زمينههاي شكلگيري جشن هنر شيراز
فريده ديبا (مادر فرح) مدعي است زماني با حلقهی دوستانش كه بالغ بر پنجاه،
شصت نفر ميشدند براي تفريح به شيراز رفتند. يك شب در رستوران گل سرخ در
جادهی فرودگاه متوجه يك ويلون زن دورهگردي كه پسركي با نواختن دُنبك او
را همراهي ميكرد و يك دخترك رقاص شدند. آنها را به محوطهی چمن فرودگاه
ميبرند و آنها چند آهنگ و ترانهی محلي را نواختند بعد هم فريده با
همراهان تحت تأثير قرار گرفته و همگي در حاليكه خوشگذرانيهاي نيمه شب
متوجه آنها شده بود، به رقص و پايكوبي پرداختند. فريده ديبا مدعي است كه
اين حادثه فكر آغازين جشن هنر شيراز را در مخيلهاش انداخته است. وي بعد از
بازگشت به تهران موضوع را با فرح در ميان گذاشت و فرح با مشاوران هنري و
فرهنگي خود صحبت كرد. فرخ غفاري كه در فرانسه تحصيل و زندگي كرده و از
فيلمسازان و هنرمندان مورد توجه فرح بود ضمن استقبال از اين تصميم،
پيشنهاد كرد دايرهی كار قدري گستردهتر شود و براي آنكه بتوانيم از
سراسر دنيا علاقهمندان هنر را به شيراز بياوريم خوب است جشنواره به موسيقي
ملل اختصاص يابد و نمايندگان هنري كشورهاي مختلف به ايران بيايند.[1] يكي
از عوامل انتخاب شيراز اين بود كه خاستگاه آئين بهاييگري بود و دربار
ميكوشيد شيراز را در جهان مطرح نمايد.[2]
اولين ليست هيأت امناي اين جشن در سال 1346 عبارت بودند از:
1- شهرام پهلوينيا (پسر اشرف).
2- هويدا (نخستوزير).
3- وزير دربار (اسدالله اعلم).
4- وزير امورخارجه (اردشير زاهدي).
5- وزير فرهنگ و هنر(مهرداد پهلبد).
6- وزير اطلاعات (هوشنگ انصاري).
7- وزير اقتصاد (دكتر عاليخاني).
8- رئيس هيئت مديره و مدیر عامل شركت ملي نفت (منوچهر اقبال).
9- مدير سازمان برنامه و بودجه (مهندس اصفيا).
10- رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور.
11- استاندار فارس.
12- سرپرست سازمان جلب سياحان.
13- رئيس دانشگاه پهلوی شیراز.
14- رئيس كتابخانهی پهلوي.
15- فرمانده ارتش سوم.
16- دبيركل انجمن روابط فرهنگي بينالمللي.
17- سرپرست تلويزيون ملي ايران.
18- رئيس دانشگاه هنرهاي زيباي كشور.
19- دكتر مهدي بوشهري.
20- آقاي معينيان.
21- دكتر فريدون هويدا.
22- آقاي فؤاد روحاني (وزير آب و برق).
23- خانم منير وكيلي.
24- پرفسور پوپ) ايرانشناس عضو سازمان سيا).
25- خانم خجستهنيا.
26- آقاي فرخ غفاري.
27- خانم علم.
28- سيدمحمدتقي مصطفوي.
29- بيژن صفاري.
30- حسين دهنوي.
31- مهندس رضا قطبي.[3]
فرح طي سخناني كه در اختتاميهی اولين جشن سال 1346 ايراد نمود هدف از
برگزاري جشن هنر شيراز را اينگونه ترسيم كرد: «جشن بزرگداشت هنر و هنرمند
ايراني و شناساندن هنر قديم و جديد ايران به ايرانيان و خارجيان و همچنين
بزرگداشت هنرمندان خارجي و شناساندن شيوهی كار آنان به ايرانيان بود...
آرزو دارم كه جشن هنر شيراز در سال آينده و سالهاي بعدي با موفقيت بسيار
روبرو شود و به هدف عالي خود نائل آيد.»[4]
هرچند كه هدف برگزاري جشن هنر شيراز، ايجاد ارتباط فرهنگي ميان مردم كشور
ايران با ساير كشورها بوده، اما اين منظور هرگز حاصل نگرديد، چون قشرهاي
جامعه نميتوانستند در آن شركت كنند.[5]
اساسنامه ی جشن هنر شيراز
نظر به توجه و علاقهمندي خاص عليا حضرت شهبانو فرح به گسترش هنر و
بزرگداشت هنرهاي اصيل ملي و بهمنظور بالا بردن سطح هنر در ايران و
بزرگداشت هنر هنرمندان ايران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجي در ايران و
آشنايي هرچه بيشتر علاقهمندان و هنردوستان به نمودهاي هنري جهان، سازماني
به نام سازمان جشن هنر شيراز به رياست عليا حضرت شهبانو فرح تشكيل ميگردد.
موضوع سازمان:
1. تهيه و تدارك برنامههاي فستيوالهاي هنرهاي نمايشي و موسيقي جشن هنر شيراز.
2. انجام ساير فعاليتهاي هنري براي عرضه نمودن هنر در جنب جشن هنر شيراز.
3. برقراري رابطه و همكاري با سازمانهاي هنري بينالمللي و تبادل برنامههاي هنري براي جشن هنر شيراز (مادهی1).
اركان سازمان شامل:
1. هيأت امناء.
2. هيأت مديره و مدير عامل .
3. بازرس.
هيأت امناء به رياست عليا حضرت فرح و انتخاب 31 نفر براي مدت 2 سال تشكيل
ميشود (مادهی 4). و يك نفر از طرف عليا حضرت فرح به رياست هيأت امناء
انتخاب ميشود (مادهی 5).
وظايف هيأت امناء:
1- تصويب بودجه و ترازنامه.
2- پيشنهاد انتخاب اعضاء هيأت مديرهی سازمان.
3- انتخاب بازرس.
4- پيشنهاد تغيير مواد اساسنامه و يا انحلال سازمان.
5- رسيدگي به گزارش سالانهی هيأت مديره و بازرسي سازمان.
هيأت مديره از 5 نفر بعد از معرفي از طرف هيأت امناء و انتخاب از طرف عليا
حضرت فرح براي مدت 2 سال انتخاب ميشوند (مادهی 7). وظايفشان، 1- تصويب خط
مشي سازمان، 2- تهيهی بودجه، 3- تصويب تشكيلات اداري و برنامهريزي
سازمان، 4- تصویب و مراقبت در اجرای آئیننامههای داخلی، 5- تصویب طرح و
برنامهریزی که از طرف مدير عامل و هيأت مديره پيشنهاد شده است. 6- اقدام
به كليهی اموري كه براي انجام موضوع و هدف سازمان باشد (مادهی 10).
درآمد سازمان از كمكهاي مرحمتي شهبانو و شخصيتهاي حقوقي و حقيقي و
درآمدهاي حاصله از فعاليت سازمان تأمين ميگردد و سازمان داراي شخصيت حقوقي
غير انتفاعي است و به پيشنهاد هيأت امناء و موافقت فرح منحل خواهد شد و در
صورت انحلال دارائي سازمان به يكي از مؤسسات هنري به تشخيص رياست عاليهی
سازمان تعلق خواهد گرفت.[6]
ابتذالهاي جشن هنر شيراز و اعتراضات به آن
هر سال كه از جشن هنر شيراز ميگذشت به ابتذال آن افزوده ميشد[7] و اهداف
ضد اسلامي آن آشكارتر ميشد و در قبال آن مردم و روحانيون روز به روز به
مخالفت بيشتر با آن ميپرداختند. علت اصلي مخالفت مردم و طيف مذهبي و
بهويژه روحانيت با جشن هنر شيراز، مسألهی مبارزهی اين برنامه با دين و
اعتقادات مردم بود و قشر مذهبي كه اكثريت جامعه را تشكيل ميداد بر اين
باور بود كه اجراي اينگونه جشنها و تداوم آن موجبات كمرنگ شدن و
ضربهپذيري فرهنگ ديني را به دنبال خواهد داشت، لذا ساكت ننشسته و لب به
اعتراض گشودند.[8]
اوج ابتذال جشن هنر شيراز در سال 1355 (دهمين دورهی جشن) و سال 1356
(يازدهمين دورهی جشن) صورت گرفت. در سال 1355 برنامههايي از جمله فيلم
"هزار و يك شب" در سينما آريانا كه روابط جنسي بين زنان و مردان را به نحو
كاملا عريان نشان ميداد، "كشتي جنون" در سراي مشير كه طي آن زني كاملا لخت
روي صحنه ظاهر و توجه تماشاگران را از ساير صحنههاي نمايش سلب و به خود
معطوف نموده بود و برنامهی ديگري در باغ جهاننما كه ظاهرا آنهم پيرامون
مسائل جنسي دور ميزد، در اين سال نشان داده شد.[9]
در يازدهمين دورهی جشن هنر شيراز در سال 1356، ابتذالش از همهی دورههاي
پيش بيشتر بود. در جشن هنر اين سال رژيم ماهيت ضد ديني خود را به عينه
آشكار كرد و در پي اعطاي آزادي از نوع كارتري، اجازهی اجراي نمايشي را
دادند كه سفير وقت انگليس (آنتوني پارسونز) در خاطراتش در كتاب "غرور و
سقوط"، آنرا بهعنوان يكي از نخستين جرقههاي انقلاب ايران توصيف كرد. اين
نمايش، "خوك، بچه، آتش" نام داشت.[10] آنتوني پارسونز (سفير انگليس) شرح
ماجراي نمايش فوق را اينگونه بيان ميدارد:
«در جشن هنر سال 1356 شيراز، از نظر كثرت صحنههاي اهانتآميز به ارزشهاي
اخلاقي ايرانيان از جشنهاي پيشين فراتر رفته بود. بهعنوان مثال براي
اجراء صحنههايي از نمايش را كه ترتيب داده بودند، يك باب مغازه در يكي از
خيابانهاي پر رفت و آمد شيراز اجاره كرده و ظاهرا ميخواستند، برنامهی
خود را كاملا طبيعي در كنار خيابان اجرا كنند، صحنهی نمايش نيمي از داخل
مغازه و نيمي در پيادهرو مقابل اجرا ميشد. يكي از صحنههايي كه در
پيادهرو اجرا ميشد، تجاوز به عنف بود كه به طور كامل، و نه بهطور
نمايشي و وانمودسازي، بهوسيلهی يك مرد ( كاملا عريان يا بدون شلوار درست
به خاطر ندارم) با يك زن كه پيراهنش بهوسيلهی مرد متجاوز چاك داده ميشد
در مقابل چشم همه صورت ميگرفت. صحنهی مسخرهی ديگر پايان نمايش هم اين
بود كه يكي از هنرپيشگان اصلي نمايش باز هم در پيادهرو شلوار خود را كنده،
هفتتيري در پشت خود ميگذاشت و به اين ترتيب تظاهر به انتحار ميكرد. من
به خاطر اعتراضات به اين نمايش موضوع را با شاه در ميان گذاشتم و به او
گفتم اگر چنين نمايشي بهطور مثال در شهر منچستر انگليس اجرا ميشد،
كارگران و هنرپيشگان آن جان سالم بدر نميبردند، شاه مدتي خنديد و چيزي
نگفت.».[11]
شاه حتي اين اقدامات را بعد از سقوط خود ميستايد و ميگويد: «ما روحا حالت
ضد ارتجاعي داشتيم و شهبانو نيروي محركه هنر مدرن و جشنوارههاي تئاتري
بود كه جسورترين و پيشروترين هنرمندان را گرد هم ميآورد.»[12]
عمدي بودن اين نمايشات از دفاعيات فرح نيز مشاهده ميشود. وي بعدها در
تبعيد، از جشن هنر شيراز دفاع كرد و اظهار داشت: «اين جشن، هنر اصيل و سنتي
تمام نقاط جهان را به ايران آورده است.»[13]
اولين اعتراض جدي توسط روحانيون مبارز شيراز از جمله آيتالله دستغيب و شيخ
بهاءالدين محلاتي صورت گرفت كه طي سخناني جشن هنر شيراز را محكوم و نسبت
به اهانت مقدسات ديني شديدا اعتراض نمودند.[14]
آيتالله محلاتي در مسجد مولا در اول رمضان 1356 در پايان سخنراني گفت: «من
دعا ميكنم شماها بگوييد آمين... خدا لعنت كند مسببين جشن هنر شيراز را،
خداوند لعنت نمايد برگزاركنندگان جشن هنر را، خدا لعنت كند شركت كنندگان
در جشن هنر را.» و همه با صداي بلند آمين گفتند.[15]
آيتالله دستغيب نيز در سوم ماه مبارك رمضان در مسجد جامع منبر رفت و از
جشن هنر به شدت انتقاد كرد و گفت: «خداوند لعنت كند كساني را كه در اين جشن
شركت مينمايند، خداوند لعنت نمايد افتتاحكنندگان جشن هنر را.».[16] روز
نهم ماه رمضان عدهاي از روحانيون و طبقات مختلف بازاري به منزل آيتالله
محلاتي رفته و در مورد نمايش "خوك، بچه، آتش" به بحث نشستند و تصميم گرفتند
كه روحانيون روز شنبه يازدهم رمضان اعتصاب كنند و به مساجد نروند. ساواك
از اين موضوع مطلع ميشود و سرهنگ سلطاني رئيس اطلاعات شهرباني و چند مقام
ديگر به منزل آيتالله محلاتي ميروند و طي مذاكراتي و دادن قولهايي
اعتصاب تمام ميشود.[17]
با انتشار خبر برگزاري نمايش مذكور و رسيدن آن به نجف اشرف، امام خميني(ره)
به شدت برآشفتند و موضعگيري بسيار تند و شديدالحني را نسبت به رژيم
پهلوي اتخاذ كردند. ايشان طي سخنراني در مسجد شيخ انصاري نجف در 6/7/1356
ضمن بر شمردن فجايع آن، سكوت همهی اقشار مردم را مورد انتقاد قرار دادند و
فرمودند: «شما نميدانيد كه اخيرا چه فحشايي در ايران شروع شده است... در
شيراز عمل شده و در تهران ميگويند بناست عمل شود و كسي حرف نميزند،
آقايان ايران حرف نميزنند، من نميدانم چرا حرف نميزنند، اين همه فحشا
دارد ميشود... در بين تمام مردم نشان دادند اعمال جنسي را، و آقايان
نفسشان در نيامد... خود آنها اين كار را ميكنند بعد روزنامهنويس را وادار
ميكنند كه انتقاد كند كه كار قبيحي بود... كه مردم يك خورده آرام
بشوند... اگر ملت همه با هم، مطلبي را اعتراض كنند و احكام اسلام را بگويند
امكان ندارد كه همچون قضايايي واقع بشود...»[18]
اعتراض عليه جشن شيراز بعد از پيام امام خميني روز به روز افزايش يافت و
اين همزمان با اوجگيري اعتراضات عمومي مردم مسلمان عليه رژيم بود. كه اين
جشن هم يكي از سوژههاي پررنگ اعتراضات بود و به همين جهت رژيم تصميم گرفت
كه سال بعد (1357) جشن هنر شيراز را براي هميشه تعطيل كند.[19]
[1] . ديبا، فريده؛ دخترم فرح، ترجمهی الهه رئيس فيروز، تهران، به آذين، 1382، چاپ اول، صص 101- 96.
[2] . حسينيان، روحالله؛ چهارده سال رقابت ايدئولوژيك شيعه در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383، چاپ اول، ص 10.
[3] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، جشن هنر شيراز به روايت
اسناد ساواك، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1381، چاپ
اول، ص 10.
[4] . همان، ص 29.
[5] . حسينيان، روحالله؛ پيشين، ص 427.
[6] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، پيشين، صص 9- 4.
[7] . مسعود انصاري، احمدعلي؛ پس از سقوط، سرگذشت خاندان پهلوي در دوران
آوارگي، تهران، موسسهی مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1385، چاپ اول، ص 82.
[8] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، پييشين، ص 8.
[9] . حسينيان، روحالله؛ پيشين، ص 424.
[10] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، پيشين، ص 8.
[11] . پارسونز، آنتوني؛ و سوليوان، ويليام؛ خاطرات دو سفير، ترجمهی محمود طلوعي، تهران، علم، 1375، چاپ سوم، ص 327.
[12] . پهلوي، محمدرضا؛ پاسخ به تاريخ، ترجمهی حسين ابوترابيان، تهران، سيمرغ، 1371، چاپ ششم، ص 225.
[13] . شوكراس، ويليام؛ آخرين سفر شاه، ترجمهی عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، البرز، 1369، چاپ دوم، ص115.
[14] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، پيشين، ص 9.
[15] . همان، ص 383.
[16] . همانجا.
[17] . همان، ص 388.
[18] . خميني، روحالله؛ صحيفهی امام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، چاپ سوم، ج3، ص 230.
[19] . حسينيان، روحالله؛ پيشين، ص 587.
ماخذ:سایت پژوهشکده باقرالعلوم