شهدای ایران shohadayeiran.com

نقدی بركتاب«سه روز محاصره»
«شلحه» نامی كه در «سه روز محاصره» بارها به آن برمیخوریم. نام نخلستانی است كه محمد هادی به همراه نفرات باقی مانده از گردانش ( گردان المهدی) كه طی عملیاتی به آن رسیدند محاصره می شوند؛ نخلستانی كه كنار اروند صغیر و جاده فرعی بصره و در قلب نیروهای عراقی قرار
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

 به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران كتابهای حوزه دفاع مقدس از تاریخ جنگی هشت ساله سخن میگویند، از دلاوریهایی كه مردم این سرزمین با دستهای خالی، ولی قلبی پر از ایمان به خالق متعال رقم زدند. شاید وقتی صحبت از كتابهای دفاع مقدس به میان می آید، تصویری از آفندها و پدافندهای نیروهای معتقد و مسلمان كشورمان و پاتكهایی كه توسط دشمن انجام می شد به میان آید. یا صحبت از معنویت جبهه و رشادت رزمندگان اسلام به ذهن متبادر شود كه به گزافه نیست اگر بگویم چنین است، ولی در كنار همه این موارد شاید كمتر باشند كتابهایی كه به صورت عمده از رنج و دردهایی سخن گفته باشند كه نیروهای با ایمان و فرزندان دلاور این مرز و بوم در جبهه دیده و تحمل كردهاند.

در این راستا كتاب «دا» پیشتازتر از سایر كتابها در این عرصه گام نهاده است. در كنار این اثر، كتابهایی همچون «نورالدین پسر ایران» و «پایی كه جا ماند» نیز فضایی از جنگ را ترسیم می كنند كه به فرموده رهبر معظم انقلاب به خوبی مخاطب را در آن حال و هوا قرار می دهند و آزار و اذیت و رنج و سختی های نبرد و اسارت را كه راوی حس و درك كرده است به شیوهای اثرگذار بیان كرده اند.

«سه روز محاصره» نیز از آن دست كتابهایی است كه محمد هادی، راوی آن، توانسته فضا را به گونه ای ترسیم كند كه مخاطب خود را بیگانه از رنج و دردها و سختی های شب عملیات، جراحتها، فراق یاران سفر كرده و سوز و سرمای زمستان اهواز و رودخانه اروند نپندارد. یا با غریو اهلل اكبری، در پی عكس العمل دشمن؛ در به زمین افتادن و شهادت فرزندی از دلاورمردان این سرزمین با هادی همدردی نكند و اشك به دیده ننشاند. یا با قرارگیری در محاصره دشمن و نگرانی و اضطرابی كه هر لحظه بر دل رزمندگان چنگ می اندازد، نلرزد، نهراسد و نگران آن نباشد كه نكند هم اكنون دشمن از پشت نخلها و بوته های

نخلستان هجوم آورد. یا با به دست آوردن غنیمت لودر و تانك t72، همچون هادی غرق در شادی نشود. نوعی از شادی حسرت آور كه به گفته هادی باعث می شود او امیدش به اسباب معطوف شود و دلش از

منجی اصلی مغفول بماند و بعد حسرت بخورد كه چرا چنین شد. . .

«شلحه» نامی كه در «سه روز محاصره» بارها به آن برمیخوریم. نام نخلستانی است كه محمد هادی به همراه نفرات باقی مانده از گردانش ( گردان المهدی) كه طی عملیاتی به آن رسیدند محاصره می شوند؛ نخلستانی كه كنار اروند صغیر و جاده فرعی بصره و در قلب نیروهای عراقی قرار دارد.

«سه روز محاصره»داستان بازسازی گردان المهدی پس از عملیات كربلای پنج و اعزام مجدد و زودهنگام به خط مقدم جبهه بر خلاف روال دیگر عملیاتهاست. گردانی كه شاید 60 ،50 نفر از چهارصد و اندی از نفراتش را فقط با خود باز گردانده است و رزمندگان باقیمانده داغدار یاران شهیدشان هستند.

در این بخش، صحبت از غم رزمندگان در فراق یاران سفر كرده شان و تلاش هادی برای سر پا نگه داشتن و روحیه بخشیدن به آنهاست. غم جانكاهی كه هادی و حسین فدایی اسلام، روحانی گردان، سعی در كاهش آن داشتند و داستان روحانیونی كه هر یك پس از دیگری به ستاد تبلیغات لشكر باز میگشتند و پاگیر گردان نمی شدند نیز حكایت دیگری است تا اینكه حسین فدایی اسلام به همراه دو روحانی دیگر به گردان اعزام می شوند و همان هایی می شوند كه محمد هادی خواهانشان بود.

بخشی از كتاب به این روحانی شهید فدایی اسلام و تأثیر رفتارش بر عملكرد رزمندگان اختصاص یافته و از فعالیتهای

ماندگاری می گوید كه او باعث و بانی راه اندازیشان میشود.

شاید بتوان گفت یكی از دالیل موفقیت این كتاب در همذات پنداری مخاطب با آن و جذب خوانندگان و عامیانه نویسی نویسنده آن است. نوشته های كه با گیرایی و جذابیت خود توانسته مخاطب را با خود به عمق كتاب بكشاند.  بیش از نیمی از كتاب «سه روز محاصره» به خاطرات هادی از اوضاع نفرات تازه اعزام شده به گردان و چگونگی آمادگی گردان برای حضور در منطقه عملیاتی اختصاص پیدا كرده است.

همچنین اصرار هادی برای پیشگیری از اعزام نیروهایی كه تازه از عملیات برگشته اند روایت كتاب را ادامه می دهد تا اینكه پیگیریها با اعزام نیروهای تازه نفس، ولی آموزش ندیده ادامه می یابد و در نهایت با تأكید فرمانده ستاد به لزوم اعزام نیروها و اینكه حاج علی فضلی چنین خواسته ای را بی دلیل و بی ضرورت مطرح نمی كند، خاتمه می یابد.  در یكی از بخشهای جذاب كتاب، صحبت از رزمنده ای مثل افشین كاوه مهر به میان می آید كه به اصطلاح بچه بالا شهر است و جبهه رنگ خدایی به او بخشیده كه سرانجام در همین عملیات به خیل یاران شهید می پیوندد. ولی در كنار این مورد، سرنوشت یكی از اسرای عراقی همراه با نیروهای گردان المهدی در محاصره شلحه و اینكه در هنگام شكست محاصره چه بر سرش آمد، نقطه ابهامی است كه برای خواننده ناگفته باقی مانده است و در پایان جا گذاشتن یاران مجروح گردان در شلحه، غم را بر دل مخاطب می نشاند.

مطالعه این كتاب كه به كوشش انتشارات روایت فتح در سال 1384 منتشر شده، می تواند مخاطبانی را كه با سختیهای جنگ آشنا نیستند، با شرح ماوقعی كه بر رزمندگان اسلام رفته، آشنا كند.

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۷
0
0
به یاد دارم که بازسازی و سازمان دهی مجدد نیروهای باقی مانده گردان که از خط بر میگشتند فی الواقع از همان مرحله سوم کربلای 5 آغاز شد. گردان ما گردان حضرت قاسم از لشکر 10 سیدالشهدا بود و پیش از المهدی درست به همان شکل دو بار به شلحه اعزام شدیم و تقریباً 90 درصد گردان از بین رفت و بعد هم گردان های علی اصغر و المهدی اما در هر صورت شلحه حفظ نشد... معتقدم اصرار فرماندهان وقت سپاه جهت پیشروی با حداکثر تلفات در شلمچه ناشی از بی تجربگی آنان بود که در نتیجه شجاع ترین فرزندان این ملت را در مناطقی چون شلحهٰ کانال ماهیٰ بوارین و... از بین برد و حتی پیکرهای پاکشان سالها بعد بدست مان رسیدٰ لطفاً ایقدر به جنگ 8 ساله ماوراالطبیعه ای نگاه نکنید و به اشتباهات تاکتیکی این به اصطلاح سرداران سپاه اسلام هم بپردازید.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار