شهدای ایران: تدارکات، پشتیبانی و میزبانان جبهه کارهای زیادی بر عهده داشتند. از تهیه تجهیزات و اسلحه گرفته تا تعمیر ماشین آلات و نگهداری آنها . ساخت حمام ها و دستشوییهای صحرایی، ایستگاههای صلواتی و تعمیرگاههای سیار نیز توسط این عزیزان انجام میشد.
در این میان سازماندهی کمکهای مردمی و توزیع آب، غذا، پوشاک و امکانات در بحبوحه عملیات، خود داستان دیگری بود. "میزبان جبههها" که توسط موسسه فرهنگی هنری جنات فکه منتشر شده است، مجموعه خاطرات فرماندهان و رزمندگانی است که در سالهای دفاع مقدس وظیفه پشتیبانی و میزبانی از رزمندگان را برعهده داشتند. یکی از این خاطرات به روایت «سردار علی فضلی» و با نگارش «زهرا عابدی» در ادامه میآید:
لشکر 10 سیدالشهدا در عملیات کربلای یک در پنج محور درگیر بود آن زمان به برادر رحیم گفتم اگر ممکن است به ما یک فرجه 15 روزه بدهید تا ما با 15 تا گردان و تجهیزات کامل برای این عملیات آماده شویم.
به دلایلی گفتند نمیشود و باید با وضع موجود به دشمن حمله کنیم بنابراین ما برای عملیات رفتیم مهران و آنجا محور پنجم ما شد. مهران شرایط ویژهای داشت، چون استعداد رزمی ما و عراقیها همخوانی نداشت ما 34 گردان داشتیم در حالی که عراقیها بیش از 80گردان. شب عملیات ما یک گردان ادوات خمپارهانداز 120 و 81 برای پشتیبانی آوردیم اما مهماتی در کار نبود و همه مهماتی را که توانسته بودیم از زاغههای لشکر در خطوط دیگر آزاد کنیم. 700 گلوله خمپاره 120 شده بود که این شاید تنها میتوانست مهمات یک شب ِ یکی، دو خمپارهانداز باشد.
رفتم پیش شمخانی و گفتم حداقل مهمات را به ما برسانید. کف دستش را نشان داد و گفت ببین کف دست من مو دارد؟ نگاه کردم و با ناامید گفتم: نه آقا! گفت: توی زاغهها و بنهها، زیاد مهمات نداریم ولی شما بروید و عملیاتتان را شروع کنید انشاءالله مهمات و نیازمندیهایتان را از عراقیها تأمین میکنید.
با همان حداقل پشتیبانی عملیات آغاز شد در حالی که در آن محور که ما جناح راستش بودیم در حدود دو سه تیپ دشمن مانده بود که کسی سراغشان نمی رفت یعنی یگانی نداشتیم که مقابل شان بچینیم قبضههایمان هم مهمات نداشتند ولی خداوند چنان عنایتی کرد و هیمنه سپاه اسلام، دشمن را طوری به وحشت انداخت که قابل توصیف نیست. نیروهای دشمن از تانکها و نفربرهایشان پیاده میشدند و فرار میکردند. ارتش دشمن بخش اعظم توپخانه، ادوات، زرهپوشها و توپهای پدافند هواییاش را دست نخورده و سالم جا گذاشت و فرار کرد.
وقتی مرحله اول انجام شد و خط شکست تا رودخانه «گاوی» جلو رفتیم و آنجا شروع کردیم به ایجاد مواضع دفاعی. ما دو سه مرحله دیگر هم میبایست در مهران و در نهایت روی قلاویزان عمل میکردیم در همان مرحله اول عملیات به حدی تجهیزات و مهمات غنمیتی گیرمان آمد که برای چند عملیات بعدی هم بینیاز شدیم.
*تسنیم
در این میان سازماندهی کمکهای مردمی و توزیع آب، غذا، پوشاک و امکانات در بحبوحه عملیات، خود داستان دیگری بود. "میزبان جبههها" که توسط موسسه فرهنگی هنری جنات فکه منتشر شده است، مجموعه خاطرات فرماندهان و رزمندگانی است که در سالهای دفاع مقدس وظیفه پشتیبانی و میزبانی از رزمندگان را برعهده داشتند. یکی از این خاطرات به روایت «سردار علی فضلی» و با نگارش «زهرا عابدی» در ادامه میآید:
لشکر 10 سیدالشهدا در عملیات کربلای یک در پنج محور درگیر بود آن زمان به برادر رحیم گفتم اگر ممکن است به ما یک فرجه 15 روزه بدهید تا ما با 15 تا گردان و تجهیزات کامل برای این عملیات آماده شویم.
به دلایلی گفتند نمیشود و باید با وضع موجود به دشمن حمله کنیم بنابراین ما برای عملیات رفتیم مهران و آنجا محور پنجم ما شد. مهران شرایط ویژهای داشت، چون استعداد رزمی ما و عراقیها همخوانی نداشت ما 34 گردان داشتیم در حالی که عراقیها بیش از 80گردان. شب عملیات ما یک گردان ادوات خمپارهانداز 120 و 81 برای پشتیبانی آوردیم اما مهماتی در کار نبود و همه مهماتی را که توانسته بودیم از زاغههای لشکر در خطوط دیگر آزاد کنیم. 700 گلوله خمپاره 120 شده بود که این شاید تنها میتوانست مهمات یک شب ِ یکی، دو خمپارهانداز باشد.
رفتم پیش شمخانی و گفتم حداقل مهمات را به ما برسانید. کف دستش را نشان داد و گفت ببین کف دست من مو دارد؟ نگاه کردم و با ناامید گفتم: نه آقا! گفت: توی زاغهها و بنهها، زیاد مهمات نداریم ولی شما بروید و عملیاتتان را شروع کنید انشاءالله مهمات و نیازمندیهایتان را از عراقیها تأمین میکنید.
با همان حداقل پشتیبانی عملیات آغاز شد در حالی که در آن محور که ما جناح راستش بودیم در حدود دو سه تیپ دشمن مانده بود که کسی سراغشان نمی رفت یعنی یگانی نداشتیم که مقابل شان بچینیم قبضههایمان هم مهمات نداشتند ولی خداوند چنان عنایتی کرد و هیمنه سپاه اسلام، دشمن را طوری به وحشت انداخت که قابل توصیف نیست. نیروهای دشمن از تانکها و نفربرهایشان پیاده میشدند و فرار میکردند. ارتش دشمن بخش اعظم توپخانه، ادوات، زرهپوشها و توپهای پدافند هواییاش را دست نخورده و سالم جا گذاشت و فرار کرد.
وقتی مرحله اول انجام شد و خط شکست تا رودخانه «گاوی» جلو رفتیم و آنجا شروع کردیم به ایجاد مواضع دفاعی. ما دو سه مرحله دیگر هم میبایست در مهران و در نهایت روی قلاویزان عمل میکردیم در همان مرحله اول عملیات به حدی تجهیزات و مهمات غنمیتی گیرمان آمد که برای چند عملیات بعدی هم بینیاز شدیم.
*تسنیم