محمد مهدی دادگو تهیه کننده سینما در مراسم رونمایی کتاب « گفتگوهای سینمایی سید محمد بهشتی» با قرائت یک روایت داستانی، از همکاری خود با مدیران دهه 60 سینما و ملاقات با شیخ صادق خلخالی سخن گفت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر، محمد مهدی دادگو تهیه کننده سینمای ایران در مراسم رونمایی کتاب «گفتگوهای سینمایی سید محمد بهشتی» گردآوری محمود ارزمند و محمدعلی حیدری که روز گذشته 14 آذرماه برگزار شد با قرائت روایتی داستانی، از نحوه همکاری خود با مدیران دهه 60 سینما و ملاقات با شیخ صادق خلخالی سخن گفت.
در متن سخنرانی محمد مهدی دادگو، آمده است:
« شمس گفته است: یا حق
سخن، پیش سخندان گفتن بیادبی است
مگر به طریق عرضه کردن
چنانکه نقد را نزد صراف برند
که آنچه قلب است جدا کن!
عزیزی گفت مجلس رونمایی نخستین کتاب دهه نوزایی سینمای ملی است علیرغم سفر در پیش اجابت کردم. عزیز دیگرم منوچهرخان شاهسواری که از قلم زدن مثلا خاطرات سی و اند سالهام خبر داشت دعوت کرد چند ورقی از این خاطرات بخوانم، اجابت کردم و حسب حال مجلس حاصل، این تورق را در سه حکایت آنونسوار میآورم.
حکایت اول: یک حکایت کلی رمضان 1362
یک ماهی است که فخرالدین انوار از سید محمد خاتمی، وزیر فرهنگ حکم معاونت سینمایی گرفته است. من، میانه هزاردستان حاتمیام که حکم خاتمی میان آمده است. سیدین از من هم دعوت کردهاند. هنوز بوی صابون کافور شورای پاکسازی صدا و سیما از تن نشستهام. در بازگشت به کار/ مستقیم مامور خدمت به ارشاد میشوم.
فخرالدین و سید بهشتی توافق کردهاند که سینمای تعطیل شده و نابسامان هفتههایی بیشتر به همان حال بماند تا شاید با اندیشه و طراحی امکان نوسازی یا تولد سینمای نوین ایران را فراهم آوریم، وگرنه کار بگذاریم و هر کس به راهی رود.
رمضان 62 تمام روزها از سحر تا نزدیک ظهر، فرصت طلایی و سرزنده و پربرکتی بود که این نشستها برگزار شد.
فخرالدین انوار، سید محمد بهشتی، مهدی مسعودشاهی و پس از او، محمدمهدی حیدریان و من. و بعدها دیگران سیفالله داد، اسفندیاری و شجاعنوری.
بررسی دقیق گذشته سینمای ایران در تمام وجوه فرهنگی، هنری، صنعتی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی مقدمه جلسات بود، ترسیم موقعیتهای آرمانی هر کدام از این وجوه و سنجش واقعیتها و امکانات عملی، سیاستهای کلان و پس از آن برنامه های اجرایی را ممکن ساخت. هنوز ماه مبارک تمام نشده بود که بخش بزرگی از طراحیها و شیوههای اجرایی بیرون آمد. ضرورت تاسیس بنیاد سینمایی فارابی برای اجرای قسمت بزرگ نوزایی سینمای ملی، در همین جلسات رخ نمود......
زیرساختهای سینمای تجربی، سینمای جوان، سینمای حرفهای و ارتباطهای حرفهای آنها در یک پیکره واحد، هدایت، حمایت و نظارت تعریف شد که هر کدام حکایتی جداگانهای دارد.
حکایت دوم: درجهبندی کیفیتی فیلمهای سینمایی
سال 63 و سال 64 هر ساله جلسات سیاست گذاری تکرار میشد و راه رفته با هدف گذاریها سنجیده میشود و اصلاح سیاستها رخ مینماید. بدنه صنعتی سینما تشکیل شده است. کمیتهای مورد نظر و هدف تقریبا تامین شده است. شعار «حمایت از سینمای ملی» در برابر هر پدیده دیگری میتواند به شعار «حمایت از فیلم سینمایی ایرانی با کیفیت برتر» در برابر هر پدیده دیگری تبدیل شود.
چنین میشود. قرار میشود برای رسیدن به هدف ارتقای فرهنگ بصری تماشاگر، درجهبندی کیفی فیلمهای سینمایی مزایایی را برای سازندگان آن فراهم آورد.
در همان بحثها روشن بود که تفاوتگذاری کیفی در عرصه صنعت نوپای سینمای ملی با واکنشهای تند طبیعی مواجه شود. بدیهی بود که تعیین بهترینها، اعلام وجود بدترها تلقی شود. هر چند کف حمایتها برای تمامی تولیدات سینمای ایران، سیاست عام اعلام شد ولی امتیازات ویژه به کیفیتهای برتر، نظام تشویقی تلقی نمیشد. عادت جامعه نیمه حرفهای و در حال تشکیل اندام هنری صنعتی سینما، این نظام جدید را بعضا مصنوعی و تبعیضآمیز ارزیابی میکرد.
نظام ارزیابی بر سه اصل تکنیک، فناوری، تجربیات، زیباییشناسی و نزدیکی موضوعی به مضامین ملتهب جامعه و جریانات فرهنگی استوار بود. درجهبندی با طبقهبندی الف، ب و ج نظاممند شد. نخستین ارزیابیها، جنجالآفرین شد.
از نمایشات برای ارزیابی سه چهار نفر از برخی ارزیابان نشسته بودند (در آن جلسه آقایان انوار، بهشتی، حیدریان و ...) فیلمی هم به نمایش نهاده شد. فرمهای ارزیابی نزد آقایان بود. فیلم ملودرام ضعیفی بود. با روشن شدن چراغ سالن فرمها تکمیل شد. انوار با بغض و صورتی خیس از اشک فرم را به من داد و با بغض گرفتهای گفت، از نظر من «ج» است!
انوار نزد همه چهرهای عبوس و جدی داشت. در صورتی که بارها شاهد بودم که جدای از مسند ریاست سینما، چقدر دلنازک است!
حکایت سوم: پاییز 1363 - دفاع از بودجه پیشنهادی سینما در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اول شورای اسلامی
سیاستهای کلان طراحی شده، به برنامههای جز تقسیم شده است. منابع مورد نیاز ارزی و ریالی لوایح تسهیلاتی پیشنهاد و تنظیم شده است.
علیرغم محدودیتهای بسیار ناشی از نیازهای حیاتی دفاع مقدس، دولت فرهنگشناس، مرحله مصوبات اولیه را طی کرد و دفاع از جزئیات برنامه سینمای ملی برای سال 64 را در مجلس به عهده مسئولین سینمایی میگذارد.
نوبت رسیدگی به برنامهها و بودجه پیشنهادی بخش فرهنگ به دیر وقت شب کشانده شده است. اولویتها هنوز به برنامههای فعالیتهای فرهنگی نیست. قبولاندن صنعت بودن سینمای ملی و ضرورت فیلمسازی، علیرغم شرایط جنگی، کار آسانی نیست.
سید محمد بهشتی موجز مختصر از فلسفه وجودی سینمای ملی و افقهای برنامهریزی کلان آن میگوید. فشردهتر از این نمیتوان اعضای متنوع کمیسیون را در جریان اهدافِ کلان سینمای نوخاسته ایران نهاد. فخرالدین انوار، تحلیل صنعتی و اقتصادی با ذکر آمار و ارقام میدهد. نوزایی سینمای ایران، رشد کمی و کیفی و حضور بینالمللی این نماینده فرهنگی ایران در جهان را ترسیم میکند.
رسیدن به این اهداف به تصویب کمیسیون بر پیشنهادهای گروه بستگی دارد. بررسی جزئیات میماند. دفاع از جزئیات به عهده من است. عناوین و ردیفها، فصلهای فعالیت و شاخههای مختلف همه برآمده از کلیات منعکس در جزئیات.
رئیس کمیسیون عزتالله سحابی است. اعضا هم سئوالاتی دارند. انوار و بهشتی رفتهاند. یکی دو پرسش با اطلاعات کامل پاسخ داده میشود. شیخ صادق خلخالی با خنده میپرسد در فصل بودجه مورد نیاز ارزی، این موارد گریم چیست؟ توضیح میدهم، کوشیدهایم از اصطلاحات فنی و فرنگی استفاده نکنیم.
در موضوع تورهای بافت، ریش و سبیل توقف میکند و بلند میخندد و بقیه را هم میخنداند. میگوید این دیگر قابل قبول نیست، ما حالا از بابت ریش هم شده خودکفا شدهایم، واردات جایز نیست!
بحمدالله با این مطالبه کل نیازهای ما مصوب شده و ختم به خیر میشود !
دیروقت است. دقایقی از صبح روز بعد سپری شده و تازه نوبت زرین است که از کانون پرورش دفاع کند. کار من تمام شده است. جول و پلاس کاغذی را جمع میکنم و به بیرون میخزم. راهی طولانی تا خروجی است. نیمه تاریک و پای برهنه. کفشها و سایر وسایل شخصی را عند الورود تحویل داده بودیم. در خروجی، نگهبان شب برای کفش و وسایل برگ خروجی میطلبد. بردن آن مجوز را یادم رفته امضا بگیرم. شب را باید همان جا سپری کرد.
چاره در برگشت است و عبور از همان دالان نیمه تاریک. زرین گرم دارد از کانونش دفاع میکند. همیشه برایش احترام قائل بودیم. نمیخواهیم مجلس به هم بریزد.
نبش آن میز نیم گرد بزرگ شیخ صادق همانطور سرحال نشسته است و میوه پوست میکند. سر در گوش برده و آرام قضیه مجوز و امضا را برای او زمزمه میکنم. نگاهی میاندازد، مهربانی دارد. قلم را برمیدارد. قبل از امضا، آرام میگوید این امضا قیمت دارد. قدر این امضا را بدان. حواست باشد برای خروج از اینجاست، مرخصات نکنند!
طی آن دالان نیمه تاریک بود و نفس راحتی در خنکای بیرون برای سینمای کشور.»
در متن سخنرانی محمد مهدی دادگو، آمده است:
« شمس گفته است: یا حق
سخن، پیش سخندان گفتن بیادبی است
مگر به طریق عرضه کردن
چنانکه نقد را نزد صراف برند
که آنچه قلب است جدا کن!
عزیزی گفت مجلس رونمایی نخستین کتاب دهه نوزایی سینمای ملی است علیرغم سفر در پیش اجابت کردم. عزیز دیگرم منوچهرخان شاهسواری که از قلم زدن مثلا خاطرات سی و اند سالهام خبر داشت دعوت کرد چند ورقی از این خاطرات بخوانم، اجابت کردم و حسب حال مجلس حاصل، این تورق را در سه حکایت آنونسوار میآورم.
حکایت اول: یک حکایت کلی رمضان 1362
یک ماهی است که فخرالدین انوار از سید محمد خاتمی، وزیر فرهنگ حکم معاونت سینمایی گرفته است. من، میانه هزاردستان حاتمیام که حکم خاتمی میان آمده است. سیدین از من هم دعوت کردهاند. هنوز بوی صابون کافور شورای پاکسازی صدا و سیما از تن نشستهام. در بازگشت به کار/ مستقیم مامور خدمت به ارشاد میشوم.
فخرالدین و سید بهشتی توافق کردهاند که سینمای تعطیل شده و نابسامان هفتههایی بیشتر به همان حال بماند تا شاید با اندیشه و طراحی امکان نوسازی یا تولد سینمای نوین ایران را فراهم آوریم، وگرنه کار بگذاریم و هر کس به راهی رود.
رمضان 62 تمام روزها از سحر تا نزدیک ظهر، فرصت طلایی و سرزنده و پربرکتی بود که این نشستها برگزار شد.
فخرالدین انوار، سید محمد بهشتی، مهدی مسعودشاهی و پس از او، محمدمهدی حیدریان و من. و بعدها دیگران سیفالله داد، اسفندیاری و شجاعنوری.
بررسی دقیق گذشته سینمای ایران در تمام وجوه فرهنگی، هنری، صنعتی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی مقدمه جلسات بود، ترسیم موقعیتهای آرمانی هر کدام از این وجوه و سنجش واقعیتها و امکانات عملی، سیاستهای کلان و پس از آن برنامه های اجرایی را ممکن ساخت. هنوز ماه مبارک تمام نشده بود که بخش بزرگی از طراحیها و شیوههای اجرایی بیرون آمد. ضرورت تاسیس بنیاد سینمایی فارابی برای اجرای قسمت بزرگ نوزایی سینمای ملی، در همین جلسات رخ نمود......
زیرساختهای سینمای تجربی، سینمای جوان، سینمای حرفهای و ارتباطهای حرفهای آنها در یک پیکره واحد، هدایت، حمایت و نظارت تعریف شد که هر کدام حکایتی جداگانهای دارد.
حکایت دوم: درجهبندی کیفیتی فیلمهای سینمایی
سال 63 و سال 64 هر ساله جلسات سیاست گذاری تکرار میشد و راه رفته با هدف گذاریها سنجیده میشود و اصلاح سیاستها رخ مینماید. بدنه صنعتی سینما تشکیل شده است. کمیتهای مورد نظر و هدف تقریبا تامین شده است. شعار «حمایت از سینمای ملی» در برابر هر پدیده دیگری میتواند به شعار «حمایت از فیلم سینمایی ایرانی با کیفیت برتر» در برابر هر پدیده دیگری تبدیل شود.
چنین میشود. قرار میشود برای رسیدن به هدف ارتقای فرهنگ بصری تماشاگر، درجهبندی کیفی فیلمهای سینمایی مزایایی را برای سازندگان آن فراهم آورد.
در همان بحثها روشن بود که تفاوتگذاری کیفی در عرصه صنعت نوپای سینمای ملی با واکنشهای تند طبیعی مواجه شود. بدیهی بود که تعیین بهترینها، اعلام وجود بدترها تلقی شود. هر چند کف حمایتها برای تمامی تولیدات سینمای ایران، سیاست عام اعلام شد ولی امتیازات ویژه به کیفیتهای برتر، نظام تشویقی تلقی نمیشد. عادت جامعه نیمه حرفهای و در حال تشکیل اندام هنری صنعتی سینما، این نظام جدید را بعضا مصنوعی و تبعیضآمیز ارزیابی میکرد.
نظام ارزیابی بر سه اصل تکنیک، فناوری، تجربیات، زیباییشناسی و نزدیکی موضوعی به مضامین ملتهب جامعه و جریانات فرهنگی استوار بود. درجهبندی با طبقهبندی الف، ب و ج نظاممند شد. نخستین ارزیابیها، جنجالآفرین شد.
از نمایشات برای ارزیابی سه چهار نفر از برخی ارزیابان نشسته بودند (در آن جلسه آقایان انوار، بهشتی، حیدریان و ...) فیلمی هم به نمایش نهاده شد. فرمهای ارزیابی نزد آقایان بود. فیلم ملودرام ضعیفی بود. با روشن شدن چراغ سالن فرمها تکمیل شد. انوار با بغض و صورتی خیس از اشک فرم را به من داد و با بغض گرفتهای گفت، از نظر من «ج» است!
انوار نزد همه چهرهای عبوس و جدی داشت. در صورتی که بارها شاهد بودم که جدای از مسند ریاست سینما، چقدر دلنازک است!
حکایت سوم: پاییز 1363 - دفاع از بودجه پیشنهادی سینما در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اول شورای اسلامی
سیاستهای کلان طراحی شده، به برنامههای جز تقسیم شده است. منابع مورد نیاز ارزی و ریالی لوایح تسهیلاتی پیشنهاد و تنظیم شده است.
علیرغم محدودیتهای بسیار ناشی از نیازهای حیاتی دفاع مقدس، دولت فرهنگشناس، مرحله مصوبات اولیه را طی کرد و دفاع از جزئیات برنامه سینمای ملی برای سال 64 را در مجلس به عهده مسئولین سینمایی میگذارد.
نوبت رسیدگی به برنامهها و بودجه پیشنهادی بخش فرهنگ به دیر وقت شب کشانده شده است. اولویتها هنوز به برنامههای فعالیتهای فرهنگی نیست. قبولاندن صنعت بودن سینمای ملی و ضرورت فیلمسازی، علیرغم شرایط جنگی، کار آسانی نیست.
سید محمد بهشتی موجز مختصر از فلسفه وجودی سینمای ملی و افقهای برنامهریزی کلان آن میگوید. فشردهتر از این نمیتوان اعضای متنوع کمیسیون را در جریان اهدافِ کلان سینمای نوخاسته ایران نهاد. فخرالدین انوار، تحلیل صنعتی و اقتصادی با ذکر آمار و ارقام میدهد. نوزایی سینمای ایران، رشد کمی و کیفی و حضور بینالمللی این نماینده فرهنگی ایران در جهان را ترسیم میکند.
رسیدن به این اهداف به تصویب کمیسیون بر پیشنهادهای گروه بستگی دارد. بررسی جزئیات میماند. دفاع از جزئیات به عهده من است. عناوین و ردیفها، فصلهای فعالیت و شاخههای مختلف همه برآمده از کلیات منعکس در جزئیات.
رئیس کمیسیون عزتالله سحابی است. اعضا هم سئوالاتی دارند. انوار و بهشتی رفتهاند. یکی دو پرسش با اطلاعات کامل پاسخ داده میشود. شیخ صادق خلخالی با خنده میپرسد در فصل بودجه مورد نیاز ارزی، این موارد گریم چیست؟ توضیح میدهم، کوشیدهایم از اصطلاحات فنی و فرنگی استفاده نکنیم.
در موضوع تورهای بافت، ریش و سبیل توقف میکند و بلند میخندد و بقیه را هم میخنداند. میگوید این دیگر قابل قبول نیست، ما حالا از بابت ریش هم شده خودکفا شدهایم، واردات جایز نیست!
بحمدالله با این مطالبه کل نیازهای ما مصوب شده و ختم به خیر میشود !
دیروقت است. دقایقی از صبح روز بعد سپری شده و تازه نوبت زرین است که از کانون پرورش دفاع کند. کار من تمام شده است. جول و پلاس کاغذی را جمع میکنم و به بیرون میخزم. راهی طولانی تا خروجی است. نیمه تاریک و پای برهنه. کفشها و سایر وسایل شخصی را عند الورود تحویل داده بودیم. در خروجی، نگهبان شب برای کفش و وسایل برگ خروجی میطلبد. بردن آن مجوز را یادم رفته امضا بگیرم. شب را باید همان جا سپری کرد.
چاره در برگشت است و عبور از همان دالان نیمه تاریک. زرین گرم دارد از کانونش دفاع میکند. همیشه برایش احترام قائل بودیم. نمیخواهیم مجلس به هم بریزد.
نبش آن میز نیم گرد بزرگ شیخ صادق همانطور سرحال نشسته است و میوه پوست میکند. سر در گوش برده و آرام قضیه مجوز و امضا را برای او زمزمه میکنم. نگاهی میاندازد، مهربانی دارد. قلم را برمیدارد. قبل از امضا، آرام میگوید این امضا قیمت دارد. قدر این امضا را بدان. حواست باشد برای خروج از اینجاست، مرخصات نکنند!
طی آن دالان نیمه تاریک بود و نفس راحتی در خنکای بیرون برای سینمای کشور.»