ماه محرم که از راه میرسید، عفور جدی اردبیلی مثل خیلی از بچههای همسن و سالش بیشتر وقتش را در تکیه محلشان سپری میکرد.
به گزارش شهدای ایران، چندین روز قبل از شروع ماه محرم در برپایی خیمه عزای امام حسین(ع) کمک میکرد و ساعتهای زیادی را تا آخر شب مشغول بود. عشق و محبت آقا در قلبش از همان بچگی ریشه دوانده بود. همین عشق و علاقه باعث شده بود تا زمانی هم که در امریکا، دوره آموزش خلبانی را طی میکرد، با خانوادهاش در تماس بود و از هیئتها و عزاداریهای اباعبداللهالحسین خبر میگرفت. حضور در کشوری چون امریکا در سالهای 46 تا 48 هرگز باعث نشد که ذرهای از علاقه غفور به دستگاه اهل بیت و امام حسین(ع) و به خصوص علاقهاش به قمر بنیهاشم(ع) کم شود. غفور در سال 1324 در محله چراغعلی اردبیل متولد شد. پدر غفور که شخصیتی مذهبی و ساده داشت درس گذشت و مردانگی را خوب به پسرش آموخته بود. آنچه در پی میآید روایتی است از پرواز عاشقانه خلبان شهید غفور جدی اردبیلی.
عاشق پرواز
غفور از همان کودکی به پرواز و خلبانی علاقه زیادی داشت. همین علاقه هم باعث شد که در سال 1342 به استخدام نیروی هوایی ارتش دربیاید. این جوان اردبیلی که سالهای سختی را پشت سرگذاشته بود، با درایت و هوشمندی مدرک خلبانیاش را از پایگاه وب در شمال ایالت تگزاس دریافت کرد و به ایران بازگشت. غفور برای ادامه خدمتش در نیروی هوایی به پایگاه هفتم شکاری شیراز منتقل شد. حالا دیگر غفور خودش را خلبانی ماهر و ورزیده میدید که باید عمر و زندگیاش را برای دفاع از وطنش وقف میکرد.
آیندهای روشن
سالهایی که غفور در شیراز خدمت میکرد، با فرارسیدن ماه محرم شور و اشتیاقی وصفناشدنی وجودش را فرامیگرفت و سعی میکرد که خودش را به زادگاهش اردبیل برساند.
سال 52 از راه رسید. در یکی از روزها مأموریتی پروازی به غفور محول شد که در این مأموریت ستوان شیرچی به عنوان خلبان کابین عقب او را همراهی میکرد. بعد از بلند شدن هواپیما از روی باند پروازی و قرار گرفتن در دل آسمان، دقایقی بعد متوجه نقصی فنی در هواپیما شدند. کنترل هواپیما بسیار سخت شده بود و به همین خاطر ستوان شیرچی با انجام عملیات اجکت از هواپیما جدا شد. تمام فکر و ذکر غفور این بود که بتواند کنترل هواپیما را به دست بگیرد. همه چیز به سرعت میگذشت و هر آن سقوط هواپیما قطعی به نظر میرسید. اینجا بودکه توسل و تجربه غفور او را از این مهلکه نجات داد، هواپیما دوباره در کنترل غفور درآمد و در مقابل چشم همه فرماندهان و ناظران، هواپیما به آرامی در باند پروازی آرام گرفت. بعد از این حادثه همه نگاهها به غفور به عنوان یک خلبان ماهر و باتجربه تغییر کرد.
علاقه و پشتکار غفور برای کسب تجربیات پروازی و مهارتهای نظامی باعث شد پس از کسب تجربیات و مهارتها بخش مهمی از خدمت خود را در پایگاه ششم شکاری بوشهر به عنوان رئیس دایره امنیت پرواز سپری کند.
وفاداری به اسلام
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، درایت و هوشمندی حضرت امام (ره) باعث شد که ارتش به عنوان بازویی توانمند برای حفظ نظام اسلامی و دفاع از کیان ایران اسلامی باقی بماند.
خلبان غفور جدی اردبیلی که یکی از خلبانان باتجربه نیروی هوایی به شمار میآمد در لیست کسانی قرار گرفته بود که باید از ارتش جدا شوند. آن سالها او در پایگاه ششم شکاری بوشهر خدمت میکرد. جنگ که شروع شد غفور در حال جمع کردن و انتقال وسایل منزلش از پایگاه بود. وقتی متوجه شد که جنگ شروع شده، سراسیمه خودش را به دفتر فرماندهی پایگاه رساند. اصلاً برای او مهم نبود که چه تصمیمی برایش گرفتهاند، تمام فکر و ذکرش دفاع از کشور و مردمی بود که با هزینه آنها سالهای سال درس خوانده و موفق به اخذ گواهینامه خلبانی شده بود. او به واقع درس وفاداری و شجاعت را در مکتب عاشورا فراگرفته بود.
در آن شرایط حساس، فرمانده وقت نیروی هوایی یعنی شهید فکوری بنا به دستور حضرت امام(ره) به همه پایگاهها ابلاغ کرده بود که اگر از خلبانانی که از نیروی هوایی رها شدهاند کسی برای پرواز و شرکت در جنگ داوطلب شد او را بپذیرند. غفور هم چون شهید خلعتبری، شهید دوران و... بار دیگر در لباس خلبانی تمام تجربیات و آموختههایش را برای مقابله با دشمن به کار میبرد.
جنگی هشت ساله
جنگ هشت ساله، عرصه ایثار و فداکاری جوانانی بود که برای دفاع از سرزمین ایران اسلامی سر از پا نمیشناختند. در این میان حس و انگیزه خلبانان بسیار ستودنی بود. خلبان غفور جدی بارها گفته بود که «اگر در راه کشورم شهید بشوم دوست دارم که پرچم ایران کفنم باشد.»
روزهای اولیه جنگ برای نیروی هوایی روزهای سخت و دشواری بود. به واقع بار اصلی جنگ و مقابله با تهاجم دشمن در این روزها به عهده نیروی هوایی بود. انجام پروازهای متعدد از پایگاههای مختلف عرصه را برای دشمن تنگ کرده بود. شجاعت و استقامت خلبانان ایرانی در ماههای اولیه جنگ بسیار زبانزد بود.
روز سرنوشتساز
در روز هفدهم آبان ماه سال 59 یک فروند هواپیمای شناسایی آراف4 یا همان عکسبرداری هوایی از پایگاه هوایی مهرآباد به سمت مناطق عملیاتی به پرواز درآمد و از جابجایی دشمن و موقعیت یگانهای عراق در شرق کارون عکسبرداری میکرد. بعد از طراحی یک عملیات علیه مواضع دشمن، حملات گستردهای از زمین و هوا علیه دشمن در آن روز آغاز شد.
سرگرد خلبان غفور جدی اردبیلی به همراه کابین عقب خود یعنی ستوان یکم خلجی با یک فروند هواپیمای اف4 برای بمباران مواضع دشمن که از پیش تعیین شده بود به پرواز درآمدند. این بار غفور حال و هوای دیگری داشت. شاید او میدانست که این آخرین پروازش است. لحظهای که غفور میخواست از باند پروازی به آسمان پرواز کند مثل همیشه توسلی به اهل بیت به خصوص امام حسین(ع) داشت و در یک چشم به هم زدن مثل یک عقاب آهنین بال در دل آسمان جای گرفت.
غفور وقتی بالای سر مواضع دشمن قرار گرفت شروع به بمباران مواضع دشمن کرد. مأموریت غفور که تمام شد مسیر هواپیما را به سمت پایگاه تغییر داد اما توسط پدافند هوایی دشمن مورد هدف قرار گرفت.
صدای ستوان خلجی در کابین پیچیده بود که مدام غفور را صدا میزد که چه کاری باید انجام داد؟ خلبان خلجی به دستور سرگرد جدی، هواپیما را ترک کرد. غفور تلاش میکرد که تا آنجایی که میتواند کنترل هواپیمایش را به دست بگیرد اما دیگر کار از کار گذشته بود. ارتفاع آنقدر پایین بود که نمیشد کاری کرد. غفور هم وقتی مطمئن شد که هواپیما در جای امنی قرار گرفته تصمیم به ترک هواپیما گرفت اما آنقدر ارتفاع پایین بود که سرگرد خلبان غفور جدی اردبیلی به شدت با زمین برخورد کرد و بعد از انفجار هواپیما به شهادت رسید.
پیام تسلیت امامخمینی (ره)
حضرت امامخمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب و شهید بزرگوار سرتیپ ستاد ولیالله فلاحی، جانشین وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به خط خود و طی لوحهای جداگانهای شهادت غفور را به خانوادهاش تسلیت گفتند. غفور جدی عاشق حضرت ابوالفضل(ع) و از محبان پرشور اهل بیت بود. امروز بعد از گذشت 30 سال از شهادت آن بزرگمرد، تندیس او و نمادی از جنگندهاش یعنی هواپیمای اف4 در میدان اصلی شهر اردبیل به عنوان نمادی از غیرت و آزادگی خودنمایی میکند.
عاشق پرواز
غفور از همان کودکی به پرواز و خلبانی علاقه زیادی داشت. همین علاقه هم باعث شد که در سال 1342 به استخدام نیروی هوایی ارتش دربیاید. این جوان اردبیلی که سالهای سختی را پشت سرگذاشته بود، با درایت و هوشمندی مدرک خلبانیاش را از پایگاه وب در شمال ایالت تگزاس دریافت کرد و به ایران بازگشت. غفور برای ادامه خدمتش در نیروی هوایی به پایگاه هفتم شکاری شیراز منتقل شد. حالا دیگر غفور خودش را خلبانی ماهر و ورزیده میدید که باید عمر و زندگیاش را برای دفاع از وطنش وقف میکرد.
آیندهای روشن
سالهایی که غفور در شیراز خدمت میکرد، با فرارسیدن ماه محرم شور و اشتیاقی وصفناشدنی وجودش را فرامیگرفت و سعی میکرد که خودش را به زادگاهش اردبیل برساند.
سال 52 از راه رسید. در یکی از روزها مأموریتی پروازی به غفور محول شد که در این مأموریت ستوان شیرچی به عنوان خلبان کابین عقب او را همراهی میکرد. بعد از بلند شدن هواپیما از روی باند پروازی و قرار گرفتن در دل آسمان، دقایقی بعد متوجه نقصی فنی در هواپیما شدند. کنترل هواپیما بسیار سخت شده بود و به همین خاطر ستوان شیرچی با انجام عملیات اجکت از هواپیما جدا شد. تمام فکر و ذکر غفور این بود که بتواند کنترل هواپیما را به دست بگیرد. همه چیز به سرعت میگذشت و هر آن سقوط هواپیما قطعی به نظر میرسید. اینجا بودکه توسل و تجربه غفور او را از این مهلکه نجات داد، هواپیما دوباره در کنترل غفور درآمد و در مقابل چشم همه فرماندهان و ناظران، هواپیما به آرامی در باند پروازی آرام گرفت. بعد از این حادثه همه نگاهها به غفور به عنوان یک خلبان ماهر و باتجربه تغییر کرد.
علاقه و پشتکار غفور برای کسب تجربیات پروازی و مهارتهای نظامی باعث شد پس از کسب تجربیات و مهارتها بخش مهمی از خدمت خود را در پایگاه ششم شکاری بوشهر به عنوان رئیس دایره امنیت پرواز سپری کند.
وفاداری به اسلام
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، درایت و هوشمندی حضرت امام (ره) باعث شد که ارتش به عنوان بازویی توانمند برای حفظ نظام اسلامی و دفاع از کیان ایران اسلامی باقی بماند.
خلبان غفور جدی اردبیلی که یکی از خلبانان باتجربه نیروی هوایی به شمار میآمد در لیست کسانی قرار گرفته بود که باید از ارتش جدا شوند. آن سالها او در پایگاه ششم شکاری بوشهر خدمت میکرد. جنگ که شروع شد غفور در حال جمع کردن و انتقال وسایل منزلش از پایگاه بود. وقتی متوجه شد که جنگ شروع شده، سراسیمه خودش را به دفتر فرماندهی پایگاه رساند. اصلاً برای او مهم نبود که چه تصمیمی برایش گرفتهاند، تمام فکر و ذکرش دفاع از کشور و مردمی بود که با هزینه آنها سالهای سال درس خوانده و موفق به اخذ گواهینامه خلبانی شده بود. او به واقع درس وفاداری و شجاعت را در مکتب عاشورا فراگرفته بود.
در آن شرایط حساس، فرمانده وقت نیروی هوایی یعنی شهید فکوری بنا به دستور حضرت امام(ره) به همه پایگاهها ابلاغ کرده بود که اگر از خلبانانی که از نیروی هوایی رها شدهاند کسی برای پرواز و شرکت در جنگ داوطلب شد او را بپذیرند. غفور هم چون شهید خلعتبری، شهید دوران و... بار دیگر در لباس خلبانی تمام تجربیات و آموختههایش را برای مقابله با دشمن به کار میبرد.
جنگی هشت ساله
جنگ هشت ساله، عرصه ایثار و فداکاری جوانانی بود که برای دفاع از سرزمین ایران اسلامی سر از پا نمیشناختند. در این میان حس و انگیزه خلبانان بسیار ستودنی بود. خلبان غفور جدی بارها گفته بود که «اگر در راه کشورم شهید بشوم دوست دارم که پرچم ایران کفنم باشد.»
روزهای اولیه جنگ برای نیروی هوایی روزهای سخت و دشواری بود. به واقع بار اصلی جنگ و مقابله با تهاجم دشمن در این روزها به عهده نیروی هوایی بود. انجام پروازهای متعدد از پایگاههای مختلف عرصه را برای دشمن تنگ کرده بود. شجاعت و استقامت خلبانان ایرانی در ماههای اولیه جنگ بسیار زبانزد بود.
روز سرنوشتساز
در روز هفدهم آبان ماه سال 59 یک فروند هواپیمای شناسایی آراف4 یا همان عکسبرداری هوایی از پایگاه هوایی مهرآباد به سمت مناطق عملیاتی به پرواز درآمد و از جابجایی دشمن و موقعیت یگانهای عراق در شرق کارون عکسبرداری میکرد. بعد از طراحی یک عملیات علیه مواضع دشمن، حملات گستردهای از زمین و هوا علیه دشمن در آن روز آغاز شد.
سرگرد خلبان غفور جدی اردبیلی به همراه کابین عقب خود یعنی ستوان یکم خلجی با یک فروند هواپیمای اف4 برای بمباران مواضع دشمن که از پیش تعیین شده بود به پرواز درآمدند. این بار غفور حال و هوای دیگری داشت. شاید او میدانست که این آخرین پروازش است. لحظهای که غفور میخواست از باند پروازی به آسمان پرواز کند مثل همیشه توسلی به اهل بیت به خصوص امام حسین(ع) داشت و در یک چشم به هم زدن مثل یک عقاب آهنین بال در دل آسمان جای گرفت.
غفور وقتی بالای سر مواضع دشمن قرار گرفت شروع به بمباران مواضع دشمن کرد. مأموریت غفور که تمام شد مسیر هواپیما را به سمت پایگاه تغییر داد اما توسط پدافند هوایی دشمن مورد هدف قرار گرفت.
صدای ستوان خلجی در کابین پیچیده بود که مدام غفور را صدا میزد که چه کاری باید انجام داد؟ خلبان خلجی به دستور سرگرد جدی، هواپیما را ترک کرد. غفور تلاش میکرد که تا آنجایی که میتواند کنترل هواپیمایش را به دست بگیرد اما دیگر کار از کار گذشته بود. ارتفاع آنقدر پایین بود که نمیشد کاری کرد. غفور هم وقتی مطمئن شد که هواپیما در جای امنی قرار گرفته تصمیم به ترک هواپیما گرفت اما آنقدر ارتفاع پایین بود که سرگرد خلبان غفور جدی اردبیلی به شدت با زمین برخورد کرد و بعد از انفجار هواپیما به شهادت رسید.
پیام تسلیت امامخمینی (ره)
حضرت امامخمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب و شهید بزرگوار سرتیپ ستاد ولیالله فلاحی، جانشین وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به خط خود و طی لوحهای جداگانهای شهادت غفور را به خانوادهاش تسلیت گفتند. غفور جدی عاشق حضرت ابوالفضل(ع) و از محبان پرشور اهل بیت بود. امروز بعد از گذشت 30 سال از شهادت آن بزرگمرد، تندیس او و نمادی از جنگندهاش یعنی هواپیمای اف4 در میدان اصلی شهر اردبیل به عنوان نمادی از غیرت و آزادگی خودنمایی میکند.