رابرت آینهورن مذاکره کننده پیشین امریکا در گروه 1+5، در مقاله ای مهم بخش های محرمانه تفاهم لوزان را فاش کرده است.
به گزارش شهدای ایران،متن کامل این مقاله که روز 19 خرداد در وب سایت نشنال اینترست منتشر شده، در ادامه می آید.
***
اکنون که لایحه کورکر-کاردین بدون اصلاحیه های نگران کننده آن، تصویب شده است، تقریبا قطعی است که کنگره قادر نخواهد بود از اقدام اوباما در نهایی کردن و به اجرا گذاشتن یک توافق هسته ای با ایران که به باور او شروط آمریکا را تامین می کند، بازدارد.
مانع داخلی اصلی در برابر معامله، در ایران است. اگر قرار باشد مذاکره کنندگان به یک نتیجه موفق دست یابند، [ایت الله] خامنه ای رهبر معظم این کشور باید به این نتیجه برسد که خواهان توافق است و مایل است در این راه، انتخاب های سخت داشته باشد و آماده است از اختیارات خود برای همراه کردن منتقدان ایرانی استفاده کند.
لایحه کورکر-کاردین، که در نهایت با استقبال مواجه و با امضای رئیس جمهور، به قانون تبدیل شد، روندی را برای کنگره برقرار می کند که طی آن این نهاد می تواند توافق هسته ای ایران را بازبینی کند و به شکل بالقوه آن را رد کند.
یک قطعنامه مشترک در رد این توافق، مانع از آن خواهد شد که رئیس جمهور آمریکا تحریم های قانونی ایران را لغو کند و به این صورت امکان اجرای توافق سلب می شود.
با این حال بسیاری از اعضای کنگره این لایحه را، نه یک همه پرسی درباره معامله هسته ای در حال شکل گیری، که ابزاری تلقی کردند که به آنها امکان اظهارنظر درباره یک مسئولیت بین المللی مهم آمریکا را می دهد.
اگر توافق به کنگره فرستاده شود و زمانی که اینکار صورت گیرد، تعداد قابل توجهی احتمالا از آن به عنوان امیدبخش ترین روش حل مسالمیت آمیز موضوع هسته ای ایران ، حمایت خواهند کرد.
علاوه بر این، قطعنامه مشترک در رد این توافق نیز با وتوی رئیس جمهور مواجه خواهد شد.
در نتیجه مخالفان این معامله برای برهم زدن آن، به دو سوم اکثریت آرا در هر دو قسمت کنگره نیاز دارند تا وتوی رئیس جمهور را بی اعتبار کنند.
با توجه به نامه هفتم مه 151 دموکرات سنا به اوباما در حمایت از مذاکرات هسته ای ایران، به نظر می رسد، او یک سوم آراء ضروری در مجلس نمایندگان برای معتبر نگه داشتن وتوی خود را در اختیار دارد.
سناتور تد کروز از مخالفان جدی این معامله هسته ای، با اشاره به لایحه کورکر، گفت: «تقریبا قطعی است که این معامله هر قدر وحشتناک باشد، اجرا خواهد شد و این لایحه بعید است بتواند آن را متوقف کند.»
معامله هسته ای در حال شکل گیری، عملا یک معامله وحشتناک نیست. چارچوب لوزان، نشان می دهد که دولت اوباما در دستیابی به اهداف اصلی خود در مذاکرات، خوب عمل کرده است. ترکیبی از محدودیت ها، مدت زمان تولید مواد شکافت پذیر کافی برای یک وسیله هسته ای را به دستکم یک سال یا به عبارتی دیگر دستکم ده سال افزایش خواهد داد.
ترتیبات راستی آزمایی گسترده، از جمله نظارت بر زنجیره تامین هسته ای ایران و تعریف شدن یک کانال مشخص برای خرید اقلام هسته ای، درباره امکان شناسایی و ردیابی فعالیت های مخفی ایران، اطمینان ایجاد می کند.
اطلاعاتی که عموما درباره چارچوب لوزان وجود دارد، عمدتا از برگه اطلاع رسانی آمریکا (فکت شیت) و بیانیه مشترک اتحادیه اروپا-ایران حاصل شده که در آنها بنا به خواست ایران از اشاره به جزئیات خودداری شده است.
گرچه ایرانی ها ابراز نارضایی کردند که فکت شیت آمریکا به شدت گزینشی و یک جانبه مولفه های توافق را بازگو کرده است، آمریکایی ها تصریح کردند ایران با همه موضوعات این فکت شیت توافق کرده است. این ادعایی است که مذاکره کنندگان ایرانی نیز آن را رد نمی کنند.
در واقع، بر اساس این فکت شیت، توافقات صورت گرفته، بیش از آنچیزی است که علنا مطرح شده است. برای مثال: فکت شیت تصریح می کند که «ایران بر اساس برنامه زمانی و پارامترهایی که بر سر آن با 1+5 توافق کرده است، درباره سانتریفوژهای پیشرفته اش، در تحقیق و توسعه ای محدود شرکت خواهد داشت.»
چنین محدودیت هایی، مانع از آن می شود که ایران در طول ده سال اول این توافق، درباره عملکرد سانتریفوژهای پیشرفته اش به اطمینان کامل دست یابد و به این ترتیب ایران فقط پس از این مدت امکان تحقیق و توسعه بیشتر در این حوزه و استفاده عملیاتی از این دستگاه های کارآمدتر را داشته باشد.
این فکت شیت همچنین تصریح می کند «پس از ده سال، ایران از برنامه غنی سازی و تحقیق و توسعه غنی سازی که برای آژانس تبیین کرده است، تبعیعت خواهد کرد.» همه طرف های پروتکل الحاقی ملزم هستند چنین برنامه ای را ارائه کنند. گرچه برنامه تهران مبتنی بر ظرفیت ها فزاینده و نیازهای مفروض این کشور خواهد بود و رسما درباره آن با 1+5 توافق نخواهد شد، به نظر می رسد از قبل احتمالا یک تفاهم دوجانبه درباره مولفه های اساسی چنین برنامه وجود دارد که اطمینان می دهد زمانی که محدودیت های مشخص بر برنامه غنی سازی ایران پس از ده سال برداشته می شود، ظرفیت غنی سازی ایران با یک روند سنجیده و قابل پیش بینی رشد خواهد داشت.
به نظر می رسد درباره «روند حل اختلاف نظرها» نیز که در فکت شیت به آن اشاره شده، توافق شده اما این موضوع هنوز علنی نشده است. یک سازوکار قابل اجرا -یعنی سازوکاری که می تواند تضمین دهد یک یا چند طرف این معامله نمی توانند مثلا مانع از بازرسی ها شوند- این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که این توافق به شکلی صادقانه اجرا خواهد شد.
چارچوب لوزان موضوعات متعددی را حل نشده باقی گذاشت اما مولفه های آن که علنا یا خصوصی درباره آنها توافق شده است، مبنایی امیدبخش را برای کار بر روی توافق جامع مفصل در مدت باقیمانده ایجاد کرد.
با این حال عزمی که در روزهای پایانی در لوزان حاصل شد، پایدار نمانده است.
به رغم ملاقات های مکرر در سطوح وزرا، مسئولان سیاسی و کارشناسان -ایران و آمریکا و ایران و 1+5- پیشرفت کافی از دوم آوریل حاصل نشده است. این در حالیست که تا پایان مهلت مذاکرات مدت کمی باقی مانده است. عاملی که پایان بازی را شدیدا سخت می کند، یکسری اظهارنظرهای علنی [ایت الله] خامنه ای رهبر معظم و دیگر مقامات ارشد ایرانی است که به نظر می رسد با راه حل هایی که قبلا در مذاکرات روی آنها کار شده است، تناقض دارند.
از جمله این اظهارات، لزوم لغو فوری تحریم ها است که با آنچه ایران در بیانیه مشترک با اتحادیه اروپا با آن توافق کرده و در این بیانیه ثبت شده است، تفاوت دارد.
در این بیانیه آمده است تحریم ها باید همزمان با اینکه آژانس گواهی دهد ایران به تعهدات هسته ای اصلی اش عمل کرده است، کاهش می یابد. همانطور که در لوزان توافق شد، آنچه ایران باید انجام دهد تا موجب کاهش تحریم ها شود، شامل حذف سانتریفوژهای اضافی و انتقال آنها به انبارهای نظارت شده، برداشتن بخش اساسی راکتور اراک، کاهش ذخیره اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم، تغییر کاربری فردو، برداشتن گام های توافق شده برای رسیدگی به نگرانی های موجود از فعالیت های گذشته ایران است که گمان می رود با ساخت تسلیحات هسته ای ارتباط داشتند.
از این رو ایرانی ها با چالش نزدیک کردن آنچه قبلا با آن توافق کرده اند و اظهارات رهبر معظم مواجه هستند.
یکی از راه هایی که آنها آن را آزموده اند، اشاره به این نکته است که کاهش تحریم ها به دنبال اجرای تعهدات هسته ای اساسی ایران صورت می گیرد اما این تعهدات برای یک دوره کوتاه خواهد بود. تاکید مستمر ایرانی ها بر این موضع که همه تحریم ها باید به محض حصول توافق جامع یا مدت کوتاهی پس از آن «اعمالشان متوقف شود»(این فرمولی است که آنها ترجیح می دهند)، بی تردید موجب رسیدن به بن بست می شود.
[ایت الله] خامنه ای همچنین علنا گفته است بازرسان آژانس اجازه دسترسی به مراکز نظامی ایران را نخواهند داشت اما مذاکره کنندگان ایرانی آزادانه مفاد پروتکل الحاقی را تایید کردند که بر اساس آن ایران متعهد است به آژانس امکان دسترسی به هر نقطه ای را بدهد که از نظر رعایت مفاد توافق، در آنها -خواه غیرنظامی، خواه نظامی- تردیدهایی وجود دارد.
مذاکره کنندگان ایرانی برای تحقق این خواسته ناممکن خود، از رویه های «دسترسی مدیریت شده» صحبت می کنند -که در پروتکل الحاقی مطرح شده است تا از اسرار موجه اعضا که به تعهداتشان در برابر ان پی تی ارتباط ندارد، محافظت شود- و می گویند این روند باید درباره تاسیسات نظامی ایران به کار رود تا امنیت ملی این کشور محفوظ بماند و به این ترتیب خط قرمز رهبر نقض نشود.
با این حال رویه دسترسی مدیریت شده که عباس عراقچی معاون وزیر خارجه ایران در مصاحبه تلویزیونی بیست و پنج مه شرح داد، چنان محدود است که بیشتر به یک طنز شباهت دارد. در مثالی که عراقچی می زند، بازرس آژانس چشم بسته به مرکزی برده می شود که روی همه چیز پوشیده شده است، به نحوی که او نمی تواند چیزی را ببیند.
پس از آن چشم بند برداشته می شود و بازرس اجازه می یابد با یک دستمال نمونه برداری محیطی انجام دهد و بعد دوباره چشم بسته تا بیرون مرکز مشایعت می شود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی، مشخصا چنین روندی را برای رسیدن به حد راستی آزمایی، ناکافی می بیند.
در این میان رهبر معظم موضع گیری های علنی دارد که به نظر می رسد با توافقات حاصل شده به وسیله مذاکره کنندگانش تفاوت دارد.
یک توضیح برای این تناقض این است که مذاکره کنندگان ایرانی خارج از دستورالعمل های رهبر عمل کرده اند. اما این فرض به شدت بعید است. درباره موضوعاتی با حساسیت سیاسی بالا نظیر زمانبندی کاهش تحریم ها و دسترسی به تاسیسات نظامی، تیم مذاکره کننده ایرانی نخست به دنبال اطمینان از حمایت رهبر است، بعد به راه حل ها متعهد می شود.
یک توضیح محتمل دیگر این است که این تفاوت ها بین مواضع علنی رهبر و راه حل هایی که قبلا به دست آمده، بخشی از یک راهبرد مذاکره هماهنگ شده است که در آن ایرانی ها نخست حوزهای توافق شده را به چالش می کشند و بعد نهایتا در ازای گرفتن امتیازاتی از 1+5 برای موضوعات حل نشده باقیمانده، به توافق اولیه باز می گردند.
این احتمال نیز وجود دارد که [ایت الله] خامنه ای چنین محاسبه می کند که موقتا به یک موضع گیری علنی تند نیاز است تا منتقدان ایرانی این معامله تسکین یابند، اما او در نهایت آماده است با امتیازاتی که برای نهایی کردن توافق ضروری است، همراهی می کند.
البته این احتمال نیز مطرح است که رهبر معظم در مواجهه با انتقاد داخلی قوی از چارچوب لوزان، تصمیم گرفته است از امتیازات اولیه عقب بنشیند و خطوط قرمز خود را از نو ترسیم کند. توضیح این قضیه هر چه باشد، اظهارنظرهای علنی که از سمت تهران به گوش می رسد، نشانه های خوبی برای مذاکرات همراه ندارد. مذاکره کنندگان ایرانی برای رسیدن به معامله باید مجددا تعهد خود را به آنچه قبلا پذیرفته اند، ابراز کنند حتی اگر چنین کاری ناهماهنگ با انتظارات عمومی باشد که اظهارات رهبر معظم ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، مذاکره کنندگان ایرانی ممکن است خود را ناگزیر از موضع گیری های قطعی درباره برخی موضوعات اساسی ببینند که در چارچوب لوزان هنوز حل نشده است.
شاید یکی از دشوارترین موضوعات حل نشده، موضوع فعالیت های گذشته ایران باشد که گمان می رود به ساخت تسلیحات هسته ای ارتباط داشتند. 1+5 فهرستی از اقداماتی را تنظیم کرده است که ایران باید انجام دهد تا به نگرانی های بین المللی درباره آن فعالیت ها رسیدگی شود. بخش مهمی از این اقدامات،یکسری مصاحبه ها با دانشمندان و دیگر افراد ایرانی است که گمان می رود در آن فعالیت های مشکوک شرکت داشتند. اما رهبر معظم یک موضع علنی آشتی ناپذیر را اتخاذ کرده است مبنی بر اینکه دانشمندان هسته ای ایران نمی توانند با آژانس مصاحبه کنند. ادامه ممانعت از دسترسی آژانس به شرکت کنندگان در آن فعالیت ها، فقط بن بست موجود در یکی از مهمترین موضوعات باقیمانده در مذاکرات را تقویت می کند. مقامات ایرانی ادعا می کنند روش های دیگری برای حل کردن سوالات مربوط به فعالیت های هسته ای گذشته ایران وجود دارد، اما چنین روش هایی تا کنون -دستکم علنا- مشخص نشده اند.
علاوه بر از میان برداشتن موضوعات عمده باقیمانده، مذاکره کنندگان باید با یکسری جزئیات فنی مفصل برای اجرای توافق، موافقت کنند. 1+5، سه ضمیمه فنی طولانی را برای توافق سیاسی اولیه، پیشنهاد کرده است. ایرانی ها در برابر ضمایم بسیار مفصل، مقاومت نشان داده اند و عنوان می کنند که جزئیات ضروری را می توان در روند اجرای توافق، حل کرد. اما 1+5، خصوصا آمریکا تاکید می کنند که جزئیات باید حالا روشن شوند تا از مشکلات اجرایی بعدی پیشگیری شود.
با توجه به موضوعات عمده ای که هنوز حل نشده اند و نیز جزئیات فنی اساسی که هنوز درباره آنها توافق نشده است، به سختی می توان تصور کرد تا سی ام ژوئن دستیابی به یک توافق جامع رضایت بخش، امکان پذیر خواهد بود. در واقع ایران ممکن است روی تاریخ نهایی سی ام ژوئن که به سرعت نزدیک می شود، حساب کرده باشد تا بر آمریکا برای امتیاز دادن درخصوص موضوعات حل نشده و پذیرفتن ضمایم فنی مختصرتر، فشار بیاورد.
استدلال هایی درباره لزوم تکمیل کار تا تاریخ معین شده، وجود دارد. منتقدان ممکن است ادعا کنند که هر گونه تمدید مذاکرات، ممکن است به ایران «فرصت بیشتری» بدهد و حمایت از اجرای تحریم های قانونی جدید را احیا کند. حامیان توافق ممکن است تاکید کنند که تمدید مجدد مذاکرات، فرصت فعلی برای رسیدن به توافق را به خطر خواهد انداخت.
اما وفادار ماندن به الزامات آمریکا در توافق، مشخصا از وفادار بودن به ضرب الاجل مهم تر است. حتی نمایندگان مردد کنگره نیز ترجیح می دهند زمان بیشتری برای رسیدن به یک توافق موثر وجود داشته باشد تا اینکه امتیازات غیرموجه به علت فشار یک سقف زمانی مصنوعی داده شود.
در واقع این ایران است نه آمریکا که باید برای رسیدن به الزامات توافق تا پایان این ماه، احساس فشار بکند. این ایران است که از ادامه تحریم ها رنج می برد و این مردم ایران هستند که بی صبرانه به احیای اقتصاد و پایان وضعیت خود به عنوان یک کشور طرد شده، چشم دوخته اند. و این ایران است که برنامه هسته ای اش از همه جنبه های مهم، متوقف شده باقی می ماند. آمریکا می تواند برای تضمین برآورده شدن الزامات توافق، چند هفته یا حتی چند ماه دیگر صبر کند.
مذاکره کنندگان به توافق نزدیک شده اند. اما یک معامله نهایی همچنان غیرقطعی به نظر می رسد. شاید بزرگترین خطر برای شکست این روند، این محاسبه اشتباه ایران باشد که دولت اوباما چنان برای رسیدن به یک توافق متعهد و مشتاق است که آماده است مذاکرات را عمدتا بر اساس مفاد مد نظر ایران، به سرانجام برساند. پرزیدنت اوباما مشخصا خواهان معامله است اما او و دولت او یک ایده مشخص درباره نوع معامله ای که از آن می توانند حمایت کنند، دارند. آنها باید تصریح کنند اگر ایران نمی تواند چنین توافقی را بپذیرد، آنها آماده اند از ادامه راه صرف نظر کنند.
در این شرایط، انتخاب به عهده ایران و خصوصا رهبر معظم خواهد بود. او باید در نهایت تصمیم خود را بگیرد و به مذاکره کنندگانش امکان دهد راه حل های ضروری برای نهایی کردن معامله (از جمله برخی راه حل ها که او اخیرا و قویا از آنها انتقاد کرده است) را بپذیرند. او بیش از این نمی تواند دو رویه داشته باشد از یک سو از مذاکره کنندگانش حمایت کند و از سوی دیگر علنا خطوط قرمزی را ترسیم کند که کار آنها را سخت می کند. در صورتی که رهبر معظم صراحتا از توافق حمایت نکند، امکان از دست رفتن بهترین فرصت موجود برای حل و فصل مسالمت آمیز موضوع هسته ای ایران، وجود دارد.
*ایران هستهای
***
اکنون که لایحه کورکر-کاردین بدون اصلاحیه های نگران کننده آن، تصویب شده است، تقریبا قطعی است که کنگره قادر نخواهد بود از اقدام اوباما در نهایی کردن و به اجرا گذاشتن یک توافق هسته ای با ایران که به باور او شروط آمریکا را تامین می کند، بازدارد.
مانع داخلی اصلی در برابر معامله، در ایران است. اگر قرار باشد مذاکره کنندگان به یک نتیجه موفق دست یابند، [ایت الله] خامنه ای رهبر معظم این کشور باید به این نتیجه برسد که خواهان توافق است و مایل است در این راه، انتخاب های سخت داشته باشد و آماده است از اختیارات خود برای همراه کردن منتقدان ایرانی استفاده کند.
لایحه کورکر-کاردین، که در نهایت با استقبال مواجه و با امضای رئیس جمهور، به قانون تبدیل شد، روندی را برای کنگره برقرار می کند که طی آن این نهاد می تواند توافق هسته ای ایران را بازبینی کند و به شکل بالقوه آن را رد کند.
یک قطعنامه مشترک در رد این توافق، مانع از آن خواهد شد که رئیس جمهور آمریکا تحریم های قانونی ایران را لغو کند و به این صورت امکان اجرای توافق سلب می شود.
با این حال بسیاری از اعضای کنگره این لایحه را، نه یک همه پرسی درباره معامله هسته ای در حال شکل گیری، که ابزاری تلقی کردند که به آنها امکان اظهارنظر درباره یک مسئولیت بین المللی مهم آمریکا را می دهد.
اگر توافق به کنگره فرستاده شود و زمانی که اینکار صورت گیرد، تعداد قابل توجهی احتمالا از آن به عنوان امیدبخش ترین روش حل مسالمیت آمیز موضوع هسته ای ایران ، حمایت خواهند کرد.
علاوه بر این، قطعنامه مشترک در رد این توافق نیز با وتوی رئیس جمهور مواجه خواهد شد.
در نتیجه مخالفان این معامله برای برهم زدن آن، به دو سوم اکثریت آرا در هر دو قسمت کنگره نیاز دارند تا وتوی رئیس جمهور را بی اعتبار کنند.
با توجه به نامه هفتم مه 151 دموکرات سنا به اوباما در حمایت از مذاکرات هسته ای ایران، به نظر می رسد، او یک سوم آراء ضروری در مجلس نمایندگان برای معتبر نگه داشتن وتوی خود را در اختیار دارد.
سناتور تد کروز از مخالفان جدی این معامله هسته ای، با اشاره به لایحه کورکر، گفت: «تقریبا قطعی است که این معامله هر قدر وحشتناک باشد، اجرا خواهد شد و این لایحه بعید است بتواند آن را متوقف کند.»
معامله هسته ای در حال شکل گیری، عملا یک معامله وحشتناک نیست. چارچوب لوزان، نشان می دهد که دولت اوباما در دستیابی به اهداف اصلی خود در مذاکرات، خوب عمل کرده است. ترکیبی از محدودیت ها، مدت زمان تولید مواد شکافت پذیر کافی برای یک وسیله هسته ای را به دستکم یک سال یا به عبارتی دیگر دستکم ده سال افزایش خواهد داد.
ترتیبات راستی آزمایی گسترده، از جمله نظارت بر زنجیره تامین هسته ای ایران و تعریف شدن یک کانال مشخص برای خرید اقلام هسته ای، درباره امکان شناسایی و ردیابی فعالیت های مخفی ایران، اطمینان ایجاد می کند.
اطلاعاتی که عموما درباره چارچوب لوزان وجود دارد، عمدتا از برگه اطلاع رسانی آمریکا (فکت شیت) و بیانیه مشترک اتحادیه اروپا-ایران حاصل شده که در آنها بنا به خواست ایران از اشاره به جزئیات خودداری شده است.
گرچه ایرانی ها ابراز نارضایی کردند که فکت شیت آمریکا به شدت گزینشی و یک جانبه مولفه های توافق را بازگو کرده است، آمریکایی ها تصریح کردند ایران با همه موضوعات این فکت شیت توافق کرده است. این ادعایی است که مذاکره کنندگان ایرانی نیز آن را رد نمی کنند.
در واقع، بر اساس این فکت شیت، توافقات صورت گرفته، بیش از آنچیزی است که علنا مطرح شده است. برای مثال: فکت شیت تصریح می کند که «ایران بر اساس برنامه زمانی و پارامترهایی که بر سر آن با 1+5 توافق کرده است، درباره سانتریفوژهای پیشرفته اش، در تحقیق و توسعه ای محدود شرکت خواهد داشت.»
چنین محدودیت هایی، مانع از آن می شود که ایران در طول ده سال اول این توافق، درباره عملکرد سانتریفوژهای پیشرفته اش به اطمینان کامل دست یابد و به این ترتیب ایران فقط پس از این مدت امکان تحقیق و توسعه بیشتر در این حوزه و استفاده عملیاتی از این دستگاه های کارآمدتر را داشته باشد.
این فکت شیت همچنین تصریح می کند «پس از ده سال، ایران از برنامه غنی سازی و تحقیق و توسعه غنی سازی که برای آژانس تبیین کرده است، تبعیعت خواهد کرد.» همه طرف های پروتکل الحاقی ملزم هستند چنین برنامه ای را ارائه کنند. گرچه برنامه تهران مبتنی بر ظرفیت ها فزاینده و نیازهای مفروض این کشور خواهد بود و رسما درباره آن با 1+5 توافق نخواهد شد، به نظر می رسد از قبل احتمالا یک تفاهم دوجانبه درباره مولفه های اساسی چنین برنامه وجود دارد که اطمینان می دهد زمانی که محدودیت های مشخص بر برنامه غنی سازی ایران پس از ده سال برداشته می شود، ظرفیت غنی سازی ایران با یک روند سنجیده و قابل پیش بینی رشد خواهد داشت.
به نظر می رسد درباره «روند حل اختلاف نظرها» نیز که در فکت شیت به آن اشاره شده، توافق شده اما این موضوع هنوز علنی نشده است. یک سازوکار قابل اجرا -یعنی سازوکاری که می تواند تضمین دهد یک یا چند طرف این معامله نمی توانند مثلا مانع از بازرسی ها شوند- این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که این توافق به شکلی صادقانه اجرا خواهد شد.
چارچوب لوزان موضوعات متعددی را حل نشده باقی گذاشت اما مولفه های آن که علنا یا خصوصی درباره آنها توافق شده است، مبنایی امیدبخش را برای کار بر روی توافق جامع مفصل در مدت باقیمانده ایجاد کرد.
با این حال عزمی که در روزهای پایانی در لوزان حاصل شد، پایدار نمانده است.
به رغم ملاقات های مکرر در سطوح وزرا، مسئولان سیاسی و کارشناسان -ایران و آمریکا و ایران و 1+5- پیشرفت کافی از دوم آوریل حاصل نشده است. این در حالیست که تا پایان مهلت مذاکرات مدت کمی باقی مانده است. عاملی که پایان بازی را شدیدا سخت می کند، یکسری اظهارنظرهای علنی [ایت الله] خامنه ای رهبر معظم و دیگر مقامات ارشد ایرانی است که به نظر می رسد با راه حل هایی که قبلا در مذاکرات روی آنها کار شده است، تناقض دارند.
از جمله این اظهارات، لزوم لغو فوری تحریم ها است که با آنچه ایران در بیانیه مشترک با اتحادیه اروپا با آن توافق کرده و در این بیانیه ثبت شده است، تفاوت دارد.
در این بیانیه آمده است تحریم ها باید همزمان با اینکه آژانس گواهی دهد ایران به تعهدات هسته ای اصلی اش عمل کرده است، کاهش می یابد. همانطور که در لوزان توافق شد، آنچه ایران باید انجام دهد تا موجب کاهش تحریم ها شود، شامل حذف سانتریفوژهای اضافی و انتقال آنها به انبارهای نظارت شده، برداشتن بخش اساسی راکتور اراک، کاهش ذخیره اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم، تغییر کاربری فردو، برداشتن گام های توافق شده برای رسیدگی به نگرانی های موجود از فعالیت های گذشته ایران است که گمان می رود با ساخت تسلیحات هسته ای ارتباط داشتند.
از این رو ایرانی ها با چالش نزدیک کردن آنچه قبلا با آن توافق کرده اند و اظهارات رهبر معظم مواجه هستند.
یکی از راه هایی که آنها آن را آزموده اند، اشاره به این نکته است که کاهش تحریم ها به دنبال اجرای تعهدات هسته ای اساسی ایران صورت می گیرد اما این تعهدات برای یک دوره کوتاه خواهد بود. تاکید مستمر ایرانی ها بر این موضع که همه تحریم ها باید به محض حصول توافق جامع یا مدت کوتاهی پس از آن «اعمالشان متوقف شود»(این فرمولی است که آنها ترجیح می دهند)، بی تردید موجب رسیدن به بن بست می شود.
[ایت الله] خامنه ای همچنین علنا گفته است بازرسان آژانس اجازه دسترسی به مراکز نظامی ایران را نخواهند داشت اما مذاکره کنندگان ایرانی آزادانه مفاد پروتکل الحاقی را تایید کردند که بر اساس آن ایران متعهد است به آژانس امکان دسترسی به هر نقطه ای را بدهد که از نظر رعایت مفاد توافق، در آنها -خواه غیرنظامی، خواه نظامی- تردیدهایی وجود دارد.
مذاکره کنندگان ایرانی برای تحقق این خواسته ناممکن خود، از رویه های «دسترسی مدیریت شده» صحبت می کنند -که در پروتکل الحاقی مطرح شده است تا از اسرار موجه اعضا که به تعهداتشان در برابر ان پی تی ارتباط ندارد، محافظت شود- و می گویند این روند باید درباره تاسیسات نظامی ایران به کار رود تا امنیت ملی این کشور محفوظ بماند و به این ترتیب خط قرمز رهبر نقض نشود.
با این حال رویه دسترسی مدیریت شده که عباس عراقچی معاون وزیر خارجه ایران در مصاحبه تلویزیونی بیست و پنج مه شرح داد، چنان محدود است که بیشتر به یک طنز شباهت دارد. در مثالی که عراقچی می زند، بازرس آژانس چشم بسته به مرکزی برده می شود که روی همه چیز پوشیده شده است، به نحوی که او نمی تواند چیزی را ببیند.
پس از آن چشم بند برداشته می شود و بازرس اجازه می یابد با یک دستمال نمونه برداری محیطی انجام دهد و بعد دوباره چشم بسته تا بیرون مرکز مشایعت می شود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی، مشخصا چنین روندی را برای رسیدن به حد راستی آزمایی، ناکافی می بیند.
در این میان رهبر معظم موضع گیری های علنی دارد که به نظر می رسد با توافقات حاصل شده به وسیله مذاکره کنندگانش تفاوت دارد.
یک توضیح برای این تناقض این است که مذاکره کنندگان ایرانی خارج از دستورالعمل های رهبر عمل کرده اند. اما این فرض به شدت بعید است. درباره موضوعاتی با حساسیت سیاسی بالا نظیر زمانبندی کاهش تحریم ها و دسترسی به تاسیسات نظامی، تیم مذاکره کننده ایرانی نخست به دنبال اطمینان از حمایت رهبر است، بعد به راه حل ها متعهد می شود.
یک توضیح محتمل دیگر این است که این تفاوت ها بین مواضع علنی رهبر و راه حل هایی که قبلا به دست آمده، بخشی از یک راهبرد مذاکره هماهنگ شده است که در آن ایرانی ها نخست حوزهای توافق شده را به چالش می کشند و بعد نهایتا در ازای گرفتن امتیازاتی از 1+5 برای موضوعات حل نشده باقیمانده، به توافق اولیه باز می گردند.
این احتمال نیز وجود دارد که [ایت الله] خامنه ای چنین محاسبه می کند که موقتا به یک موضع گیری علنی تند نیاز است تا منتقدان ایرانی این معامله تسکین یابند، اما او در نهایت آماده است با امتیازاتی که برای نهایی کردن توافق ضروری است، همراهی می کند.
البته این احتمال نیز مطرح است که رهبر معظم در مواجهه با انتقاد داخلی قوی از چارچوب لوزان، تصمیم گرفته است از امتیازات اولیه عقب بنشیند و خطوط قرمز خود را از نو ترسیم کند. توضیح این قضیه هر چه باشد، اظهارنظرهای علنی که از سمت تهران به گوش می رسد، نشانه های خوبی برای مذاکرات همراه ندارد. مذاکره کنندگان ایرانی برای رسیدن به معامله باید مجددا تعهد خود را به آنچه قبلا پذیرفته اند، ابراز کنند حتی اگر چنین کاری ناهماهنگ با انتظارات عمومی باشد که اظهارات رهبر معظم ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، مذاکره کنندگان ایرانی ممکن است خود را ناگزیر از موضع گیری های قطعی درباره برخی موضوعات اساسی ببینند که در چارچوب لوزان هنوز حل نشده است.
شاید یکی از دشوارترین موضوعات حل نشده، موضوع فعالیت های گذشته ایران باشد که گمان می رود به ساخت تسلیحات هسته ای ارتباط داشتند. 1+5 فهرستی از اقداماتی را تنظیم کرده است که ایران باید انجام دهد تا به نگرانی های بین المللی درباره آن فعالیت ها رسیدگی شود. بخش مهمی از این اقدامات،یکسری مصاحبه ها با دانشمندان و دیگر افراد ایرانی است که گمان می رود در آن فعالیت های مشکوک شرکت داشتند. اما رهبر معظم یک موضع علنی آشتی ناپذیر را اتخاذ کرده است مبنی بر اینکه دانشمندان هسته ای ایران نمی توانند با آژانس مصاحبه کنند. ادامه ممانعت از دسترسی آژانس به شرکت کنندگان در آن فعالیت ها، فقط بن بست موجود در یکی از مهمترین موضوعات باقیمانده در مذاکرات را تقویت می کند. مقامات ایرانی ادعا می کنند روش های دیگری برای حل کردن سوالات مربوط به فعالیت های هسته ای گذشته ایران وجود دارد، اما چنین روش هایی تا کنون -دستکم علنا- مشخص نشده اند.
علاوه بر از میان برداشتن موضوعات عمده باقیمانده، مذاکره کنندگان باید با یکسری جزئیات فنی مفصل برای اجرای توافق، موافقت کنند. 1+5، سه ضمیمه فنی طولانی را برای توافق سیاسی اولیه، پیشنهاد کرده است. ایرانی ها در برابر ضمایم بسیار مفصل، مقاومت نشان داده اند و عنوان می کنند که جزئیات ضروری را می توان در روند اجرای توافق، حل کرد. اما 1+5، خصوصا آمریکا تاکید می کنند که جزئیات باید حالا روشن شوند تا از مشکلات اجرایی بعدی پیشگیری شود.
با توجه به موضوعات عمده ای که هنوز حل نشده اند و نیز جزئیات فنی اساسی که هنوز درباره آنها توافق نشده است، به سختی می توان تصور کرد تا سی ام ژوئن دستیابی به یک توافق جامع رضایت بخش، امکان پذیر خواهد بود. در واقع ایران ممکن است روی تاریخ نهایی سی ام ژوئن که به سرعت نزدیک می شود، حساب کرده باشد تا بر آمریکا برای امتیاز دادن درخصوص موضوعات حل نشده و پذیرفتن ضمایم فنی مختصرتر، فشار بیاورد.
استدلال هایی درباره لزوم تکمیل کار تا تاریخ معین شده، وجود دارد. منتقدان ممکن است ادعا کنند که هر گونه تمدید مذاکرات، ممکن است به ایران «فرصت بیشتری» بدهد و حمایت از اجرای تحریم های قانونی جدید را احیا کند. حامیان توافق ممکن است تاکید کنند که تمدید مجدد مذاکرات، فرصت فعلی برای رسیدن به توافق را به خطر خواهد انداخت.
اما وفادار ماندن به الزامات آمریکا در توافق، مشخصا از وفادار بودن به ضرب الاجل مهم تر است. حتی نمایندگان مردد کنگره نیز ترجیح می دهند زمان بیشتری برای رسیدن به یک توافق موثر وجود داشته باشد تا اینکه امتیازات غیرموجه به علت فشار یک سقف زمانی مصنوعی داده شود.
در واقع این ایران است نه آمریکا که باید برای رسیدن به الزامات توافق تا پایان این ماه، احساس فشار بکند. این ایران است که از ادامه تحریم ها رنج می برد و این مردم ایران هستند که بی صبرانه به احیای اقتصاد و پایان وضعیت خود به عنوان یک کشور طرد شده، چشم دوخته اند. و این ایران است که برنامه هسته ای اش از همه جنبه های مهم، متوقف شده باقی می ماند. آمریکا می تواند برای تضمین برآورده شدن الزامات توافق، چند هفته یا حتی چند ماه دیگر صبر کند.
مذاکره کنندگان به توافق نزدیک شده اند. اما یک معامله نهایی همچنان غیرقطعی به نظر می رسد. شاید بزرگترین خطر برای شکست این روند، این محاسبه اشتباه ایران باشد که دولت اوباما چنان برای رسیدن به یک توافق متعهد و مشتاق است که آماده است مذاکرات را عمدتا بر اساس مفاد مد نظر ایران، به سرانجام برساند. پرزیدنت اوباما مشخصا خواهان معامله است اما او و دولت او یک ایده مشخص درباره نوع معامله ای که از آن می توانند حمایت کنند، دارند. آنها باید تصریح کنند اگر ایران نمی تواند چنین توافقی را بپذیرد، آنها آماده اند از ادامه راه صرف نظر کنند.
در این شرایط، انتخاب به عهده ایران و خصوصا رهبر معظم خواهد بود. او باید در نهایت تصمیم خود را بگیرد و به مذاکره کنندگانش امکان دهد راه حل های ضروری برای نهایی کردن معامله (از جمله برخی راه حل ها که او اخیرا و قویا از آنها انتقاد کرده است) را بپذیرند. او بیش از این نمی تواند دو رویه داشته باشد از یک سو از مذاکره کنندگانش حمایت کند و از سوی دیگر علنا خطوط قرمزی را ترسیم کند که کار آنها را سخت می کند. در صورتی که رهبر معظم صراحتا از توافق حمایت نکند، امکان از دست رفتن بهترین فرصت موجود برای حل و فصل مسالمت آمیز موضوع هسته ای ایران، وجود دارد.
*ایران هستهای