محمد هاشمی با تاکید بر اینکه دولت نباید از شیوه تحقیر مخالفان استفاده کند، گفت: ادبیاتی که برخی دولتمردان به کار میبرند، ادبیاتی سوژهساز است.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه اصلاح طلب شرق امروز سهشنبه 94/3/19 گفتوگویی با محمد هاشمی انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
آخرینباری که شما در یک برنامه تلویزیونی زنده حضور داشتید صراحتا از روش صداوسیما در قبال نیروهای باسابقه نظام، بهویژه آیتالله هاشمیرفسنجانی انتقاد کردید. حدود سال ٨٦ بود و هم آن برنامه و هم مجری آن، دیگر امکان روی آنتنرفتن پیدا نکردند! چرا از آن سالها به اینسو بهتدریج دایره افرادی که امکان حضور در این رسانه عمومی را دارند محدودتر و فضا علیه منتقدان تشدید شد؟
صداوسیما از سالهای گذشته، طیفی خاص را به این نوع برنامهها یا برنامههای متفاوت زنده دیگر دعوت میکرد. اگرچه این روند اخیرا کمی تعدیل شده، اما اصولا افرادی که وابسته به جناح اصولگرا نبودند، در برنامههای تخصصی و مرتبط با موضوعی که آن شخصیت سیاسی غیر اصولگرا در آن موضوع صاحب صلاحیت بود نیز به این رسانه دعوت نمیشدند. مخصوصا اگر برنامه «زنده» باشد این سختگیریها بیشتر هم میشود. این رسانه، سیاست جناحی پررنگ را به گونهای انتخاب کرده که دیگر نیازی به انکار آن هم نیست. حتی شخصیتی مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی هم جایی در این رسانه ندارد، مگر آنکه قرار باشد در یک مستند تاریخی، آن هم به شکل گزینشی و جهتدار که بار کنایهآمیز هم دارد، تصویری یا صوتی از ایشان پخش شود. وقتی ایشان با وجود آن همه سوابقی که پیش از انقلاب و پس از انقلاب در جنگ و سمتهای مختلف مدیریتی کشور داشته است و امروز با حکم رهبری، مسئولیت فراقوهای مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد، ممنوعالبرنامه است و همهجا سانسور میشود، تکلیف من و سایر فعالان سیاسی و استادان دانشگاه که در این سطوح هستند روشن است. اساسا استراتژی صداوسیما جناحی است، آن هم یک گرایش خاص که حتی در این رویکرد، شخصیتهای معتدل که وابستگی به جریان خاصی نداشتند یا چهرههای میانهرو اصولگرا که به لحاظ اندیشه، اعتدالی هستند نیز جایی ندارند. پس سؤال شما را اینطور پاسخ میدهم که این یک استراتژی است که از نظر رسانهای و حتی از منظر سیاسی هم عجیب است. حال چرا سالهاست در دستور کار قرار گرفته، باید از خود مدیران این سازمان پرسید.
از این رویکرد بهطور جدی انتقاد میشود و ناکارآمدی آن هم با توجه به اقبال عمومی به چهرههای ملی کشور و فعالان سیاسی منتقد، اثبات شده است. پس چرا همچنان بر این شیوه اصرار میشود؟
وقتی استراتژیهای فارغ از بحث مقبولیت اجتماعی، طراحی میشود، طبیعتا نتیجه آن هم برای طراحان اهمیتی ندارد. آنها میگویند ما «وظیفه» داریم چنین کنیم و تعداد بیننده کمتر یا بیشتر باشد، تفاوتی ندارد. به بیان دیگر آنها با قضاوت مردم کاری ندارند، درحالیکه امام(ره) همواره به خود من و سایر مسئولان میگفت رسانه متعلق به مردم است نه جناح. حتی ایشان از پخش بیش از اندازه سخنان و تصاویر خودشان هم گلایه میکردند و گاهی با عتاب به همه رسانهها، خواستار تغییر این رویه میشدند. به هر تقدیر در مشی صداوسیما در بیش از دو دهه اخیر، نوعی القای مسائل به مردم دیده میشود که البته این شیوه فقط مختص رسانه تلویزیون نبود بلکه در رسانههای دیگر نزدیک به آن جریان خاص هم همینگونه بود.
اما این نگرانی وجود دارد که بخشی از واقعیت، در اثر همین تبلیغات پاک شود.
مسئلهای که اتفاق افتاده این است که با وجود آن همه تحریف، وارونهنمایی و حذف تاریخ که صورت گرفت، مردم در جریان انتخابات سال ٩٢ نشان دادند این نوع کارها اثر مثبت ندارد، بلکه اثر منفی دارد. مردم نظرات خود را دارند و منشأ کسب خبر و آگاهی آنها، رسانههای عمومی نیست. نهتنها از اهمیت و جایگاه شخصیتهای مورد توجه مردم کاسته نشده بلکه اضافه هم شده است. شاید یک دلیل آن این بود که آن شخصیتها مظلوم واقع شدهاند و مردم ایران این مظلومیت را میبینند. همچنین وقتی کارایی دولتهای دفاع مقدس، سازندگی و اصلاحات را با دولتی که آن همه برایش هزینه شد مقایسه میکنند، به نتایج روشنی میرسند. مردم همواره در حال قیاس هستند. تجربه سال ٩٢، خط بطلانی بر سیاستهایی بود که از سال ٨٣ به این سو در برخی جریانات سیاسی خاص و رسانهها و تریبونهای عمومی اتخاذ شده بود. حتی اگر خود را به متوجهنشدن هم بزنند، بههرحال همه فهمیدند این سیاستها در مردم و اندیشههای مردم تأثیر عکس دارد. هدف تندروها این بود که گروهی و افرادی به فراموشی سپرده شوند و از حافظه جامعه پاک شوند، اما برعکس، نقش آنها پررنگتر شد و محبوب مردم شدند و مردم هم با رأی خودشان گرایش مورد پسند خودشان برای اداره کشور را نشان دادند.
بسیاری از فعالان سیاسی در سخنان خود بارها اظهار کردهاند انتخابات خرداد ٩٢ باوجود نبود تریبون برای گفتوگوی مستقیم با مردم و... نوعی رفراندوم برای انتخاب شیوه عمل دولت بود. چرا جریان مقابل سعی نمیکند خود را کارآمدتر کند و بهدنبال شیوههای جدید برای توسعه باشد. در آن صورت شاید بتواند اقبال مردم را کسب کند.
اتفاقا آنها هم به انتخابات آینده فکر میکنند منتها شیوه تخریبی را برگزیدهاند. درعینحال نشاندادن قدرت سیاسی به هواداران، میتواند در نهادهای دیگر مانند مجلس و... هم اتفاق بیفتد. وقتی یک جناح، یکی از این قوا را از دست داد مایل نیست بقیه را هم از دست بدهد و میخواهد در آنجا حضور کلیدی داشته باشد. تصور آنها این است که با شیوه تخریب و مانند اینها میتوانند پیش بروند و تاکتیک آنها، ناکارآمد جلوهدادن دولت است. این همان جمعبندی بود که مردم در انتخابات ٩٢ داشتند و بهدلیل ناکارآمدی دولت دهم، خواهان تغییر در کشور بودند که این خواسته مردم تجلی یافت. حالا روش جناح اصولگرا بر این قرار گرفته تا دولت را ناکارآمد نشان دهد یا اینطور القا کند که همان سیاستهای دولت احمدینژاد در حال پیگیری است یا حتی وضع بدتر شده است. صداوسیما نیز در این زمینه نقش دارد؛ مسائل بسیار کوچک و حاشیهای را بزرگنمایی میکنند و فشار میآورند تا دولت شیوه خود را تغییر دهد. اگر کسی برنامههای صداوسیما و مناظرههایی را که با حضور دو فرد همفکر! برگزار میشود، رصد کند، درمییابد محور تلاش آنها، این است که کارآمدی مدیریت اجرائی زیر سؤال برود. جالب است که با مجلس و دیگر دستگاهها کاری ندارند و تمرکز روی قوه مجریه است. دلیلش این است که انتخابات مجلس در پیشرو است. دولت مورد حمایت اصولگرایان، «زمین سوخته» تحویل داد، پس آنها نمیتوانند با اشاره بهکارهای صورتگرفته در آن دولت، از مردم رأی بگیرند. در نتیجه شیوه تخریب دولت روحانی در دستور کار قرار گرفته است. این خط در همه سخنان، موضعگیریها، رفتارها، نطقها، رسانهها و مجموعههای برخی طیفهای اصولگرا در حال دنبالشدن است.
حتما بخشی از این مشکل به خود دولت روحانی باز میگردد که نتوانسته دراینباره بهخوبی مسائل را تبیین کند. آیا دولت از تریبونهایی که در اختیار دارد برای عبور از این تنگنا استفاده کرده است؟
دولت نباید اشتباه کند. حتی اشتباه کوچک در دولت میتواند به سوژهای بزرگ در رسانههای گسترده جناح مقابل تبدیل شود و پیرامون آن بحث و میزگرد و مقاله و اینها تهیه شود. به نظر من دولت باید هوشمندانه، بعضی مطالب را که میتوان به مردم گفت، انتخاب کند و بهطور مداوم و هفتگی در هر وزارتخانه یا ارگان و دستگاهی در نشست خبری یا... به مردم منتقل کند. درعینحال هرگز نباید از شیوه تحقیر مخالفان استفاده شود. ادبیاتی که برخی دولتمردان بهکار میبرند ادبیاتی است که خود سوژهساز است و میتواند به رقیب بهانه بدهد. از همه اینها مهمتر، کافی است دولت وعده غیرقابل اجرا ندهد. بله «کلید» وجود دارد، اما همه قفلها که کلید آن دست دولت نیست. دولت مسئولیت محدودی دارد و نهادهای دیگر در کشور، مسئول برخی دیگر از امور هستند. این مسئله باید بهطور شفاف به مردم گفته شود که دولت در حوزههایی که اختیار قانونی دارد، عمل میکند. برخی وعدههایی که داده میشود، اساسا در حوزه مسئولیت قوه مجریه نیست که وقتی انجام نشود، آثار سوئی برای دولت بههمراه داشته باشد. درعینحال، هرکس هر ایدهای دارد باید بتواند بیان کند و شخصیت او برای خودش محترم است. نباید به شخصیت اشخاص خدشه وارد شود.
شما بر واکنش حسابشده دولت در مقابل هجمهها، تأکید ویژهای دارید. چرا اینقدر این مسئله مهم است؟
برای ما که تا حدی رسانه را میشناسیم و کار سیاسی هم کردهایم، برخی حرکتهایی که این روزها میبینیم، پیام خاصی دارد. در روانکاوی یا روانشناسی سیاسی، رقیب همیشه سعی میکند طرف مقابل خود را عصبانی کند و نشان دهد، دولت روحانی از نزاکت سیاسی خارج شده است. دولت باید منتظر این مسائل باشد که آنها هرچه به انتخابات مجلس و زمان درنظرگرفتهشده برای تفاهم روی برنامه جامع اقدام مشترک در مذاکرات هستهای نزدیکتر شویم، بیشتر سعی میکنند مسئولان اجرائی را عصبانی کنند. باید با تحمل و سعه صدر، این اتهامات برای مردم توضیح داده شود؛ تأثیر روانیای که بر جامعه میگذارد، بسیار مؤثر است. مثلا آتشسوزی در جنگلها در همه دنیا اتفاق میافتد، اما تلویزیون و برخی رسانهها بهگونهای این مسئله را پوشش میدهند، گویی همهچیز تقصیر دولت است.
برخی شخصیتها، مثل آیتالله هاشمی از موضعگیریهای خاصی در دیدار با گروهها، احزاب، صنوف و... ، برای رساندن دیدگاههای خود به مردم استفاده میکند، اما این امکان برای همه فراهم نیست. بههرحال، ایشان رئیس مجمع هستند، فضا در اختیار دارند و... . بقیه شخصیتها از چه راهی میتوانند با مردم در ارتباط باشند؟
هرکسی به اندازه خودش بضاعت و امکاناتی دارد، اما آنچه سبب شده است مردم سخنان و مطالب آقای هاشمی را پیگیری کنند، بحث امکانات نیست. اساسا امکانات آقای هاشمی بسیار جزئی است. نهایتا یک وبسایت دارند که امروز هر شخصی میتواند داشته باشد. سابقه آقای هاشمی برای مردم مهم است. ایشان از ١٤ سالگی وارد حوزه علمیه قم شدند و در ٢٤ سالگی، که نهضت امامخمینی(ره) شروع شد، همراه مردم و نهضت بودهاند. در همه فرازوفرودها، پا پس نکشیدند و سینهشان گنجینه اسرار نظام است. همین جملهای که شنبه نقل کردند که راجعبه جلسه انتخاب رهبری و نظر آن ١٤ نفر بود، یک دنیا حرف دارد و ضمیر هم مرجع خود را پیدا میکند. دلیل اینکه آقای هاشمی در برخی برههها، مطالبی را نقل میکنند، اتفاقا برای روشنگری جامعه درباره موضوعاتی است که احساس میکنند عدهای سعی دارند خلاف آن را به مردم القا کنند. کارشکنان از این مسائل هراسناک هستند. ایشان اطلاعاتی دارند و میگویند اگر بگویم اتفاقاتی میافتد. ایشان علاوهبر سوابق مبارزاتی، مسئولیت اجرائی را از معاونت وزارت کشور تا رئیسجمهور تجربه کردهاند. رئیس مجلس بودند، جانشین فرمانده کل قوا در جنگ تحمیلی بودند و این جایگاه منحصربهفردی است. ایشان سعی میکنند به مناسبتهای مختلف با مردم سخن بگویند و شرایط دولت را هم تحلیل کنند، البته این نسخه را نمیتوان برای همه نوشت، اما بههرحال، همیشه مطالبی برای گفتن در کشور وجود دارد و افراد و فعالان سیاسی میتوانند در وقت مناسب اطلاعرسانی کنند. لازم هم نیست با جریان مقابل جدال داشته باشند که مسئلهساز شود. میتوان با بیانی آرام و منطقی براساس فرمایش صریح قرآن «قول لین»، اثر بیشتری در جامعه و در باور عمومی داشت. خداوند به افرادی که قولهای مختلف را میشنوند و بهترین آن را انتخاب میکنند، بشارت داده است، اینروزها که فضای تخریب و اتهامزنی همچنان ادامه دارد، بهترین روش این است که هرکسی میتواند در حد وسع خود با گروه مخاطب خود حرف بزند و باعث روشنگری شود و به تعبیر روز، اطلاعرسانی کند.
آخرینباری که شما در یک برنامه تلویزیونی زنده حضور داشتید صراحتا از روش صداوسیما در قبال نیروهای باسابقه نظام، بهویژه آیتالله هاشمیرفسنجانی انتقاد کردید. حدود سال ٨٦ بود و هم آن برنامه و هم مجری آن، دیگر امکان روی آنتنرفتن پیدا نکردند! چرا از آن سالها به اینسو بهتدریج دایره افرادی که امکان حضور در این رسانه عمومی را دارند محدودتر و فضا علیه منتقدان تشدید شد؟
صداوسیما از سالهای گذشته، طیفی خاص را به این نوع برنامهها یا برنامههای متفاوت زنده دیگر دعوت میکرد. اگرچه این روند اخیرا کمی تعدیل شده، اما اصولا افرادی که وابسته به جناح اصولگرا نبودند، در برنامههای تخصصی و مرتبط با موضوعی که آن شخصیت سیاسی غیر اصولگرا در آن موضوع صاحب صلاحیت بود نیز به این رسانه دعوت نمیشدند. مخصوصا اگر برنامه «زنده» باشد این سختگیریها بیشتر هم میشود. این رسانه، سیاست جناحی پررنگ را به گونهای انتخاب کرده که دیگر نیازی به انکار آن هم نیست. حتی شخصیتی مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی هم جایی در این رسانه ندارد، مگر آنکه قرار باشد در یک مستند تاریخی، آن هم به شکل گزینشی و جهتدار که بار کنایهآمیز هم دارد، تصویری یا صوتی از ایشان پخش شود. وقتی ایشان با وجود آن همه سوابقی که پیش از انقلاب و پس از انقلاب در جنگ و سمتهای مختلف مدیریتی کشور داشته است و امروز با حکم رهبری، مسئولیت فراقوهای مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد، ممنوعالبرنامه است و همهجا سانسور میشود، تکلیف من و سایر فعالان سیاسی و استادان دانشگاه که در این سطوح هستند روشن است. اساسا استراتژی صداوسیما جناحی است، آن هم یک گرایش خاص که حتی در این رویکرد، شخصیتهای معتدل که وابستگی به جریان خاصی نداشتند یا چهرههای میانهرو اصولگرا که به لحاظ اندیشه، اعتدالی هستند نیز جایی ندارند. پس سؤال شما را اینطور پاسخ میدهم که این یک استراتژی است که از نظر رسانهای و حتی از منظر سیاسی هم عجیب است. حال چرا سالهاست در دستور کار قرار گرفته، باید از خود مدیران این سازمان پرسید.
از این رویکرد بهطور جدی انتقاد میشود و ناکارآمدی آن هم با توجه به اقبال عمومی به چهرههای ملی کشور و فعالان سیاسی منتقد، اثبات شده است. پس چرا همچنان بر این شیوه اصرار میشود؟
وقتی استراتژیهای فارغ از بحث مقبولیت اجتماعی، طراحی میشود، طبیعتا نتیجه آن هم برای طراحان اهمیتی ندارد. آنها میگویند ما «وظیفه» داریم چنین کنیم و تعداد بیننده کمتر یا بیشتر باشد، تفاوتی ندارد. به بیان دیگر آنها با قضاوت مردم کاری ندارند، درحالیکه امام(ره) همواره به خود من و سایر مسئولان میگفت رسانه متعلق به مردم است نه جناح. حتی ایشان از پخش بیش از اندازه سخنان و تصاویر خودشان هم گلایه میکردند و گاهی با عتاب به همه رسانهها، خواستار تغییر این رویه میشدند. به هر تقدیر در مشی صداوسیما در بیش از دو دهه اخیر، نوعی القای مسائل به مردم دیده میشود که البته این شیوه فقط مختص رسانه تلویزیون نبود بلکه در رسانههای دیگر نزدیک به آن جریان خاص هم همینگونه بود.
اما این نگرانی وجود دارد که بخشی از واقعیت، در اثر همین تبلیغات پاک شود.
مسئلهای که اتفاق افتاده این است که با وجود آن همه تحریف، وارونهنمایی و حذف تاریخ که صورت گرفت، مردم در جریان انتخابات سال ٩٢ نشان دادند این نوع کارها اثر مثبت ندارد، بلکه اثر منفی دارد. مردم نظرات خود را دارند و منشأ کسب خبر و آگاهی آنها، رسانههای عمومی نیست. نهتنها از اهمیت و جایگاه شخصیتهای مورد توجه مردم کاسته نشده بلکه اضافه هم شده است. شاید یک دلیل آن این بود که آن شخصیتها مظلوم واقع شدهاند و مردم ایران این مظلومیت را میبینند. همچنین وقتی کارایی دولتهای دفاع مقدس، سازندگی و اصلاحات را با دولتی که آن همه برایش هزینه شد مقایسه میکنند، به نتایج روشنی میرسند. مردم همواره در حال قیاس هستند. تجربه سال ٩٢، خط بطلانی بر سیاستهایی بود که از سال ٨٣ به این سو در برخی جریانات سیاسی خاص و رسانهها و تریبونهای عمومی اتخاذ شده بود. حتی اگر خود را به متوجهنشدن هم بزنند، بههرحال همه فهمیدند این سیاستها در مردم و اندیشههای مردم تأثیر عکس دارد. هدف تندروها این بود که گروهی و افرادی به فراموشی سپرده شوند و از حافظه جامعه پاک شوند، اما برعکس، نقش آنها پررنگتر شد و محبوب مردم شدند و مردم هم با رأی خودشان گرایش مورد پسند خودشان برای اداره کشور را نشان دادند.
بسیاری از فعالان سیاسی در سخنان خود بارها اظهار کردهاند انتخابات خرداد ٩٢ باوجود نبود تریبون برای گفتوگوی مستقیم با مردم و... نوعی رفراندوم برای انتخاب شیوه عمل دولت بود. چرا جریان مقابل سعی نمیکند خود را کارآمدتر کند و بهدنبال شیوههای جدید برای توسعه باشد. در آن صورت شاید بتواند اقبال مردم را کسب کند.
اتفاقا آنها هم به انتخابات آینده فکر میکنند منتها شیوه تخریبی را برگزیدهاند. درعینحال نشاندادن قدرت سیاسی به هواداران، میتواند در نهادهای دیگر مانند مجلس و... هم اتفاق بیفتد. وقتی یک جناح، یکی از این قوا را از دست داد مایل نیست بقیه را هم از دست بدهد و میخواهد در آنجا حضور کلیدی داشته باشد. تصور آنها این است که با شیوه تخریب و مانند اینها میتوانند پیش بروند و تاکتیک آنها، ناکارآمد جلوهدادن دولت است. این همان جمعبندی بود که مردم در انتخابات ٩٢ داشتند و بهدلیل ناکارآمدی دولت دهم، خواهان تغییر در کشور بودند که این خواسته مردم تجلی یافت. حالا روش جناح اصولگرا بر این قرار گرفته تا دولت را ناکارآمد نشان دهد یا اینطور القا کند که همان سیاستهای دولت احمدینژاد در حال پیگیری است یا حتی وضع بدتر شده است. صداوسیما نیز در این زمینه نقش دارد؛ مسائل بسیار کوچک و حاشیهای را بزرگنمایی میکنند و فشار میآورند تا دولت شیوه خود را تغییر دهد. اگر کسی برنامههای صداوسیما و مناظرههایی را که با حضور دو فرد همفکر! برگزار میشود، رصد کند، درمییابد محور تلاش آنها، این است که کارآمدی مدیریت اجرائی زیر سؤال برود. جالب است که با مجلس و دیگر دستگاهها کاری ندارند و تمرکز روی قوه مجریه است. دلیلش این است که انتخابات مجلس در پیشرو است. دولت مورد حمایت اصولگرایان، «زمین سوخته» تحویل داد، پس آنها نمیتوانند با اشاره بهکارهای صورتگرفته در آن دولت، از مردم رأی بگیرند. در نتیجه شیوه تخریب دولت روحانی در دستور کار قرار گرفته است. این خط در همه سخنان، موضعگیریها، رفتارها، نطقها، رسانهها و مجموعههای برخی طیفهای اصولگرا در حال دنبالشدن است.
حتما بخشی از این مشکل به خود دولت روحانی باز میگردد که نتوانسته دراینباره بهخوبی مسائل را تبیین کند. آیا دولت از تریبونهایی که در اختیار دارد برای عبور از این تنگنا استفاده کرده است؟
دولت نباید اشتباه کند. حتی اشتباه کوچک در دولت میتواند به سوژهای بزرگ در رسانههای گسترده جناح مقابل تبدیل شود و پیرامون آن بحث و میزگرد و مقاله و اینها تهیه شود. به نظر من دولت باید هوشمندانه، بعضی مطالب را که میتوان به مردم گفت، انتخاب کند و بهطور مداوم و هفتگی در هر وزارتخانه یا ارگان و دستگاهی در نشست خبری یا... به مردم منتقل کند. درعینحال هرگز نباید از شیوه تحقیر مخالفان استفاده شود. ادبیاتی که برخی دولتمردان بهکار میبرند ادبیاتی است که خود سوژهساز است و میتواند به رقیب بهانه بدهد. از همه اینها مهمتر، کافی است دولت وعده غیرقابل اجرا ندهد. بله «کلید» وجود دارد، اما همه قفلها که کلید آن دست دولت نیست. دولت مسئولیت محدودی دارد و نهادهای دیگر در کشور، مسئول برخی دیگر از امور هستند. این مسئله باید بهطور شفاف به مردم گفته شود که دولت در حوزههایی که اختیار قانونی دارد، عمل میکند. برخی وعدههایی که داده میشود، اساسا در حوزه مسئولیت قوه مجریه نیست که وقتی انجام نشود، آثار سوئی برای دولت بههمراه داشته باشد. درعینحال، هرکس هر ایدهای دارد باید بتواند بیان کند و شخصیت او برای خودش محترم است. نباید به شخصیت اشخاص خدشه وارد شود.
شما بر واکنش حسابشده دولت در مقابل هجمهها، تأکید ویژهای دارید. چرا اینقدر این مسئله مهم است؟
برای ما که تا حدی رسانه را میشناسیم و کار سیاسی هم کردهایم، برخی حرکتهایی که این روزها میبینیم، پیام خاصی دارد. در روانکاوی یا روانشناسی سیاسی، رقیب همیشه سعی میکند طرف مقابل خود را عصبانی کند و نشان دهد، دولت روحانی از نزاکت سیاسی خارج شده است. دولت باید منتظر این مسائل باشد که آنها هرچه به انتخابات مجلس و زمان درنظرگرفتهشده برای تفاهم روی برنامه جامع اقدام مشترک در مذاکرات هستهای نزدیکتر شویم، بیشتر سعی میکنند مسئولان اجرائی را عصبانی کنند. باید با تحمل و سعه صدر، این اتهامات برای مردم توضیح داده شود؛ تأثیر روانیای که بر جامعه میگذارد، بسیار مؤثر است. مثلا آتشسوزی در جنگلها در همه دنیا اتفاق میافتد، اما تلویزیون و برخی رسانهها بهگونهای این مسئله را پوشش میدهند، گویی همهچیز تقصیر دولت است.
برخی شخصیتها، مثل آیتالله هاشمی از موضعگیریهای خاصی در دیدار با گروهها، احزاب، صنوف و... ، برای رساندن دیدگاههای خود به مردم استفاده میکند، اما این امکان برای همه فراهم نیست. بههرحال، ایشان رئیس مجمع هستند، فضا در اختیار دارند و... . بقیه شخصیتها از چه راهی میتوانند با مردم در ارتباط باشند؟
هرکسی به اندازه خودش بضاعت و امکاناتی دارد، اما آنچه سبب شده است مردم سخنان و مطالب آقای هاشمی را پیگیری کنند، بحث امکانات نیست. اساسا امکانات آقای هاشمی بسیار جزئی است. نهایتا یک وبسایت دارند که امروز هر شخصی میتواند داشته باشد. سابقه آقای هاشمی برای مردم مهم است. ایشان از ١٤ سالگی وارد حوزه علمیه قم شدند و در ٢٤ سالگی، که نهضت امامخمینی(ره) شروع شد، همراه مردم و نهضت بودهاند. در همه فرازوفرودها، پا پس نکشیدند و سینهشان گنجینه اسرار نظام است. همین جملهای که شنبه نقل کردند که راجعبه جلسه انتخاب رهبری و نظر آن ١٤ نفر بود، یک دنیا حرف دارد و ضمیر هم مرجع خود را پیدا میکند. دلیل اینکه آقای هاشمی در برخی برههها، مطالبی را نقل میکنند، اتفاقا برای روشنگری جامعه درباره موضوعاتی است که احساس میکنند عدهای سعی دارند خلاف آن را به مردم القا کنند. کارشکنان از این مسائل هراسناک هستند. ایشان اطلاعاتی دارند و میگویند اگر بگویم اتفاقاتی میافتد. ایشان علاوهبر سوابق مبارزاتی، مسئولیت اجرائی را از معاونت وزارت کشور تا رئیسجمهور تجربه کردهاند. رئیس مجلس بودند، جانشین فرمانده کل قوا در جنگ تحمیلی بودند و این جایگاه منحصربهفردی است. ایشان سعی میکنند به مناسبتهای مختلف با مردم سخن بگویند و شرایط دولت را هم تحلیل کنند، البته این نسخه را نمیتوان برای همه نوشت، اما بههرحال، همیشه مطالبی برای گفتن در کشور وجود دارد و افراد و فعالان سیاسی میتوانند در وقت مناسب اطلاعرسانی کنند. لازم هم نیست با جریان مقابل جدال داشته باشند که مسئلهساز شود. میتوان با بیانی آرام و منطقی براساس فرمایش صریح قرآن «قول لین»، اثر بیشتری در جامعه و در باور عمومی داشت. خداوند به افرادی که قولهای مختلف را میشنوند و بهترین آن را انتخاب میکنند، بشارت داده است، اینروزها که فضای تخریب و اتهامزنی همچنان ادامه دارد، بهترین روش این است که هرکسی میتواند در حد وسع خود با گروه مخاطب خود حرف بزند و باعث روشنگری شود و به تعبیر روز، اطلاعرسانی کند.