شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۵۲۶
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
مجید قادری در گفت‌وگو با فارس
مجید قادری در خاطرات خود از سید شهیدان اهل قلم گفت: آقا مرتضی توکل عجیبی داشت و خیلی راحت و ساده یک روز به من ‌گفت: «مجید! من تحت‌الحمایه مالی خدا هستم؛ به همین خاطر هیچ وقت حساب و کتاب مالی ندارم».
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران ؛  حسین جودوی: بخش ابتدایی گفتگو با مجید قادری پیرامون نحوه آشناییش با شهید سید مرتضی آوینی روز گذشته منتشر شد. که در آن اشاراتی به تشکیل مجمع هنرمندان مسلمان شد و خاطرات ورود سید شهیدان اهل قلم به حوزه هنری نیز بازگو گردید. در بخش دوم این گفتگو بیشتر در مورد ارتباطات و هم چنین مدیریت شهید آوینی در حوزه هنری و مجله سوره بیشتر پرداخته شده است:

 

 

 

 

* فارس: یک مقدار بیشتر در مورد گشیدن فرش قرمز از زیر پای شهید آوینی توضیح دهید؟

ببنید یک وقت شما کسی را دعوت به کار می‌کنید و به او می‌گویید آقا به لحاظ مدیریتی تحت الحمایه من، شما بیا اینجا را بساز و راه بنداز، بعد این آدم را همه جور اختیار بده. به نظرم یکی از ظلم‌هایی که به شهید آوینی شد این بود که تمام بارهای تغییر و تحولان فرهنگی و هنری حوزه هنری را روی دوش آقا مرتضی گذاشتند و او چون خودش را مدیون انقلاب اسلامی و امام می‌دانست و نسبت به انقلاب و امام یک احساس دین صد در صدی داشت، تمامی این کارها را پذیرفت. حتی مسئولیت دفتر مطالعاتی حوزه را هم بر عهده گرفت که آن موقع با آقای تاج الدینی این کار را انجام می داد. آقای تاج الدینی کسی بود که خیلی در مباحث نظری، عرفانی و موضوعاتی که مورد بحث بود در این حوزه به آوینی نزدیک بود. خب عقل سلیم و نظام مدیریتی می‌گوید که درسته این آدم مسئولیت پذیر است ولی دیگر نباید همه مسئولیت ها را بر دوش یک نفر بگذارید. یعنی در واقع نتوانستند آقا مرتضی را مدیریت کنند و حتی گاهی این توهم به وجود می‌آمد که آوینی همه مسئولیت‌های حوزه را در اختیار دارد. مرتضی هم به خاطر همان دین که گفتم این موارد را می پذیرفت و شروع می کرد زمینه سازی و ساختار شکنی ساختار های غلطی که وجود داشت و چون به کار خودش اشراف داشت و می دانست که دارد چه کار می‌کند. خب دیگران که اشراف نداشتند و فرصت مطالعاتی آوینی را هم نداشتند. او از نوجوانی شروع کرده بود در این حوزه ها کار کردن. این وجه از آوینی برای کسی متجلی نشده که آوینی یک شاعر به تمام معنا بوده، به این خاطر که خود ایشان به من گفت که بعد از انقلاب تمام اشعارم را سوزاندم. حالا چه آشفتگی و هیجان روحی در او به وجود آمده که این کار را کرده و می‌خواهم بگویم که مجموعه‌های شعرشون را آتش زده. این آدم در همه زمینه ها کار کرده و واقعا با استعداد هم بود. او دنیای غرب را دیده بود و با فلسفه آن آشنا بود. آوینی فارغ التحصیل رشته معماری بود و معماری زمینه های جامعه شناسی را هم به همراه دارد.

 

* فارس: حضور آقای آوینی در بخش‌های مختلف می‌توانست باعث به وجود آمدن دشمنی علیه او می‌شد؟

صددرصد بله. آفت اخلاقی که در حوزه هنرمندان وجود دارد، بحث رشک و حسادت است که فوق‌العاده در این حوزه قوی است. همیشه به شاگردانم می‌گویم که اگر ظرفیت‌های روحی‌تان قوی نشود، اولا زود حسادت می‌ورزید؛ دوماً، اگر مورد حسد واقع می‌شوید، فرو می‌ریزید و در این جنبه‌ها به لحاظ اخلاقی خودتان را بسازید.

متأسفانه کنار محاسن خوبی که آن جمع در حوزه هنری داشت، این مسائل هم وجود داشت. این مسائل در جامعه انسانی هم بود، در صدا و سیما هم بود، در خیلی جاها می‌توان آن را دید. حتی یک وقت‌هایی در جبهه هم می‌دیدم. به خصوص اینکه وقتی دیده می‌شود آدمی که سابقه هنری نداشته، ظرف 2ـ3 سال همه کاره حوزه هنری می‌شود و در تمام حوزه‌ها نظر دارد و سخنران، ادیب و صاحب‌نظر است؛ آدم‌هایی را دعوت می‌کند برای نوشتن مقاله و یا گفتگو گرفته می‌شد که ممکن بود در قسمت سینمایی حوزه هنری دوست نداشتند نام این آدم‌ها در مجله سوره مطرح شود و یا در انتشار برگ حوزه هنری کتاب‌هایشان چاپ شود. لذا شروع به خط و نشان کشیدن علیه مرتضی می‌کردند و او هم مقاومت می‌کرد. کار به جایی رسید که جبهه‌گیری علیه آوینی شروع شد و آقای «زم» هم ضعیف‌تر از آن بود که بتواند از آقا مرتضی دفاع کند. دومین چالشی که من با آقای آوینی داشتم در هیئت تحریریه‌ بود که به او گفتم: شما این قدر متکی به آقای زم نباش. تلقی آقا مرتضی از این بیان من، غیبت بود.

 

 

 

* فارس: با توجه به این مشکلی که شما با آقای زم داشتید و از حوزه بیرون آمدید، آقای آوینی هم فکر می‌کردند مبنای حرف شما به آن اختلافات برمی‌گردد؟!

بله، چون روزی که آقا مرتضی از من دعوت کرد تا به مجله سوره بیایم، به او گفتم: شما می‌دانید که من با «زم» اختلاف دارم، بالاخره این اختلاف با مدیرمسئول مجله وجود دارد. او هم گفت: بله می‌دانم، حل کردن آن با من.

اختلاف من اختلاف شخصی با آقای زم نبود، بلکه به نظام مدیریتی و فهم نداشته فرهنگی او بود و به فرصت‌طلبی‌هایی که در این حوزه به وجود آورده بود که اسباب خیلی از گرفتاری‌ها بود. خلاصه بحث که در آن جلسه آقای آوینی برخورد بسیار تندی با من داشت که من فقط و فقط ادب کردم و سکوت کردم، البته حرفم را هم به ایشان زدم.

 

* فارس: یادتان هست به آقای آوینی چه گفتید؟

آقای آوینی گفت: «من این حرف شما را نمی‌پذیرم، شما غیبت می‌کنید». این حرف آوینی برای من سنگین بود چون قصد غیبت نداشتم و می‌خواستم او را آگاه کنم که اگر شما دارید در مجله و حوزه‌های دیگر سیاست‌گذاری می‌کنید به اتکا و پشتیبانی آقای زم هست، روی این فرد حساب باز نکن! این آدم نمی‌تواند این کار را انجام دهد. حال اینکه چنین اتفاقی هم افتاد. آوینی تقریباً یک هفته یا دو هفته برای ساخت شهر آسمانی به خرمشهر رفت و برگشت. در جلسه‌ای که با هم داشتیم خود آوینی در مورد زم به من ‌گفت: «آدمی که نصف‌های شب به من زنگ می‌زد و از من مشورت می‌گرفت، یک ماه است که جواب تلفن مرا نمی‌دهد». در واقع همان کسی فرش را از زیر پای آوینی کشید که این فرش را زیر پای او انداخته بود. بالاخره دور از انصاف بود؛ شما یک نفر را دعوت کرده بودید و از او خواستید کار انجام دهد. دو سه نفر از آدم‌هایی که بعضی‌هایشان مغرض و بعضی‌هایشان جاهل بودند چون نمی‌فهمیدند آوینی چه کار می‌کند.

آوینی یک روز در مورد یکی از همکارانش در مجله به من گفت: «به واسطه این آدم مرا زیر سوال می‌برند، اما مرا با سوابقم نمی‌بینند.» بعد ادامه داد که: «من تمام پرونده این فرد را خواندم و مسائل مربوط به او را می‌دانم». آوینی آگاه بود که با این فرد همکار در مجله چطور جلو برود.

 

* فارس: یعنی فکر خودش را در اختیار آن فرد نمی‌گذاشت، بلکه از او آن چیزهایی را می‌خواست که در ذهن خودش شکل گرفته بود.

بله. آن فرد، آدم توانمندی بود و به زبان‌های خارجی مسلط بود، ذات سینما را می‌شناخت، لذا آوینی از این فرصت استفاده می‌کرد. البته به نظر من ایراد مدیریتی آقا مرتضی این بود که خودش مدیریت زمان نداشت. کسی که این همه وقت می‌گذارد و بار مسئولیت قبول می‌کند، باید متوجه این باشد که اگر این آدم حذف شود، همه این ساخته‌ها فرو می‌ریزد؛ کما اینکه این طوری شد. هیچ وقت واحد تلویزیونی حوزه هنری راه نیفتاد. در صورتی که همان زمان کلی هزینه شد تا امکاناتی خریداری شد. چه آدم‌هایی دعوت شدند.

حالا من به این نکته برمی‌گردم که ایشان یک آدمی بود اولاً با جوهره و حقیقت معرفت دینی آشنا بود، پوسته و ظاهر برایش تابو نبود. عکس معروفی از آقا مرتضی وجود دارد که با پیراهن جین آبی انداخته است و اورکت روی دوشش دارد. اولین‌بار در مجله او را با این لباس جین دیدم؛ به او گفتم: «سید! جین پوشیدی؟» خیلی ساده گفت: «این را خانمم خریده، دوست دارد که من بپوشم و پوشیدم» این نشان‌دهنده بزرگی روح این آدم بود. یعنی او می‌دانست همین که محبت همسرش را اجابت می‌کند، اولویت بر هر چیز دیگری دارد، ضمن اینکه با شئونات دینی هم این کار مغایرت ندارد. در خیلی از مسائل این گونه بود و آوینی خیلی تغییر کرد.

 

* فارس: منظورتان از به کار بردن عبارت «تغییر» چیست؟

آن فضاهایی که در دیالوگ اول با آوینی، من نگرانش بودم، دیدم که نه این آدم همان مقدار که وارد حوزه‌های مختلف می‌شود، در واقع در فضای دینی مسائل هنری را تجربه می‌کند، نظریات خودش را اصلاح و تکمیل می‌کند.

به طور مثال یادم است آن زمان بحث ماهواره خیلی مطرح شده بود که قرار است ماهواره بیاید. در جلسه‌ای که در دفتر آقا مرتضی شکل گرفته بود، یوسفعلی میرشکاک هم حضور داشت. حرفی که در آن  جلسه از مرتضی یاد گرفتم که هنوز در ذهنم وجود دارد و شاید در مقالاتش هم آن را نوشته است این بود که او می‌گفت: «تمام مظاهر تکنیکی غرب از جمله ماهواره شأن ابزاری دارند، از این موضع نباید نگران شویم.» می‌دانید وقتی شما به یک حقیقت و پدیده‌ای شان ابزاری می‌دهید، در واقع ابتکار عمل در دست آن کسی است که از آن ابزار استفاده می‌کند. پس ما نباید نگران ابزار باشیم، باید نگران استفاده از ابزار باشیم. برای اینکه از این ابزار درست استفاده شود باید جهان‌بینی و دید بدهیم که چگونه می‌شود از این ابزار استفاده کرد.

 

* فارس: یعنی برای استفاده مردم از این ابزارها جلوگیری نکنیم، بلکه به آنها دید بدهیم که چگونه با ابزار برخورد کنیم. جهان‌بینی که کمتر داده شد.

کما اینکه که با این جبری که به ما تحمیل می‌شد، دارد این حرف را ثابت می کند. الان که دسترسی به ماهواره در مقابل سایت‌ها و وبلاگ‌ها و فیس‌بوک‌ و... چیزی نیست. بعد هم کنترل رسانه‌های جدید، اینترکتیو است، یعنی مثل ماهواره که مستقیم پخش می‌شود و مخاطب یک لحظه باید ببیند نیست بلکه به راحتی می‌شود ذخیره کرد و دسترسی و حتی در آن با آگاهی تصرف داشت. در حال حاضر که من جزو کارشناسان فرهنگی هستم و در دانشگاه با دانشجویان سر و کار دارم و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان با بدنه جامعه در ارتباطیم به این صحبت رسیده‌ایم که اگر شناخت به کودک و نوجوان بدهیم، آن وقت او فرق فیروزه و خرمهره را می‌تواند تشخیص دهد. یعنی فیروزه را به او بشناسانیم تا یک وقت خرمهره را به جای فیروزه به او ندهند. کما اینکه توفیق داشتم که با فرزندان خودمم هم این طور عمل کردم.

در واقع نمی‌شود نظام فرهنگی یک جامعه متنوع و بزرگی مثل ایران را در گلخانه‌ای حفظ کرد که چیزی در آن وارد نشود. حال اگر نخواهیم گلخانه‌ای عمل نکنیم باید دید و تحلیل به مردم بدهیم و بچه‌هایمان را از بدو تولد با نظام فرهنگی آشنا کنیم. آقای آوینی تمامی مظاهر تکنیکی غرب را شأن ابزاری می‌داد. البته نکاتی را داشتند که قابل تأمل است. در نوارهای آقا مرتضی که در بحث طلاب و رسانه کلاس برگزار کرده بود، گوش می‌کردم احساس کردم شاید الان هم ظرفیت گوش کردن به حرف‌های او وجود نداشته باشد. او چه  انتقادهایی می‌کرد از تبلیغات حضور در جبهه و جنگ، از بردن القاب، الفاظ و تعابیری که در مورد مرحوم امام(ره) یا مسئولین کشور و یا دفاع مقدس می‌شد و می‌گفت: «به کارگیری این کلمات و جملات، تأثیرات منفی می‌گذارد». آن موقع آدم احساس سنگینی می‌کرد که یک نفر چقدر دل و جرأت و شناخت دارد که می‌گوید ما بد و وارونه تبلیغ می‌کنیم.

 

* فارس: به ویژگی‌های دیگر آقای آوینی اشاره می‌کنید؟

آقا مرتضی توکل عجیبی داشت و خیلی راحت و ساده یک روز به من ‌گفت: «مجید! من تحت‌الحمایه مالی خدا هستم؛ به همین خاطر هیچ وقت حساب و کتاب مالی ندارم». این موضوع نشانه توکل او بود. دغدغه همه ما معاش‌مان است. او چنین دغدغه‌ای را نداشت و می‌گفت: «من به این رسیدم که خود خدا می‌رساند».

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار