به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ هنوز هم شب سوم خرداد صدای الله اکبر در تمام شط طنین انداز است و کارون کم آب همچون نیل خروشان مصر بر خود می بالد که روزی جای پای فرشتگان را بر پهنای بیکرانه اش احساس کرده است ولی افسوس که چگونه می توان باور کرد، پس از گذشت 25 سال از جنگ تحمیلی هنوز دیوار های عروس خاورمیانه تاولهای کهنه جنگ را به همراه داشته باشد. تنها ساعتی قدم زدن در خرمشهر احساس حضور در روزهای مقاومت را برای تو تداعی می کند. و این احساس از خیابانها، معابر، خانه ها و نخلهای سوخته ای است که هنوز چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. گویی که خرمشهر در سال 59 باقی مانده است.
چگونه می توان بی تفاوت بود به زندگی
مردمانی که بی ریا و تزویر خود را برای دفاع از کشورشان ایثار کردند و
امروز بی هیچ منت و خواهشی به زندگی خود ادامه می دهند. به راستی که
خرمشهر با تمام محرومیتهایش در پشت پارچه نوشته های تبریک حماسه 3 خرداد
پنهان شده است پارچه هایی که نمی گذارند چهره دیگر شهر نمایان شود و آن
زیبا سرزمینی که زندگی در آن رونق داشت امروز در لایه ای از فراموشی پنهان
شده است که می توان با لحظه ای قدم زدن در کوچه و بازار و محله های شهر به
آن پی برد.
خرمشهر آب دبه ای 500 تومان
چقدر
سنگین است برای ما پایتخت نشینان که بدانیم هنوز خرمشهر سرافراز از آب
شیرین بی بهره مانده است و آب دبه ای 500 تومان معامله می شود. شوری آب
باعث شده است تا مردم برای تامین آب شیرین زندگی خود ساعتها در انتظار
تانکر حمل آب بمانند و یا اینکه خودشان از تصفیه خانه ها، آب شرب خانواده
را تامین کنند. مشکل تنها آب نیست. آلودگی محیط زیست، بوی تعفن، عدم وجود
فاضلاب شهری و روستایی و قطعی برق از جمله مهمترین دغدغه های ساکنین شهر
ایثار است. کافی است نیم نگاهی به پهنای کارون بیاندازید. کشتی های واژگون
شده در رود محل تجمع زباله های خانگی و صنعتی شده است و جالب اینجاست که
درست این صحنه ها روبروی پنجره ادارات دولتی و مسئولین شهر قرار دارد.
فرماندار وقت توضیح ندارد!
قصد
مصاحبه داشتیم ولی آقای فرماندار وقت نداشتند و رییس شورای شهر هم پس مدتی
وقتی فهمید تصویرش جایی منتشر نمی شود و ما برای دلمان گزارش می گیریم
گروه خبرنگاران را ترک کرد.
اشتغال و بیکاری مهمترین دغدغه و مشکل خرمشهر
در
گرمای 41 درجه سومین روز خرداد نمی شود بدون توجه به بوی تعفن حاشیه
رودخانه کارون گذر کرد. رودی که سالهاست از دستور کار محیط زیست خارج شده و
به دفتر خاطرات مبدل شده است. نگاه نویسنده به عنوان راوی حقایقی که به
نمایندگی از تمام مردم ایران به وضعیت زندگی مردم خرمشهر دارد نگاهی
منتقدانه نیست بلکه فقط وضعیت کنونی را با حداقل ها می سنجد. حداقل حقوق
شهروندی، حقوق زیست محیطی، استفاده از منابع ملی و... فروشگاه های خاک
گرفته خیابان و مسدود بودن پیاده روها از فروشندگان دوره گرد و بساطی ها در
تمام مدت روز و عدم دخالت دستگاه ها و نهادهای مسئول. اینها همه خبر از
ناهنجاری می دهد، ناهنجاری که ریشه آن عدم مسوولیت پذیری مجریان قانون
است. حال اگر از صفهای عریض و طویل خودروهای شخصی که تنها برای امرار معاش
مسافرکشی می کنند بگذریم هر وجب از خیابان دکه ای کوچک قرار گرفته است که
جوانی یا در حال فروش فلافل است یا کارت اعتباری ایرانسل. باز هم خدا پدر
ایرانسل را بیامرزد که حداقل اشتغالزایی برای جوانان خرمشهری ایجاد کرد.
اما وقتی از هر جوان خرمشهری سوال می کردیم مشکل اصلی شهر چیست می گفت:
بیکاری...بیکاری ... بیکاری
پذیرایی توریست ها با فاضلاب شهری
از
مرکز شهر با این همه صحنه های تکان دهنده و ناهنجار که عبور کنیم به زیر
پست شهر وارد می شویم. محله هایی که قدمت ساخت برخی از آنها بیش از 40 سال
است و هنوز جای گلوله های رژیم بعث روی دیوارهای خانه ها به چشم می خورد که
خبر از بی وفایی مسوولین می دهد. فاضلابهایی که از زیر خانه ها بیرون آمده
و تبدیل به دریاچه از فضولات شهری شده محلی برای تجمع حیوانات و حشرات
موذی شده است و کودکانی که بازیگوشانه به تفریح و شادی در کنار این برکه
های مرگ قدم می زنند. نکته قابل تاسف این است که ورودی شهر خرمشهر از طرف
مرز شلمچه که برخی از تجار و سرمایه گذاران از آن سو وارد شهر می شوند با
یک دریاچه ای از فاضلاب تزئین شده است! خرمشهری که روزی سالانه 2 میلیون
توریست داشت امروز وقتی سرمایه گذار از بصره به این شهر قدم می گذارد فراری
می شود.
جاده استراتژیک کیلویی چند!؟
معمولا
در تمام دنیا جاده های مرزی به عنوان جاده های استراتژیک محسوب می شوند
ولی با عبور و مشاهده جاده شلمچه خرمشهر (پل ارتباطی ایران و عراق) این
دیدگاه کلا پودر می شود. جاده ای که پل ورودی آن به دلیل غیر استاندارد
بودن هیچ وقت افتتاح نشده و چند باری هم تخریب شده است.
کمی جلوتر که می رویم نزدیک ایستگاه راه
آهن زمین های زیادی را می بینید که کپه هایی از خاک برداری که سالهاست رها
شده که دلیل آن هم پیمانکارانی هستند که پول فضای سبز را گرفته و رفته اند!
تعطیلی 150 شرکت صنعتی
خرمشهر
روزی روزگاری نه بلکه همین چند سال قبل هم 170 شرکت صنعتی داشت ولی امروز
تعداد این شرکتها تنها به 14 شرکت فعال رسیده است. یکی از مسئولان شهر می
گوید: می آیند اعتبارات و وامها را می گیرند و جای دیگر سرمایه گذاری می
کنند.
شهروندانی که خجالت می کشند مهمان دعوت کنند
وارد
شهر سرهانیه می شویم. یعنی شهری که به نوعی تا چند دقیقه قبل! روستا و بخش
بوده و ناگهان تبدیل به شهر شده است. فاضلاب تعطیل؛ پزشک ندارند؛ آسفالت
معنایی ندارد؛ فضای سبز تعریف نشده و خانه ها تنها ساخته می شوند! به قول
یکی از ساکنان سرهانیه که می گفت: خرمشهر داهات است و به جای آن آبادان
بهتر شده است. ما خجالت می کشیم حتی مهمان دعوت کنیم. آقای فرماندار نشسته
روی صندلی خودش و قول می دهم اصلا یک بارهم جاده شلمچه نیامده است.
50 بیمار سرطانی و پوستی در شهر 500 خانه ای
ساکنان
سرهانیه از توابع خرمشهر گلایه های زیادی داشتند و می گفتند: در این شهر
500 خانه است و 50 بیمار سرطانی و سل و پوستی داریم چراکه فاضلاب و حشرات
موذی و حتی نبود ساختار بهداشتی و درمانی در شهر این مشکلات سلامتی را پیش
آورده است. خبرنگارها بیایند و ببینند مسئولان چه کرده اند. خرمشهر فقط شده
سوم خرداد و بعد تمام می شود. به جای شهر بازی و پارک لب شط باید زباله
ببینیم.
مرگ دختر 1 ساله در فاضلاب شهر
نکته
قابل تاسف موضوع زباله و به خصوص فاضلاب شهری در خرمشهر است. اهالی سرهانیه
خبر از مرگ دختر یک ساله به دلیل سقوط در فاضلاب دادند. شهر گاز کشی شده
ولی بعد از سالها هنوز آسفالت نشده است.
قبض 57 میلیون تومانی برق
یکی
از اهالی بخش های نزدیک شلمچه با نشان دادن قبض برق 57 میلیون تومانی می
گوید: حقوق من ماهانه 800 هزار تومان کارگری است. خودتان بگوئید چگونه این
قبض را پرداخت کنم در حالی که تنها یک یخچال و کولر گازی دارم.
مسکن مهر خرمشهر آسفالت، مدرسه، فضای سبز، پاسگاه و ... ندارد
ماجرای
مسکن مهر خرمشهر هم جالب و اسف بار است. خانه ها ساخته شده ولی سالهاست
روی زباله های ساختمانی و خانگی سوار است. آسفالت هم نشده و مردم باید از
گل و لای عبور کنند. حالا نداشتن مدرسه و پاسگاه پلیس و فضای سبز سرجای خود
ولی وقتی برای گزارش آمدیم ماموران مانع تهیه گزارش شدند!
البته در شهرهای حاشیه ای و روستاها
وضع بدتر از این بود. آنجا نا امنی و اعتیاد هم وارد موضوع می شد حالا آیا
می توان گفت که امروز سالگرد 3 خرداد 1359 است در حالی که مناظر شهر خبر
از توقف جنگ در 2 سال گذشته را می دهند. حتی تصاویر شهدا که روزی بر
دیوارهای شهر می درخشیدند دیگر کم رنگ شده اند. خرمشهر، شهر ایثار است ولی
چرا کسی برای خرمشهر ایثار نمی کند. اینجا خانه هایی است که بر اثر بمباران
های زمان جنگ به کلی خراب شده اند ولی در آن خانواده ای زندگی می کنند
بدون هیچگونه امکانات اولیه زندگی و چه زیبا بود که باز هم خدا را شاکر
بودند و عکس های مسئولین را بر دیوار خانه شان چسبانده بودند و این وظیفه
مسوولین را بیشتر می کند.
ماهیگیری عراقی ها لب اروند
یکی
از جانبازان خرمشهری هم می گفت آقایان طوری پل نوی خرمشهر را ساخته اند که
کشتی نمی تواند از زیر آن حرکت کند! دیگری می گفت: لب اروند عراقی دارند
ماهیگیری می کنند ما تا چند کیلومتری حق داخل شدن به منطقه را نداریم و می
گویند امنیتی است! آخر حق ماهیگیری تنها با عراق است؟ اینطوری قرار است
منطقه آزاد تجاری شویم!
یک سوال؟ به راستی پس از جنگ برای خرمشهر
زیبا چه کردیم، چگونه می توانیم به صورت تک تک مردم خرمشهر نگاه کنیم در
حالی که وضعیت شهر از قبل از جنگ بهتر نشده است. آیا وقت آن نرسیده که لنج
ها، کشتی ها، قایق ها و دکل های پوسیده و خراب را از رودخانه و سطح شهر جمع
کنیم! آیا وقت آن نرسیده است که به فکر آب، معاش، اشتغال و زندگی شهری و
محیط زیست خرمشهر هم باشیم! ای کاش سالگرد 3 خرداد تنها برای مزار شهدا
نبود بلکه برای شهیدان زنده هم کاری می کردیم.
این گزارش را با جزئیاتش در ماهنامه شهدای اسلام بخوانید.