عدم اشتغال فرزندانم بیش از این درد و رنج سی ساله و سرفه های خونی ام مرا آزار داده است.
به گزارش شهدای ایران ،وقتی خس خسهای شبانهی سینه ی پدر سکوت مبهم شب را می شکند، التیام بخش دقیقه های پر از التهاب نوایی است که عاشقانه های یک جانباز را به رخ میکشد…
وقتی به این صدا گوش میسپاری نمیتوانی منکر نم اشکی شوی، که نا خودآگاه به خودش اجازه بروز میدهد….
هر چقدر هم که انگشتانت را به هم فشار دهی، از فشاری که بر روحت تحمیل شده کاسته نمیشود.
علی مرادی یکی از جانبازان شیمیایی شهر کاشان است. جراحات ناشی از بمب های شیمیایی رژیم بعث صدام و سرفه های مداوم و خون آلودش سال هاست که او را مجبور کرده تا ۳۰ سال برای کنترل خونریزی ریه هایش به صورت مرتب هر ۴۵ روز تا دو ماه، راهی تهران شود تا معاینه و یک یا چند روزی را در بیمارستان ساسان بستری شود.
به نزد این جانباز شیمایی کاشانی رفتیم تا یادی از گمنام شهرمان کرده باشیم و پای حرف های دلش بنشینیم.
.
علی آقا! ابتدا از خودتان بگویید؟
علی مرادی ، متولد ۲۰ تیر ۱۳۴۴ و بزرگ شده شهر کاشان هستم.
متأهل و دارای چهارفرزند سه دختر و یک پسر می باشم.
مشغول چه کاری هستی؟
۲۵ سال سابقه خدمت در دانشگاه علوم پزشکی کاشان در واحد نگهبانی دانشکده پرستاری و مامایی را دارم.
اولین بار در چه عملیاتی و در چه تاریخی شرکت کردید ؟
شهریور سال ۱۳۶۳ برای نخستین بار به جبهه اعزام و در پادگان ابوذر مستقر شدیم که عملیات میمک در ارتفاعات مرزی میمک و سومار در غرب کشور اولین عملیاتی بود که به عنوان آرپیچی زن شرکت کردم و بمدت ۲۴ ماه در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور در عملیات های مختلف شرکت کردم تا اینکه مجروح شدم.
در چه عملیات های دیگری شرکت نمودید ؟
– عملیات ظفر ۱ در مناطق عملیات جزیره مینو و تنگه چزابه و بستان در تاریخ ۱۷ خرداد ۶۴
– عملیات ظفر۴ درمنطقه سومار، شمال غرب کشور به فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی درتاریخ ۷ تیر ۶۴
– عملیات کربلای ۱ مهران در تاریخ ۱۰ تیر ۶۴
– عملیات عاشورای ۳ در شمال فکه در تاریخ ۲۵ مرداد ۶۴
انگیزه ات برای رفتن به جبهه چه بود؟
به فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) برای دفاع از کشور و آرمان های مقدس انقلاب به جبهه می رفتم
از فرماندهان خودتان چه کسانی را به خاطر دارید؟
شهید سروان جلیل شاکر– شهید سپهبد علی صیادشیرازی
اسامی چند تن از هم رزمانت که به خیل شهدا پیوستند ؟
منوچهر فرضیان – علی حاج بابایی – منوچهر آقا جانی – حسین بوستانی – فرض ا… حیدری – مهدی حق پرست و خلیل شاکر فرمانده گردان ۱۷۵
خاطره ای از این دوستان شهیدت به خاطر داری؟
در عملیات ظفر ۴ وقتی که حمله دشمن خیلی شدت گرفته بود و ما در یک منطقه مین گذاری شده با احتیاط پیش می رفتیم ، ناگهان یکی از بهترین دوستانم به نام منوچهر فرضیان که خیلی با هم دمخور و صمیمی بودیم روی مین رفت و هر دو پایش قطع شد و دوباره با صورت روی مین دیگر غلطید و همانجا به شهادت رسید. در آن عملیات و چند عملیات بعدی به علت بمباران شیمایی دشمن و آتش سنگین بعثی ها بسیاری از دوستان و هم رزمانم شهید یا زخمی شدند.
چند بار مجروح شدید و از چه ناحیه ای آسیب دیدید ؟
– در تاریخ ۲۱ آذر ۶۴ در غرب سومار و ارتفاعات مسلط بر شهرهای مندلی و خانقین عراق که در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن از ناحیه پهلوی راست و آرنج دست چپ مجروح و بخاطر موج انفجار سر وگوش هایم آسیب دید.
– در تاریخ ۱۷ فروردین ۶۵ در غرب سومار و نفت شهر در اثر بمباران شیمیایی عراق ، از ناحیه ریه ، پوست و چشم شیمیایی شدم. که به بیمارستان ۵۲۸ صحرایی سومار و با هلیکوپتر به بیمارستان ۵۲۰ کرمانشاه منتقل و از آنجا برای ادامه درمان به بیمارستان ساسان در تهران منتقل شدم. دکتر فریدون مفخم صنیعی ، دکتر حسین رایگان ، دکتر عبدالله تعقل و دکتر طباطبایی پزشکان معالج بنده بودند.
وضعیت درمان شما چگونه بوده است؟
از سال ۶۵ تاکنون هر ۴۵ روز تا دوماه برای درمان به بیمارستان بقیه الله و ساسان رفته ام
یعنی نزدیک به سی سال است که شما هر دو ماه برای بستری به تهران می روی؟
تقریبا همینطور است که می فرمایید
الان وضعیت جسمانی ات چگونه است ؟
به طور مداوم خون ریزی ریه دارم و سرفه میکنم ، دارو مصرف میکنم و تحت نظر چند پزشک در تهران و کاشان هستم.
تحت نظر چه پزشکانی هستید ؟
درتهران ، دکتر قانعی – دکتر گوهری مقدم و در کاشان دکتر ارج – دکتر سلیمانی – دکتر عبادی
چگونه به تهران می روید؟
با اتوبوس بین شهری
این وضعیت جسمی و رفت و آمدهای مداوم ۳۰ ساله شما را اذیت نمی کند ؟
راضی ام به رضای خدا
چه انتظاری از مسئولان دارید؟
در مسیر ولایت و خدمت به مردم گام بردارند. ما سلامت خودمون را برای خاطر خدا و دین و حفظ کشور داده ایم تا دین و کشورمان سربلند باشد.
چه چیز شما را آزار می دهد؟
بی عدالتی و عدم اشتغال فرزندانم بیش از این درد و رنج سی ساله و سرفه های خونی ام مرا آزار داده است.
با تشکر از شما بخاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید
بنده نیز از شما و کلیه همکارانتون تقدیر و تشکر می کنم
*تاشهدا
وقتی به این صدا گوش میسپاری نمیتوانی منکر نم اشکی شوی، که نا خودآگاه به خودش اجازه بروز میدهد….
هر چقدر هم که انگشتانت را به هم فشار دهی، از فشاری که بر روحت تحمیل شده کاسته نمیشود.
علی مرادی یکی از جانبازان شیمیایی شهر کاشان است. جراحات ناشی از بمب های شیمیایی رژیم بعث صدام و سرفه های مداوم و خون آلودش سال هاست که او را مجبور کرده تا ۳۰ سال برای کنترل خونریزی ریه هایش به صورت مرتب هر ۴۵ روز تا دو ماه، راهی تهران شود تا معاینه و یک یا چند روزی را در بیمارستان ساسان بستری شود.
به نزد این جانباز شیمایی کاشانی رفتیم تا یادی از گمنام شهرمان کرده باشیم و پای حرف های دلش بنشینیم.
.
علی آقا! ابتدا از خودتان بگویید؟
علی مرادی ، متولد ۲۰ تیر ۱۳۴۴ و بزرگ شده شهر کاشان هستم.
متأهل و دارای چهارفرزند سه دختر و یک پسر می باشم.
مشغول چه کاری هستی؟
۲۵ سال سابقه خدمت در دانشگاه علوم پزشکی کاشان در واحد نگهبانی دانشکده پرستاری و مامایی را دارم.
اولین بار در چه عملیاتی و در چه تاریخی شرکت کردید ؟
شهریور سال ۱۳۶۳ برای نخستین بار به جبهه اعزام و در پادگان ابوذر مستقر شدیم که عملیات میمک در ارتفاعات مرزی میمک و سومار در غرب کشور اولین عملیاتی بود که به عنوان آرپیچی زن شرکت کردم و بمدت ۲۴ ماه در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور در عملیات های مختلف شرکت کردم تا اینکه مجروح شدم.
در چه عملیات های دیگری شرکت نمودید ؟
– عملیات ظفر ۱ در مناطق عملیات جزیره مینو و تنگه چزابه و بستان در تاریخ ۱۷ خرداد ۶۴
– عملیات ظفر۴ درمنطقه سومار، شمال غرب کشور به فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی درتاریخ ۷ تیر ۶۴
– عملیات کربلای ۱ مهران در تاریخ ۱۰ تیر ۶۴
– عملیات عاشورای ۳ در شمال فکه در تاریخ ۲۵ مرداد ۶۴
انگیزه ات برای رفتن به جبهه چه بود؟
به فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) برای دفاع از کشور و آرمان های مقدس انقلاب به جبهه می رفتم
از فرماندهان خودتان چه کسانی را به خاطر دارید؟
شهید سروان جلیل شاکر– شهید سپهبد علی صیادشیرازی
اسامی چند تن از هم رزمانت که به خیل شهدا پیوستند ؟
منوچهر فرضیان – علی حاج بابایی – منوچهر آقا جانی – حسین بوستانی – فرض ا… حیدری – مهدی حق پرست و خلیل شاکر فرمانده گردان ۱۷۵
خاطره ای از این دوستان شهیدت به خاطر داری؟
در عملیات ظفر ۴ وقتی که حمله دشمن خیلی شدت گرفته بود و ما در یک منطقه مین گذاری شده با احتیاط پیش می رفتیم ، ناگهان یکی از بهترین دوستانم به نام منوچهر فرضیان که خیلی با هم دمخور و صمیمی بودیم روی مین رفت و هر دو پایش قطع شد و دوباره با صورت روی مین دیگر غلطید و همانجا به شهادت رسید. در آن عملیات و چند عملیات بعدی به علت بمباران شیمایی دشمن و آتش سنگین بعثی ها بسیاری از دوستان و هم رزمانم شهید یا زخمی شدند.
چند بار مجروح شدید و از چه ناحیه ای آسیب دیدید ؟
– در تاریخ ۲۱ آذر ۶۴ در غرب سومار و ارتفاعات مسلط بر شهرهای مندلی و خانقین عراق که در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن از ناحیه پهلوی راست و آرنج دست چپ مجروح و بخاطر موج انفجار سر وگوش هایم آسیب دید.
– در تاریخ ۱۷ فروردین ۶۵ در غرب سومار و نفت شهر در اثر بمباران شیمیایی عراق ، از ناحیه ریه ، پوست و چشم شیمیایی شدم. که به بیمارستان ۵۲۸ صحرایی سومار و با هلیکوپتر به بیمارستان ۵۲۰ کرمانشاه منتقل و از آنجا برای ادامه درمان به بیمارستان ساسان در تهران منتقل شدم. دکتر فریدون مفخم صنیعی ، دکتر حسین رایگان ، دکتر عبدالله تعقل و دکتر طباطبایی پزشکان معالج بنده بودند.
وضعیت درمان شما چگونه بوده است؟
از سال ۶۵ تاکنون هر ۴۵ روز تا دوماه برای درمان به بیمارستان بقیه الله و ساسان رفته ام
یعنی نزدیک به سی سال است که شما هر دو ماه برای بستری به تهران می روی؟
تقریبا همینطور است که می فرمایید
الان وضعیت جسمانی ات چگونه است ؟
به طور مداوم خون ریزی ریه دارم و سرفه میکنم ، دارو مصرف میکنم و تحت نظر چند پزشک در تهران و کاشان هستم.
تحت نظر چه پزشکانی هستید ؟
درتهران ، دکتر قانعی – دکتر گوهری مقدم و در کاشان دکتر ارج – دکتر سلیمانی – دکتر عبادی
چگونه به تهران می روید؟
با اتوبوس بین شهری
این وضعیت جسمی و رفت و آمدهای مداوم ۳۰ ساله شما را اذیت نمی کند ؟
راضی ام به رضای خدا
چه انتظاری از مسئولان دارید؟
در مسیر ولایت و خدمت به مردم گام بردارند. ما سلامت خودمون را برای خاطر خدا و دین و حفظ کشور داده ایم تا دین و کشورمان سربلند باشد.
چه چیز شما را آزار می دهد؟
بی عدالتی و عدم اشتغال فرزندانم بیش از این درد و رنج سی ساله و سرفه های خونی ام مرا آزار داده است.
با تشکر از شما بخاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید
بنده نیز از شما و کلیه همکارانتون تقدیر و تشکر می کنم
*تاشهدا