بسیاری از مادرانمان در چنین روزی که به مناسب میلاد فرخنده امابیها حضرت زهرا (س) به نام روز نام گذاری شده، چشم انتظار دیدار فرزندانشان نشسته اند و چه تکلیفی بالاتر از این که امروز برای دیدار آنکه ذره ذره وجودمان مدیونش است، همه زندگی مان را به کنجی بنهیم، سرخمیده نزد ایشان برویم؟ و چه واجب که در چنین روزی دست همه مادرانی را ببوسیم که فرزندانشان نمی توانند به دیدارشان بیایند...
شهدای ایران به نقل از تابناک/ از نخستین روز خلقت بشر، تاکنون در هر نقطه از عالم و در میان هر قوم و
نژاد و ملتی، با هر آداب و آیینی، وقتی نام مادر برده میشود، کوچک و بزرگ
سرشار از شور و حرارت و مهر و الفت میشوند و قلبشان پر تپشتر میزند، چون
همه خود را از او میدانند و ریشه شان را از این وجودِ پرجود مییابند که
عمری باغبان فداکاری بوده و بر جفای خارِ گلستان زندگی اش، صبوری پیشه کرده
است.
این اسوههای فداکاری، جلوههای صبوري و آينههای بردباری که ثمره وجودشان را از آغاز بودن در آغوش پرمهر خويش گرفته و در پناه حمايت خود میپرورانند و همه جانشان را نثار کودکانشان میکنند، همواره در مظلومیت تاریخی به سر برده اند و این مظلومیت را در نگاهشان میتوان دریافت و وای بر نسیان آدمی که ریشه هایش را تا مرز فراموشی پیش میبرد.
اسلام نیز برای مادر، مقام و ارزش فوق العاده ای قائل شده است تا آنجا که رسیدن به بهشت را با رضای مادر میسر میداند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر که پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش مصون شود.» و نیز توصیه فرمودند: «هر گاه پدر و مادر هر دو تواما تو را صدا کردند، ابتدا اجابت مادر نما.» و در مورد احسان و نیکوئی در حق مادر، توصیه و تاکید بسیاری فرمودند، چنانکه فرمودند: «مادر خود، مادر خود، مادر خود را رعایت کن، سپس پدر خود را و سپس کسانی را که به تو نزدیکترند.»
نقل شده که موسی بن عمران (ص) روزی هنگام مناجات با خداوند، از پروردگار در خواست میکند که هم مقام و رفیق او را در بهشت به وی معرفی فرماید. خطاب آمد جوانی است در فلان ناحیه که همنشین و هم مقام تو در بهشت برین است. حضرت موسی به سراغ او آمد. دید جوانی است قصاب، از دور مراقبت کرد تا ببیند چه عمل فوق العاده و کار پر ارزشی از وی صادر میگردد که لیاقت چنین مقامی را پیدا کرده است تا در مقام یک پیغمبر قرار گیرد. ولی هر چه بیشتر مراقبت کرد، کمتر موفق گردید. تا شب هنگام که جوان، محل کار خود را ترک کرده و رهسپار خانه شد.
حضرت موسی بدون آنکه خود را معرفی کند، نزد وی آمد و از او خواست تا آن شب را میهمان جوان باشد و در خانه وی بسر برد تا شاید از این راه به ارتباط خاصش با خداوند پی برده و رمز علو مقام او را در بهشت در یابد. جوان در خواست حضرت را پذیرفت و او را با خود خانه برد.موسی (ص) دید هنگامی که جوان وارد خانه شد، قبل از هر چیز غذایی آماده ساخت. آنگاه به سراغ پیرزنی که دست و پایش فلج شده و از کار افتاده بود، رفت و با صبر و حوصله خاصی، لقمه لقمه از آن غذا در دهان آن زن گذاشت تا سیرش کرد. سپس لباس او را عوض نمود و او را در انجام قضا حوائجش با مهربانی کمک کرد. آنگاه زن را در جای مخصوص وی قرار داد.
هنگام خداحافظی حضرت موسی از جوان پرسید: این زن که بود و پس از آنکه تو به او غذا میدادی چشمی به سوی آسمان میدوخت و کلماتی بر زبان میراند آن کلمات چه بوده است؟ جوان گفت: این زن مادر من است و هر بار که من به او غذا میدهم و او را سیر میکنم درباره من دعا میکند و میگوید خدایا به پاداش این خدماتی که فرزندم نسبت به من انجام میدهد او را همنشین و رفیق موسی بن عمران در بهشت برین گردان.
بسیاری از مادرانمان در چنین روزی که به مناسب میلاد فرخنده امابیها حضرت فاطمه زهرا (س) به نام روز نام گذاری شده، چشم انتظار دیدار فرزندانشان نشسته اند و چه تکلیفی بالاتر از این که امروز برای دیدار آنکه ذره ذره وجودمان مدیونش است، همه زندگی مان را به کنجی بنهیم، سرخمیده نزد ایشان برویم و برابرشان تعظیم کنیم و دست هایشان را بوسه باران کنیم؟
و چه واجب که در چنین روزی دست همه مادرانی را ببوسیم که فرزندانشان نمی توانند به دیدارشان بیایند، چرا که برای حفظ وطن، جانشان را مخلصانه تقدیم کردند و داغشان را بر دل مادرانشان باقی گذاشتند. درود بر روح بزرگ این زنان قهرمان پرور و این مادران خونین گر که وطن با پرپر شدن دسته گلهایشان همچنان باقی مانده است.
این اسوههای فداکاری، جلوههای صبوري و آينههای بردباری که ثمره وجودشان را از آغاز بودن در آغوش پرمهر خويش گرفته و در پناه حمايت خود میپرورانند و همه جانشان را نثار کودکانشان میکنند، همواره در مظلومیت تاریخی به سر برده اند و این مظلومیت را در نگاهشان میتوان دریافت و وای بر نسیان آدمی که ریشه هایش را تا مرز فراموشی پیش میبرد.
اسلام نیز برای مادر، مقام و ارزش فوق العاده ای قائل شده است تا آنجا که رسیدن به بهشت را با رضای مادر میسر میداند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر که پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش مصون شود.» و نیز توصیه فرمودند: «هر گاه پدر و مادر هر دو تواما تو را صدا کردند، ابتدا اجابت مادر نما.» و در مورد احسان و نیکوئی در حق مادر، توصیه و تاکید بسیاری فرمودند، چنانکه فرمودند: «مادر خود، مادر خود، مادر خود را رعایت کن، سپس پدر خود را و سپس کسانی را که به تو نزدیکترند.»
نقل شده که موسی بن عمران (ص) روزی هنگام مناجات با خداوند، از پروردگار در خواست میکند که هم مقام و رفیق او را در بهشت به وی معرفی فرماید. خطاب آمد جوانی است در فلان ناحیه که همنشین و هم مقام تو در بهشت برین است. حضرت موسی به سراغ او آمد. دید جوانی است قصاب، از دور مراقبت کرد تا ببیند چه عمل فوق العاده و کار پر ارزشی از وی صادر میگردد که لیاقت چنین مقامی را پیدا کرده است تا در مقام یک پیغمبر قرار گیرد. ولی هر چه بیشتر مراقبت کرد، کمتر موفق گردید. تا شب هنگام که جوان، محل کار خود را ترک کرده و رهسپار خانه شد.
حضرت موسی بدون آنکه خود را معرفی کند، نزد وی آمد و از او خواست تا آن شب را میهمان جوان باشد و در خانه وی بسر برد تا شاید از این راه به ارتباط خاصش با خداوند پی برده و رمز علو مقام او را در بهشت در یابد. جوان در خواست حضرت را پذیرفت و او را با خود خانه برد.موسی (ص) دید هنگامی که جوان وارد خانه شد، قبل از هر چیز غذایی آماده ساخت. آنگاه به سراغ پیرزنی که دست و پایش فلج شده و از کار افتاده بود، رفت و با صبر و حوصله خاصی، لقمه لقمه از آن غذا در دهان آن زن گذاشت تا سیرش کرد. سپس لباس او را عوض نمود و او را در انجام قضا حوائجش با مهربانی کمک کرد. آنگاه زن را در جای مخصوص وی قرار داد.
هنگام خداحافظی حضرت موسی از جوان پرسید: این زن که بود و پس از آنکه تو به او غذا میدادی چشمی به سوی آسمان میدوخت و کلماتی بر زبان میراند آن کلمات چه بوده است؟ جوان گفت: این زن مادر من است و هر بار که من به او غذا میدهم و او را سیر میکنم درباره من دعا میکند و میگوید خدایا به پاداش این خدماتی که فرزندم نسبت به من انجام میدهد او را همنشین و رفیق موسی بن عمران در بهشت برین گردان.
بسیاری از مادرانمان در چنین روزی که به مناسب میلاد فرخنده امابیها حضرت فاطمه زهرا (س) به نام روز نام گذاری شده، چشم انتظار دیدار فرزندانشان نشسته اند و چه تکلیفی بالاتر از این که امروز برای دیدار آنکه ذره ذره وجودمان مدیونش است، همه زندگی مان را به کنجی بنهیم، سرخمیده نزد ایشان برویم و برابرشان تعظیم کنیم و دست هایشان را بوسه باران کنیم؟
و چه واجب که در چنین روزی دست همه مادرانی را ببوسیم که فرزندانشان نمی توانند به دیدارشان بیایند، چرا که برای حفظ وطن، جانشان را مخلصانه تقدیم کردند و داغشان را بر دل مادرانشان باقی گذاشتند. درود بر روح بزرگ این زنان قهرمان پرور و این مادران خونین گر که وطن با پرپر شدن دسته گلهایشان همچنان باقی مانده است.