شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۶۸۲۳
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۱
تهیه گزارشی از منطقه حلبچه در کردستان عراق ،که به بررسی اوضاع این منطقه بیست و پنج سال پس از حمله شیمیایی صدام حسین به مردم این شهر پرداخته.
به گزارش شهدای ایران به نقل از شبکه تلویزیونی، فرانس 24:حمله شیمیایی به حلبچه هزاران کشته برجا گذاشت و افراد مجروح امروز نیز از عوارض این مواد شیمیایی رنج و عذاب می کشند. خطر زیست محیطی این گازهای شیمیایی نیز هنوز از بین نرفته است.
لقمان عبدالقادر در شانزدهم مارس 1988 شاهد مرگ همه اعضای خانواده اش در حمله شیمیایی به خانه اش بوده است. وی هرگز این خانه را نفروخته است و همچنان خانه اش را در وضع بیست و پنج سال پیش حفظ کرده است. او عقیده دارد آثار مواد شیمیایی در این خانه هنوز ممکن است باعث مرگ شود.
لقمان عبدالقادر گفت:« چند سال پیش چند مرغ داشتیم. صبح دیدم مرغها در حیاط نیستند و پس از جستجوی آنها؛ دیدم که در زیرزمین مرده اند. بار دیگر چند مرغ در زیرزمین قرار دادم و آنها نیز مردند. ما دیگر به زیرزمین نمی رویم.»
او همچنین به میوه های درخت انار این حیاط دست نمی زند و می گوید :«جرات نمی کنیم از این میوه ها بخوریم. می ترسیم پیامدهای گازهای شیمیایی در خاک هنوز موجود باشد و این مواد به میوه ها منتقل شود و سپس ما را آلوده کند. »
داستان زندگی لقمان عبدالقادر ماجرای زندگی دهها هزار کردی است که در حلبچه و حوالی آن زندگی می کنند. این منطقه با سلاح شیمیایی نابود شد و امروز هنوز بهای سنگینی بابت آن می پردازد.
در شانزدهم مارس 1988 صدام به علت حمایت کردها از ایران، منطقه حلبچه را بمباران شیمیایی کرد که این یکی از بزرگترین کشتارهای قرن بیستم بود. علی شیمیایی پسر عموی صدام، مسئول این حمله بود.
بیش از پنج هزار نفر در کمتر از چند ساعت کشته شدند و بیش از ده هزار نفر زخمی شدند. کشورهای غربی سکوت عجیبی اختیار کردند زیرا در آن زمان از رژیم صدام در برابر ایران حمایت می کردند.
در ورودی گورستان حلبچه به سه زبان کردی، عربی و انگلیسی قید شده است ورود بعثی ها به این قبرستان ممنوع است.
ارس عابد اکرم رئیس انجمن حمایت از قربانیان است. وی دوازده تن از اعضای خانواده اش را در این حمله از دست داد. او به طور مستمر از مقبره نزدیکانش در گورستان بزرگ شهدای شانزدهم مارس بازدید می کند.
ارس عابد اکرم گفت :« هر روز تصاویر برداران و خواهرانم که در این حمله کشته شدند جلوی چشمهایم ظاهر می شوند. هنگامی که یک کودک یا یک کارمند را می بینم حالم بد می شود زیرا پدرم کارمند بود و همه خاطرات زنده می شوند. هنگامی که دوستان دوران کودکی برادران و خواهرانم را می بینم به یاد آنها می افتم و قلبم درد می گیرد.»
همه این افرادی که از این قبرستان بازدید می کنند می گویند عوارض سلاحهای شیمیایی هنوز هم مرگبار ست.

ارس گفت :«هیچ کس تحقیق نکرده است آیا زمینهای حلبچه آلوده است یا خیر. این ملت سالها است که در این شهر زندگی می کنند. هنگامی که افراد می میرند معلوم نیست آیا علت مرگ آنها طبیعی بوده یا پیامدهای وخامت وضع طبیعت اینجا بوده است. »
بیست و پنج سال پس از حمله شیمیایی هنوز کارهای ساخت و ساز مرکز ویژه درمان مجروحان حمله شیمیایی به اتمام نرسیده است.
در حال حاضر هیچ پزشک متخصص قربانیان سلاحهای شیمیایی در این ناحیه وجود ندارد. مردم منطقه برای درمان و مداوای چنین بیماریهایی مجبورند به تهران بروند.
جینو در زمان حمله سه ماهه بود. او تصور می کرد از حمله جان سالم به در برده است تا اینکه دو فرزندش متولد شدند. آنا دختر چهار ساله او و آرا پسر پنج ساله اش، هر دو معلول هستند، صحبت نمی کنند و مشکلات زیادی برای تغذیه دارند.
جینو گفت:« به ایران رفتیم و پزشک معالج به من گفت نود درصد احتمال دارد که این مشکلات به حمله شیمیایی مرتبط باشد. هنگامی که دومین فرزندم را باردار شده بودم، نزد پزشکی در عراق رفتم و از او پرسیدم آیا مشکلاتی مشابه با مشکلات فرزند اولم خواهم داشت و او پاسخ منفی داد. بنابر این تصور می کردیم دیگر مشکلی نخواهد بود. اما پس از آن پزشکان ایرانی به من گفتند دیگر نباید در حلبچه بچه دار شوم.»
او هر هفته مجبور است پسرش را به بیمارستان ببرد هر چند می داند که این مراجعات بی فایده است.
وی گفت :« بسیاری از افرادی که مشکلات مشابه داشتند به خارج رفتند. آنها می گویند چرا شما هم نمی روید. امیدواریم کسی یا انجمنی به ما کمک کنند اما آنها ما را مسخره می کنند و می گویند راه حلی برای این کودکان وجود ندارد.»
در سالن انتظار درمانگاه می توان شمار زیادی از کودکان معلول را مشاهده کرد.
منابع بیمارستانی می گویند موارد سرطان در حلبچه ده برابر بیشتر است و موارد سقط جنین چهارده برابر بیشتر از دیگر مناطق کشور است.
جینو در این درمانگاه به جای ملاقات با متخصص مجبور است پسرش را نزد پزشک عمومی ببرد. هیچ کس نمی تواند قاطعانه بگوید آیا معلولیت فرزندانش با حمله شیمیایی مرتبط است یا خیر.
او هنگام خروج چهره پسرش را از دید مردم می پوشاند.
مدیر بیمارستان می گوید شمار معلولان در این شهر بسیار بیشتر از دیگر مناطق است. حمله سال 1988 هنوز هم قربانی می گیرد.
رشید هنر جعفر مدیر بیمارستان گفت:« اکثر آنها فیبروز ریوی دارند. این مشکلی برگشت ناپذیر است و مشکلی واقعی محسوب می شود. بسیاری هم مشکلات بینایی دارند و دچار گلوکوم می شوند. آنها به پیوند چشم نیاز دارند. همچنین مشکلات پوستی و جلدی زیادی مشاهده می شود. »
تنها تحقیقی که درباره عوارض بهداشتی این حمله صورت گرفت از جانب بغداد صورت گرفت اما نتیجه ای در پی نداشت. برخی از این کارشناسان طرفداران صدام بودند. در این صورت مشخص است که نتیجه تحقیق چه خواهد بود.
شهردار حلبچه نیز چشمان خود را بسته است. او می خواهد این شهر را به جاذبه ای توریستی تبدیل کند بنابر این نباید صحبت از خطر در این شهر باشد.
کریم قادر شهردار حلبچه گفت در حال حاضر در حلبچه به استثنای جاهایی که بمب هایی کشف می شود و افراد مجروح که هنوز زنده هستند، هیچ عوارضی در طبیعت، آب و مواد غذایی منطقه مشاهده نمی شود. ما بهترین انار منطقه را داریم و آنها را به کشورهای عربی و منطقه خلیج فارس صادر می کنیم. اوضاع در حلبچه رو به راه است و ما مشکلی نداریم.»
غرب نیز تحقیقی نکرده است.در سال 1988 کشورهای اروپایی سلاحهای شیمیایی صدام را تحویل این رژیم داده بودند. شکایتی به اتهام همدستی در جنایات ضدبشری در پاریس در ژوئن2013 مطرح شد.
محمد و نوزده قربانی دیگر در ماه ژوئن گذشته به پاریس رفتند.
این شکایت نبرد زندگی او به شمار می رود. او در زمان حمله چهارده ساله بود. او در چهل سالگی می گوید به زودی همسرش بیوه و فرزندش یتیم خواهند شد.
محمد کمیل عبدالقدیر ویس گفت :« این نتیجه سی تی اسکن ریه هایم است. بخشی از ریه هایم به کلی از بین رفته است. بیست و شش سال است که با این ریه زندگی می کنم. فقط هجده درصد از ریه ام فعال است. هشتاد و دو درصد آن آسیب دیده است. به همین علت باید با دستگاه اکسیژن زندگی کنم.»
محمد به پیوند ریه نیاز دارد. او همچنین بینایی یک چشمش را از دست داده است. او هر روز مجبور است بیش از ده دارو مصرف کند. شانزده ساعت در روز نیز با دستگاه اکسیژن تنفس می کند و نزدیکانش بسیار نگران هستند.
همسرش می گوید این وضع برای او و برای ما بسیار دشوار است.
در حوالی حلبچه می توان بمب های عمل نکرده شیمیایی پیدا کرد.
کارگران مدام در حین کارهای ساخت و ساز با گورهای دسته جمعی مواجه می شوند. اجساد به طور شتابزده در این نواحی دفن شده بودند.
کمیل و شش کارگر دیگر در سال 2005 هنگام کارهای تعریض جاده یک گور جمعی پیدا کردند. بلافاصله عوامل شیمیایی به آنها آسیب رساندند.
کمیل صابر گفت :« ما دستکش داشتیم اما دستکش ها سوخت. احساس می کردیم در حال مرگ هستیم. برخی ها می خندیدند و برخی دیگر گریه می کردند و فریاد می کشیدند.»
از هفت کارگر، پنج نفر همان هفته جان باختند. دو نفر دیگر بیمار شدند و برای مداوا به تهران اعزام شدند. کمیل امروز مشکلات پوستی دارد و هیچ درمانی برای آرام کردن دردهای دستش وجود ندارد.
وی گفت این برگه را پانزده پزشک ایرانی امضا کرده اند. تا به امروز دفتر شهدای سلیمانیه و دفتر شهدای حلبچه حتی با این برگه هیچ کاری برایم نکرده اند.
هرگز به عنوان مجروح غرامت دریافت نکرده ام.
بیست و پنج سال عواملی چون گاز سارین، گاز وی ایکس و گاز خردل موجب مرگ و میر می شود. به گفته کارشناسان ، برخی از عوامل ممکن است دهه ها در زمین فعال بمانند.
این بمب ساعتی نامشهود در حلبچه همچنان قربانی می گیرد بدون آنکه جامعه بین المللی نگران آن باشد.


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار