عصر یکشنبه مراسم شب شعر و خاطره ویژه پاسداشت ۱۷۵ شهید غواص با عنوان «۱۷۵ مروارید» در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش شهدای ایران؛ عصر روز گذشته مراسم شب شعر و خاطره ویژه پاسداشت 175 شهید غواص با عنوان «175 مروارید» در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
در این مراسم کافی از تخریبچیهای دوران جنگ تحمیلی و رزمنده عملیات کربلای 4، جعفری از رزمندگان عملیات کربلای 4 و مهدی قلی رضایی که جزو نیروهای اطلاعات عملیات کربلای 4 بود به ذکر و خاطرهای از عملیات کربلای 4 پرداختند.
کافی که از رزمندگان کربلای 4 بوده است صحبتهای خود را چنین آغاز کرد که چرا در این برهه از زمان این بچهها سردرآوردند و دوست دارم هر کسی به دنبال جواب این سؤال برود.
این رزمنده افزود: این شهدا آمدهاند که به ما چه بگویند در واقع آنها میخواهند بگویند که ما مرد و مردانه رفتیم و حالا امروز، روز شما است، مبادا با حرف قدم و عملتان خدایناکرده باعث شوید زحمات ما هدر رود. کافی 14 ساله بوده که در سال 63 وارد جبهه و لشکر 21 امام رضا (ع) میرود و به عنوان تخریبچی در جنگ حضور داشته است.
این رزمنده تصریح کرد: شعار سپاه و بسیج بر انعطافپذیری بود و ما باید توان جنگ در کوه، دشت و در دریا را میداشتیم و چیزی به اسم نمیتوانیم نداشتیم.
کافی در بخشی از خاطره خود گفت:سه ماه قبل از شروع کربلای 4 نیروها هر شب در زمستان استخوانسوز و در آبهای سرد رودخانه کارون تمرین غواصی می کردند.
یک روز عصر به ما گفتند که به تمرین بروید بارندگی شدید و رودخانه در تلاطم بود وقتی وارد آب شدیم ناگهان ستون نیروها به هم ریخت و دو تا از بچهها در اب غرق و شهید شدند.
بین بچهها دو برادر 14 و 17 ساله وجود داشت، وقتی برگشتیم برادر بزرگتر به دنبال برادر کوچکتر میگشت، از بچهها پرسید برادرم کجاست و وقتی شنید برادرش شهید شده فقط یک جمله گفت و آن این بود که خوش به حالش با آنکه از من کوچکتر بود ولی از من جلو زد و شهید شد.
البته برادر بزرگتر بعدها شهید شد.
مهدی قلی رضایی در بخشی از خاطره خود گفت: کسانی که در عملیات کربلای 4 حضور داشتند برای شهادت رفته بودند.
در این مراسم شعرایی مثل رضا اسماعیلی، فاطمه نانیزاد، محمدحسن جمشیدی، بشرا صالحی، جواد شیخالاسلامی، مرضیه فرمانی، محسن کاویانی، میلاد عرفانپور، ساجد جبارپور ماسوله، سیداکبر میرجعفری، فاطمه السادات مظلومی، امیرعلی سلیمانی، محمدعلی مؤدب، محمدعلی محمدی متخلص به ریحان و علی احسانی سرودههای خود در وصف 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 را خواندند.
مرضیه فرمانی در این مراسم ابیاتی را سروده که در زیر میخوانید:
ماهی سرخ عاشق دریا
دست بسته رسیدهای از راه
175 حسرت را
با خود آوردهای فقط همراه
مادرت ایستاده با حسرت
هر زمان که شهید آوردند
باز در بین تیترهای خبر
هی بخوان که شهید آوردند
بیقرارات شدهست
و قطرهی اشک نمکی روی زخم او شده است
دستهایی که دست بسته تو را
پیش چشم زمانه، رو شده است
175 زنده به گور
گنجهایی که در دل خاکند
175 ماهی سرخ و خبرها چقدر غمناکاند
در دل رود، بیقراری بود
اشک مادر همیشه جاری بود
خبر آمد رسیدهای از راه
آخرین موسوم بهاری بود
دل به دریا زدی
ولی ای عشق
از دل خاک سر برآوردی
از سفر جز پلاک خونی خود
با خودت چیز دیگر آوردی؟
آمدی و خوش آمدی،
اما مادرت بود و چشمهای تر
جای تو بر زمین نخواهد بود
ماهی سرخ از آسمان چه خبر
نفسیه السادات موسوی نیز در مدح این 175 شهید غواص ابیاتی به شرح زیر سروده است:
نصف تاریخ عاشقی آب است
قصههای عمیق و پراحساس
قصههایی پر از فداکاری
قصههایی عجیب اما خاص:
1. قصه آب چشمه زمزم
زیر پاکوبههای اسماعیل
2. قصه نیل و حضرت موسی
قصه آن گذشتن حساس
3. قصه حس حضرت یونس
توی بطن نهنگ در دریا.
4. یا که نفرین نوح پیغمبر
بر سر مردم نمکنشناس
5. قصه ظهر عاشورا
بستن آب روی وارث آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرت عباس
بین افسانههای آب و جنون
قصهی تازهای اضافه شده:
قصه 27 سالهای از 175 تا غواص
در این مراسم کافی از تخریبچیهای دوران جنگ تحمیلی و رزمنده عملیات کربلای 4، جعفری از رزمندگان عملیات کربلای 4 و مهدی قلی رضایی که جزو نیروهای اطلاعات عملیات کربلای 4 بود به ذکر و خاطرهای از عملیات کربلای 4 پرداختند.
کافی که از رزمندگان کربلای 4 بوده است صحبتهای خود را چنین آغاز کرد که چرا در این برهه از زمان این بچهها سردرآوردند و دوست دارم هر کسی به دنبال جواب این سؤال برود.
این رزمنده افزود: این شهدا آمدهاند که به ما چه بگویند در واقع آنها میخواهند بگویند که ما مرد و مردانه رفتیم و حالا امروز، روز شما است، مبادا با حرف قدم و عملتان خدایناکرده باعث شوید زحمات ما هدر رود. کافی 14 ساله بوده که در سال 63 وارد جبهه و لشکر 21 امام رضا (ع) میرود و به عنوان تخریبچی در جنگ حضور داشته است.
این رزمنده تصریح کرد: شعار سپاه و بسیج بر انعطافپذیری بود و ما باید توان جنگ در کوه، دشت و در دریا را میداشتیم و چیزی به اسم نمیتوانیم نداشتیم.
کافی در بخشی از خاطره خود گفت:سه ماه قبل از شروع کربلای 4 نیروها هر شب در زمستان استخوانسوز و در آبهای سرد رودخانه کارون تمرین غواصی می کردند.
یک روز عصر به ما گفتند که به تمرین بروید بارندگی شدید و رودخانه در تلاطم بود وقتی وارد آب شدیم ناگهان ستون نیروها به هم ریخت و دو تا از بچهها در اب غرق و شهید شدند.
بین بچهها دو برادر 14 و 17 ساله وجود داشت، وقتی برگشتیم برادر بزرگتر به دنبال برادر کوچکتر میگشت، از بچهها پرسید برادرم کجاست و وقتی شنید برادرش شهید شده فقط یک جمله گفت و آن این بود که خوش به حالش با آنکه از من کوچکتر بود ولی از من جلو زد و شهید شد.
البته برادر بزرگتر بعدها شهید شد.
مهدی قلی رضایی در بخشی از خاطره خود گفت: کسانی که در عملیات کربلای 4 حضور داشتند برای شهادت رفته بودند.
در این مراسم شعرایی مثل رضا اسماعیلی، فاطمه نانیزاد، محمدحسن جمشیدی، بشرا صالحی، جواد شیخالاسلامی، مرضیه فرمانی، محسن کاویانی، میلاد عرفانپور، ساجد جبارپور ماسوله، سیداکبر میرجعفری، فاطمه السادات مظلومی، امیرعلی سلیمانی، محمدعلی مؤدب، محمدعلی محمدی متخلص به ریحان و علی احسانی سرودههای خود در وصف 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 را خواندند.
مرضیه فرمانی در این مراسم ابیاتی را سروده که در زیر میخوانید:
ماهی سرخ عاشق دریا
دست بسته رسیدهای از راه
175 حسرت را
با خود آوردهای فقط همراه
مادرت ایستاده با حسرت
هر زمان که شهید آوردند
باز در بین تیترهای خبر
هی بخوان که شهید آوردند
بیقرارات شدهست
و قطرهی اشک نمکی روی زخم او شده است
دستهایی که دست بسته تو را
پیش چشم زمانه، رو شده است
175 زنده به گور
گنجهایی که در دل خاکند
175 ماهی سرخ و خبرها چقدر غمناکاند
در دل رود، بیقراری بود
اشک مادر همیشه جاری بود
خبر آمد رسیدهای از راه
آخرین موسوم بهاری بود
دل به دریا زدی
ولی ای عشق
از دل خاک سر برآوردی
از سفر جز پلاک خونی خود
با خودت چیز دیگر آوردی؟
آمدی و خوش آمدی،
اما مادرت بود و چشمهای تر
جای تو بر زمین نخواهد بود
ماهی سرخ از آسمان چه خبر
نفسیه السادات موسوی نیز در مدح این 175 شهید غواص ابیاتی به شرح زیر سروده است:
نصف تاریخ عاشقی آب است
قصههای عمیق و پراحساس
قصههایی پر از فداکاری
قصههایی عجیب اما خاص:
1. قصه آب چشمه زمزم
زیر پاکوبههای اسماعیل
2. قصه نیل و حضرت موسی
قصه آن گذشتن حساس
3. قصه حس حضرت یونس
توی بطن نهنگ در دریا.
4. یا که نفرین نوح پیغمبر
بر سر مردم نمکنشناس
5. قصه ظهر عاشورا
بستن آب روی وارث آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرت عباس
بین افسانههای آب و جنون
قصهی تازهای اضافه شده:
قصه 27 سالهای از 175 تا غواص