"فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده توسط فردی به نام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاجبخش را به آقایان حجّاریان و تاجزاده معرفی مینماید"
به گزارش شهدای ایران، در متن کیفرخواست متهمان فتنه ۸۸، به اعترافات یکی از جاسوسان بازداشت شده اشاره شده است که هماینک در قالب ویژهنامه ۹ دی، به بازخوانی آن میپردازیم:
*تلاش اسرائیل برای ترویج افکار سروش
این جاسوس میگوید: «در سفری که به اسرائیل داشتم با مؤسسهای به نام مِمری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل مستقر میباشد و کارش در زمینه مطالعات رسانهای خاورمیانه است. تلاش این مؤسسه مبارزه با فعالیتهای ضداسرائیلی است که در دیگر کشورها صورت میگیرد. این مؤسسه پروژهای را دنبال میکند که هدف آن حمایت از اصلاحطلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسئول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسرائیل است که من با او دیداری داشتم. او در این دیدار به من گفت: هدف ما این است که تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش را در ایران پرورش و ترویج دهیم».
اینجا سوس ادامه میدهد: «یکی دیگر از مؤسسات فعال در حوزه ایران مؤسسه هلندی هیووس است که من ملاقاتهایی هم با مسئولین این مؤسسه داشتم. این مؤسسه ارتباط خوبی با مؤسسات وNGOهای داخل ایران دارد و حتی مبلغ ۱۰ میلیون یورو در پایان ریاست جمهوری خاتمی در ایران هزینه کرده که بیشتر آن به جنبش زنان داده شده است. مؤسسه هیووس بودجه خود را از طریق رشوه از شرکتهای نفتی هلندی که میخواهند از پرداخت مالیات فرار کنند، به دست میآورد».
نامبرده در مورد نقش پایگاه رادیویی اروپای آزاد میگوید: «پایگاه رادیویی اروپای آزاد که مانند خیلی از مؤسسات براندازی نرم از زمان جنگ سرد کار خود را آغاز کرده به سازمان سیا متصل است، زمان جنگ سرد آمریکاییها برای اینکه به شوروی فشار بیاورند از پوششهای فرهنگی- سیاسی و رسانهای و از نامهای زیبایی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر استفاده کردند و خیلی از مؤسساتی که در حال حاضر فعالیت میکنند در زمینه براندازی نرم، بازمانده از آن زمان هستند که رادیو اروپای آزاد هم از این دسته است. بخش فارسی این رادیو به نام «رادیو فردا» فعالیت میکند. این رادیو بیشتر اعتراضاتی را که در ایران رخ میدهد پوشش میدهد و به شدت بزرگنمایی میکند».
این جاسوس در ادامه به یکی دیگر از مؤسسات براندازی نرم بهنام «بِرِکمَن» اشاره میکند و میگوید: «پروژه گِلُوبال وُیسِز Global Voices» یا همان صداهای جهانی زیر نظر مجموعهای به نام مرکز برکمن در دانشگاه هاروارد انجام میگیرد. این پروژه از سال ۲۰۰۴ آغاز شده و من در اوّلین جلسه آن در هاروارد شرکت کردهام. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگهای دنیا به خصوص کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورها است، برسند. منابع مالی این پروژه را بنیاد سُورُوس تأمین میکند که به اکثر مؤسسات غیردولتی در دنیا کمک مالی میدهد. مدیر این پروژه فردی به نام «اتان زوکِرمَن» است. او یک آمریکایی است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت داشته، او روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم درکشورهای مختلف خیلی کار کرده و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا نیز رابطه دارد».
وی چنین ادامه میدهد: «مرکز برکمن را شخصی به نام «جان پالْفِری» اداره میکند که خودش مدعی بود دایی او کِرمیت روزولت کودتای ۲۸ مرداد را مدیریت کرده است».
نامبرده در اشاره به نقش آمریکا در طرح براندازی نرم میافزاید: «آمریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسینهای مختلف از جمله جین شارپ که۵۰ سال از عمرخود را در مؤسسهاش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومتها برای براندازی نرم را شناسایی کند، استفاده میکند. در وبسایت این مؤسسه متون و روش مبارزه مسالمتآمیز شاید به ۲۰ الی ۳۰ زبان زنده دنیا آموزش داده شده است. البته این زبانها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به زبانهای برمهای، چینی، عربی، فارسی و. . . است که آمریکا دوست دارد درکشورهایی که به این زبانها گویش دارند انقلاب نرم صورت بگیرد.
افراد دیگری مانند «مارک پالمر» رئیس موسسه «کُنُوس» نیز در مورد ایران خیلی تحقیق کردهاند. آنها حتی۲-۳ سال پیش کلاسهایی را تشکیل دادند و یکسری از فعالان دوم خردادی مانند عماد باقی را دعوت کرده و دورههای براندازی نرم را به آنها آموزش دادند.
ریاست محترم دادگاه
تا کنون پروژه کودتای مخملی در چند کشور به مورد اجرا گذارده شده که اکثراً با موفقیت انجام شده امّا در مواردی هم ناکام مانده است. ازجمله کشورهایی که کودتای مخملی در آنها با موفقیت اجرا شده عبارت است از گرجستان، لهستان، چک، کرواسی، صربستان، اوکراین و قرقیزستان، در اکثر این کشورها کودتای مخملی در بستر یک انتخابات شکل گرفته و مشابهتهای فراوانی با پروژه شکست خورده کودتای مخملی ایران که به بهانه انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری مرحله پایانی آن کلید خورد، داشتهاند. البته این توطئه با هوشیاری مردم بیدار و همیشه در صحنه و برخورد قاطع و به موقع دستگاههای انتظامی و امنیتی مقتدر کشورمان سرکوب گردید.
* شباهت کودتای مخملی ایران به انقلاب مخملی صربستان
جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده، گفت: «این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل۲ سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع میشود. آنها ابتدا شروع به برنامهریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب میکنند، به طور نمونه آقای ساکاشویلی- رئیس جمهور فعلی گرجستان- کسی نیست که یکشبه در دنیای سیاست سبز شده باشد. این فرد بورسیه «فول برایت» متعلق به وزارت خارجه آمریکاست. او سالها در این کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر به شدت روی او سرمایهگذاری اجتماعی میکنند. به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به صورت شبکهای- مدل تجاری، گلدکوئیستی- میپردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپینهاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی برای این نامزد انتخاب میکنند و شروع به آمادهسازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزدشان میکنند.
از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده میکنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند، شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال میبرند و شروع به اعتصاب میکنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی انتخابات را برگزار میکنند که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز میشود».
نامبرده ادامه میدهد: «این فرایند در کشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شده و به نتیجه هم رسیده است. نکته قابل توجه اینکه همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرارگرفته است.
این موارد بستگی به آداب و رسوم، فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلاب جوانان هستند که سرمایهگذاری خوبی بر روی آنها صورت میگیرد. بر روی انرژی جوانان حساب میشود. زیرا آنان تنها افرادی هستند که ۲ تا ۳ ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات میکنند». وی چنین میافزاید: «کودتای مخملی ایران خیلی شبیه انقلاب مخملی صربستان است، درآن کشور گروهی به نام اُوتْ پُور «OUTPOR» که گروهی دانشجو بودند ابتدا شروع به عضوگیری کردند که شباهت زیادی به موج سبز در ایران داشت.
در جزوه آموزشی که بر روی سایت آلبرت انیشتاین قرار گرفته نکتهای به نام «موقعیت دشوار» وجود دارد که از مهمترین روشهای استراتژیک است و حکومتها را در شرایطی قرار میدهد که نتوانند با معترضان برخورد کنند. در این نکته آمده که اعتراضات باید زیر پوشش عادتهای مذهبی قرار بگیرد و حرکاتی مانند پیادهروی درخیابان را انجام دهید که هیچ دولتی نمیتواند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوه آموزشی اشارهای به چند حلقه فیلم آموزشی شده که پیرامون انقلاب صربستان است و حتی فیلمها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایتها قرار گرفته است.
جزوه دیگری نیز وجود دارد که در مورد نحوه تسخیر مکانها و ساختمانهای حساس شهر است و در آن آموزش میدهد که گروههای معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.
لازم است در اینجا به نکته مهمی در محضر دادگاه اشاره نمایم و آن این است که فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده توسط فردی به نام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاجبخش را به آقایان حجّاریان و تاجزاده معرفی مینماید. آقای تاجبخش در مورد نقش آقای نادر صدیقی میگوید: «نقش آقای نادر صدیقی واینکه چه کسی مرا به او معرفی کرده و او به سفارش چه کسی مسئول وصل من به آقای حجّاریان و تاجزاده گردیده، برایم گنگ است». در حال حاضر نامبرده متواری میباشد.
این جاسوس بازداشت شده که بنا به دلایل امنیتی فعلاً از اعلان نام وی معذوریم، معتقد است براندازی نرم یا همان کودتای مخملی دارای سه بازوی فکری، رسانهای و اجرایی است و تصریح میکند: «هرکدام ازبازوهای کودتای مخملی با تعدادی از مؤسسات و بنیادهای آمریکایی ارتباط دارند و در واقع نوعی تقسیم کار صورت پذیرفته است».
او در این رابطه میگوید: «در مثلث براندازی (بازوی فکری، بازوی رسانهای و بازوی اجرایی) هرکدام از مؤسسات آمریکایی فعالیت خاصی را انجام میدهند که در ایران نیز یک سری افراد با آنها همکاری دارند. مهمترین آنها مؤسسهای است به نام «هوفر» که زیر نظر دانشگاه استن فورد و در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژهای به نام «دموکراسی در ایران» را در دستور کار قرار داده که زیر نظر سه عنصر امنیتی به نامهای: عباس میلانی، لِری دایمِند و مایکل مک فور اداره میشود.
عباس میلانی در زمان محمّدرضا پهلوی به دلیل فعالیت در گروههای چپ دستگیر میشود. او بعدها به یک سلطنتطلب دو آتیشه تبدیل میشود به طوری که پس از انقلاب یکی- دو سال در ایران زندگی میکند اما پس از چندی کشور را به مقصد آمریکا ترک و در آنجا کتابهای متعددی را به نگارش درمیآورد و در این کتابها از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر میکند. او کمکم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگر رهبران این جریان یک تفاوت عمده داشت و آن رابطه با عناصر اصلاحطلب داخلی بود».
این جاسوس بازداشت شده میافزاید:«پروژه دموکراسی در ایران پیرامون فرهنگ عامه مردم ایران مانند موسیقی، وبلاگها و مسائل جنسی کار میکند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است و افرادی مانند خانم حقیقتجو، آرش نراقی (از حلقه کیان و نزدیک به سروش) در کنفرانسهای آنها سخنرانی میکنند. در داخل ایران نیز افرادی که به حزب کارگزاران سازندگی نزدیک هستند، با این مؤسسه همکاری دارند. به طور نمونه عطریانفر در هر مجله یا روزنامهای که کار میکند، با عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخنگار مصاحبه میکند. اهمیت عباس میلانی برای «سیا» از رضا پهلوی هم بیشتر است زیرا او با اصلاحطلبان رابطه خوبی دارد و حتی تمام هزینههای مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین میکند».
*متهمان تقلب در انتخابات را دروغ میدانند
بهزاد نبوی، ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاجزاده و صفایی فراهانی، در اعترافاتشان گفتهاند که در انتخابات هیچ تخلفی صورت نگرفته است. موسوی خوئینیها گفته بود: القای تقلب را برای جِرزنی لازم دارید.
*بازوهای کودتای مخملی در ایران
جاسوس مذکور در مورد بازوهای کودتای مخملی در ایران میگوید: «مدلی که در ایران طراحی شده مانند دیگر کشورها دارای سه بازوی فکری، اجرایی و رسانهای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعههای فعالی میباشند که به طور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعههای روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایهداری، سیاست خارجی، ادبیات و. . . میباشد که در هرکدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران هستند که به صورت فعال نقش دارند.
بازوی اجرایی این پروژه یعنی کودتای مخملی دارای شش زیرمجموعه میباشد:
۱ - زیرمجموعه زنان که از چند طیف تشکیل شده است. مهمترین لیدرهای این طیف خانم شادی صدر و خانم شیرین عبادی هستند. این طیفها بیشتر
با NGOهای هلندی در تماس هستند که هزینههای این گروهها و کمپینها را پرداخت میکنند. طیف دیگری به مسئولیت پروین اردلان، دختر علی اردلان از رهبران جبهه ملی، فعالیت میکند. طیف نوشین همدانی خراسانی که تمایلات چپ دارند از جمله این طیفها هستند.
۲ - زیرمجموعه قومی- نژادی، بیشتر امور این کار در طیف شیرین عبادی صورت میگیرد. او با اینکه در زمینه حقوق بشر فعالیت میکند اما رگههای قومی- نژادی درآن وجود دارد. گروههای ملی- مذهبی نیز در این زمینه متمرکز هستند.
۳– زیرمجموعه حقوق بشر، مهمترین چماقی که آمریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده میکند، حقوق بشراست. در این زیرمجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. هادی قائمی که از عناصر فعال و امنیتی در آمریکاست از حامیان خارجی این طیف میباشد. او مدتی است که رئیس بخش ایران در سازمان صهیونیست «دیدهبان حقوق بشر» بوده و با بودجه ۱۵ میلیون یورویی هلند مؤسسهای را راهاندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.
۴- زیرمجموعه کارگری؛ اگر به یاد داشته باشید در سالهای گذشته سندیکای اتوبوسرانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی به نام منصور اُصانلو به عهده داشت. این جالب است که افرادی به دلایل مختلف از جمله عقب افتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب میزنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز در آمریکا مانندNED، صندوق مالی و دموکراسی و. . . به صورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول میدهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک شود. تمامی اسناد این کمکها در وب سایت سازمان NED موجود است. علّت دسترسی آسان به این اسناد را میتوان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که اینها چون مخفیکاری انجام نمیدهند پس به دنبال مطلب و مسئله خاصی نیستند.
۵ - NGOها؛ این زیرمجموعه در دوره دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و به دنبال این بود که ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شود. به همین دلیل مؤسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفه این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمعآوری پول از خارج کشور و. . . را بدهند. دو NGO برجسته در کشور با نامهای «کنشگران» به مدیریت سهراب رزاقی (مدیر NGOها در وزارت کشور دوره اصلاحات) و «موسسه همیاران» هستند که اولی دو میلیون یورو بودجه از موسسات هلندی دریافت کرده است و دومی بعد از زلزله بم در سال ۲۰۰۳ میلادی یک سری کلاسهای آموزشی با عنوان جذب پول از خارج از کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه صهیونیستی و امنیتی دارند.
۶- زیرمجموعه دانشجویی؛ اوج فعالیت زیرمجموعه دانشجویی در جریان۱۸تیر۷۸ بود که البته مدتی بعد از آن نیز تضعیف شد. اما با گذشت زمان شاخه دانشجویی با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت طیف علامه و شاخههای مرتبط با آن، نقش جدی در بازوی اجرایی براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و. . . از جمله فعالیتهای این زیرمجموعه بوده است. رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، عطری، علی افشاری و رضا دلبری به آمریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است، میتوان بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه با پروژه کودتای مخملی در ایران دانست.
*بازوهای فکری پروژه کودتای مخملی در ایران
این جاسوس سیا در این باره میگوید: «این بازو از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسئلهای کار فکری شروع میشود و سالها طول میکشد که دیگر بازوها (اجرایی و رسانهای) به کار بیفتد.
بازوی فکری در ایران از سالهای خیلی دور یعنی از اواسط جنگ آغاز شد. در همین راستا یک تفکر روشنفکری جدید از میان نیروهای مسلمان بیرون میآید که رهبری آن به عهده عبدالکریم سروش و مجله کیهان فرهنگی است (در آن زمان مدیریت مجموعه کیهان با سیّد محمّد خاتمی بود).
مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش درمیآورد، موضوعات خاصی را درپی داشت به طور نمونه سروش در اوّلین مقالات خود این موضوع را انتخاب میکند که چیزی به عنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غربزدگی صحبت کنیم و اینگونه مبارزه با غربزدگی را که یکی از گفتمانهای مهم انقلاب بود زیر سؤال میبرد.
آنها زیر پایههای فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و از میان میبردند. از همان زمان یک تیپ نوچه پروری و استبداد فکری در بحث تفکرشان مطرح بود که آن را پنهان نگه میداشتند. اگر ما فرض کنیم که غرب و استبداد وجود ندارد دیگر شعارهای انقلاب از قبیل استقلال و آزادی معنا پیدا نمیکند. این روند ادامه یافته و یک به یک پایههای تفکر امام را میزند، پایههایی مثل وحدت، دیانت و سیاست، ولایت فقیه، و بدین سان زمینه برای غربی شدن و آمریکایی شدن را فراهم نمودند».
* تئوریسازی منافع آمریکا در ایران توسط سریعالقلم
وی در ادامه میگوید: «افراد دیگری مانند سریعالقلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوریسازی در زمینه تأمین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار میدادند. این تئوریها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات به صورت گسترده در جامعه پخش میشد.
*تسنیم
*تلاش اسرائیل برای ترویج افکار سروش
این جاسوس میگوید: «در سفری که به اسرائیل داشتم با مؤسسهای به نام مِمری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل مستقر میباشد و کارش در زمینه مطالعات رسانهای خاورمیانه است. تلاش این مؤسسه مبارزه با فعالیتهای ضداسرائیلی است که در دیگر کشورها صورت میگیرد. این مؤسسه پروژهای را دنبال میکند که هدف آن حمایت از اصلاحطلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسئول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسرائیل است که من با او دیداری داشتم. او در این دیدار به من گفت: هدف ما این است که تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش را در ایران پرورش و ترویج دهیم».
اینجا سوس ادامه میدهد: «یکی دیگر از مؤسسات فعال در حوزه ایران مؤسسه هلندی هیووس است که من ملاقاتهایی هم با مسئولین این مؤسسه داشتم. این مؤسسه ارتباط خوبی با مؤسسات وNGOهای داخل ایران دارد و حتی مبلغ ۱۰ میلیون یورو در پایان ریاست جمهوری خاتمی در ایران هزینه کرده که بیشتر آن به جنبش زنان داده شده است. مؤسسه هیووس بودجه خود را از طریق رشوه از شرکتهای نفتی هلندی که میخواهند از پرداخت مالیات فرار کنند، به دست میآورد».
نامبرده در مورد نقش پایگاه رادیویی اروپای آزاد میگوید: «پایگاه رادیویی اروپای آزاد که مانند خیلی از مؤسسات براندازی نرم از زمان جنگ سرد کار خود را آغاز کرده به سازمان سیا متصل است، زمان جنگ سرد آمریکاییها برای اینکه به شوروی فشار بیاورند از پوششهای فرهنگی- سیاسی و رسانهای و از نامهای زیبایی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر استفاده کردند و خیلی از مؤسساتی که در حال حاضر فعالیت میکنند در زمینه براندازی نرم، بازمانده از آن زمان هستند که رادیو اروپای آزاد هم از این دسته است. بخش فارسی این رادیو به نام «رادیو فردا» فعالیت میکند. این رادیو بیشتر اعتراضاتی را که در ایران رخ میدهد پوشش میدهد و به شدت بزرگنمایی میکند».
این جاسوس در ادامه به یکی دیگر از مؤسسات براندازی نرم بهنام «بِرِکمَن» اشاره میکند و میگوید: «پروژه گِلُوبال وُیسِز Global Voices» یا همان صداهای جهانی زیر نظر مجموعهای به نام مرکز برکمن در دانشگاه هاروارد انجام میگیرد. این پروژه از سال ۲۰۰۴ آغاز شده و من در اوّلین جلسه آن در هاروارد شرکت کردهام. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگهای دنیا به خصوص کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورها است، برسند. منابع مالی این پروژه را بنیاد سُورُوس تأمین میکند که به اکثر مؤسسات غیردولتی در دنیا کمک مالی میدهد. مدیر این پروژه فردی به نام «اتان زوکِرمَن» است. او یک آمریکایی است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت داشته، او روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم درکشورهای مختلف خیلی کار کرده و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا نیز رابطه دارد».
وی چنین ادامه میدهد: «مرکز برکمن را شخصی به نام «جان پالْفِری» اداره میکند که خودش مدعی بود دایی او کِرمیت روزولت کودتای ۲۸ مرداد را مدیریت کرده است».
نامبرده در اشاره به نقش آمریکا در طرح براندازی نرم میافزاید: «آمریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسینهای مختلف از جمله جین شارپ که۵۰ سال از عمرخود را در مؤسسهاش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومتها برای براندازی نرم را شناسایی کند، استفاده میکند. در وبسایت این مؤسسه متون و روش مبارزه مسالمتآمیز شاید به ۲۰ الی ۳۰ زبان زنده دنیا آموزش داده شده است. البته این زبانها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به زبانهای برمهای، چینی، عربی، فارسی و. . . است که آمریکا دوست دارد درکشورهایی که به این زبانها گویش دارند انقلاب نرم صورت بگیرد.
افراد دیگری مانند «مارک پالمر» رئیس موسسه «کُنُوس» نیز در مورد ایران خیلی تحقیق کردهاند. آنها حتی۲-۳ سال پیش کلاسهایی را تشکیل دادند و یکسری از فعالان دوم خردادی مانند عماد باقی را دعوت کرده و دورههای براندازی نرم را به آنها آموزش دادند.
ریاست محترم دادگاه
تا کنون پروژه کودتای مخملی در چند کشور به مورد اجرا گذارده شده که اکثراً با موفقیت انجام شده امّا در مواردی هم ناکام مانده است. ازجمله کشورهایی که کودتای مخملی در آنها با موفقیت اجرا شده عبارت است از گرجستان، لهستان، چک، کرواسی، صربستان، اوکراین و قرقیزستان، در اکثر این کشورها کودتای مخملی در بستر یک انتخابات شکل گرفته و مشابهتهای فراوانی با پروژه شکست خورده کودتای مخملی ایران که به بهانه انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری مرحله پایانی آن کلید خورد، داشتهاند. البته این توطئه با هوشیاری مردم بیدار و همیشه در صحنه و برخورد قاطع و به موقع دستگاههای انتظامی و امنیتی مقتدر کشورمان سرکوب گردید.
* شباهت کودتای مخملی ایران به انقلاب مخملی صربستان
جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده، گفت: «این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل۲ سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع میشود. آنها ابتدا شروع به برنامهریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب میکنند، به طور نمونه آقای ساکاشویلی- رئیس جمهور فعلی گرجستان- کسی نیست که یکشبه در دنیای سیاست سبز شده باشد. این فرد بورسیه «فول برایت» متعلق به وزارت خارجه آمریکاست. او سالها در این کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر به شدت روی او سرمایهگذاری اجتماعی میکنند. به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به صورت شبکهای- مدل تجاری، گلدکوئیستی- میپردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپینهاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی برای این نامزد انتخاب میکنند و شروع به آمادهسازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزدشان میکنند.
از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده میکنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند، شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال میبرند و شروع به اعتصاب میکنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی انتخابات را برگزار میکنند که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز میشود».
نامبرده ادامه میدهد: «این فرایند در کشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شده و به نتیجه هم رسیده است. نکته قابل توجه اینکه همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرارگرفته است.
این موارد بستگی به آداب و رسوم، فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلاب جوانان هستند که سرمایهگذاری خوبی بر روی آنها صورت میگیرد. بر روی انرژی جوانان حساب میشود. زیرا آنان تنها افرادی هستند که ۲ تا ۳ ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات میکنند». وی چنین میافزاید: «کودتای مخملی ایران خیلی شبیه انقلاب مخملی صربستان است، درآن کشور گروهی به نام اُوتْ پُور «OUTPOR» که گروهی دانشجو بودند ابتدا شروع به عضوگیری کردند که شباهت زیادی به موج سبز در ایران داشت.
در جزوه آموزشی که بر روی سایت آلبرت انیشتاین قرار گرفته نکتهای به نام «موقعیت دشوار» وجود دارد که از مهمترین روشهای استراتژیک است و حکومتها را در شرایطی قرار میدهد که نتوانند با معترضان برخورد کنند. در این نکته آمده که اعتراضات باید زیر پوشش عادتهای مذهبی قرار بگیرد و حرکاتی مانند پیادهروی درخیابان را انجام دهید که هیچ دولتی نمیتواند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوه آموزشی اشارهای به چند حلقه فیلم آموزشی شده که پیرامون انقلاب صربستان است و حتی فیلمها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایتها قرار گرفته است.
جزوه دیگری نیز وجود دارد که در مورد نحوه تسخیر مکانها و ساختمانهای حساس شهر است و در آن آموزش میدهد که گروههای معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.
لازم است در اینجا به نکته مهمی در محضر دادگاه اشاره نمایم و آن این است که فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده توسط فردی به نام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاجبخش را به آقایان حجّاریان و تاجزاده معرفی مینماید. آقای تاجبخش در مورد نقش آقای نادر صدیقی میگوید: «نقش آقای نادر صدیقی واینکه چه کسی مرا به او معرفی کرده و او به سفارش چه کسی مسئول وصل من به آقای حجّاریان و تاجزاده گردیده، برایم گنگ است». در حال حاضر نامبرده متواری میباشد.
این جاسوس بازداشت شده که بنا به دلایل امنیتی فعلاً از اعلان نام وی معذوریم، معتقد است براندازی نرم یا همان کودتای مخملی دارای سه بازوی فکری، رسانهای و اجرایی است و تصریح میکند: «هرکدام ازبازوهای کودتای مخملی با تعدادی از مؤسسات و بنیادهای آمریکایی ارتباط دارند و در واقع نوعی تقسیم کار صورت پذیرفته است».
او در این رابطه میگوید: «در مثلث براندازی (بازوی فکری، بازوی رسانهای و بازوی اجرایی) هرکدام از مؤسسات آمریکایی فعالیت خاصی را انجام میدهند که در ایران نیز یک سری افراد با آنها همکاری دارند. مهمترین آنها مؤسسهای است به نام «هوفر» که زیر نظر دانشگاه استن فورد و در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژهای به نام «دموکراسی در ایران» را در دستور کار قرار داده که زیر نظر سه عنصر امنیتی به نامهای: عباس میلانی، لِری دایمِند و مایکل مک فور اداره میشود.
عباس میلانی در زمان محمّدرضا پهلوی به دلیل فعالیت در گروههای چپ دستگیر میشود. او بعدها به یک سلطنتطلب دو آتیشه تبدیل میشود به طوری که پس از انقلاب یکی- دو سال در ایران زندگی میکند اما پس از چندی کشور را به مقصد آمریکا ترک و در آنجا کتابهای متعددی را به نگارش درمیآورد و در این کتابها از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر میکند. او کمکم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگر رهبران این جریان یک تفاوت عمده داشت و آن رابطه با عناصر اصلاحطلب داخلی بود».
این جاسوس بازداشت شده میافزاید:«پروژه دموکراسی در ایران پیرامون فرهنگ عامه مردم ایران مانند موسیقی، وبلاگها و مسائل جنسی کار میکند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است و افرادی مانند خانم حقیقتجو، آرش نراقی (از حلقه کیان و نزدیک به سروش) در کنفرانسهای آنها سخنرانی میکنند. در داخل ایران نیز افرادی که به حزب کارگزاران سازندگی نزدیک هستند، با این مؤسسه همکاری دارند. به طور نمونه عطریانفر در هر مجله یا روزنامهای که کار میکند، با عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخنگار مصاحبه میکند. اهمیت عباس میلانی برای «سیا» از رضا پهلوی هم بیشتر است زیرا او با اصلاحطلبان رابطه خوبی دارد و حتی تمام هزینههای مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین میکند».
*متهمان تقلب در انتخابات را دروغ میدانند
بهزاد نبوی، ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاجزاده و صفایی فراهانی، در اعترافاتشان گفتهاند که در انتخابات هیچ تخلفی صورت نگرفته است. موسوی خوئینیها گفته بود: القای تقلب را برای جِرزنی لازم دارید.
*بازوهای کودتای مخملی در ایران
جاسوس مذکور در مورد بازوهای کودتای مخملی در ایران میگوید: «مدلی که در ایران طراحی شده مانند دیگر کشورها دارای سه بازوی فکری، اجرایی و رسانهای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعههای فعالی میباشند که به طور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعههای روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایهداری، سیاست خارجی، ادبیات و. . . میباشد که در هرکدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران هستند که به صورت فعال نقش دارند.
بازوی اجرایی این پروژه یعنی کودتای مخملی دارای شش زیرمجموعه میباشد:
۱ - زیرمجموعه زنان که از چند طیف تشکیل شده است. مهمترین لیدرهای این طیف خانم شادی صدر و خانم شیرین عبادی هستند. این طیفها بیشتر
با NGOهای هلندی در تماس هستند که هزینههای این گروهها و کمپینها را پرداخت میکنند. طیف دیگری به مسئولیت پروین اردلان، دختر علی اردلان از رهبران جبهه ملی، فعالیت میکند. طیف نوشین همدانی خراسانی که تمایلات چپ دارند از جمله این طیفها هستند.
۲ - زیرمجموعه قومی- نژادی، بیشتر امور این کار در طیف شیرین عبادی صورت میگیرد. او با اینکه در زمینه حقوق بشر فعالیت میکند اما رگههای قومی- نژادی درآن وجود دارد. گروههای ملی- مذهبی نیز در این زمینه متمرکز هستند.
۳– زیرمجموعه حقوق بشر، مهمترین چماقی که آمریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده میکند، حقوق بشراست. در این زیرمجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. هادی قائمی که از عناصر فعال و امنیتی در آمریکاست از حامیان خارجی این طیف میباشد. او مدتی است که رئیس بخش ایران در سازمان صهیونیست «دیدهبان حقوق بشر» بوده و با بودجه ۱۵ میلیون یورویی هلند مؤسسهای را راهاندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.
۴- زیرمجموعه کارگری؛ اگر به یاد داشته باشید در سالهای گذشته سندیکای اتوبوسرانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی به نام منصور اُصانلو به عهده داشت. این جالب است که افرادی به دلایل مختلف از جمله عقب افتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب میزنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز در آمریکا مانندNED، صندوق مالی و دموکراسی و. . . به صورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول میدهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک شود. تمامی اسناد این کمکها در وب سایت سازمان NED موجود است. علّت دسترسی آسان به این اسناد را میتوان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که اینها چون مخفیکاری انجام نمیدهند پس به دنبال مطلب و مسئله خاصی نیستند.
۵ - NGOها؛ این زیرمجموعه در دوره دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و به دنبال این بود که ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شود. به همین دلیل مؤسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفه این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمعآوری پول از خارج کشور و. . . را بدهند. دو NGO برجسته در کشور با نامهای «کنشگران» به مدیریت سهراب رزاقی (مدیر NGOها در وزارت کشور دوره اصلاحات) و «موسسه همیاران» هستند که اولی دو میلیون یورو بودجه از موسسات هلندی دریافت کرده است و دومی بعد از زلزله بم در سال ۲۰۰۳ میلادی یک سری کلاسهای آموزشی با عنوان جذب پول از خارج از کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه صهیونیستی و امنیتی دارند.
۶- زیرمجموعه دانشجویی؛ اوج فعالیت زیرمجموعه دانشجویی در جریان۱۸تیر۷۸ بود که البته مدتی بعد از آن نیز تضعیف شد. اما با گذشت زمان شاخه دانشجویی با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت طیف علامه و شاخههای مرتبط با آن، نقش جدی در بازوی اجرایی براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و. . . از جمله فعالیتهای این زیرمجموعه بوده است. رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، عطری، علی افشاری و رضا دلبری به آمریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است، میتوان بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه با پروژه کودتای مخملی در ایران دانست.
*بازوهای فکری پروژه کودتای مخملی در ایران
این جاسوس سیا در این باره میگوید: «این بازو از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسئلهای کار فکری شروع میشود و سالها طول میکشد که دیگر بازوها (اجرایی و رسانهای) به کار بیفتد.
بازوی فکری در ایران از سالهای خیلی دور یعنی از اواسط جنگ آغاز شد. در همین راستا یک تفکر روشنفکری جدید از میان نیروهای مسلمان بیرون میآید که رهبری آن به عهده عبدالکریم سروش و مجله کیهان فرهنگی است (در آن زمان مدیریت مجموعه کیهان با سیّد محمّد خاتمی بود).
مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش درمیآورد، موضوعات خاصی را درپی داشت به طور نمونه سروش در اوّلین مقالات خود این موضوع را انتخاب میکند که چیزی به عنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غربزدگی صحبت کنیم و اینگونه مبارزه با غربزدگی را که یکی از گفتمانهای مهم انقلاب بود زیر سؤال میبرد.
آنها زیر پایههای فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و از میان میبردند. از همان زمان یک تیپ نوچه پروری و استبداد فکری در بحث تفکرشان مطرح بود که آن را پنهان نگه میداشتند. اگر ما فرض کنیم که غرب و استبداد وجود ندارد دیگر شعارهای انقلاب از قبیل استقلال و آزادی معنا پیدا نمیکند. این روند ادامه یافته و یک به یک پایههای تفکر امام را میزند، پایههایی مثل وحدت، دیانت و سیاست، ولایت فقیه، و بدین سان زمینه برای غربی شدن و آمریکایی شدن را فراهم نمودند».
* تئوریسازی منافع آمریکا در ایران توسط سریعالقلم
وی در ادامه میگوید: «افراد دیگری مانند سریعالقلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوریسازی در زمینه تأمین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار میدادند. این تئوریها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات به صورت گسترده در جامعه پخش میشد.
*تسنیم