فعالیتهای "م.ب" در دوران رژیم پهلوی تنها به حضور در دانشگاه فردوسی و آستان قدس، منحصر نبود، وی در سال ۱۳۵۱ پس از اثبات سرسپردگی به رژیم پهلوی، توانست به تشکیلات مخوف ساواک راه یابد، دامنه فعالیتهای تخریبی و تجسسی "م.ب" در ساواک به قدری گسترده بود که برای وی نام مستعار و سازمانی در نظر گرفته شد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از باشگاه خبرنگاران، در حلقه هنری و ادبی جریان فتنه، محافل شعری از اهمیت زیادی برخوردار بودند، محافلی که ضمن عضوگیری از میان جوانان مستعد، القاء یک خط فکری مشخص را در دستور کار قرار داده بودند؛ شبههافکنی در عرصه های مختلف فرهنگی،سیاسی و اجتماعی همان خط فکری پیگرفته شده از سوی حلقه شعری جریان فتنه بود که هدف اصلی آن، به تخاصم کشاندن مردم با حکومت دینی و زدودن ارزشهای فرهنگی و مذهبی از رخسار جامعه بود.
"م.ب" شعر با چاشنی نژادپرستی
در میان شاعران فعال در فتنه ۸۸، هیچکدام به اندازه "م. ب" در زیرپاگذاشتن ارزشها و هنجارها، پیشگام نبودند؛ نامبرده که با تخلص "امید" شعر میگوید و در اشعارش که عمدتا لحنی حماسی دارند، از هیچ هتک حرمتی فروگذار نمیکند؛ از تخطئه و توهین به عرب زبانان تا هتاکی به مقدسات دینی.
"م.ب" در اشعارش با شدت و حرارت زیادی به پمپاژ القائات ملیگرایانه افراطی(شووینیستی) میپردازد و گاه در این مسیر به حدی افراط میکند که در دایره نژادپرستی(راسیزم) غوطهور میشود. تعصب نسبت به جلوهها و نمادهای ایران باستان یکی دیگر از شاخصههای شعری "م.ب" است.
شعر موهن "خدای عرب" و اهانت به هم وطنان عربزبان
شعر "خدای عرب"، "م.ب" به قدری نژادپرستانه و موهن بود که نه تنها اعتراض شاعران و هنرمندان درون خانواده انقلاب را به همراه داشت که حتی با تقبیح پیروان سایر مکاتب ادبی نیز مواجه شد.
کینهتوزی و نفرتپراکنی "م.ب" در شعر موهن "خدای عرب" تا آن جاست که وی حتی هموطنان عرب زبانش را بیهویت میخواند و در اهانتی آشکار، چنین میگوید که حاضر است به قعر جهنم برود اما صدای اعراب را نشنود.
همدلی "م.ب" با فتنهگران
اما هجویات تفرقهافکنانه "م.ب" تنها به شعر موهن "خدای عرب" و تمسخر و استهزاء عرب زبانان منحصر نمیشود؛ بلکه وی در اشعار دیگرش هم، اهانت به قومیتها و اقلیتها و همچنین هجمهپراکنی علیه مقدسات را دستمایه شعری خود قرار میدهد.
"م.ب" پس از سال ۸۸، هم چون سایرهم مسلکان، فرصت ایجاد شده توسط فتنهگران را مغتنم شمرد و درشت گویی و هتاکیهای خود را وارد حیطه سیاست کرد.
"م.ب" در ایام فتنه ۸۸ با سرودن شعری با مطلع "چندی است دلم یک دله با فتنه گران است"، ضمن نشان دادن ارادت خود به سران فتنه و مدیریت بیرونی این جریان برانداز، توهین و هتاکی خود علیه باورهای دینی مردم را تکمیل کرد.
"م.ب" در شعر مذکور، ضمن سیاهنمایی اوضاع داخلی که شاخصه بارز روشنفکرنماهاست، همدردی و همدلی مردم ایران با مظلومان و ستمدیدگان جهان از جمله ملتهای فلسطین و لبنان را به سخره میگیرد و همصدا با رسانههای معاند بیگانه و آشوبگران روز قدس سال ۸۸، شعار "نه غزه نه لبنان" را به زبان شعری بیان میکند؛ و در عین حال، بار دیگر تعلق خاطر خود به نمادهای رژیم شاهنشاهی را به رخ میکشد.
از جمله جنجالیترین شعرهای "م.ب"، شعری است که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۸، در کاخ نیاوران در میان سوت و کف حضار ارائه کرده است؛ شعری موسوم به فردوسی که در آن توهین به قوم عربزبان در دستور کار قرار گرفت و تاکید بر افکار و عقاید باستانگرایانه با هدف ضدیت با اعتقادات و افکار دینی ترجیع کلام او را شکل میدهد.
شاعری که متنبه نمیشود و برتوسن جهل مرکب سوار است
وی پس از اینکه توسط قوه قضاییه محکوم و دوران محکومیت خود را سپری نمود، بار دیگر ترجیح داد تا در محافل خاص ادبی و سیاسی حضور یابد و قریحه شعری خود را در خدمت ضد انقلاب و سلطنتطلبان قرار دهد.
"م.ب" اخیرا در یک محفل سیاسی، برای ضدانقلاب و سلطنتطلبان سنگ تمام گذاشت و با ارائه شعری به بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی هتاکی کرد.
حضار این محفل همگی از چهرههای فعال فتنه ۸۸ و وابسته به جبهه ملی بودند؛ از "عباس امیر انتظام" سخنگوی دولت موقت گرفته تا "محمد نوری زاد"، "ژیلا بنی یعقوب"، "بهمن امویی" و "محمد ملکی".
نگاهی گذرا به فعالیتهای عنصر ساواک
اما نگاهی گذرا به سوابق و کارنامه پنهان "م. ب" بالاخص در دوران رژیم ستم شاهی، شاید برای معدود جوانانی که احیانا با اشعار "م.ب" تهییج میشوند، خالی از فایده نباشد که بیشتر در خصوص این به اصطلاح استاد بدانند.
"م.ب" در سال ۱۳۳۱ در شهر اراک متولد شد، وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در قالب "سپاه دانش" وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و همزمان به استخدام آستان قدس نیز درآمد؛ فعالیتها و اقدامات "م.ب" در آستان قدس، که در راستای اهداف دربار بود، سبب شد تا به عنوان مسئول موزه آستان قدس منصوب شود.
اما فعالیتهای "م.ب" در دوران رژیم پهلوی تنها به حضور در دانشگاه فردوسی و آستان قدس، منحصر نبود، وی در سال ۱۳۵۱ پس از اثبات سرسپردگی به رژیم پهلوی، توانست به تشکیلات مخوف ساواک راه یابد، دامنه فعالیتهای تخریبی و تجسسی "م.ب" در ساواک به قدری گسترده بود که برای وی نام مستعار و سازمانی در نظر گرفته شد.
"م.ب" در دوران ستم شاهی با نام مستعار "مالک" و شماره پرسنلی که نزد باشگاه خبرنگاران محفوظ می ماند، به عنوان نیروی نفوذی ساواک در دانشگاه فردوسی و آستان قدس فعالیت میکرد.
پس از انقلاب اسلامی، "م.ب" از آستان قدس اخراج شد و دادگاه انقلاب دستور بازداشتش را صادر کرد، اما شامل عفو امام(ره) شد.
"م.ب" پس از آزادی، مدتی مشغول فعالیت در شرکت توسعه کتابخانه کشور میشود و در کنار آن به نویسندگی نیز میپردازد.
روایت رابطه "م.ب" با منافقین که هیچجا سخن از آن به میان نیامده
نکته پنهان زندگی "م.ب"، که با آگاهی از آن میتوان علت بغض و کینه او به نظام جمهوری اسلامی را دریافت، انتساب دو تن از نزدیکان خانوادگی وی به گروهک تروریستی منافقین و مجازات آنها به سبب مشارکت در فعالیتهای تروریستی گروهک منافقین علیه ملت ایران در اوایل دهه ۶۰ است.
"م.ب" که پس از انقلاب برای تحصیل به حوزه علمیه رفته بود، در سال ۶۸ به جریان موسوم به آخوند قمی میپیوندد و با پخش اعلامیههایی با محتوای ضددینی، در جهت تخریب وجهه دین مبین اسلام گام برمیدارد، اقدامی که از سوی دادگاه ویژه روحانیت نادیده گرفته نمیشود و حکم پنج سال حبس تعلیقی برای "م.ب" از سوی دادگاه مزبور صادر میشود.
"م.ب" در دهههای ۷۰ و ۸۰، همکاری خود با سازمانها و شبکههای سلطنتطلب، معاند و برانداز را گسترش میدهد و در جریان فتنه ۸۸ نیز تمام شم و قریحه شعری و ادبیاش را به تعبیر ناصر خسرو قبادیانی صرف خوکان(فتنه گران و سلطنتطلبان) میکند.
"م.ب" شعر با چاشنی نژادپرستی
در میان شاعران فعال در فتنه ۸۸، هیچکدام به اندازه "م. ب" در زیرپاگذاشتن ارزشها و هنجارها، پیشگام نبودند؛ نامبرده که با تخلص "امید" شعر میگوید و در اشعارش که عمدتا لحنی حماسی دارند، از هیچ هتک حرمتی فروگذار نمیکند؛ از تخطئه و توهین به عرب زبانان تا هتاکی به مقدسات دینی.
"م.ب" در اشعارش با شدت و حرارت زیادی به پمپاژ القائات ملیگرایانه افراطی(شووینیستی) میپردازد و گاه در این مسیر به حدی افراط میکند که در دایره نژادپرستی(راسیزم) غوطهور میشود. تعصب نسبت به جلوهها و نمادهای ایران باستان یکی دیگر از شاخصههای شعری "م.ب" است.
شعر موهن "خدای عرب" و اهانت به هم وطنان عربزبان
شعر "خدای عرب"، "م.ب" به قدری نژادپرستانه و موهن بود که نه تنها اعتراض شاعران و هنرمندان درون خانواده انقلاب را به همراه داشت که حتی با تقبیح پیروان سایر مکاتب ادبی نیز مواجه شد.
کینهتوزی و نفرتپراکنی "م.ب" در شعر موهن "خدای عرب" تا آن جاست که وی حتی هموطنان عرب زبانش را بیهویت میخواند و در اهانتی آشکار، چنین میگوید که حاضر است به قعر جهنم برود اما صدای اعراب را نشنود.
همدلی "م.ب" با فتنهگران
اما هجویات تفرقهافکنانه "م.ب" تنها به شعر موهن "خدای عرب" و تمسخر و استهزاء عرب زبانان منحصر نمیشود؛ بلکه وی در اشعار دیگرش هم، اهانت به قومیتها و اقلیتها و همچنین هجمهپراکنی علیه مقدسات را دستمایه شعری خود قرار میدهد.
"م.ب" پس از سال ۸۸، هم چون سایرهم مسلکان، فرصت ایجاد شده توسط فتنهگران را مغتنم شمرد و درشت گویی و هتاکیهای خود را وارد حیطه سیاست کرد.
"م.ب" در ایام فتنه ۸۸ با سرودن شعری با مطلع "چندی است دلم یک دله با فتنه گران است"، ضمن نشان دادن ارادت خود به سران فتنه و مدیریت بیرونی این جریان برانداز، توهین و هتاکی خود علیه باورهای دینی مردم را تکمیل کرد.
"م.ب" در شعر مذکور، ضمن سیاهنمایی اوضاع داخلی که شاخصه بارز روشنفکرنماهاست، همدردی و همدلی مردم ایران با مظلومان و ستمدیدگان جهان از جمله ملتهای فلسطین و لبنان را به سخره میگیرد و همصدا با رسانههای معاند بیگانه و آشوبگران روز قدس سال ۸۸، شعار "نه غزه نه لبنان" را به زبان شعری بیان میکند؛ و در عین حال، بار دیگر تعلق خاطر خود به نمادهای رژیم شاهنشاهی را به رخ میکشد.
از جمله جنجالیترین شعرهای "م.ب"، شعری است که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۸، در کاخ نیاوران در میان سوت و کف حضار ارائه کرده است؛ شعری موسوم به فردوسی که در آن توهین به قوم عربزبان در دستور کار قرار گرفت و تاکید بر افکار و عقاید باستانگرایانه با هدف ضدیت با اعتقادات و افکار دینی ترجیع کلام او را شکل میدهد.
شاعری که متنبه نمیشود و برتوسن جهل مرکب سوار است
وی پس از اینکه توسط قوه قضاییه محکوم و دوران محکومیت خود را سپری نمود، بار دیگر ترجیح داد تا در محافل خاص ادبی و سیاسی حضور یابد و قریحه شعری خود را در خدمت ضد انقلاب و سلطنتطلبان قرار دهد.
"م.ب" اخیرا در یک محفل سیاسی، برای ضدانقلاب و سلطنتطلبان سنگ تمام گذاشت و با ارائه شعری به بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی هتاکی کرد.
حضار این محفل همگی از چهرههای فعال فتنه ۸۸ و وابسته به جبهه ملی بودند؛ از "عباس امیر انتظام" سخنگوی دولت موقت گرفته تا "محمد نوری زاد"، "ژیلا بنی یعقوب"، "بهمن امویی" و "محمد ملکی".
نگاهی گذرا به فعالیتهای عنصر ساواک
اما نگاهی گذرا به سوابق و کارنامه پنهان "م. ب" بالاخص در دوران رژیم ستم شاهی، شاید برای معدود جوانانی که احیانا با اشعار "م.ب" تهییج میشوند، خالی از فایده نباشد که بیشتر در خصوص این به اصطلاح استاد بدانند.
"م.ب" در سال ۱۳۳۱ در شهر اراک متولد شد، وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در قالب "سپاه دانش" وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و همزمان به استخدام آستان قدس نیز درآمد؛ فعالیتها و اقدامات "م.ب" در آستان قدس، که در راستای اهداف دربار بود، سبب شد تا به عنوان مسئول موزه آستان قدس منصوب شود.
اما فعالیتهای "م.ب" در دوران رژیم پهلوی تنها به حضور در دانشگاه فردوسی و آستان قدس، منحصر نبود، وی در سال ۱۳۵۱ پس از اثبات سرسپردگی به رژیم پهلوی، توانست به تشکیلات مخوف ساواک راه یابد، دامنه فعالیتهای تخریبی و تجسسی "م.ب" در ساواک به قدری گسترده بود که برای وی نام مستعار و سازمانی در نظر گرفته شد.
"م.ب" در دوران ستم شاهی با نام مستعار "مالک" و شماره پرسنلی که نزد باشگاه خبرنگاران محفوظ می ماند، به عنوان نیروی نفوذی ساواک در دانشگاه فردوسی و آستان قدس فعالیت میکرد.
پس از انقلاب اسلامی، "م.ب" از آستان قدس اخراج شد و دادگاه انقلاب دستور بازداشتش را صادر کرد، اما شامل عفو امام(ره) شد.
"م.ب" پس از آزادی، مدتی مشغول فعالیت در شرکت توسعه کتابخانه کشور میشود و در کنار آن به نویسندگی نیز میپردازد.
روایت رابطه "م.ب" با منافقین که هیچجا سخن از آن به میان نیامده
نکته پنهان زندگی "م.ب"، که با آگاهی از آن میتوان علت بغض و کینه او به نظام جمهوری اسلامی را دریافت، انتساب دو تن از نزدیکان خانوادگی وی به گروهک تروریستی منافقین و مجازات آنها به سبب مشارکت در فعالیتهای تروریستی گروهک منافقین علیه ملت ایران در اوایل دهه ۶۰ است.
"م.ب" که پس از انقلاب برای تحصیل به حوزه علمیه رفته بود، در سال ۶۸ به جریان موسوم به آخوند قمی میپیوندد و با پخش اعلامیههایی با محتوای ضددینی، در جهت تخریب وجهه دین مبین اسلام گام برمیدارد، اقدامی که از سوی دادگاه ویژه روحانیت نادیده گرفته نمیشود و حکم پنج سال حبس تعلیقی برای "م.ب" از سوی دادگاه مزبور صادر میشود.
"م.ب" در دهههای ۷۰ و ۸۰، همکاری خود با سازمانها و شبکههای سلطنتطلب، معاند و برانداز را گسترش میدهد و در جریان فتنه ۸۸ نیز تمام شم و قریحه شعری و ادبیاش را به تعبیر ناصر خسرو قبادیانی صرف خوکان(فتنه گران و سلطنتطلبان) میکند.