قوچانی معتقد است: مجلس آینده مجلسی متنوعتر و متکثرتر از مجلس فعلی خواهد بود و حتما اکثریت آنها اصولگرایان نخواهند بود.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، در یک کلام محمد قوچانی عجیب است! از سویی به دینداری خود اذعان دارد و تا پای عبارات شهادتین پیش میرود. از سوی دیگر هر کاری میکند تا صدای مخالفتش به گوش برسد. نگاهش به اطلاعرسانی «ولتر»ی است؛ یعنی مدعی است، حاضر است جانش را بدهد تا حتی حرفی که قبول ندارد شنیده شود.
محمد قوچانی در گفتوگویی درباره سیاست، انقلاب و مطبوعات با وی گفتوگو کرده است، بخشهایی از این گفتوگوی هفتهنامه پنجره را در ادامه میخوانید.
در حال حاضر برخی موضوعی را تحت عنوان بازتعریف اصلاحات ذیل کارگزاران مطرح میکنند که میشود دو حالت برای آن متصور شد؛ یکی اینکه کارگزاران نقش پدرخواندگی برای اصلاحات ایفا میکند و دیگری اینکه کارگزاران ریسمان باقی ماندن اصلاحات شده است. کدام یک از این تعاریف را قبول دارید؟
اصل خبر نادرست است. این تفسیر و تعبیری است که بهصورت نقل قول از آقای هاشمی مطرح شد و بعد حاشیه ساخت. یکی از مشکلاتی که اکنون در فضای رسانهای کشور بهوجود آمده، این است که غلبه رسانههای پیامکی بر رسانههای شناسنامهدار بیشتر شده که متاسفانه بیشتر آنها اصولگرا هستند. اصولگرایان در فضای رسانهای ـکه باید چاپ و منتشر شود و باید برایش هزینه کنند ـ چندان تجربه ندارند یا علاقه ندارند یا به هر دلیل دیگری، ترجیح میدهند از طریق پیامکها اطلاعرسانی کنند. اطلاعرسانی نیز به این صورت است که خبری ساخته میشود که مشخص نیست از کجا میآید و همزمان دهها شبکه اجتماعی یا پیامکی آن را منتشر میکنند و از آن طرف روی آن تحلیل و تفسیر میکنند و حتی از آن راهبرد هم بیرون میآید! مسئله دوم در باب بحث، محوریت کارگزاران است که این حرف از اساس حرف نادرستی است. کارگزاران یکی از ارکان جبهه اصلاحات بهشمار میرود. کارگزاران خود را یکی از مولفان و اولین نیروهایی میداند که به تفکر اصلاحطلبی بهمعنای اخیر کلمه یعنی جبهه اصلاحات پرداخته است. اول بهعنوان جریان توسعه و ترقی شناخته میشد اما بعد به جریان اصلاحات تبدیل شد و با توجه به اختلافاتی که میان نیروهای میانهرو و تندروی جبهه اصلاحات وجود داشت تلقی شد که کارگزاران زاویهای با جریان اصلاحطلبی دارد. اصولا من دوگانه اصلاحطلبانـ کارگزاران را نمیشناسم. من کارگزاران را جزء مهمی از اصلاحطلبان میدانم؛ البته این بهمعنای رهبری و هدایت دیگران نیست. ما تابع مطلق رهبریها و تصمیمگیریهای جریان اصلاحات هستیم و محور این کار با جناب آقای خاتمی است. در عین حال بهلحاظ اصولی و فکری یک مثلثی در ذهنمان است که فکر میکنیم تمام دوستان هم این را قبول دارند و آن مثلث هاشمی، خاتمی و روحانی است.
واقعا مثلث است یا هرم؟
دقیقا مثلث است. البته درباره آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی باید گفت هرکدام مزیتهایی دارند که متناسب با آن، کارکرد و رفتار خاص خود را دارند. مثلا جناب آقای خاتمی بهعنوان یک رئیسجمهور موفق دوره هشت ساله شناخته میشود و بهعنوان یک شخصیت محبوب، معتقدیم پایگاه اجتماعی بسیار خوبی دارد اما آقای خاتمی بهدنبال بازگشت به قدرت در قامت رئیسجمهور نیست. جناب آقای روحانی فقط یک شخصیت اصلاحطلب نیست، شخصیتی است که از نظر ما اصلاحطلبی را به تکامل و تعالی رسانده است. یعنی در انتهای اصولگرایی معتدل و اصلاحطلبی معتدل قرار گرفته. آقای هاشمی هم یک شخصیت الهامبخش است. آقایان خاتمی و روحانی، آقای هاشمی را بهعنوان یک پیشکسوت میشناسند. نه تنها این دو نفر بلکه افرادی از اصولگرایان هستند که آقای هاشمی را بهعنوان یکی از چهرههای موسس انقلاب ما بهرسمیت میشناسند.
شما که نمیتوانید منکر دعواهای آقای هاشمی با جبهه اصلاحات باشید. آیا آقای هاشمی تغییر کرده یا اصلاحات تغییر کرده است؟
هر دو جریان تغییر کردهاند. بهصورت بسیار طبیعی جریانهای سیاسی در طول زمان تغییر میکنند و افکار، عقاید و دیدگاهها عوض میشود. این نوعی تکامل است؛ بهمعنای این نیست که از آن تضاد در بیاوریم. در نهایت امر آقای هاشمی به دموکراسی و جریان چپ به مفهوم توسعه، توجه وافرتری دارند. در حقیقت به نقطه تلاقی این دو فکر رسیدهایم. در طول زمان آقای هاشمی نشان داده که بهعنوان یک شخصیت ملی شخصیتی است که به حفظ جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت ما توجه دارد. الان به آن نقطه رسیدهایم و نیازی نیست گذشته را نبش قبر کنیم. مانند این است که مثلا درباره اختلافات جریان اصولگرا در گذشته ریشهیابی کنیم. اصولگرایان تغییر کردهاند. همچنین بسیاری از افرادی که قبلا حاضر نبودند دور یک میز بنشینند، الان با هم کار میکنند.
سهمخواهی جریان اصلاحات از کارگزاران و مجاهدین، در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری بعدی چیست؟
در باب سهمخواهی باید گفت مسئله سهمخواهی نیست، آنچه که وجود دارد این است که اصلاحطلبان بهعنوان یک نیروی سیاسی در عرصه عمومی حق مشارکت دارند و آن چیزی را که برای اداره کشور به ذهنشان میرسد باید اجرا کنند. اصلاحطلبان معتقدند پایگاه اجتماعی دارند و میتوانند با پایگاه اجتماعی خود صحبت کنند و در حقیقت لیست انتخاباتی بدهند؛ اگر مردم به آنها اعتماد کردند رای بیاورند و مجلسی تشکیل دهند که به جناب آقای روحانی در اداره کشور کمک کند؛ مجلسی نباشد که مانند مجلس فعلی وزرا را اذیت و احضار کند بلکه مجلس معتدلی باشد. ما تمایل بسیار جدی داریم که آقای روحانی دوره ریاستجمهوریاش تمدید شود و یک دوره دیگر هم بر سر کار باشد. زیرا دولتها در دوره اولشان درگیر حل مشکلات موجود هستند و در دوره دوم به چشمانداز آینده میپردازند. بهخصوص که این دولت با میراثی از آقای احمدینژاد مواجه است. به همین علت راهبرد اساسی اصلاحطلبان کمک به آقای روحانی است.
شما آقای روحانی را اصلاحطلب میدانید؟
تفکر آقای روحانی اصلاحطلبانه است.
تحلیل شما از مجلس آینده چیست؟
من فکر میکنم مجلس آینده مجلسی متنوعتر و متکثرتر از مجلس فعلی خواهد بود و حتما اکثریت آنها اصولگرایان نخواهند بود.
رفتار شورای نگهبان را چطور پیشبینی میکنید؟
احساسم بر این است که شورای نگهبان در چارچوب سیاستهای نظام سعی خواهد کرد تا آنجایی که میشود مجلس متنوع باشد.
محمد قوچانی در گفتوگویی درباره سیاست، انقلاب و مطبوعات با وی گفتوگو کرده است، بخشهایی از این گفتوگوی هفتهنامه پنجره را در ادامه میخوانید.
در حال حاضر برخی موضوعی را تحت عنوان بازتعریف اصلاحات ذیل کارگزاران مطرح میکنند که میشود دو حالت برای آن متصور شد؛ یکی اینکه کارگزاران نقش پدرخواندگی برای اصلاحات ایفا میکند و دیگری اینکه کارگزاران ریسمان باقی ماندن اصلاحات شده است. کدام یک از این تعاریف را قبول دارید؟
اصل خبر نادرست است. این تفسیر و تعبیری است که بهصورت نقل قول از آقای هاشمی مطرح شد و بعد حاشیه ساخت. یکی از مشکلاتی که اکنون در فضای رسانهای کشور بهوجود آمده، این است که غلبه رسانههای پیامکی بر رسانههای شناسنامهدار بیشتر شده که متاسفانه بیشتر آنها اصولگرا هستند. اصولگرایان در فضای رسانهای ـکه باید چاپ و منتشر شود و باید برایش هزینه کنند ـ چندان تجربه ندارند یا علاقه ندارند یا به هر دلیل دیگری، ترجیح میدهند از طریق پیامکها اطلاعرسانی کنند. اطلاعرسانی نیز به این صورت است که خبری ساخته میشود که مشخص نیست از کجا میآید و همزمان دهها شبکه اجتماعی یا پیامکی آن را منتشر میکنند و از آن طرف روی آن تحلیل و تفسیر میکنند و حتی از آن راهبرد هم بیرون میآید! مسئله دوم در باب بحث، محوریت کارگزاران است که این حرف از اساس حرف نادرستی است. کارگزاران یکی از ارکان جبهه اصلاحات بهشمار میرود. کارگزاران خود را یکی از مولفان و اولین نیروهایی میداند که به تفکر اصلاحطلبی بهمعنای اخیر کلمه یعنی جبهه اصلاحات پرداخته است. اول بهعنوان جریان توسعه و ترقی شناخته میشد اما بعد به جریان اصلاحات تبدیل شد و با توجه به اختلافاتی که میان نیروهای میانهرو و تندروی جبهه اصلاحات وجود داشت تلقی شد که کارگزاران زاویهای با جریان اصلاحطلبی دارد. اصولا من دوگانه اصلاحطلبانـ کارگزاران را نمیشناسم. من کارگزاران را جزء مهمی از اصلاحطلبان میدانم؛ البته این بهمعنای رهبری و هدایت دیگران نیست. ما تابع مطلق رهبریها و تصمیمگیریهای جریان اصلاحات هستیم و محور این کار با جناب آقای خاتمی است. در عین حال بهلحاظ اصولی و فکری یک مثلثی در ذهنمان است که فکر میکنیم تمام دوستان هم این را قبول دارند و آن مثلث هاشمی، خاتمی و روحانی است.
واقعا مثلث است یا هرم؟
دقیقا مثلث است. البته درباره آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی باید گفت هرکدام مزیتهایی دارند که متناسب با آن، کارکرد و رفتار خاص خود را دارند. مثلا جناب آقای خاتمی بهعنوان یک رئیسجمهور موفق دوره هشت ساله شناخته میشود و بهعنوان یک شخصیت محبوب، معتقدیم پایگاه اجتماعی بسیار خوبی دارد اما آقای خاتمی بهدنبال بازگشت به قدرت در قامت رئیسجمهور نیست. جناب آقای روحانی فقط یک شخصیت اصلاحطلب نیست، شخصیتی است که از نظر ما اصلاحطلبی را به تکامل و تعالی رسانده است. یعنی در انتهای اصولگرایی معتدل و اصلاحطلبی معتدل قرار گرفته. آقای هاشمی هم یک شخصیت الهامبخش است. آقایان خاتمی و روحانی، آقای هاشمی را بهعنوان یک پیشکسوت میشناسند. نه تنها این دو نفر بلکه افرادی از اصولگرایان هستند که آقای هاشمی را بهعنوان یکی از چهرههای موسس انقلاب ما بهرسمیت میشناسند.
شما که نمیتوانید منکر دعواهای آقای هاشمی با جبهه اصلاحات باشید. آیا آقای هاشمی تغییر کرده یا اصلاحات تغییر کرده است؟
هر دو جریان تغییر کردهاند. بهصورت بسیار طبیعی جریانهای سیاسی در طول زمان تغییر میکنند و افکار، عقاید و دیدگاهها عوض میشود. این نوعی تکامل است؛ بهمعنای این نیست که از آن تضاد در بیاوریم. در نهایت امر آقای هاشمی به دموکراسی و جریان چپ به مفهوم توسعه، توجه وافرتری دارند. در حقیقت به نقطه تلاقی این دو فکر رسیدهایم. در طول زمان آقای هاشمی نشان داده که بهعنوان یک شخصیت ملی شخصیتی است که به حفظ جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت ما توجه دارد. الان به آن نقطه رسیدهایم و نیازی نیست گذشته را نبش قبر کنیم. مانند این است که مثلا درباره اختلافات جریان اصولگرا در گذشته ریشهیابی کنیم. اصولگرایان تغییر کردهاند. همچنین بسیاری از افرادی که قبلا حاضر نبودند دور یک میز بنشینند، الان با هم کار میکنند.
سهمخواهی جریان اصلاحات از کارگزاران و مجاهدین، در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری بعدی چیست؟
در باب سهمخواهی باید گفت مسئله سهمخواهی نیست، آنچه که وجود دارد این است که اصلاحطلبان بهعنوان یک نیروی سیاسی در عرصه عمومی حق مشارکت دارند و آن چیزی را که برای اداره کشور به ذهنشان میرسد باید اجرا کنند. اصلاحطلبان معتقدند پایگاه اجتماعی دارند و میتوانند با پایگاه اجتماعی خود صحبت کنند و در حقیقت لیست انتخاباتی بدهند؛ اگر مردم به آنها اعتماد کردند رای بیاورند و مجلسی تشکیل دهند که به جناب آقای روحانی در اداره کشور کمک کند؛ مجلسی نباشد که مانند مجلس فعلی وزرا را اذیت و احضار کند بلکه مجلس معتدلی باشد. ما تمایل بسیار جدی داریم که آقای روحانی دوره ریاستجمهوریاش تمدید شود و یک دوره دیگر هم بر سر کار باشد. زیرا دولتها در دوره اولشان درگیر حل مشکلات موجود هستند و در دوره دوم به چشمانداز آینده میپردازند. بهخصوص که این دولت با میراثی از آقای احمدینژاد مواجه است. به همین علت راهبرد اساسی اصلاحطلبان کمک به آقای روحانی است.
شما آقای روحانی را اصلاحطلب میدانید؟
تفکر آقای روحانی اصلاحطلبانه است.
تحلیل شما از مجلس آینده چیست؟
من فکر میکنم مجلس آینده مجلسی متنوعتر و متکثرتر از مجلس فعلی خواهد بود و حتما اکثریت آنها اصولگرایان نخواهند بود.
رفتار شورای نگهبان را چطور پیشبینی میکنید؟
احساسم بر این است که شورای نگهبان در چارچوب سیاستهای نظام سعی خواهد کرد تا آنجایی که میشود مجلس متنوع باشد.