شهید تفحص «مجید پازوکی» متولد اول فروردین ماه سال ۱۳۴۶ است؛ وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج مسجد لرزاده درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی در سال ۱۳۶۱ به عنوان تخریبچی، وارد جبهه شد؛ وی در این مسیر یک بار از ناحیه دست راست مصدوم شد و بار دیگر از ناحیه شکم؛ حالش خوب نبود اما درد را با خنده پذیرایی میکرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مرصاد، پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۹، منطقه کردستان، کانیمانگا و پنجوین حضور او را در قرارگاه رمضان و جنگ با ضدانقلاب و اشرار غرب کشور به خاطر سپردند؛ در سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) در منطقه جنوب او نیز به خیل جستجوگران نور پیوست و با اطلاعات دقیق از منطقه، گذرگاه میزد.
مجید بعد از عروج دوست دیرینهاش شهید «علی محمودوند» مسئولیت گروه تفحص لشکر ۲۷ را بر عهده گرفت و در روز هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰، نزدیک پاسگاه وهب عراق منطقه عمومی فکه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) نزدیک مزار دوست همیشگیاش علی آقا، آرام گرفت.
سردار «جعفر جهروتیزاده» جانباز ۷۰ درصد، راوی آشنای مناطق عملیاتی فکه، عینخوش و شرهانی در گفتوگوی با فارس خاطرهای را از شهید پازوکی روایت میکند:
***
شهید «مجید پازوکی» برایمان تعریف میکرد: «در منطقه فکه بودیم؛ یکی از عراقیها که مدتی در ایران اسیر بود، به زبان فارسی تسلط داشت، میگفت که یکی از سربازان ایرانی را کشته و در نقطهای که خودش نشان میداد، به خاک سپرده است و اصرار میکرد بروید او را پیدا کنید.
ما به او توجهی نکردیم تا به کارمان برسیم؛ آن عراقی هم رفت؛ صد متر جلوتر رفته بود که دیدیم نشسته روی زمین و گریه میکند؛ ما تعجب کردیم و به سراغش رفتیم؛ آن عراقی، خودش را روی پیکر شهیدی که تقریباً سالم مانده بود، انداخته و گریه میکرد و میگفت: والله، اولیاء الله؛ عراقی هم به این رسیده بود شهدای ما برگزیده بودند».
شهید پازوکی هم بعد از مدتی در همان جایی که این شهید پیدا شده بود، به شهادت رسید.
مجید بعد از عروج دوست دیرینهاش شهید «علی محمودوند» مسئولیت گروه تفحص لشکر ۲۷ را بر عهده گرفت و در روز هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰، نزدیک پاسگاه وهب عراق منطقه عمومی فکه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) نزدیک مزار دوست همیشگیاش علی آقا، آرام گرفت.
سردار «جعفر جهروتیزاده» جانباز ۷۰ درصد، راوی آشنای مناطق عملیاتی فکه، عینخوش و شرهانی در گفتوگوی با فارس خاطرهای را از شهید پازوکی روایت میکند:
***
شهید «مجید پازوکی» برایمان تعریف میکرد: «در منطقه فکه بودیم؛ یکی از عراقیها که مدتی در ایران اسیر بود، به زبان فارسی تسلط داشت، میگفت که یکی از سربازان ایرانی را کشته و در نقطهای که خودش نشان میداد، به خاک سپرده است و اصرار میکرد بروید او را پیدا کنید.
ما به او توجهی نکردیم تا به کارمان برسیم؛ آن عراقی هم رفت؛ صد متر جلوتر رفته بود که دیدیم نشسته روی زمین و گریه میکند؛ ما تعجب کردیم و به سراغش رفتیم؛ آن عراقی، خودش را روی پیکر شهیدی که تقریباً سالم مانده بود، انداخته و گریه میکرد و میگفت: والله، اولیاء الله؛ عراقی هم به این رسیده بود شهدای ما برگزیده بودند».
شهید پازوکی هم بعد از مدتی در همان جایی که این شهید پیدا شده بود، به شهادت رسید.