شهدای ایران: 1- مردى به آن حضرت گفت: مرا اندرز و سفارش فرما.
فرمود: آيا تو اندرز مى پذيرى؟ گفت: آرى! آنگاه امام جواد عليه السّلام فرمود: صبر را بالش خود ساز و با فقر دست به گردن شو و شهوت ها را دور ساز و با هواى نفس مخالفت ورز و بدان كه همواره در ديدرس خدايى، پس ببين چگونه بايد باشى.
۲- خداوند به يكى از پيامبران وحى كرد: امّا بى رغبتى تو به دنيا راحتى تو را به زودى فراهم آورد و امّا روى كردنت به من تو را شكست ناپذير سازد، ولى آيا با دشمن من دشمنى كرده و با دوستم دوستى نموده اى؟
۳- روايت شده است كه يك بار پارچه هاى گران قيمت امام جواد عليه السّلام را هنگام آوردن به خدمتش در راه ربودند. مأمور حمل بار طى نامه اى جريان را براى حضرت نوشت امام جواد عليه السّلام به خطّ مبارك خويش چنين مرقوم فرمودند:
جان و مال ما از مواهب گواراى خداوند و رعايت و سپرده اوست تا آنجا كه امكان بهرهمندى از آن را داريم مايه شادى و خوشى است و آنچه از آن ببرند براى ما اجر و ثواب در بر دارد؛ پس هر كه بيتابى اش بر صبرش چيره آيد اجرش تباه گردد و از آن به خدا پناه مى بريم.
۴- هر كس در كارى حضور داشته باشد ولى آن را ناپسند دارد مانند كسى است كه در آن كار حضور نداشته است و هر كس در كارى حضور نداشته باشد ولى به آن كار رضايت دهد مانند كسى است كه خود در آن كار حضور [و شركت] نموده است.
۵- هر كس به گوينده اى گوش سپارد در حقيقت او را پرستيده، اگر آن گوينده از خدا گويد پس خدا را پرستيده و اگر از شيطان گويد پس شيطان را پرستيده است.
۶- داود بن قاسم گفت: معنى صمد را از آن حضرت جويا شدم. امام جواد عليه السّلام فرمود: صمد آن را گويند كه ناف ندارد. گفتم ديگران مى گويند: آن است كه درون تهى نباشد. فرمود: هر درون تهى داراى ناف است.
۷- ابو هاشم جعفرى گويد: در روزى كه امام جواد عليه السّلام، امّ الفضل دختر مأمون را به همسرى گرفت، عرض كردم: اى مولاى من، خير و بركت امروز بر ما بزرگ بود.
فرمود: اى ابو هاشم! در واقع بركات خدا امروز بر ما بزرگ بود. گفتم: آرى مولاى من، پس امروز چه گويم؟ فرمود: خير بگو تا خير نصيبت گردد. گفتم: مولاى من، من چنين كنم و بر خلاف اين انجام ندهم. فرمود: در اين صورت درست مى روى و جز خير نمى بينى.
۸- امام جواد عليه السّلام به يكى از دوستدارانش چنين نوشت: امّا، اين دنياست كه ما نيز از آن بهره مند هستيم، ولى هر كه مورد دلخواه او همان دلخواه دوستش باشد و به مسلك و فكر او نزديك گردد پس همواره با اوست. و آخرت اقامتگاه دائمى است.
۹- تأخير در توبه، خود را فريب دادن است و امروز و فردا كردن زياد، باعث سرگردانى است و پيامد عذرتراشى براى خدا، هلاكت است و پافشارى بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مكر خداست «و از مكر خدا آسوده خاطر نباشد مگر كسانى كه زيانكارند». [سوره اعراف (۷)، آيه ۹۹].
۱۰- روايت شده كه ساربانى امام جواد عليه السّلام را از مدينه به كوفه آورد و با اينكه حضرت چهار صد دينار به وى پرداخته بود باز هم براى گرفتن انعام چانه مى زد، امام عليه السّلام فرمود: سبحان اللَّه! مگر نمى دانى افزونى نعمت از طرف خدا قطع نشود مگر آنكه شكرگزارى بندگان قطع گردد؟!
۱۱- بيعت زنان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اين شيوه بود كه دست خود را در ظرف آبى فرو مى برد و خارج مى ساخت و زنان با اقرار و ايمان به خدا و تصديق پيامبرش به نيّت تعهّد به آنچه بر آنها لازم بود دست خود را در آن آب فرو مى بردند.
۱۲- اظهار چيزى قبل از آنكه محكم و قطعى گردد باعث تباهى آن است.
۱۳- مؤمن [به سه خصلت] محتاج است: توفيق از جانب خدا، واعظى از درون خود و پذيرش نصيحت از هر كس كه او را نصيحت نمايد.
منبع: تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص826تا829.
فرمود: آيا تو اندرز مى پذيرى؟ گفت: آرى! آنگاه امام جواد عليه السّلام فرمود: صبر را بالش خود ساز و با فقر دست به گردن شو و شهوت ها را دور ساز و با هواى نفس مخالفت ورز و بدان كه همواره در ديدرس خدايى، پس ببين چگونه بايد باشى.
۲- خداوند به يكى از پيامبران وحى كرد: امّا بى رغبتى تو به دنيا راحتى تو را به زودى فراهم آورد و امّا روى كردنت به من تو را شكست ناپذير سازد، ولى آيا با دشمن من دشمنى كرده و با دوستم دوستى نموده اى؟
۳- روايت شده است كه يك بار پارچه هاى گران قيمت امام جواد عليه السّلام را هنگام آوردن به خدمتش در راه ربودند. مأمور حمل بار طى نامه اى جريان را براى حضرت نوشت امام جواد عليه السّلام به خطّ مبارك خويش چنين مرقوم فرمودند:
جان و مال ما از مواهب گواراى خداوند و رعايت و سپرده اوست تا آنجا كه امكان بهرهمندى از آن را داريم مايه شادى و خوشى است و آنچه از آن ببرند براى ما اجر و ثواب در بر دارد؛ پس هر كه بيتابى اش بر صبرش چيره آيد اجرش تباه گردد و از آن به خدا پناه مى بريم.
۴- هر كس در كارى حضور داشته باشد ولى آن را ناپسند دارد مانند كسى است كه در آن كار حضور نداشته است و هر كس در كارى حضور نداشته باشد ولى به آن كار رضايت دهد مانند كسى است كه خود در آن كار حضور [و شركت] نموده است.
۵- هر كس به گوينده اى گوش سپارد در حقيقت او را پرستيده، اگر آن گوينده از خدا گويد پس خدا را پرستيده و اگر از شيطان گويد پس شيطان را پرستيده است.
۶- داود بن قاسم گفت: معنى صمد را از آن حضرت جويا شدم. امام جواد عليه السّلام فرمود: صمد آن را گويند كه ناف ندارد. گفتم ديگران مى گويند: آن است كه درون تهى نباشد. فرمود: هر درون تهى داراى ناف است.
۷- ابو هاشم جعفرى گويد: در روزى كه امام جواد عليه السّلام، امّ الفضل دختر مأمون را به همسرى گرفت، عرض كردم: اى مولاى من، خير و بركت امروز بر ما بزرگ بود.
فرمود: اى ابو هاشم! در واقع بركات خدا امروز بر ما بزرگ بود. گفتم: آرى مولاى من، پس امروز چه گويم؟ فرمود: خير بگو تا خير نصيبت گردد. گفتم: مولاى من، من چنين كنم و بر خلاف اين انجام ندهم. فرمود: در اين صورت درست مى روى و جز خير نمى بينى.
۸- امام جواد عليه السّلام به يكى از دوستدارانش چنين نوشت: امّا، اين دنياست كه ما نيز از آن بهره مند هستيم، ولى هر كه مورد دلخواه او همان دلخواه دوستش باشد و به مسلك و فكر او نزديك گردد پس همواره با اوست. و آخرت اقامتگاه دائمى است.
۹- تأخير در توبه، خود را فريب دادن است و امروز و فردا كردن زياد، باعث سرگردانى است و پيامد عذرتراشى براى خدا، هلاكت است و پافشارى بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مكر خداست «و از مكر خدا آسوده خاطر نباشد مگر كسانى كه زيانكارند». [سوره اعراف (۷)، آيه ۹۹].
۱۰- روايت شده كه ساربانى امام جواد عليه السّلام را از مدينه به كوفه آورد و با اينكه حضرت چهار صد دينار به وى پرداخته بود باز هم براى گرفتن انعام چانه مى زد، امام عليه السّلام فرمود: سبحان اللَّه! مگر نمى دانى افزونى نعمت از طرف خدا قطع نشود مگر آنكه شكرگزارى بندگان قطع گردد؟!
۱۱- بيعت زنان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اين شيوه بود كه دست خود را در ظرف آبى فرو مى برد و خارج مى ساخت و زنان با اقرار و ايمان به خدا و تصديق پيامبرش به نيّت تعهّد به آنچه بر آنها لازم بود دست خود را در آن آب فرو مى بردند.
۱۲- اظهار چيزى قبل از آنكه محكم و قطعى گردد باعث تباهى آن است.
۱۳- مؤمن [به سه خصلت] محتاج است: توفيق از جانب خدا، واعظى از درون خود و پذيرش نصيحت از هر كس كه او را نصيحت نمايد.
منبع: تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص826تا829.