کارگردان مراسم خاکسپاری امام خمینی(ره) گفت: خیلی سخت بود، من باید جای میلیونها آدم میدیدم و حتی حق نداشتم اشک بریزم، زیرا ممکن بود در لحظه چشمم تار شود و درست نبینم.
به گزارش شهدای ایران؛ مسعود فروتن سالها سابقه کارگردانی تلویزیونی دارد. این روزها برای گفتوگو با او چندین بهانه داشتیم. کارگردانی مراسم خاکسپاری امام خمینی(ره)، برنامه «یادگاری» که با اجرای او این روزها روی آنتن شبکه است و حال و روز این روزهای کارگردانی تلویزیونی موضوعاتی بود که با فروتن درباره آن گفتوگو کردیم.
*به روزهای رحلت امامخمینی(ره) نزدیک هستیم، از این واقعه خاطره خاصی دارید؟ شما کارگردان مراسم خاکسپاری امام (ره) بودید، بگویید چگونه برای کارگردانی این مراسم انتخاب شدید؟
در آن زمان مشغول کار بودم و حتی خاطرم هست که مونتاژ برنامهام از ساعت 11 شروع میشد و تا صبح طول میکشید. در شب رحلت هم در حال مونتاژ بودیم ولی تا صبح صدای هلیکوپترها را میشنیدیم. صبح به خانه برگشتم، رادیو پس از پخش قرآن اعلام کرد که امام رحلت کردند، فوری برگشتم اداره، چون مشغول کار بودم کسی فکر نمیکرد بخواهم این مراسم را پوشش دهم.
تلاش کردم هر کاری از دستم برمیآید انجام دهم. شب مراسم خاکسپاری پرسیدم چه کسی قرار است برای مراسم برود و همکارها اسم کسی را بردند که من فکر میکردم که تجربه و تخصص ندارد. تلفن کردم که ماشین اداره من را سریع برساند به بهشت زهرا (س) و شبانه خودم را به آنجا رساندم و گفتم تا فردا صبح میمانم و همه چیز را آماده میکنم تا فردا بچهها برای کار بیایند.
صبح فردا حتی دوربینها را هم کار گذاشته بودیم که مراسم شروع شده بود و گروهی که میخواستند کار کنند، پشت جمعیت مانده بودند.
از آن روزهایی بود که آدم فکر میکند، اگر کاری بلد است باید انجام دهد. این یک لحظه خبری مهم بود و خبر هم معطل خبرنگار نمیشود.
من و بچههای فنی کارها را انجام دادیم، حتی تا بچههای دوربین هم برسند ما با تصویر ثابت کار کردیم. آنجا فقط کارگردانی نبود و حالت خبرنگاری هم به داد من رسید تا بتوانم مانند یک خبرنگار زودتر خودم را برسانم.
فکر کردم قرار است اتفاق مهمی بیفتد، همه دنیا چشمشان به کشور ما بود. عزیز دل مردم قرار است به خاک سپرده شود و باید درست این اتفاق پخش شود.
*گذشته از آن حس خبرنگاری که خیلی به کمکتان آمد تا این اتفاق شکل بگیرد، شما به هر حال احساسات یک کشور را در آن لحظه ثبت میکردید. احساسات خود شما در این زمینه چه نقشی داشت؟
آنجا شما یک خبرنگار هستید و یک خبرنگار حق ندارد در اتفاقی که جلوی دوربین در حال رخ دادن است احساسات را دخالت دهد و من هم سعی کردم که همین کار را انجام بدهم.
خیلی سخت بود، من باید جای میلیونها آدم میدیدم و حتی حق نداشتم اشک بریزم، زیرا ممکن بود در لحظه چشمم تار شود و درست نبینم.
*در ثبت لحظات مهم حالا چه مراسم ورود امام خمینی(ره) و چه مراسم خاکسپاری ایشان لحظه خاصی بوده که شما ثبتش کرده باشید، حالا صحنه یا لحظهای که اثر زیادی روی شما داشته باشد و هنوز هم یادتان باشد؟
روز خاکسپاری وقتی تصویرها را میدیدم که مردم نمیگذاشتند امام(ره) به خاک سپرده شود و من فکر میکردم که چرا مردم راه را باز نمیکنند که این اتفاق بیفتد. آنها دلشان نمیخواست عزیزشان را به خاک بسپارند ولی ما که شاید دستی بر آتش داشته باشیم، یک وظیفه هم داشتیم در کنار ابراز احساساتمان ، وظیفه مان این بود که مراسم درست برگزار شود و پوشش تصویری درستی داشته باشیم. ما باید برای میلیونها آدمی که آنجا نبودند تصویر پخش کنیم، از طرفی هم احترام به انسان بزرگی که فوت کرده و تشییع پیکر او هم برای من مهم بود. مسلماً اگر من هم در میان جمعیت بودم به این اندازه ابراز احساسات میکردم ولی زمانی که از بیرون به ماجرا مینگریستم از عکسالعمل مردم ناراحت میشدم. با خودم میگفتم اجازه بدهید اتفاقی که باید بیفتد، شکل بگیرد چون به نظرم مراسم باید درست انجام میشد.
*مایلم درباره مراسم ورود امام (ره) که شما یکی از کارگردانهایش بودید، بدانم.
روز ورود امام(ره) تلویزیون تقریباً تعطیل بود و از ماهها قبل تولیدی نداشتیم و در حال اعتصاب بودیم و کار نمیکردیم، فقط بچههای پخش کار میکردند. ما را از تلویزیون بیرون کرده بودند و حتی روزها جلساتمان را در پارک ملت برگزار میکردیم. برای ورود امام خمینی(ره) قرار شد بچههایی که بیشترین سهم را در اعتصابات و تظاهرات داشتند، کار را انجام دهند و من هم یکی از کارگردانهایی بودم که برای آن روز انتخاب شدم.
*به روزهای رحلت امامخمینی(ره) نزدیک هستیم، از این واقعه خاطره خاصی دارید؟ شما کارگردان مراسم خاکسپاری امام (ره) بودید، بگویید چگونه برای کارگردانی این مراسم انتخاب شدید؟
در آن زمان مشغول کار بودم و حتی خاطرم هست که مونتاژ برنامهام از ساعت 11 شروع میشد و تا صبح طول میکشید. در شب رحلت هم در حال مونتاژ بودیم ولی تا صبح صدای هلیکوپترها را میشنیدیم. صبح به خانه برگشتم، رادیو پس از پخش قرآن اعلام کرد که امام رحلت کردند، فوری برگشتم اداره، چون مشغول کار بودم کسی فکر نمیکرد بخواهم این مراسم را پوشش دهم.
تلاش کردم هر کاری از دستم برمیآید انجام دهم. شب مراسم خاکسپاری پرسیدم چه کسی قرار است برای مراسم برود و همکارها اسم کسی را بردند که من فکر میکردم که تجربه و تخصص ندارد. تلفن کردم که ماشین اداره من را سریع برساند به بهشت زهرا (س) و شبانه خودم را به آنجا رساندم و گفتم تا فردا صبح میمانم و همه چیز را آماده میکنم تا فردا بچهها برای کار بیایند.
صبح فردا حتی دوربینها را هم کار گذاشته بودیم که مراسم شروع شده بود و گروهی که میخواستند کار کنند، پشت جمعیت مانده بودند.
از آن روزهایی بود که آدم فکر میکند، اگر کاری بلد است باید انجام دهد. این یک لحظه خبری مهم بود و خبر هم معطل خبرنگار نمیشود.
من و بچههای فنی کارها را انجام دادیم، حتی تا بچههای دوربین هم برسند ما با تصویر ثابت کار کردیم. آنجا فقط کارگردانی نبود و حالت خبرنگاری هم به داد من رسید تا بتوانم مانند یک خبرنگار زودتر خودم را برسانم.
فکر کردم قرار است اتفاق مهمی بیفتد، همه دنیا چشمشان به کشور ما بود. عزیز دل مردم قرار است به خاک سپرده شود و باید درست این اتفاق پخش شود.
*گذشته از آن حس خبرنگاری که خیلی به کمکتان آمد تا این اتفاق شکل بگیرد، شما به هر حال احساسات یک کشور را در آن لحظه ثبت میکردید. احساسات خود شما در این زمینه چه نقشی داشت؟
آنجا شما یک خبرنگار هستید و یک خبرنگار حق ندارد در اتفاقی که جلوی دوربین در حال رخ دادن است احساسات را دخالت دهد و من هم سعی کردم که همین کار را انجام بدهم.
خیلی سخت بود، من باید جای میلیونها آدم میدیدم و حتی حق نداشتم اشک بریزم، زیرا ممکن بود در لحظه چشمم تار شود و درست نبینم.
*در ثبت لحظات مهم حالا چه مراسم ورود امام خمینی(ره) و چه مراسم خاکسپاری ایشان لحظه خاصی بوده که شما ثبتش کرده باشید، حالا صحنه یا لحظهای که اثر زیادی روی شما داشته باشد و هنوز هم یادتان باشد؟
روز خاکسپاری وقتی تصویرها را میدیدم که مردم نمیگذاشتند امام(ره) به خاک سپرده شود و من فکر میکردم که چرا مردم راه را باز نمیکنند که این اتفاق بیفتد. آنها دلشان نمیخواست عزیزشان را به خاک بسپارند ولی ما که شاید دستی بر آتش داشته باشیم، یک وظیفه هم داشتیم در کنار ابراز احساساتمان ، وظیفه مان این بود که مراسم درست برگزار شود و پوشش تصویری درستی داشته باشیم. ما باید برای میلیونها آدمی که آنجا نبودند تصویر پخش کنیم، از طرفی هم احترام به انسان بزرگی که فوت کرده و تشییع پیکر او هم برای من مهم بود. مسلماً اگر من هم در میان جمعیت بودم به این اندازه ابراز احساسات میکردم ولی زمانی که از بیرون به ماجرا مینگریستم از عکسالعمل مردم ناراحت میشدم. با خودم میگفتم اجازه بدهید اتفاقی که باید بیفتد، شکل بگیرد چون به نظرم مراسم باید درست انجام میشد.
*مایلم درباره مراسم ورود امام (ره) که شما یکی از کارگردانهایش بودید، بدانم.
روز ورود امام(ره) تلویزیون تقریباً تعطیل بود و از ماهها قبل تولیدی نداشتیم و در حال اعتصاب بودیم و کار نمیکردیم، فقط بچههای پخش کار میکردند. ما را از تلویزیون بیرون کرده بودند و حتی روزها جلساتمان را در پارک ملت برگزار میکردیم. برای ورود امام خمینی(ره) قرار شد بچههایی که بیشترین سهم را در اعتصابات و تظاهرات داشتند، کار را انجام دهند و من هم یکی از کارگردانهایی بودم که برای آن روز انتخاب شدم.