روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 18 خرداد مطلبي را تحت عنوان «6 نكته با آيتالله مصباح يزدي در مورد رئيسجمهور روحاني» به قلم «مصطفي فقيهي » درج نموده است که به منظور توجه بيشتر مخاطبان محترم مورد بازخواني قرار مي دهيم.
شهدای ایران: مدیریت و سردبیری سایت انتخاب به عهده مصطفی فقیهی فرزند محمد مهدی فقیهی است که پس از تعطیلی روزنامه، با همکاری چند تن از همکاران سابق روزنامه انتخاب، سایت انتخاب راهاندازی کرد.سایت انتخاب طی کمتر از یک هفته پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ۳ بار فیلتر شد و سرانجام روز ۲۹ خردادماه ۱۳۸۸ توقیف شد.این پایگاه خبری از جمله وابستگان جناح اصولگرا بود که در انتخابات از میرحسین موسوی حمایت میکرد و پس از اعلام نتایج از تقلب در انتخابات نوشت. فقيهي دراين سايت از منتقدان بدون قيد و شرط دولت نهم بود.
مصطفي فقيهي کسي است که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ ، سایت تحت مدیریت مصطفی فقیهی برای یازدهمین بار فیلتر شد. همچنین با اعلام جرم دادستان تهران علیه او و همچنین شکایت شورای عالی امنیت ملی، وزارت ارشاد، بانک مرکزی، نائب رییس شورای شهر و یکی از وزاری دولت هاشمی رفسنجانی، به ۱۱ ماه حبس محکوم شد، گرچه او موفق شد در مرحله تجدید نظر، ۱۱ ماه حبس را به پرداخت جزای نقدی تبدیل کند. سایت تحت مدیریت وی در ایام انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، به عنوان تریبون اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی مشهور شد و پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نیز ، همچنان به عنوان رسانه اول دولت یازدهم شهره است.
به نوشته سايت انتخاب مصطفی فقیهی مدیرمسئول و سردبیر سایت «انتخاب» که صبح روز دوشنبه به شعبه 12 دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بود، بعد از ظهر همان روز به اتهام «نشر اکاذیب» بازداشت و از دادگاه، روانه بند 350 زندان اوین شد اما با سپردن قرار وثیقه 100 میلیونی آزاد شد. وي در خصوص نشر اکاذيب در سايت انتخاب گفته بود با توجه به اینکه به تازگی چشمانم را عمل کرده ام، امکان مطالعه برخی اخبار سایت انتخاب را پیدا نکردم، اما اگر در شرایط مساعدی بودم، قطعا اجازه انتشار چنین مطلبی را در «انتخاب» نمی دادم!!
همچنین در بهمن ۹۲ ، با اعلام جرم دادستانی تهران علیه فقیهی، سایت انتخاب فیلتر شد، اما پس از ۶ روز مجددا رفع فیلتر شد.
اين نويسنده با چنین سوابق درخشان، به نظر میرسد در سن جواني مسیر ترقی خود در حوزه روزنامهنگاری را در حملات دور از ادب به یک عالم برجسته در حوزه علمیه قم یافته تا با سر هم کردن ناشیانه و البته بیادبانه برخی فکتهای تاریخی که بارها از زبان چهرههای تندرو صادر شده است، به تصور خود حملهای رسانهای به علامه بزرگوار مصباح یزدی انجام داده باشد.
نویسنده جوان و البته کم تجربه روزنامه جمهوری اسلامی، ضمن آنکه آز آيت الله مصباح به عنوان فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي ياد ميکند اما با تعبيراتي دور از ادب ادعاهايي چندان تکراري را مطرح کرده است.
از آنجا که به نظر میرسد خروجی جلسه هماهنگی رسانههای حامی دولت در هفته گذشته، حمله به علامه مصباح یزدی برای انحراف افکار عمومی از نقد دقیق ایشان نسبت به رویکرد فرهنگی دولت بوده است، و از سوی دیگر غالب متنهای منتشر شده در رسانههای حامی دولت با رویکرد هجمه به این عالم بزرگوار با متحوایی شبیه به متن منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی نشر یافته است، نکاتی که در ادامه میآید قابل بررسی و تدقیق خواهد بود:
رابطه حضرت آيت الله مصباح و حضرت امام ره
فقيهي در مقاله خود در خصوص رابطه حضرت امام ره و آيت الله مصباح مي نويسد :سئوال اساسيتر اينكه ايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟
مجال پرداختن به اين رابطه به طور مفصل نيست اما یکی از مسائلی که دشمنان بنیان اسلام و انقلاب اسلامی سعی در انجام آن به شکل های مختلف داشته اند، زیرسؤال بردند بزرگان پیشتاز در عرصه جهاد نظری وعملی با دشمنان بوده است که در این بین، حضرت آیت الله مصباح یزدی بیش از دیگران آماج این گونه حملات بوده اند. یکی از انواع این تهاجمات، زیر سؤال بردن رابطه ی عمیق و دوطرفه مبتنی بر ارادت آیت الله مصباح یزدی به امام و عنایت ویژه حضرت امام به ایشان بوده است. خاطره زیر که از طرف آیت الله مسعودی خمینی نقل شده و مربوط است به ماه های پس از ارتحال آیت الله العظمی بروجردی (1340 شمسی)، نشانگر نوع نگاه حضرت امام به آیت الله مصباح و طول مدت این آشنایی عمیق است:
«به یاد دارم در یکی ازمناسبت ها، کسی درمنزل امام به نزد من آمد و ابراز کرد که برای "جاسب قم" [یکی ازمناطق اطراف قم] نیاز به مبلغ دارند. من خدمت امام عرض کردم که موضوع از این قرار است. امام فرمود: "ما کسی را دراختیارنداریم، شما خودتان کسی را در نظر بگیرید." در نهایت قرار شد که آقای مصباح یزدی را ببرند. البته ایشان منبری وروضه خوان محسوب نمی شدند و تنها درابعاد علمی توانا بودند وخوب هم صحبت می کردند. خدمت امام رسیدیم تا بگوییم قرار است آقای مصباح به جاسب اعزام شود. مسئله به امام عرض شد. ... حضرت امام تنها جمله ای که به کار بردند این بودکه آقای مصباح از علماست.»[2]
تاثير انتقادات آيت الله مصباح در افول جايگاه احمدي نژاد
وي مي نويسد:آيت الله مصباح «هيچ گاه نقدي را متوجه دولت احمدي نژاد نکرد.»
دکتر علي مطهري نيز در واكنش به انتقادات آيتالله مصباح يزدي به رئيسجمهور گفت: «من دقتنظرها و اعلام خطرهاي جناب آقاي مصباح يزدي در مباحث فرهنگي و فكري و ايدئولوژيك را ميپسندم و براي جلوگيري از انحراف و تغيير مسير انقلاب اسلامي مفيد ميدانم گفت: ولي اين سوال براي بنده ايجاد شده است كه چرا آقاي مصباح در زمان دولت قبلي كه انحرافات فرهنگي بيشتر از امروز بود اين مقدار عكسالعمل نشان نميدادند و فقط به اشاراتي اكتفا ميكردند.»
اين ديدگاه ناشي از اين است که صاحبان آن توجه ندارند به ميزان تاثير حمايت علامه در روي کار آمدن احمدي نژاد رويگرداني معظم له از انحرافات افراد پيرامون او تا چه حد در افول جايگاه وي و همراهانش نزد مردم موثر بوده است. نقد شديد ايشان از جریان انحرافی و همسان سازی آنها با اقدامات بنی صدر در اوایل انقلاب و خطرناکتر از فتنه دانستن انحراف نقد هاي کم وزني نيست. ايشان تا آنجا در نقد انحراف جدي بودند که ماهيت آن را فراماسونري خواندند. اين آقای مصباح بود که با شجاعت تمام نسبت به دولتي که خودش در روي کار آمدن آن سهم داشت اعلام نمود فکری که مشایی عرضه می کند؛ فکر فراماسونرهاست . آقای مصباح بود که به آقای احمدی نژاد پیغام داد دو نفر آبروی دولت شما را میبرند و از همان ابتدا به وي گفتند مشایی را کنار بگذار و البته او نيز به اين تذکرات گوش نکرد.
اين نقد ها تا آن جا بود که جريان انحراف را به موضع گيري عليه ايشان کشاند و به تخريب ايشان روي آوردند.
اين انتقادات ايشان همسو با همان انتقاداتي است که ايشان در دولت اصلاحات داشتند. زمانی که اصلاح طلبان از جامعه مدنی سخن گفته و به صراحت از وکالت فقیه به جای ولایت فقیه سخن گفتند و حتی پا را فراتر گذاشته از به موزه رفتن افکار اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) سخن به میان آوردند این آیت الله مصباح یزدی بود که به میدان آمده و در برابر هجمه ها و تخریب های آنان مردانه ایستاد و به دفاع از مبانی دینی و انقلابی نظام پرداخت و اجازه نداد که تفکرات سکولار در انحراف نظام ره به جائی ببرند. دقیقا در همین نقطه است که جریانی انحرافی پا در جای پا فتنه گران گذاشته همچون آنان از جنگ با قرائت ها و تفسیرهای دینی سخن می گویند،از ایجاد شکاف میان روحانیت و روحانیت گفته و از شکل دهی شکاف میان خود و رهبری سخن به میان می آورند و هنگامی که آیت الله مصباح یزدی به مقابله با انحرفات آنان می پردازد به ايشان تاخته و تلاش کردند ايشان را تخريب نمايند تا جايي که یکی از سایت های متعلق به جریان با ماموریت یافتن در این زمینه خطاب به آیت الله مصباح یزدی که کارشناس خبره دینی می باشند نوشت که آیا فقط و فقط این شمائید که بد و خوب را می شناسید. این سایت همچنین درتلاش برای زیر سوال بردن تقوی آیت الله مصباح یزدی کوشید حمایت های وی از نظام را زیر سوال برد. اين تخريب ها عليه کسي نبود که نسبت به انحرافات دولت سکوت کرده باشد و سوال ما از همه کساني که اين گونه فکر مي کنند اين است که براستي اگر انتقادات بسيار تند آيت الله مصباح از انحرافات احمدي نژاد و همراهانش نبود آيا انتقادات کساني که از ابتدا سر ناسازگاري با دولت اول احمدي نِژاد را داشتند مي توانست باور به انحراف احمدي نژاد و برخي همراهانش را در بدنه حزب اللهي حاميان او پديد آورد؟
مجال نيست جريان مقابله آيت الله مصباح با جريان انحراف را بيش از اين باز کنيم اما اين انصاف نيست آيت الله مصباح را که اولين کسي است که جريان انحرافي را شناسايي و با فرياد رسا اعلام نمود تا اين انحراف به حساب حزب الله نيافتد را از منتقدين دولت قبلي ندانيم و خوب است فرافکني را کنار گذاشته حاشيه نرويم و انحرافات اين دولت را مورد نقد و اعتراض قرار دهيم که برخي گمان نکنند به 200 هزار راي تفاوت راي نماينده تام الاختيار مردم هستند که روي قانون اساسي و مذهب رسمي کشور پا بگذارند.
مصباح؛ نه تنها فعال سياسي که استاد تئوري پرداز انقلاب؟
فقيهي در ادامه مي نويسد: برخي معتقدند آيتالله درس عبرتي گرفته و به اين نتيجه رسيده كه نميتواند تئوري پرداز انقلاب باشد. وي سپس ترازوي انقلابي و علميت سنجي خود را روي ميز نهاده و اينگونه به ارزيابي آيت الله مصباح مي پردازد: «ايشان (ايت الله مصباح در آن ايام پرمشغله دكتر روحاني، كجا بودند؟» وي سپس ابزار دروغ و افترا را برداشته و مي نويسد: «چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟» و سپس از ايشان انتظار براه انداختن گردان نظامي را مطرح کرده مي نويسد:«چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟»
عجيب است بازار سياست که عده اي را براي چند صباحي دولت معجل، به هدم سرمايه هاي مملکت خود مي کشاند. تاسف برانگيز درا ين برخوردها نبود معيار براي اظهار نظر است. عده اي براي وزن کردن افراد فقط به ميزان هاي کمي بسنده کرده براي سنجش ارزش انقلابي و علمي افراد به شمارش روزهاي زندان و تعداد شرکت در تظاهرات و فعاليت هاي سياسي افراد مي پردازند. نتيجه اين محاسبه چه خواهد بود؟اينکه اگر يک مرجع تقليد از آنها انتقاد کند مي شود بيکار. اگر حتي شهيد مطهري بخواهد عليه آنان انتقادي نمايد شماره زندانهايش به آقاي فلان نمي رسد بنا بر اين حق اعتراض و انتقاد ندارد. با اين ابزار سنجش حتي اگر علامه طباطبايي زنده بودند و مي خواستند عليه دولت دکتر روحاني اعتراضي را مطرح کنند با همين سبک و سياق مورد توهين قرار مي گرفتند که شما که زندان نبوده ايد پس حق نداريد عليه عملکرد يک دولت اظهار نظر کنيد و ايشان را متهم مي کردند که «مايلند فضاي سياسي را ملتهب و مضطرب نگاه دارند تا همواره دستاويزي براي فعاليت سياسي تخريب گرايانه خود داشته باشند.»
به نظر مي رسد خوب است امثال آقاي فقيهي براي وزن کشي نخبگان علمي آن ها را با هم تراز هاي خود وزن کشي کنند. اگر خود را به خواب نزده ايد اندکي بحران هاي فکري ايام انقلاب و سالهاي پس از استقرار نظام اسلامي و سالهاي سازندگي و اصلاحات و پس از آن را با محک انديشه هاي حضرت امام ره مطالعه کنيد تا معلوم شود چه کساني از ابتدا دروغين انقلابي نمايي کرده اند تا از انقلاب بدوشند و عده اي انقلابي بودند اما چون تئوري انقلاب در جانشان مايه نداشت بعدها از توابين شدند. کساني هستند که به نام امام و خط امام در ورطه ترويج سکولاريسم افتادند اما آيت الله مصباح شخصيتي است که در وفاداري به امام ره و مقام ولايت گوي سبقت را از بسيار مدعيان ربوده است. معيار براي سنجش انقلابي بودن و تئوري پرداز انقلاب بودن را افکار نورس نمي تواند به دست دهد بايد از بزرگان خواست تا عيار علمي و انقلابي بودن افراد را معين سازند.
اين سخن حضرت امام خمینى يادمان باشد که فرمودند: آقاى مصباح ذوشهادتین است.
و يا سخنان حضرت امام خامنه ای در مورد ايشان که فرمودند :
· این سه جهت در ایشان جمع است . هم علم ، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا
· اگر خداي متعال به نسل كنوني ما اين توفيق را نداد كه از شخصيت هايي مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري استفاده كند، اما به لطف خدا اين شخصيت عزيز و عظيم القدر خلا آن عزيزان را در زمان ما پر كرده است
· آیت الله مصباح ، شهید مطهری زمان هستند
· مجموعه آقاي مصباح، مجموعه بسيارخوبي از فصلاي جوان، فاضل، كارآمد و زمان شناس است كه اميدوارم منشا خيرات و بركات فراوان تري باشند
· چرا از آيت الله مصباح كه از ايدئولوگ هاي اصلي انقلاب هستند در رسانه ملي استفاده نمي شود
· بنده نزدیك به چهل سال است كه جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یك فقیه، فیلسوف، متفكر و صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم
· من خدا را شكر و حمد مي كنم كه نسل جوان ما در سراسر كشور به ايشان شديدا علاقه مند و قدردان هستند
· به نظر من مبانی فکر اسلامی در دست آقای مصباح و دیگر بزرگان است که باید از آن ها استفاده کنند
· اين هجوم هاي تبليغاتي كه به شخصيت هاي برجسته و انسان هاي والا و با اخلاق برجسته وارد مي كنند، اينها همش نشان دهنده اهداف و نيات دشمن است. يك نفر مثل جناب آقاي مصباح كه حقيقتا اين شخصيت عزيز جزو شخصيت هايي است كه همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامي از اعماق دل بايستي قدردان و سپاس گذار اين مرد عزيز باشند، مورد هجوم تبليغاتي قرار مي گيرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوي و مستحكم هر جايي كه باشد آنجا را دشمن زود تشخيص مي دهد، چون حسابگر است. دشمن آنجا را مي شناسد و به مقابله اش مي آيد. با مرحوم شهيد مطهري هم همينجور برخورد كردند
اما چرا مقام معظم رهبري چنين ديدگاهي نسبت به ايشان دارند؟
به نظر مي رسد براي شناخت مقام آيت الله مصباح و شهيد مطهري بايد علامه طباطبايي را شناخت. چون آیت الله شهید مطهری و مصباح یزدی از جمله شاگردان علامه طباطبایی به شمار می روند. علامه طباطبایی با جامعیت خود و توجه وافرشان به مباحث عقلی و فلسفی و نیز اهتمام ایشان به تفسیر قرآن و ارائه تصویری عقلانی و خرد پذیر از دین برای مقابله با هجوم اندیشه های غربی و احیانا انحرافی ، به عنوان دین شناسی آگاه به زمان و نیازهای قشر تحصیل کرده و روشن فکر شناخته می شوند. در واقع ، ایشان با جامعیت خود و عرضه جهان بینی و بینش دینی در زمینه های کاربردی و متناسب با نیازهای جامعه ، دورنمایی از نظام فکری و سیاسی و اجتماعی اسلامی را فرا روی جامعه خود و نسل پس از آن قرار داد ، و با تلاش فکری چنین افرادی بود که قیام و نهضت مردم به رهبری امام خمینی (ره) بر پایه و شالوده ای محکم و استوار بنا گردید.
علامه طباطبایی تغذیه کننده نیازهای فکری و اعتقادی و معرفتی نسل خود و نسل های پس از آن است او تئوریسین قیام انسانها علیه ظلم و هجوم اندیشه های شیطانی است. شاید یکی از ویژگی های قابل توجه علامه توجه وی به تربیت شاگردانی فاضل و توانا بود که پس از او چراغی فروزان فرا روی حرکت انقلابی و اسلامی نسل جوان و تحصیل کرده خود باشند. از شمار شاگردان او می توان به آیت الله شهید مطهری و مصباح یزدی اشاره کرد.
شهید مطهری در زمانی وارد صحنه مبارزه شد که افکار انحرافی و دین ستیزی بر اندیشه جوانان بویژه دانشجویان و نسل جوان سایه افکنده بود و نظریات کمونیستی و التقاطي در صدد از بین بردن دین و اعتقادات مذهبی افراد جامعه بود. وی که از دریای علمی واخلاقی استاد خود -علامه طباطبایی- بهره مند گشته بود و دارای ویژگی های منحصر به فرد ی بود توانستند سدی محکم در برابر انحرافات باشد و دژی استوار را بنا نهند تا نسل خود و آیندگان در آن با اطمینان خاطر و ایمنی کافی به حرکت و حیات دینی- اسلامی خویش ادامه دهند. جامعیت و آگاهی ایشان به نیازهای زمانه را می توان با مراجعه به آثار وی دریافت. در زمانی دست به تالیف کتاب داستان و راستان می زند که بسیاری این کار او را کم ارزش و تلف کردن توانایی هایش می دانستند اما او چون دید و بصیرتی عمیق داشت و آینده فرا روی خود را می دید و با نیاز عصر خود آشنا بود بخوبی دریافت که چنین کاری لازم و ضروری است. البته دیگر تالیفات و سخنرانی های علمی و فلسفی وی جای خود را دارد و تا امروز نیز گفته ها و نوشته های ایشان زنده و بروز ند و توان پاسخ گویی به بسیاری از نیازهای جامعه را دارا می باشند. او همواره حرکت فکری و اندیشه های موجود در جامعه را تحت نظر داشت و در مقابل کوچکترین انحراف قد علم می کرد و همچون استادش وارد صحنه می شد. مثلا وقتی مطالبی را در نشریه زن روز آن زمان می بیند بدون توجه به دیگران وارد میدان می گردد و با ارائه مقالات و نوشته هایی در آن از اندیشه های و آموزه های اسلام دفاع می کند. در وقت دیگر چون نیاز جامعه را در ارائه مطالبی از قرآن می بیند به مدد آموخته هایش از محضر استادش در زمینه تفسیر قرآن دست به نوشتن و ایراد سخنرانی هایی در تفسیر قرآن می زند.
شاگرد دیگر علامه که او نیز همچون شهید مطهری دارای ویژگی ها و امتیازات برجسته ای است استاد مصباح یزدی می باشد. وی نیز همچون استاد خود و نیز شهید مطهری فردی است با جامعیت علمی و آگاه به زمان و نیازهای روز. وي با توان علمي و فلسفي خود همواره بنيان گذار پايگاهي بود كه رسالت آن پاسداري از عقايد و باورهاي راستين ديني بوده است. وي فیلسوف، مفسر، و از نظریه پردازان شیعه، بنیانگذار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که خيرات و برکاتش عالم گير است. ايشان شخصيت در تراز عضويت در مجلس خبرگان رهبری در جمهوری اسلامی ایران و و عضويت جامعه مدرسين و مقام استادي حوزهٔ علمیهٔ قم است. ايشان پس از پیروزی انقلاب ایران در تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و در جهت اصلاح و بازسازی نظام حوزه نقش فعالی ایفا کرد و بنیاد علمی پژوهشی باقرالعلوم و سپس مؤسسهٔ آموزشی پژوهشی امام خمینی را پایهگذاری کرد. ايشان همواره در جايگاهي قرار داشته که برآورده ساز نيازهاي علمي و اعتقادي نسل متدين و روشنفكر باشد و همواره يورش دشمنان بر اعتقادات و باورهاي ديني جوانان و متديان را رصد نموده و به موقع در برابرشان واكنش نشان داده است. صدق این مطلب را می توان بررسی آثار و نوشته های ایشان دریافت؛ از کتاب آموزش فلسفه اش گرفته تا مباحثی در زمینه قرآن و سیاست و اخلاق. در یک کلام می توان گفت وی مردی است که امروزه حیات نظام فکری انقلاب اسلامي را تئوریزه و صیانت می کند. چراکه هر انقلابي اگر بخواهد برای مدتهای مدیدی به حیات خود ادامه دهد نیازمند پشتوانه ای فکری و نظری قوی است که از امثال اين تواناي عرصه علم و دانش بر مي آيد. از این روست که رهبر معظم انقلاب وی را مطهری و علامه زمان می خوانند.
آيت الله مصباح شخصيتي است که حضرت علامه طباطبایى استاد ايشان فرمود ه است:
مصباح در ميان شاگردان من ، مانند انجير در ميان ساير ميوه هاست ، چرا كه او هيچ چيز زائد و دور ريختني ندارد
علامه جوادی آملی در مورد ايشان مي فرمايد: حضرت آيت الله مصباح يزدي روحي له الفداء بدون شك يك الگوي بسيار موفق هستند
علامه حسن زاده آملی در مورد ايشان فرموده اند: آقای مصباح انسان زحمت كشیده ای است. من با ایشان همدرس و همبحث بوده ام، ... از دیشب كه این مطلب (اهانت کاریکاتوریست روزنامه آزاد) را شنیدم حالم دگرگون است.
حضرت آیت الله مشکینی در مورد ايشان مي فرمايد:حوزه ها باید دهها سال سهم امام بخورند، هزاران نفر در اینجا تحصیل کنند تا در هر عصری یک یا چند نفری نظیر آیت الله مصباح به دست آید. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا كنید، یقیناً یكی از آنها آیت الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم، او یكی از خزانه های وجودی ماست، یكی از بزرگان حوزه ماست، بنده خودم علاقه به این آقا دارم، برای اینكه شمشیر برنده اسلام در مقابل كفر است، لذا خیلی با او دشمن هستند. علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است همین فراوانی حمله ها علیه ایشان است
جناب مستطاب آيت الله مصباح از آن وجودات پربركت است. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پيدا كنيد، يقينا يكي از آنها آيت الله مصباح است ... ما به عظمت او معتقديم، ما او را دوست داريم، او يكي از خزينه هاي وجودي ما است. يكي از بزرگان حوزه ما است. من خودم علاقه به اين آقا دارم، براي اينكه شمشير برنده اسلام در مقابل كفر است
آیت الله مظاهری در مورد اين شخصيت علمي مي فرمايد: حمایت از آیت الله مصباح ، حمایت از امام زمان است
و حضرت آیت الله استادی نيز در مورد ايشان مي فرمايد : اين استاد فرزانه و حكيم اللهي با خدمات پنجاه ساله، شخصيتي است كه در حوزه هاي علميه امثال او با اين جامعيت شايد به عدد انگشتان دست ها هم نباشد
خوب است با اين اوصاف مهاجمان زحمت ما ندارند و عرض خويش نبرند و به جاي اين مهمل نويسي هاي و تکرار هجمه هاي ناجوانمردانه کاري ديگر در پيش گيرند.
حد شرعي و قانوني فرمانبري از دولت ها
نويسنده در ادامه مي نويسد:حضرت آيتالله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند ميپنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرمودهاند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد!
عصبانيت از ديدگاه حضرت استاد در خصوص جايگاه عقلي و شرعي الزام به اطاعت از حاکميت و دولت، ناشي از برخورد اين ديدگاه با نگاههاي سکولاريستي است که در جامعه کم و بيش هست. در واقع عقده سخنان چند سال قبل آيت الله مصباح در اين مورد بهانه اي براي گشوده شدن مي خواست که انتقادات به سخنان نادرست رئيس محترم جمهوري فضاي اين عقده گشايي را فراهم نموده است.
طبق ديدگاه استاد مصباح هنوز هم مباحثی از ولایت فقیه وجود دارد که برای خودیها نیز روشن نشده است. اين حق جواناني مثل آقاي فقيهي است که بدانند مسئله ولایت فقیه چيست هر چند آنها امام را درک نکردهاند و از سیره عملی ایشان نیز استفاده نکردهاند و فقط موضوعاتی را شنیدهاند.
از نگاه آيت الله مصباح در مدل اصلی اسلام حکومت باید به شکل هرمی باشد که در راس آن شخص معصوم قرار میگیرد. در مدل دوم حکومت در اسلام چون پیامبر (ص) نمیتوانستند در کل جامعه اسلامی آن روز که محدوده کوچکی نیز بود مجری احکام اسلام باشند. لذا از این جا به بعد مجری احکام باید از عصمت به شبه عصمت تنزل کند.
وقتی مجری اسلام نمیشود که در همه شرایط معصوم باشد، بنابراین در این شرایط فرد باید بسیار به مقام عصمت شبیه باشد. اصل قانون از سوی خداوند تفسیر آن از سوی معصوم و اجرای آن در وهله اول بر عهده فرد معصوم و در مرحله بعد از سوی کارگزارانی صورت میگیرد که معصوم بر اساس شاخصهایی آنها را انتخاب میکند که شبیه معصوم باشند.
در مدل دوم زمانی که مردم به حاکم معصوم دسترسی ندارند از کسانی اطاعت میکنند که مأذون از حاکم معصوم باشند. اگر فرض کنیم امام معصوم در زندان باشد آیا میشود گفت که دیگر اسلام نمیخواهید؟ در حالی که این طور نیست و فرمودهاند وقتی که به خود معصوم دسترسی ندارید، به کسانی مراجعه کنید که دستپروده معصومین باشند و علم خود را از آنها گرفته باشند و در کارایی نیز شبیه معصوم باشند. بنابراین این طور دیگر در بنبست نمیمانیم.
در این شرایط باید فقیه جامعالشرایطی باشد که احکام اسلام را اجرا کند و در این امر برای مدل دوم در نظر گرفته شده است. لذا خود ائمه معصومین مدل دوم را پیریزی و اجرا کردند.
وقتی امام علی (ع) مالک اشتر را منصوب کردند، او معصوم نبود بلکه قریب به معصوم بوده و امکان اشتباه نیز داشت. اما اطاعتش نیز واجب بود. ما در مسائل فقهی خود به مرجع تقلید رجوع میکنیم در حالی که او معصوم نیست و این امر باعث نمیشود که ما رساله را دور بیندازیم و مرجع تقلید نداشته باشیم.
همانطور که در مسائل فقهی باید از مرجع تقلید اطاعت کرد، همانند این مسئله در باب حکومت وجود دارد و در زمانی که معصوم نیست، باید از شبیهترین به معصوم اطاعت کرد تا در دام شیاطین نیفتاد، گفت: کسی که حاکم نظام اسلامی است، اول باید قانون را بداند و به آن عمل کند و هوای نفسش باعث نشود هر طور که خواست به قانون عمل کند. از این رو باید از تقوا برخوردار باشد. هر چند همانند امام علی (ع) دیگر پیدا نمیشود. اما در زمان ما دو شبیه به حضرت علی (ع) وجود دارد و در واقع حجت بر ما تمام شده است.
به برکت خون شهدا امروز مدل دوم حکومت اسلام در جامعه ما قابل اجراست و کسی که در حال حاضر در راس قرار دارد، شبیهترین افراد به امام معصوم است و فرد دیگری نمیتواند در عرض او متصدی حکومت شود و هر کس که ادعای حکومت کند، غاصبانه است چرا که حکومت حق خداست. لذا امام (ره) فرمودهاند که رئیسجمهور منتخب مردم اگر از سوی ولایت فقیه نصب نشود طاغوت و اطاعت از او حرام است و این امر مبنای فقهی دارد چرا که هیچ انسانی حق ندارد بر دیگری حکومت کند. بنابراین مشروعیت هرگونه فعالیت حکومتی مربوط به اذن ولی فقیه است که مشروعیتش از سوی امام معصوم و مشروعیت آنها از سوی خداوند است.[3]
بنا بر اين اطاعت از دولتي که منصوب از سوي ولي فقيه است اطاعت از ولي فقيه بوده واطاعت از ولي فقيه اطاعت از اطاعت از امام معصوم و اطاعت از معصوم هم اطاعت از خدا است. سوال از امثال نويسنده محترم اين است که کجاي اين مطلب علمي و عقلي اشکال دارد تا اصلاح يا تفهيم گردد؟
اما معلوم است که اين بحث عقلي به هيچ و جه منافي با وجوب امر به معروف و نهي از منکر از سوي مردم و خصوصا نخبگان نيست.
به نظر مي رسد خلط ميان اين دو مقوله علت اين سوال شده که چرا آيت الله مصباح که اطاعت از دولت را اطاعت از ولي و به تبع آن اطاعت از خدا مي داند در دولت اصلاحات و دولت احمدي نژاد و دولت روحاني نهي از منکر مي کند. پاسخ اين است که اتفاقا چون اين جايگاه الهي است همه بايد در حفظ آن از انحرافات بکوشند خصوصا نخبگان. بنا بر اين وقتي دولتها از مسيري که قانون اساسي و شريعت پايشان را کج گذاشتند بايد به آنها امر کرد و نهي کردو حتي اگر لازم شد نهيب زد که کاري نکنند مردم در سر دوراهي اطاعت از خدا و اطاعت از طاغوت نفس سرکش برخي از مسولان سرگردان شوند. وقتي دولتمردان به صراحت عليه اصل دوم قانون اساسي موضع مي گيرند و وظيفه امر به معروف و نهي از منکر خود را که طبق اصل هشتم بر عهده دارند فراموش مي کنند بايد آنها را هشيار کرد که مردم که موظفند از شما اطاعت کنند کاري نکنيد که مجبور شوند به دليل عدم کفايت سياسي، شما را با يک دولت ديگري که بتوانند از او اطاعت کنند جايگزين نمايند.
اين که نويسنده گفته است که «تكرار مكرر لفظ "مقام معظم رهبري" در سخنان دكتر روحاني، حكايت از آن دارد كه رئيس جمهور، هم به تبعيت خود از "مقام ولايت "مفتخر است هم از حمايت بيدريغ ايشان از دولتش اطمينان دارد.» حاکي از اين مطلب بديهي در نظام اسلامي است که آيت الله مصباح هم بر آن تاکيد دارند اما سوال اين است که آيا تکرار مکرر القاب کافي است يا افتخار به تبعيت کافي است يا حمايت رهبري از دولت کافي است يا علاوه بر اينها اطاعت هم لازم است. خوب است نويسنده محترم و خوانندگان محترم اين نوشتار مروري بر ديدگاههاي چند ماه اخير مقام معظم رهبري و در مقابل موضع گيري ها و عملکرد برخي مسولان داشته باشند تا معلوم شود که آيا تکرار مکرر لفظ ماهيت کاريکاتوري پيدا نکرده باشد.
وقتي رئيس دولت اسلامي وقتي به دين مي رسد معتقد است که «دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.»( در حالي که حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد)
اما به بحث محيط زيست که مي رسد مي گويد:
«اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.
- آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.
- باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.
- باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.»
نمي دانيم رييس جمهوري بالاخره وظيفه تصدي گري فرهنگي را براي دولت به رسميت مي شناسد يا نه. از سوي ديگر اگر مردم بايد درد دين مردم را داشته باشند نه دولت پس چرا به منتقدان فرهنگي حمله مي کند و مي گويد:
«بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.»
آيا نبايد از اين دولت سوال کرد که با چه منطقي اينطور دوگانه سخن مي گويد. چرا به منقدان فرهنگي انگ متوهم و جاهل مي زند در حالي که همه پیامبران و امامان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود و فرمود: لعلک باخع نفسک الا يومنوا بهذا القرآن اسفا. آيا پیامبر از بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟ و آیا مقام معظم رهبری و مراجع که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از روي بیکاری نگرانند؟ اين چه برخورد تحقير آميزي است که رييس جمهوري کشوري که بايد مردم به عنوان کارگزار امام زمان به او نگاه کنند به مردم و نخبگان کشور خودش دارد. وقتي با منتقدان سیاست های خارجی طرف مي شود آنان را به بي سوادي متهم مي کند و وقتي به منتقدان فرهنگی مي رسد آنان را متوهم و بیکار مي نامد؟
دولت بايد پاسخگو باشد که چرا در امر فرهنگ شعارهاي پر آب و تاب تخصص مداري را فراموش کرده و به جاي استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت متخصصان اين عرصه را عده اي متوهم و بيکار مي نامد. به راستي اگر دولت اسلامي به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم باشد (اگر باشد) اساسا چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟ ( چه آنکه آنها ترويج فرهنگ سکولار را رسالت خود مي دانند.
با توجه به قانون اساسي خصوصا اصل دوم و سوم دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، نمي تواند نسبت به فرهنگسازی در امر دينداري مردم بی تفاوت بماند.
در برابر اين توهين و بي تفاوتي جاي آن بود که آيتالله مصباح يزدي بفرمايد"برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آنها را كساني معرفي ميكنند كه اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم ميكنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفتهاي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"
وقتي دغدغه مندان دين افرادي متوهم هستند بايد پرسيد آيا شما دينتان از عده اي متوهم گرفته ايد؟!
کلام آخر آنکه نويسنده در نوشته مورد بحث با وقاحت تمام اقدامات آيت الله مصباح در نقد برخي دولتمردان را نسنجيده، آتش افروزانه، تنش زا و تشنج آفرين، بي توجهي به مواضع امام و رهبري، بي توجهي به ارزشها، بي توجه به قانون، خشن و غير معقول شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي مي داند معتقديم تمام اين القاب متوجه کساني است که با حاشيه سازي سعي در پديد آوردن حاکميت دوگانه در درون نظام اسلامي دارند.
مدرس اخلاق:من امر به معروف مي کنم اما شما نکنيد!
يکي ديگر از ترفند ها براي به حاشيه راندن اهل فرهنگ دلسوزي هاي برخي افراد است که در نهايت نوعي توصيه به بي تفاوتي است. در همين راستا با تحريک برخي خبرگزاري هاي همسو جناب آقاي سیدمهدی طباطبایی به صحنه کشانده شدند و عليه انجام وظيفه آيت الله مصباح موضعگيري کرده اند. جالب اين که خبرنگار ايشان را که از مدرسان اخلاق به شمار مي روند به عنوان يکي از پیشگامان مبازرات ضداستعماری و ضداستبدادی و از یاران مرحوم آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، از همکفران و یاران سید نواب صفوی و گروه فداییان اسلام است و از آغاز نهضت روحانیت از قیام پانزده خرداد 42 گرفته تا حال حاضر، از مبارزان بی باک و پیشگامان جهاد در راه پیروزی انقلاب اسلامی و از یاران بی پیرایه امام خمینی و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) بوده است ياد مي کند اما همين استاد محترم اخلاق تماما سياستمدار در اقدامي دوگانه به علامه مصباح توصيه مي کنند که بهتر است ايشان به درس و بحث شان و کار علمی شان بپردازند. وي مي گويد:از آیت الله مصباح یزدی می خواهم که به دروس علمی خود پبردازند و وارد این مباحث نشوند و به این سخنان و بحث و جدل ها ادامه ندهند. و جالب تر آنکه به خودشان حق مي دهند نگران دين مردم باشند و مي گويند: « واقعا نگران دین مردم هستم و این مسائل بیش از همه به دین مردم لطمه می زند.» اما معلوم نيست که بر اساس همين منطق چرا به آيت الله مصباح حق نمي دهند که نگران دين مردم باشند.
ظاهرا منطق يک بام ودو هوا اختصاص به مسئولين محترم دولت يازدهم اختصاص نداشته و طرفداران اين دولت هم بي نهايت تابع اين منطق اند. خود ايشان مي گويند «دشمن می خواهد روحانیت، علما و عزیران را به جان هم بیاندازد » و خود همين بزرگوار با تحريک يک خبرنگار به طور غير طبيعي براي يک عالم ديني و يک علامه بزرگوار صندلي وعظ مي گذارد که نبايد در مسائل سياسي وارد شود. ايشان در حالي که سخن استاد مصباح را به دقت نخوانده اند «انگلیسی» بودن را نکوهش کرد و گفته اند « لفظ انگلیسی که آقای مصباح در سخنانشان استفاده کردند بسیار لفظ بدی بود. جناب اقای ایت الله مصباح هر چه به حوزه و تقویت حوزه بیشتر بپردازند انشالله نزد خدا عزیزترند و اگر اوامری دارند می توانند محرمانه به آقای روحانی بفرمایند و ایشان قطعا خواهند پذیرفت.»
خوب است جناب آقاي طباطبايي يک مورد از انتقادات عديده فرهنگي و يا غير فرهنگي که جناب آقاي روحاني در همين مدت کوتاه متوجه ايشان شده است و ايشان پذيرفته اند را متذکر مي شدند تا مخاطبان خيالشان راحت شوند با دولتي انتقاد پذير روبرو هستند و اين قدر نگران نباشند.
آقاي طباطبايي در اين مصاحبه باز به گونه ديگري وارد مباحث سياسي مي شوند و به سوابق انقلابي آقاي روحاني مي پردازند و مي گويند: «باید بگویم سابقه ی انقلابی آقای روحانی خیلی جلوتر از این بزرگواران است.» اين روزهاي آنقدر به رخ کشيدن سوابق انقلابي مد شده که حالت چندش آوري پيدا کرده است. خوب است اين بزرگان سري به تاريخ سابقه داران انقلابي صدر اسلام بزنند تا براي انقلابيون اينگونه حصار کشي نکنند.
وقتي انقلابي بودن و ماندن تنها با امضاي يک اعلاميه ثابت شود چنانکه آقاي طباطبايي آن را طبيعي مي دانند و مي گويند:«اعلامیه های قبل انقلاب همگی منتشر شده که اعلامیه سال 42 توسط بسیاری از آقایان امضا شده بود و امضای هرکس بر روی آن باشد، طبیعتاً او انقلابی تر است.» خوب تکليف تکليف همه براي صيانت از انقلاب روشن خواهد بود که نيازي به بحث و جدل ندارد.
البته آقاي طباطبايي د رسخن نهايي خود مي گويد: «آقای مصباح بزرگوار است و ممکن است تحریک شده باشند، و به نظر می آید که با چند واسطه ایشان را تحریک کنند. البته ایشان تدریس می کنند و امکانش وجود دارد.» اما نمي گويد چطور خود ايشان امکان ندارد با سوالات يک خبرنگار تحريک نشده باشند.
آقاي طباطبايي در ادامه سياست يک بام و دو هوا مي گويند: « در این مقاطع مهم و دیگر مقاطع باید به صورت محرمانه به رئیس جمهور امری را گزارش دهند و از حضور در جراید و رسانه ای کردن حرفی خودداری کنند. وی تاکید کرد: این سخنان حتما به رئیس جمهور منتقل می شود و آقای روحانی هم توجه خواهند کرد.»
و در ادامه اما فقط به آقاي روحاني حق مي دهند که به تئوري پردازي عليه قانون اساسي و شرع اسلامي آنهم در ملا عام و رسانه هاي عمومي ادامه دهند و مي گويند:«آقای روحانی باید خطاب به مردم در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگی سخن بگوید چرا که باید نسبت به امور مردم پاسخگو باشد اما افراد دیگر باید سخنانشان را طور دیگری بیان کنند.»!!!
ايشان در ادامه باز هم تاکيد مي کند که چون دلسوز دين مردم است اينهمه تذکرات اخلاقي مي دهد و مي گويد: «من واقعا دلم برای دین می سوزد، هر کسی باید در این زمان سعی کند که دیگر به دین و افکار دینی مردم خدشه وارد نکند.»!!!
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير کند.
[1] . دانش آموخته حوزه علميه قم و عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني ره
[2] . خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 199 و 200
[3] . سخنراني آيت الله مصباح در دانشگاه تهران مورخ دوشنبه، 19 خرداد 1393
منبع: رجانیوز
مصطفي فقيهي کسي است که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ ، سایت تحت مدیریت مصطفی فقیهی برای یازدهمین بار فیلتر شد. همچنین با اعلام جرم دادستان تهران علیه او و همچنین شکایت شورای عالی امنیت ملی، وزارت ارشاد، بانک مرکزی، نائب رییس شورای شهر و یکی از وزاری دولت هاشمی رفسنجانی، به ۱۱ ماه حبس محکوم شد، گرچه او موفق شد در مرحله تجدید نظر، ۱۱ ماه حبس را به پرداخت جزای نقدی تبدیل کند. سایت تحت مدیریت وی در ایام انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، به عنوان تریبون اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی مشهور شد و پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نیز ، همچنان به عنوان رسانه اول دولت یازدهم شهره است.
به نوشته سايت انتخاب مصطفی فقیهی مدیرمسئول و سردبیر سایت «انتخاب» که صبح روز دوشنبه به شعبه 12 دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بود، بعد از ظهر همان روز به اتهام «نشر اکاذیب» بازداشت و از دادگاه، روانه بند 350 زندان اوین شد اما با سپردن قرار وثیقه 100 میلیونی آزاد شد. وي در خصوص نشر اکاذيب در سايت انتخاب گفته بود با توجه به اینکه به تازگی چشمانم را عمل کرده ام، امکان مطالعه برخی اخبار سایت انتخاب را پیدا نکردم، اما اگر در شرایط مساعدی بودم، قطعا اجازه انتشار چنین مطلبی را در «انتخاب» نمی دادم!!
همچنین در بهمن ۹۲ ، با اعلام جرم دادستانی تهران علیه فقیهی، سایت انتخاب فیلتر شد، اما پس از ۶ روز مجددا رفع فیلتر شد.
اين نويسنده با چنین سوابق درخشان، به نظر میرسد در سن جواني مسیر ترقی خود در حوزه روزنامهنگاری را در حملات دور از ادب به یک عالم برجسته در حوزه علمیه قم یافته تا با سر هم کردن ناشیانه و البته بیادبانه برخی فکتهای تاریخی که بارها از زبان چهرههای تندرو صادر شده است، به تصور خود حملهای رسانهای به علامه بزرگوار مصباح یزدی انجام داده باشد.
نویسنده جوان و البته کم تجربه روزنامه جمهوری اسلامی، ضمن آنکه آز آيت الله مصباح به عنوان فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي ياد ميکند اما با تعبيراتي دور از ادب ادعاهايي چندان تکراري را مطرح کرده است.
از آنجا که به نظر میرسد خروجی جلسه هماهنگی رسانههای حامی دولت در هفته گذشته، حمله به علامه مصباح یزدی برای انحراف افکار عمومی از نقد دقیق ایشان نسبت به رویکرد فرهنگی دولت بوده است، و از سوی دیگر غالب متنهای منتشر شده در رسانههای حامی دولت با رویکرد هجمه به این عالم بزرگوار با متحوایی شبیه به متن منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی نشر یافته است، نکاتی که در ادامه میآید قابل بررسی و تدقیق خواهد بود:
رابطه حضرت آيت الله مصباح و حضرت امام ره
فقيهي در مقاله خود در خصوص رابطه حضرت امام ره و آيت الله مصباح مي نويسد :سئوال اساسيتر اينكه ايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟
مجال پرداختن به اين رابطه به طور مفصل نيست اما یکی از مسائلی که دشمنان بنیان اسلام و انقلاب اسلامی سعی در انجام آن به شکل های مختلف داشته اند، زیرسؤال بردند بزرگان پیشتاز در عرصه جهاد نظری وعملی با دشمنان بوده است که در این بین، حضرت آیت الله مصباح یزدی بیش از دیگران آماج این گونه حملات بوده اند. یکی از انواع این تهاجمات، زیر سؤال بردن رابطه ی عمیق و دوطرفه مبتنی بر ارادت آیت الله مصباح یزدی به امام و عنایت ویژه حضرت امام به ایشان بوده است. خاطره زیر که از طرف آیت الله مسعودی خمینی نقل شده و مربوط است به ماه های پس از ارتحال آیت الله العظمی بروجردی (1340 شمسی)، نشانگر نوع نگاه حضرت امام به آیت الله مصباح و طول مدت این آشنایی عمیق است:
«به یاد دارم در یکی ازمناسبت ها، کسی درمنزل امام به نزد من آمد و ابراز کرد که برای "جاسب قم" [یکی ازمناطق اطراف قم] نیاز به مبلغ دارند. من خدمت امام عرض کردم که موضوع از این قرار است. امام فرمود: "ما کسی را دراختیارنداریم، شما خودتان کسی را در نظر بگیرید." در نهایت قرار شد که آقای مصباح یزدی را ببرند. البته ایشان منبری وروضه خوان محسوب نمی شدند و تنها درابعاد علمی توانا بودند وخوب هم صحبت می کردند. خدمت امام رسیدیم تا بگوییم قرار است آقای مصباح به جاسب اعزام شود. مسئله به امام عرض شد. ... حضرت امام تنها جمله ای که به کار بردند این بودکه آقای مصباح از علماست.»[2]
تاثير انتقادات آيت الله مصباح در افول جايگاه احمدي نژاد
وي مي نويسد:آيت الله مصباح «هيچ گاه نقدي را متوجه دولت احمدي نژاد نکرد.»
دکتر علي مطهري نيز در واكنش به انتقادات آيتالله مصباح يزدي به رئيسجمهور گفت: «من دقتنظرها و اعلام خطرهاي جناب آقاي مصباح يزدي در مباحث فرهنگي و فكري و ايدئولوژيك را ميپسندم و براي جلوگيري از انحراف و تغيير مسير انقلاب اسلامي مفيد ميدانم گفت: ولي اين سوال براي بنده ايجاد شده است كه چرا آقاي مصباح در زمان دولت قبلي كه انحرافات فرهنگي بيشتر از امروز بود اين مقدار عكسالعمل نشان نميدادند و فقط به اشاراتي اكتفا ميكردند.»
اين ديدگاه ناشي از اين است که صاحبان آن توجه ندارند به ميزان تاثير حمايت علامه در روي کار آمدن احمدي نژاد رويگرداني معظم له از انحرافات افراد پيرامون او تا چه حد در افول جايگاه وي و همراهانش نزد مردم موثر بوده است. نقد شديد ايشان از جریان انحرافی و همسان سازی آنها با اقدامات بنی صدر در اوایل انقلاب و خطرناکتر از فتنه دانستن انحراف نقد هاي کم وزني نيست. ايشان تا آنجا در نقد انحراف جدي بودند که ماهيت آن را فراماسونري خواندند. اين آقای مصباح بود که با شجاعت تمام نسبت به دولتي که خودش در روي کار آمدن آن سهم داشت اعلام نمود فکری که مشایی عرضه می کند؛ فکر فراماسونرهاست . آقای مصباح بود که به آقای احمدی نژاد پیغام داد دو نفر آبروی دولت شما را میبرند و از همان ابتدا به وي گفتند مشایی را کنار بگذار و البته او نيز به اين تذکرات گوش نکرد.
اين نقد ها تا آن جا بود که جريان انحراف را به موضع گيري عليه ايشان کشاند و به تخريب ايشان روي آوردند.
اين انتقادات ايشان همسو با همان انتقاداتي است که ايشان در دولت اصلاحات داشتند. زمانی که اصلاح طلبان از جامعه مدنی سخن گفته و به صراحت از وکالت فقیه به جای ولایت فقیه سخن گفتند و حتی پا را فراتر گذاشته از به موزه رفتن افکار اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) سخن به میان آوردند این آیت الله مصباح یزدی بود که به میدان آمده و در برابر هجمه ها و تخریب های آنان مردانه ایستاد و به دفاع از مبانی دینی و انقلابی نظام پرداخت و اجازه نداد که تفکرات سکولار در انحراف نظام ره به جائی ببرند. دقیقا در همین نقطه است که جریانی انحرافی پا در جای پا فتنه گران گذاشته همچون آنان از جنگ با قرائت ها و تفسیرهای دینی سخن می گویند،از ایجاد شکاف میان روحانیت و روحانیت گفته و از شکل دهی شکاف میان خود و رهبری سخن به میان می آورند و هنگامی که آیت الله مصباح یزدی به مقابله با انحرفات آنان می پردازد به ايشان تاخته و تلاش کردند ايشان را تخريب نمايند تا جايي که یکی از سایت های متعلق به جریان با ماموریت یافتن در این زمینه خطاب به آیت الله مصباح یزدی که کارشناس خبره دینی می باشند نوشت که آیا فقط و فقط این شمائید که بد و خوب را می شناسید. این سایت همچنین درتلاش برای زیر سوال بردن تقوی آیت الله مصباح یزدی کوشید حمایت های وی از نظام را زیر سوال برد. اين تخريب ها عليه کسي نبود که نسبت به انحرافات دولت سکوت کرده باشد و سوال ما از همه کساني که اين گونه فکر مي کنند اين است که براستي اگر انتقادات بسيار تند آيت الله مصباح از انحرافات احمدي نژاد و همراهانش نبود آيا انتقادات کساني که از ابتدا سر ناسازگاري با دولت اول احمدي نِژاد را داشتند مي توانست باور به انحراف احمدي نژاد و برخي همراهانش را در بدنه حزب اللهي حاميان او پديد آورد؟
مجال نيست جريان مقابله آيت الله مصباح با جريان انحراف را بيش از اين باز کنيم اما اين انصاف نيست آيت الله مصباح را که اولين کسي است که جريان انحرافي را شناسايي و با فرياد رسا اعلام نمود تا اين انحراف به حساب حزب الله نيافتد را از منتقدين دولت قبلي ندانيم و خوب است فرافکني را کنار گذاشته حاشيه نرويم و انحرافات اين دولت را مورد نقد و اعتراض قرار دهيم که برخي گمان نکنند به 200 هزار راي تفاوت راي نماينده تام الاختيار مردم هستند که روي قانون اساسي و مذهب رسمي کشور پا بگذارند.
مصباح؛ نه تنها فعال سياسي که استاد تئوري پرداز انقلاب؟
فقيهي در ادامه مي نويسد: برخي معتقدند آيتالله درس عبرتي گرفته و به اين نتيجه رسيده كه نميتواند تئوري پرداز انقلاب باشد. وي سپس ترازوي انقلابي و علميت سنجي خود را روي ميز نهاده و اينگونه به ارزيابي آيت الله مصباح مي پردازد: «ايشان (ايت الله مصباح در آن ايام پرمشغله دكتر روحاني، كجا بودند؟» وي سپس ابزار دروغ و افترا را برداشته و مي نويسد: «چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟» و سپس از ايشان انتظار براه انداختن گردان نظامي را مطرح کرده مي نويسد:«چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟»
عجيب است بازار سياست که عده اي را براي چند صباحي دولت معجل، به هدم سرمايه هاي مملکت خود مي کشاند. تاسف برانگيز درا ين برخوردها نبود معيار براي اظهار نظر است. عده اي براي وزن کردن افراد فقط به ميزان هاي کمي بسنده کرده براي سنجش ارزش انقلابي و علمي افراد به شمارش روزهاي زندان و تعداد شرکت در تظاهرات و فعاليت هاي سياسي افراد مي پردازند. نتيجه اين محاسبه چه خواهد بود؟اينکه اگر يک مرجع تقليد از آنها انتقاد کند مي شود بيکار. اگر حتي شهيد مطهري بخواهد عليه آنان انتقادي نمايد شماره زندانهايش به آقاي فلان نمي رسد بنا بر اين حق اعتراض و انتقاد ندارد. با اين ابزار سنجش حتي اگر علامه طباطبايي زنده بودند و مي خواستند عليه دولت دکتر روحاني اعتراضي را مطرح کنند با همين سبک و سياق مورد توهين قرار مي گرفتند که شما که زندان نبوده ايد پس حق نداريد عليه عملکرد يک دولت اظهار نظر کنيد و ايشان را متهم مي کردند که «مايلند فضاي سياسي را ملتهب و مضطرب نگاه دارند تا همواره دستاويزي براي فعاليت سياسي تخريب گرايانه خود داشته باشند.»
به نظر مي رسد خوب است امثال آقاي فقيهي براي وزن کشي نخبگان علمي آن ها را با هم تراز هاي خود وزن کشي کنند. اگر خود را به خواب نزده ايد اندکي بحران هاي فکري ايام انقلاب و سالهاي پس از استقرار نظام اسلامي و سالهاي سازندگي و اصلاحات و پس از آن را با محک انديشه هاي حضرت امام ره مطالعه کنيد تا معلوم شود چه کساني از ابتدا دروغين انقلابي نمايي کرده اند تا از انقلاب بدوشند و عده اي انقلابي بودند اما چون تئوري انقلاب در جانشان مايه نداشت بعدها از توابين شدند. کساني هستند که به نام امام و خط امام در ورطه ترويج سکولاريسم افتادند اما آيت الله مصباح شخصيتي است که در وفاداري به امام ره و مقام ولايت گوي سبقت را از بسيار مدعيان ربوده است. معيار براي سنجش انقلابي بودن و تئوري پرداز انقلاب بودن را افکار نورس نمي تواند به دست دهد بايد از بزرگان خواست تا عيار علمي و انقلابي بودن افراد را معين سازند.
اين سخن حضرت امام خمینى يادمان باشد که فرمودند: آقاى مصباح ذوشهادتین است.
و يا سخنان حضرت امام خامنه ای در مورد ايشان که فرمودند :
· این سه جهت در ایشان جمع است . هم علم ، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا
· اگر خداي متعال به نسل كنوني ما اين توفيق را نداد كه از شخصيت هايي مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري استفاده كند، اما به لطف خدا اين شخصيت عزيز و عظيم القدر خلا آن عزيزان را در زمان ما پر كرده است
· آیت الله مصباح ، شهید مطهری زمان هستند
· مجموعه آقاي مصباح، مجموعه بسيارخوبي از فصلاي جوان، فاضل، كارآمد و زمان شناس است كه اميدوارم منشا خيرات و بركات فراوان تري باشند
· چرا از آيت الله مصباح كه از ايدئولوگ هاي اصلي انقلاب هستند در رسانه ملي استفاده نمي شود
· بنده نزدیك به چهل سال است كه جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یك فقیه، فیلسوف، متفكر و صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم
· من خدا را شكر و حمد مي كنم كه نسل جوان ما در سراسر كشور به ايشان شديدا علاقه مند و قدردان هستند
· به نظر من مبانی فکر اسلامی در دست آقای مصباح و دیگر بزرگان است که باید از آن ها استفاده کنند
· اين هجوم هاي تبليغاتي كه به شخصيت هاي برجسته و انسان هاي والا و با اخلاق برجسته وارد مي كنند، اينها همش نشان دهنده اهداف و نيات دشمن است. يك نفر مثل جناب آقاي مصباح كه حقيقتا اين شخصيت عزيز جزو شخصيت هايي است كه همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامي از اعماق دل بايستي قدردان و سپاس گذار اين مرد عزيز باشند، مورد هجوم تبليغاتي قرار مي گيرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوي و مستحكم هر جايي كه باشد آنجا را دشمن زود تشخيص مي دهد، چون حسابگر است. دشمن آنجا را مي شناسد و به مقابله اش مي آيد. با مرحوم شهيد مطهري هم همينجور برخورد كردند
اما چرا مقام معظم رهبري چنين ديدگاهي نسبت به ايشان دارند؟
به نظر مي رسد براي شناخت مقام آيت الله مصباح و شهيد مطهري بايد علامه طباطبايي را شناخت. چون آیت الله شهید مطهری و مصباح یزدی از جمله شاگردان علامه طباطبایی به شمار می روند. علامه طباطبایی با جامعیت خود و توجه وافرشان به مباحث عقلی و فلسفی و نیز اهتمام ایشان به تفسیر قرآن و ارائه تصویری عقلانی و خرد پذیر از دین برای مقابله با هجوم اندیشه های غربی و احیانا انحرافی ، به عنوان دین شناسی آگاه به زمان و نیازهای قشر تحصیل کرده و روشن فکر شناخته می شوند. در واقع ، ایشان با جامعیت خود و عرضه جهان بینی و بینش دینی در زمینه های کاربردی و متناسب با نیازهای جامعه ، دورنمایی از نظام فکری و سیاسی و اجتماعی اسلامی را فرا روی جامعه خود و نسل پس از آن قرار داد ، و با تلاش فکری چنین افرادی بود که قیام و نهضت مردم به رهبری امام خمینی (ره) بر پایه و شالوده ای محکم و استوار بنا گردید.
علامه طباطبایی تغذیه کننده نیازهای فکری و اعتقادی و معرفتی نسل خود و نسل های پس از آن است او تئوریسین قیام انسانها علیه ظلم و هجوم اندیشه های شیطانی است. شاید یکی از ویژگی های قابل توجه علامه توجه وی به تربیت شاگردانی فاضل و توانا بود که پس از او چراغی فروزان فرا روی حرکت انقلابی و اسلامی نسل جوان و تحصیل کرده خود باشند. از شمار شاگردان او می توان به آیت الله شهید مطهری و مصباح یزدی اشاره کرد.
شهید مطهری در زمانی وارد صحنه مبارزه شد که افکار انحرافی و دین ستیزی بر اندیشه جوانان بویژه دانشجویان و نسل جوان سایه افکنده بود و نظریات کمونیستی و التقاطي در صدد از بین بردن دین و اعتقادات مذهبی افراد جامعه بود. وی که از دریای علمی واخلاقی استاد خود -علامه طباطبایی- بهره مند گشته بود و دارای ویژگی های منحصر به فرد ی بود توانستند سدی محکم در برابر انحرافات باشد و دژی استوار را بنا نهند تا نسل خود و آیندگان در آن با اطمینان خاطر و ایمنی کافی به حرکت و حیات دینی- اسلامی خویش ادامه دهند. جامعیت و آگاهی ایشان به نیازهای زمانه را می توان با مراجعه به آثار وی دریافت. در زمانی دست به تالیف کتاب داستان و راستان می زند که بسیاری این کار او را کم ارزش و تلف کردن توانایی هایش می دانستند اما او چون دید و بصیرتی عمیق داشت و آینده فرا روی خود را می دید و با نیاز عصر خود آشنا بود بخوبی دریافت که چنین کاری لازم و ضروری است. البته دیگر تالیفات و سخنرانی های علمی و فلسفی وی جای خود را دارد و تا امروز نیز گفته ها و نوشته های ایشان زنده و بروز ند و توان پاسخ گویی به بسیاری از نیازهای جامعه را دارا می باشند. او همواره حرکت فکری و اندیشه های موجود در جامعه را تحت نظر داشت و در مقابل کوچکترین انحراف قد علم می کرد و همچون استادش وارد صحنه می شد. مثلا وقتی مطالبی را در نشریه زن روز آن زمان می بیند بدون توجه به دیگران وارد میدان می گردد و با ارائه مقالات و نوشته هایی در آن از اندیشه های و آموزه های اسلام دفاع می کند. در وقت دیگر چون نیاز جامعه را در ارائه مطالبی از قرآن می بیند به مدد آموخته هایش از محضر استادش در زمینه تفسیر قرآن دست به نوشتن و ایراد سخنرانی هایی در تفسیر قرآن می زند.
شاگرد دیگر علامه که او نیز همچون شهید مطهری دارای ویژگی ها و امتیازات برجسته ای است استاد مصباح یزدی می باشد. وی نیز همچون استاد خود و نیز شهید مطهری فردی است با جامعیت علمی و آگاه به زمان و نیازهای روز. وي با توان علمي و فلسفي خود همواره بنيان گذار پايگاهي بود كه رسالت آن پاسداري از عقايد و باورهاي راستين ديني بوده است. وي فیلسوف، مفسر، و از نظریه پردازان شیعه، بنیانگذار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که خيرات و برکاتش عالم گير است. ايشان شخصيت در تراز عضويت در مجلس خبرگان رهبری در جمهوری اسلامی ایران و و عضويت جامعه مدرسين و مقام استادي حوزهٔ علمیهٔ قم است. ايشان پس از پیروزی انقلاب ایران در تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و در جهت اصلاح و بازسازی نظام حوزه نقش فعالی ایفا کرد و بنیاد علمی پژوهشی باقرالعلوم و سپس مؤسسهٔ آموزشی پژوهشی امام خمینی را پایهگذاری کرد. ايشان همواره در جايگاهي قرار داشته که برآورده ساز نيازهاي علمي و اعتقادي نسل متدين و روشنفكر باشد و همواره يورش دشمنان بر اعتقادات و باورهاي ديني جوانان و متديان را رصد نموده و به موقع در برابرشان واكنش نشان داده است. صدق این مطلب را می توان بررسی آثار و نوشته های ایشان دریافت؛ از کتاب آموزش فلسفه اش گرفته تا مباحثی در زمینه قرآن و سیاست و اخلاق. در یک کلام می توان گفت وی مردی است که امروزه حیات نظام فکری انقلاب اسلامي را تئوریزه و صیانت می کند. چراکه هر انقلابي اگر بخواهد برای مدتهای مدیدی به حیات خود ادامه دهد نیازمند پشتوانه ای فکری و نظری قوی است که از امثال اين تواناي عرصه علم و دانش بر مي آيد. از این روست که رهبر معظم انقلاب وی را مطهری و علامه زمان می خوانند.
آيت الله مصباح شخصيتي است که حضرت علامه طباطبایى استاد ايشان فرمود ه است:
مصباح در ميان شاگردان من ، مانند انجير در ميان ساير ميوه هاست ، چرا كه او هيچ چيز زائد و دور ريختني ندارد
علامه جوادی آملی در مورد ايشان مي فرمايد: حضرت آيت الله مصباح يزدي روحي له الفداء بدون شك يك الگوي بسيار موفق هستند
علامه حسن زاده آملی در مورد ايشان فرموده اند: آقای مصباح انسان زحمت كشیده ای است. من با ایشان همدرس و همبحث بوده ام، ... از دیشب كه این مطلب (اهانت کاریکاتوریست روزنامه آزاد) را شنیدم حالم دگرگون است.
حضرت آیت الله مشکینی در مورد ايشان مي فرمايد:حوزه ها باید دهها سال سهم امام بخورند، هزاران نفر در اینجا تحصیل کنند تا در هر عصری یک یا چند نفری نظیر آیت الله مصباح به دست آید. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا كنید، یقیناً یكی از آنها آیت الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم، او یكی از خزانه های وجودی ماست، یكی از بزرگان حوزه ماست، بنده خودم علاقه به این آقا دارم، برای اینكه شمشیر برنده اسلام در مقابل كفر است، لذا خیلی با او دشمن هستند. علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است همین فراوانی حمله ها علیه ایشان است
جناب مستطاب آيت الله مصباح از آن وجودات پربركت است. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پيدا كنيد، يقينا يكي از آنها آيت الله مصباح است ... ما به عظمت او معتقديم، ما او را دوست داريم، او يكي از خزينه هاي وجودي ما است. يكي از بزرگان حوزه ما است. من خودم علاقه به اين آقا دارم، براي اينكه شمشير برنده اسلام در مقابل كفر است
آیت الله مظاهری در مورد اين شخصيت علمي مي فرمايد: حمایت از آیت الله مصباح ، حمایت از امام زمان است
و حضرت آیت الله استادی نيز در مورد ايشان مي فرمايد : اين استاد فرزانه و حكيم اللهي با خدمات پنجاه ساله، شخصيتي است كه در حوزه هاي علميه امثال او با اين جامعيت شايد به عدد انگشتان دست ها هم نباشد
خوب است با اين اوصاف مهاجمان زحمت ما ندارند و عرض خويش نبرند و به جاي اين مهمل نويسي هاي و تکرار هجمه هاي ناجوانمردانه کاري ديگر در پيش گيرند.
حد شرعي و قانوني فرمانبري از دولت ها
نويسنده در ادامه مي نويسد:حضرت آيتالله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند ميپنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرمودهاند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد!
عصبانيت از ديدگاه حضرت استاد در خصوص جايگاه عقلي و شرعي الزام به اطاعت از حاکميت و دولت، ناشي از برخورد اين ديدگاه با نگاههاي سکولاريستي است که در جامعه کم و بيش هست. در واقع عقده سخنان چند سال قبل آيت الله مصباح در اين مورد بهانه اي براي گشوده شدن مي خواست که انتقادات به سخنان نادرست رئيس محترم جمهوري فضاي اين عقده گشايي را فراهم نموده است.
طبق ديدگاه استاد مصباح هنوز هم مباحثی از ولایت فقیه وجود دارد که برای خودیها نیز روشن نشده است. اين حق جواناني مثل آقاي فقيهي است که بدانند مسئله ولایت فقیه چيست هر چند آنها امام را درک نکردهاند و از سیره عملی ایشان نیز استفاده نکردهاند و فقط موضوعاتی را شنیدهاند.
از نگاه آيت الله مصباح در مدل اصلی اسلام حکومت باید به شکل هرمی باشد که در راس آن شخص معصوم قرار میگیرد. در مدل دوم حکومت در اسلام چون پیامبر (ص) نمیتوانستند در کل جامعه اسلامی آن روز که محدوده کوچکی نیز بود مجری احکام اسلام باشند. لذا از این جا به بعد مجری احکام باید از عصمت به شبه عصمت تنزل کند.
وقتی مجری اسلام نمیشود که در همه شرایط معصوم باشد، بنابراین در این شرایط فرد باید بسیار به مقام عصمت شبیه باشد. اصل قانون از سوی خداوند تفسیر آن از سوی معصوم و اجرای آن در وهله اول بر عهده فرد معصوم و در مرحله بعد از سوی کارگزارانی صورت میگیرد که معصوم بر اساس شاخصهایی آنها را انتخاب میکند که شبیه معصوم باشند.
در مدل دوم زمانی که مردم به حاکم معصوم دسترسی ندارند از کسانی اطاعت میکنند که مأذون از حاکم معصوم باشند. اگر فرض کنیم امام معصوم در زندان باشد آیا میشود گفت که دیگر اسلام نمیخواهید؟ در حالی که این طور نیست و فرمودهاند وقتی که به خود معصوم دسترسی ندارید، به کسانی مراجعه کنید که دستپروده معصومین باشند و علم خود را از آنها گرفته باشند و در کارایی نیز شبیه معصوم باشند. بنابراین این طور دیگر در بنبست نمیمانیم.
در این شرایط باید فقیه جامعالشرایطی باشد که احکام اسلام را اجرا کند و در این امر برای مدل دوم در نظر گرفته شده است. لذا خود ائمه معصومین مدل دوم را پیریزی و اجرا کردند.
وقتی امام علی (ع) مالک اشتر را منصوب کردند، او معصوم نبود بلکه قریب به معصوم بوده و امکان اشتباه نیز داشت. اما اطاعتش نیز واجب بود. ما در مسائل فقهی خود به مرجع تقلید رجوع میکنیم در حالی که او معصوم نیست و این امر باعث نمیشود که ما رساله را دور بیندازیم و مرجع تقلید نداشته باشیم.
همانطور که در مسائل فقهی باید از مرجع تقلید اطاعت کرد، همانند این مسئله در باب حکومت وجود دارد و در زمانی که معصوم نیست، باید از شبیهترین به معصوم اطاعت کرد تا در دام شیاطین نیفتاد، گفت: کسی که حاکم نظام اسلامی است، اول باید قانون را بداند و به آن عمل کند و هوای نفسش باعث نشود هر طور که خواست به قانون عمل کند. از این رو باید از تقوا برخوردار باشد. هر چند همانند امام علی (ع) دیگر پیدا نمیشود. اما در زمان ما دو شبیه به حضرت علی (ع) وجود دارد و در واقع حجت بر ما تمام شده است.
به برکت خون شهدا امروز مدل دوم حکومت اسلام در جامعه ما قابل اجراست و کسی که در حال حاضر در راس قرار دارد، شبیهترین افراد به امام معصوم است و فرد دیگری نمیتواند در عرض او متصدی حکومت شود و هر کس که ادعای حکومت کند، غاصبانه است چرا که حکومت حق خداست. لذا امام (ره) فرمودهاند که رئیسجمهور منتخب مردم اگر از سوی ولایت فقیه نصب نشود طاغوت و اطاعت از او حرام است و این امر مبنای فقهی دارد چرا که هیچ انسانی حق ندارد بر دیگری حکومت کند. بنابراین مشروعیت هرگونه فعالیت حکومتی مربوط به اذن ولی فقیه است که مشروعیتش از سوی امام معصوم و مشروعیت آنها از سوی خداوند است.[3]
بنا بر اين اطاعت از دولتي که منصوب از سوي ولي فقيه است اطاعت از ولي فقيه بوده واطاعت از ولي فقيه اطاعت از اطاعت از امام معصوم و اطاعت از معصوم هم اطاعت از خدا است. سوال از امثال نويسنده محترم اين است که کجاي اين مطلب علمي و عقلي اشکال دارد تا اصلاح يا تفهيم گردد؟
اما معلوم است که اين بحث عقلي به هيچ و جه منافي با وجوب امر به معروف و نهي از منکر از سوي مردم و خصوصا نخبگان نيست.
به نظر مي رسد خلط ميان اين دو مقوله علت اين سوال شده که چرا آيت الله مصباح که اطاعت از دولت را اطاعت از ولي و به تبع آن اطاعت از خدا مي داند در دولت اصلاحات و دولت احمدي نژاد و دولت روحاني نهي از منکر مي کند. پاسخ اين است که اتفاقا چون اين جايگاه الهي است همه بايد در حفظ آن از انحرافات بکوشند خصوصا نخبگان. بنا بر اين وقتي دولتها از مسيري که قانون اساسي و شريعت پايشان را کج گذاشتند بايد به آنها امر کرد و نهي کردو حتي اگر لازم شد نهيب زد که کاري نکنند مردم در سر دوراهي اطاعت از خدا و اطاعت از طاغوت نفس سرکش برخي از مسولان سرگردان شوند. وقتي دولتمردان به صراحت عليه اصل دوم قانون اساسي موضع مي گيرند و وظيفه امر به معروف و نهي از منکر خود را که طبق اصل هشتم بر عهده دارند فراموش مي کنند بايد آنها را هشيار کرد که مردم که موظفند از شما اطاعت کنند کاري نکنيد که مجبور شوند به دليل عدم کفايت سياسي، شما را با يک دولت ديگري که بتوانند از او اطاعت کنند جايگزين نمايند.
اين که نويسنده گفته است که «تكرار مكرر لفظ "مقام معظم رهبري" در سخنان دكتر روحاني، حكايت از آن دارد كه رئيس جمهور، هم به تبعيت خود از "مقام ولايت "مفتخر است هم از حمايت بيدريغ ايشان از دولتش اطمينان دارد.» حاکي از اين مطلب بديهي در نظام اسلامي است که آيت الله مصباح هم بر آن تاکيد دارند اما سوال اين است که آيا تکرار مکرر القاب کافي است يا افتخار به تبعيت کافي است يا حمايت رهبري از دولت کافي است يا علاوه بر اينها اطاعت هم لازم است. خوب است نويسنده محترم و خوانندگان محترم اين نوشتار مروري بر ديدگاههاي چند ماه اخير مقام معظم رهبري و در مقابل موضع گيري ها و عملکرد برخي مسولان داشته باشند تا معلوم شود که آيا تکرار مکرر لفظ ماهيت کاريکاتوري پيدا نکرده باشد.
وقتي رئيس دولت اسلامي وقتي به دين مي رسد معتقد است که «دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.»( در حالي که حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد)
اما به بحث محيط زيست که مي رسد مي گويد:
«اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.
- آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.
- باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.
- باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.»
نمي دانيم رييس جمهوري بالاخره وظيفه تصدي گري فرهنگي را براي دولت به رسميت مي شناسد يا نه. از سوي ديگر اگر مردم بايد درد دين مردم را داشته باشند نه دولت پس چرا به منتقدان فرهنگي حمله مي کند و مي گويد:
«بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.»
آيا نبايد از اين دولت سوال کرد که با چه منطقي اينطور دوگانه سخن مي گويد. چرا به منقدان فرهنگي انگ متوهم و جاهل مي زند در حالي که همه پیامبران و امامان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود و فرمود: لعلک باخع نفسک الا يومنوا بهذا القرآن اسفا. آيا پیامبر از بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟ و آیا مقام معظم رهبری و مراجع که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از روي بیکاری نگرانند؟ اين چه برخورد تحقير آميزي است که رييس جمهوري کشوري که بايد مردم به عنوان کارگزار امام زمان به او نگاه کنند به مردم و نخبگان کشور خودش دارد. وقتي با منتقدان سیاست های خارجی طرف مي شود آنان را به بي سوادي متهم مي کند و وقتي به منتقدان فرهنگی مي رسد آنان را متوهم و بیکار مي نامد؟
دولت بايد پاسخگو باشد که چرا در امر فرهنگ شعارهاي پر آب و تاب تخصص مداري را فراموش کرده و به جاي استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت متخصصان اين عرصه را عده اي متوهم و بيکار مي نامد. به راستي اگر دولت اسلامي به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم باشد (اگر باشد) اساسا چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟ ( چه آنکه آنها ترويج فرهنگ سکولار را رسالت خود مي دانند.
با توجه به قانون اساسي خصوصا اصل دوم و سوم دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، نمي تواند نسبت به فرهنگسازی در امر دينداري مردم بی تفاوت بماند.
در برابر اين توهين و بي تفاوتي جاي آن بود که آيتالله مصباح يزدي بفرمايد"برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آنها را كساني معرفي ميكنند كه اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم ميكنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفتهاي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"
وقتي دغدغه مندان دين افرادي متوهم هستند بايد پرسيد آيا شما دينتان از عده اي متوهم گرفته ايد؟!
کلام آخر آنکه نويسنده در نوشته مورد بحث با وقاحت تمام اقدامات آيت الله مصباح در نقد برخي دولتمردان را نسنجيده، آتش افروزانه، تنش زا و تشنج آفرين، بي توجهي به مواضع امام و رهبري، بي توجهي به ارزشها، بي توجه به قانون، خشن و غير معقول شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي مي داند معتقديم تمام اين القاب متوجه کساني است که با حاشيه سازي سعي در پديد آوردن حاکميت دوگانه در درون نظام اسلامي دارند.
مدرس اخلاق:من امر به معروف مي کنم اما شما نکنيد!
يکي ديگر از ترفند ها براي به حاشيه راندن اهل فرهنگ دلسوزي هاي برخي افراد است که در نهايت نوعي توصيه به بي تفاوتي است. در همين راستا با تحريک برخي خبرگزاري هاي همسو جناب آقاي سیدمهدی طباطبایی به صحنه کشانده شدند و عليه انجام وظيفه آيت الله مصباح موضعگيري کرده اند. جالب اين که خبرنگار ايشان را که از مدرسان اخلاق به شمار مي روند به عنوان يکي از پیشگامان مبازرات ضداستعماری و ضداستبدادی و از یاران مرحوم آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، از همکفران و یاران سید نواب صفوی و گروه فداییان اسلام است و از آغاز نهضت روحانیت از قیام پانزده خرداد 42 گرفته تا حال حاضر، از مبارزان بی باک و پیشگامان جهاد در راه پیروزی انقلاب اسلامی و از یاران بی پیرایه امام خمینی و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) بوده است ياد مي کند اما همين استاد محترم اخلاق تماما سياستمدار در اقدامي دوگانه به علامه مصباح توصيه مي کنند که بهتر است ايشان به درس و بحث شان و کار علمی شان بپردازند. وي مي گويد:از آیت الله مصباح یزدی می خواهم که به دروس علمی خود پبردازند و وارد این مباحث نشوند و به این سخنان و بحث و جدل ها ادامه ندهند. و جالب تر آنکه به خودشان حق مي دهند نگران دين مردم باشند و مي گويند: « واقعا نگران دین مردم هستم و این مسائل بیش از همه به دین مردم لطمه می زند.» اما معلوم نيست که بر اساس همين منطق چرا به آيت الله مصباح حق نمي دهند که نگران دين مردم باشند.
ظاهرا منطق يک بام ودو هوا اختصاص به مسئولين محترم دولت يازدهم اختصاص نداشته و طرفداران اين دولت هم بي نهايت تابع اين منطق اند. خود ايشان مي گويند «دشمن می خواهد روحانیت، علما و عزیران را به جان هم بیاندازد » و خود همين بزرگوار با تحريک يک خبرنگار به طور غير طبيعي براي يک عالم ديني و يک علامه بزرگوار صندلي وعظ مي گذارد که نبايد در مسائل سياسي وارد شود. ايشان در حالي که سخن استاد مصباح را به دقت نخوانده اند «انگلیسی» بودن را نکوهش کرد و گفته اند « لفظ انگلیسی که آقای مصباح در سخنانشان استفاده کردند بسیار لفظ بدی بود. جناب اقای ایت الله مصباح هر چه به حوزه و تقویت حوزه بیشتر بپردازند انشالله نزد خدا عزیزترند و اگر اوامری دارند می توانند محرمانه به آقای روحانی بفرمایند و ایشان قطعا خواهند پذیرفت.»
خوب است جناب آقاي طباطبايي يک مورد از انتقادات عديده فرهنگي و يا غير فرهنگي که جناب آقاي روحاني در همين مدت کوتاه متوجه ايشان شده است و ايشان پذيرفته اند را متذکر مي شدند تا مخاطبان خيالشان راحت شوند با دولتي انتقاد پذير روبرو هستند و اين قدر نگران نباشند.
آقاي طباطبايي در اين مصاحبه باز به گونه ديگري وارد مباحث سياسي مي شوند و به سوابق انقلابي آقاي روحاني مي پردازند و مي گويند: «باید بگویم سابقه ی انقلابی آقای روحانی خیلی جلوتر از این بزرگواران است.» اين روزهاي آنقدر به رخ کشيدن سوابق انقلابي مد شده که حالت چندش آوري پيدا کرده است. خوب است اين بزرگان سري به تاريخ سابقه داران انقلابي صدر اسلام بزنند تا براي انقلابيون اينگونه حصار کشي نکنند.
وقتي انقلابي بودن و ماندن تنها با امضاي يک اعلاميه ثابت شود چنانکه آقاي طباطبايي آن را طبيعي مي دانند و مي گويند:«اعلامیه های قبل انقلاب همگی منتشر شده که اعلامیه سال 42 توسط بسیاری از آقایان امضا شده بود و امضای هرکس بر روی آن باشد، طبیعتاً او انقلابی تر است.» خوب تکليف تکليف همه براي صيانت از انقلاب روشن خواهد بود که نيازي به بحث و جدل ندارد.
البته آقاي طباطبايي د رسخن نهايي خود مي گويد: «آقای مصباح بزرگوار است و ممکن است تحریک شده باشند، و به نظر می آید که با چند واسطه ایشان را تحریک کنند. البته ایشان تدریس می کنند و امکانش وجود دارد.» اما نمي گويد چطور خود ايشان امکان ندارد با سوالات يک خبرنگار تحريک نشده باشند.
آقاي طباطبايي در ادامه سياست يک بام و دو هوا مي گويند: « در این مقاطع مهم و دیگر مقاطع باید به صورت محرمانه به رئیس جمهور امری را گزارش دهند و از حضور در جراید و رسانه ای کردن حرفی خودداری کنند. وی تاکید کرد: این سخنان حتما به رئیس جمهور منتقل می شود و آقای روحانی هم توجه خواهند کرد.»
و در ادامه اما فقط به آقاي روحاني حق مي دهند که به تئوري پردازي عليه قانون اساسي و شرع اسلامي آنهم در ملا عام و رسانه هاي عمومي ادامه دهند و مي گويند:«آقای روحانی باید خطاب به مردم در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگی سخن بگوید چرا که باید نسبت به امور مردم پاسخگو باشد اما افراد دیگر باید سخنانشان را طور دیگری بیان کنند.»!!!
ايشان در ادامه باز هم تاکيد مي کند که چون دلسوز دين مردم است اينهمه تذکرات اخلاقي مي دهد و مي گويد: «من واقعا دلم برای دین می سوزد، هر کسی باید در این زمان سعی کند که دیگر به دین و افکار دینی مردم خدشه وارد نکند.»!!!
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير کند.
[1] . دانش آموخته حوزه علميه قم و عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني ره
[2] . خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 199 و 200
[3] . سخنراني آيت الله مصباح در دانشگاه تهران مورخ دوشنبه، 19 خرداد 1393
منبع: رجانیوز