یک جانباز در گفت و گو با شهدای ایران عنوان کرد:
دیوان اعلام کرد: این امنتاع از رای دیوان منجر به اطاله دادسری و تضییع حقوق شاکی می شود اما باز هم بنیاد از نظر دیوان تبعیت نکرد.
به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ 8 سال جنگ تحمیلی باعث شد تا امروز که با آسانی در قلب پایتخت راه می روی و یا سوار تاکسی می شوی و یا تصمیم به خرید کالایی می گیری و هر جای دیگری که بتوانی فکرش را بکنی جانبازان یا همان شهدای زنده را هم ببینی که حضور دارند و در همین هوا نفس می کشند. پای حرفهایشان که بنشینیم هر کدام مشکلاتی و به تبع آن گلایه ها دارند.
جعفر مقرور یکی از همان بسیجی های قدیمی تهران است که 55 ماه از عمرش را در 8 سال دفاع مقدس گذرانده است و در سال 62 در اثر موج انفجار و اصابت ترکش به دست و کمر مجروح شده است. داستان گلایه های او از بنیاد شهید هم در نوع خود شنیدنی و قابل تامل است.
جعفر مقرور در گفت و گو با خبرنگار شهدای ایران می گوید: سال 64 برای اولین بار پرونده جانبازی را در بنیاد تشکیل دادم و کمیسیون پزشکی 30 درصد از کار افتادگی من را تایید کرد و به این ترتیب جانباز 30 درصد شدم. اما چون تا سال 89 هیچ گونه پیگیری نسبت به پرونده جانبازی ام نداشتم از جانباز 30 درصد به جانباز 20 درصد تغییر پیدا کردم و مشکل اعصاب و روان من در پرونده درج نشد و به جای آن کمیسیون مشکل من را بیماری صرع اعلام کرد در حالی که چنین بیماری ای نداشتم.
این جانباز ادامه داد: از سال 90 با شکایت به مراجع حقوقی سعی کردم تا مشکل اعصاب و روان خود را ثابت کنم اما علی رغم نظریه پزشکی قانونی مبنی بر اینکه هیچ مشکلی با نام صرع در من وجود نداشته و صرفا دچار موج انفجار هستم بنیاد شهید این نظر را نپذیرفت و حتی بعد از صدور حکم دیوان عدالت اداری مبنی بر اینکه بنده دچار مشکل اعصاب و روان هستم بنیاد شهید از اجرای حکم دیوان امنتاع می کند. حتی یک بار در سال 91 دادنامه دیگری از دیوان عدالت اداری برای بنیاد ارسال شد که در آن تاکید شده بود این امنتاع از رای دیوان منجر به اطاله دادسری و تضییع حقوق شاکی می شود اما باز هم بنیاد از نظر دیوان تبعیت نکرد.
این جانباز اشاره کرد وقتی رای دیوان را به بنیاد شهید بردم ، با بی احترامی اظهار داشتند از این رأی ها زیاد به بنیاد می آید.
این جانباز دفاع مقدس که از پیگیری کردن های بی فایده خسته شده است می گوید مجددا شکایت کردم اما وقتی می دانم تاثیری ندارد خودم شکایتم را پس گرفتم.
جعفر مقرور رزمنده روزهای جنگ است که اکنون برای زندگی خانواده اش شخصا تلاش می کند اما همیشه نگران این است که به دلیل مشکلات عصبی اش باعث رنجش اطرافیانش در محیط بیرون شود.
برادر عزیز جانباز خواهشا بیا به این جمله خسرو شکیبایی عینیت ببخش :
گاهی باید نبخشید کسی را که بارها او را بخشیدی و نفهمید،تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد
گاهی نباید صبر کرد باید رها کرد و رفت تا بدانند اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای
گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام می دهی باید منت گذاشت تا آن را کم اهمیت ندانند
گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمی داند
و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد
آدمها همیشه نمی مانند یکجا گاهی در را باز می کنند و برای همیشه می روند
گاهی یک نفر
با نفس هایش
با نگاهش
با کلامش
با وجودش
با بودنش
بهشتی می سازد از این دنیا
برایت
که دیگر بدون او بهشت واقعی را هم نمیخواهی..
ارادتمند همه جانبازان و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس(محمد تندرو)
شماجانبازان وشهدا وآزادگان ازجان ومال و لذت های دنیوی خود گذشته اید؛ تا مردم ایران عزیزمان در آرامش و امنیت کامل به سر برند و هیچ بیگانه ای به خود اجازه تجاوز به خاک ومال وطن را ندهد.
انسان که غرق شود قطعا می میرد...
چه در دریا
چه در رویا
چه در دروغ
چه در گناه
چه در خوشی
چه در قدرت
چه درجهل
چه در انکار
چه در حسد
چه در بخل
چه در کینه
چه در انتقام
مواظب باشیم غرق نشویم. شما عزیزان جز آن دسته هستید که غرق نشدید ونخواهید شد...
انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد.
هم رزم شما(م.ع)
کوچک همه مردم ایران بهداد