نان و پنیر و خرما میرساند و روزهی خود را با آن باز میکردند.
زمانی، در رابطه با مناجات شبانه رزمندگان میگوید: بچهها از کمترین زمان خود برای خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل و قرآن استفاده میکردند و فضای معنوی خاصی بر رزمندگان حاکم بود.
*سنگرهای نورانی قدر
در حالی که تمام کارشناسان جنگی، عراق را به خاطر امکانات نظامی و تسلیحاتی برندهی جنگ با ایران میپنداشتند، اما این معنویت حاکم بر سپاه و نیروهای ایران بود که جنگ را به نفع ما پیش میبرد؛ معنویتی که تمام کمبودها را در بین رزمندگان بی معنا کرده بود.
یکی از این لحظات معنوی که رزمندگان از آن نیرو میگرفتند، مراسم احیا و شب قدر در ماه رمضان بود.
بهرام زمانی از خاطرات شبهای قدر در سنگرها میگوید: شبهای قدر حس و حال عجیبی داشت. برای مراسم احیاء همه در یک سنگر جمع شده و به راز و نیاز مشغول میشدند. در بین همرزمانمان، بودند افرادی که ساعات پایان پرواز ملکوتیشان بود و لحظات آخر عمرشان را به راز و نیاز با خدا مشغول بودند.
*150 رزمنده و 1 جعبه خرما
حال و هوای معنوی و رنگ و بوی بهشتی مناطق جنگی با روحیهی شهادت طلبانهی رزمندگان و فداکاریهایشان زمانی در هم می آمیخت که این ایثار و از خود گذشتگی را حتی در بخشش سهمیهی افطارشان به هم نمایان میساختند. رزمندگانی که پیش از نوشیدن آب به یاد لبهای تشنه امامشان میافتادند، مطمئنا درس ایثار را از دستان بریدهی سقا آموخته بودند.
محمد علی قنبری از رزمندگان دفاع مقدس، خاطره زیبایی از ایثار رزمندگان در ماه رمضان برایمان تعریف کرد: در گردان ما فرمانده تیپ برادر "چلوی" شهید شده بود. معاون فرمانده همگی ما را که حدودا 150 نفر بودیم، به خط کرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنهاند از این خرما بخورند و آنها که میتوانند، تا فردا تحمل کنند. با وجود اینکه بعضی از بچهها فقط با آب افطار کرده بودند، اما هرکسی جعبهی خرما به دستش میرسید، اظهار سیری میکرد و جعبه را به نفر بعدی میداد و آخرین نفر جعبه خرما را دست نخودره به معاون فرمانده داد. آنهم با آن شرایط سخت که از افطار بعد هیچ وعدهی غذایی وجود نداشت.
*افطار به سبک خمپاره 60
روزهای سخت جنگ، عملیاتهای ایذایی گرمای طاقت فرسای جنوب و روزه داریهای طولانی با روحیهی بالای رزمندگان و ایمان به راهی که پیش رویشان بود، خنثی و قابل تحمل میشد اما دیدن همسنگران و همرزمان غوطه ور در خون آن هم با زبان روزه، بعد از گذشت سی سال هنوز در مقابل چشمانشان خودنمایی میکند.
اسمائیل زمانی، رزمندهای که تمام ط ول جنگ را در جبهه حضور داشته و شاهد شهادت برادرش بوده است، از همرزمانش میگوید که چگونه در سنگر به شهادت رسیدند: در آن روزهای سخت به همراه یکی از دوستان در پست نگهبانی بودیم. قرار بود بعد از ما شهید پرویز غدیری و شهید عبدالرضا خیرالدین جایگزین شوند. ساعت 12 بود و در فاصلهی 60 متری با عراق مستقر بودیم. هرچه در آن گرما منتظر شدیم، از آنها خبری نشد، به سنگر رفتیم تا جویای دیر کردنشان شویم. به محض ورود به سنگر، چهار همسنگرمان را دیدیم که بی صدا و در کنار هم خوابیدهاند. خمپاره 60 از داخل دریچه وارد سنگر شده بود و موج انفجار هر چهار نفر را با زبان روزه به شهادت رسانده بود.
*روزه داری در اسارت
ممنوعیت روزه، ممنوعیت نماز جماعت، سختی نگه داشتن غذا برای افطار و شکنجه، تنها بخشی از شرایط سختی است که رزمندگان آزاده در زندانهای عراق با آن مواجه بودند. شرایطی وصف ناشدنی در میدان نبردی که همه چیز آن به نفع دشمن است.
سردار مرتضی حاج باقری از شرایط سخت اسارت و روزه گرفتن با ترس و لرز میگوید: روزه گرفتن جرم سنگینی بود، بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک زیر لباسشان پنهان میکردند و افطار از آن میخوردند. اگر موقع تفتیش غذا را پیدا میکردند، فرد روزه دار به سختی شکنجه میدادند. با غذای سرد ظهر و مقدار غذای مختصر بچهها افطار میکردند و تا افطار بعد چیزی نمیخوردند.
با یادآوری این خاطرات دوباره شرمندهی رزمندگانی میشویم که در آن شرایط سخت، سعی در انجام واجبات دینی داشتند و میبایست برای حفظ دستاوردهای رزمندگان دفاع مقدس، بیش از پیش کوشا باشیم.