شهدای ایران: پس از انتشار مقاله «مد تابستان 93؛ خداحافظ مانتو» در خبرگزاری دانشجو، مشاهدات اجتماعی این ایام نشان میدهد که پیش بینی های صورت گرفته در خصوص «تابستان بدون مانتو» کاملاً درست بوده است. اکنون زمان آن رسیده که با هم به شور بنشینیم و ببینیم که چه کارهایی می شود، انجام داد، پازل ها را چگونه کنار هم بچینیم و هر کدام از ما چه نقشی در این پازل می توانیم ایفا کنیم.
به عنوان یک کاربر به خوبی می دانم که تک تک اخبار سایت های خبری در فضای مجازی، به انضمام نظراتشان، توسط دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای استعمارگر رصد و تحلیل میشود (تا از میان همین حرف ها و نظرات شناخت دقیقی از فضای فکری-فرهنگی جامعه بدست بیاورند) و این را هم می دانم که انتشار این مطلب، به این سبک، به منزله لو دادن نقشه جنگی است، علی ای حال دو نکته موجب شد که این ریسک بزرگ را انجام دهیم:
اول: وضعیت ما دقیقاًً مشابه 35 روز مقاومت خرمشهر است. دشمن با تمام امکانات هجوم آورده، مسئولان زمان ما وا داده و به فکر خرید زمینند و ما، به قول شهید عزیز، محمد جهان آرا «خدا و امام را داریم» و بس، ولی این بار جهان آرا دیگر فریاد نمی زند که «اگر شهر را از دست دادیم مهم نیست»؛ چرا که خرمشهر فرهنگی در و دیوار نیست که بشود پس گرفت. امروز جهان آرای شهید از بلندای ملکوت فریاد می زند «بچه ها! اگر خرمشهر فرهنگی سقوط کرد، ایمانمان هم سقوط خواهد کرد!»
دوم: ما نیز مدل تبلیغ و پذیرش مدهای ضد فرهنگی و غربی را یاد گرفته ایم. فهمیدهایم که غرب در تهاجم فرهنگی از کجا عملیات خود را شروع میکند، برای رسیدن به هدف چه مسیری و چه اقدامات ایذایی را انجام میدهد و چه سیاستهایی را برای تثبیت فتوحات خود در پیش میگیرد. پس شیوه جنگی آنها هم لو رفته است.
با توجه به این دو مورد، ما نه زمانی داریم که خرج سازماندهی نیروهای خودی نماییم و نه اینکه روشهای کلاسیک، جوابگوی این جنگ است. دشمن از توان ما به خوبی آگاه است، او بهتر از ما قوانین و مقررات فرهنگی کشور را میداند، پروژههای فرهنگی ما را به دقت شناسایی و رصد میکند و از همه بدتر اینکه به بهانهها و شگردهای مختلف توانسته است نیروهای خودی را متفرق سازد. او توانسته است که سلایق را در حد عقاید برای ما پررنگ و حیاتی نماید تا ما هیچ گاه نتوانیم دور یک میز بنشینیم و سیاست واحدی انتخاذ کنیم.
آری! تا زمانی که نتوانیم به مفهوم جذب حداکثری برسیم، تا زمانی که سلایق و حاشیههای سیاسی به جای مبانی و اصول انقلاب اسلامی مرزهای رفاقت ما را تعیین میکند و تا زمانی که به جای راهبردها و رهنمودهای صریح و شفاف رهبری در مسائل فرهنگی تئوریهای فرهنگی مبتنی بر علوم انسانی غربی بهره میجوییم، این جنگ کاملاً پارتیزانی خواهد بود.
اگر در آن سمت این جنگ هزاران سرلشکر جامعه شناس جلسه تشکیل داده اند که مدل کاهش سطح واکنش فرهنگیمان را استخراج کنند، اگر در آن سمت هزاران ژنرال روان شناس و طراح لباس دور هم می نشینند تا پارچه و مدلی را طراحی کنند که بیشترین تحریک کنندگی جنسی را داشته باشد، اما در این سمت میدان هیچ کس نیست که به ما آموزش بدهد، هیچ کس نیست برای ما آتش تهیه بفرستد، هیچ کس به فکر تجهیزاتمان نیست. در این جبهه گلوله و تیر و ترکشش هم فرق کرده است، در این جبهه رزمندگان با تهمت و افترا از طرف نیروهای خودی از گردونه خارج میشوند. خون این جبهه آبروست و خون دادن چقدر در برابر آبرو دادن ناچیز است.
راه هایی که پیشنهاد خواهیم داد تا با هم به شور نشسته و به نتیجه برسیم هم بر همین اساس است:
اول اینکه راهکارها کاملاً مردمی است و نباید روی یک ریال از بودجه های فرهنگی کشور حساب باز کرد. باید یک بار برای همیشه از عالیترین شورای فرهنگی تا قرارگاه فرهنگی ترین نیروهای مذهبی قطع امید کنیم. فرهنگ انقلاب اسلامی تنها زمانی احیا می شود که از چنگال بروکراسی اداری جمهوری اسلامی و بیلان کاری مسئولان فرهنگی خارج شود. در غیر این صورت تمام اعمال و طرح ها، در گزارشکارهای نهادها و موسسات فرهنگی، شهید خواهند شد. باید دوباره به سال های اول انقلاب برگردیم و بپذیریم که در این جنگ هم باید از آبرو خرج کرد و هم از دسترنج و عرق جبینمان.
دوم اینکه باید از همان مسیری که ما را آوردند برگردیم، نعل به نعل! نه تنها سناریوهای غرب در جنگ فرهنگی برای ما لو رفته است، بلکه مسیری که جامعه خواب زدهمان طی این چند سال طی کرده است را نیز به خوبی میدانیم. آنچه موجب امیدواری ما میشود آن است که غرب برای رسیدن به جامعه بی مانتوی ساپورت پوش باید زحمت خفه کردن وجدان و فطرت مردم بافرهنگ و اصیل ایرانی را میکشید، حال آن که بازگشت همین مسیر به لطف و وعدههای الهی در زمانی بسیار کمتر از آنچه طی شده است، امکان پذیر خواهد بود.
و سوم اینکه ایمان هایمان را گردگیری کنیم. هر وقت به ذهنمان خطور کرد که آنها ژنرال طراحی دارند و ما حتی خیاطی هم بلد نیستیم، فوراً بر «الذی یوسوس فی صدور الناس» لعن بفرستیم و این پیام خدا را بیاد بیاوریم که «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن اللّه». این وعده الهی است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، خدا خود را متعهد کرده که مجاهدین راستین در مسیرش را راهنمایی کند و مسیرهای مختلف رسیدن به موفقیت را خود به آنها نشان دهد.
آری! ما در دفاع مقدس نبودیم که الطاف جلیه الهی را به چشم ببینیم، اینک زمان آن رسیده است که با گام نهادن در مسیر جهاد مقدستر فرهنگی لحظه لحظه حضور خدا در کنار مجاهدینش را با تک تک سلولهایمان درک کنیم. آن مملکتی که با توکل به خدا، از هیچ، موشک بالستیک درست کرد، با همان توکل بر خدا موشک های بالستیک فرهنگی خود را در قلب مراکز فرهنگی استعمار منفجر خواهد کرد!
از اینجا به بعد باید دسته دسته و گروه گروه دور هم جمع بشویم و این جهاد مقدس را با توکل و اعتماد به خدا شروع کنیم. در هر گوشه از کشور که باشیم مهم نیست، مهم این است که دیر یا زود همدیگر را پیدا خواهیم کرد و از قرارگاههای فرهنگی، لشکرهای پر قدرت فرهنگی را در سراسر کشور مدیریت و راهبری میکنیم. چشم انتظار نسل اول و دوم نباشیم، اگر نسل سوم وارد این گود نشود و سلاح به دست نگیرد خرمشهر فرهنگی سقوط خواهد کرد و اگر فرهنگ سقوط کند، سه روز بعد لشکرهای دشمن بدون درگیری کشور را به تصرف خود درخواهند آورد.
تا اینجای کار هم مدل تجاوز دشمن را شرح دادیم و هم شیوه مبارزه خودمان را، اما پیش از پیشنهاد اصول کلی این مبارزه مقدس، ولی جانکاه، تذکر این نکته را لازم می بینم که طی دو ماه آینده موج عظیمی از خبرها و تصاویر از فجایع اخلاقی ایام انتها و ابتدای سال منتشر خواهد شد. این موج رسانهای خواسته یا ناخواسته در راستای احساسی کردن فضای فکری-فرهنگی جامعه است. شایستهترین و منطقیترین پاسخ به این مطالب پیگیری تشکیل همین گروهها و دستههاست. این اخبار باید به دقت رصد شوند، ولی نباید اجازه دهیم که ایجاد یک جو روانی در جامعه، ما را از مسیر تعقل و تفکر خارج سازد.
به عنوان یک کاربر به خوبی می دانم که تک تک اخبار سایت های خبری در فضای مجازی، به انضمام نظراتشان، توسط دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای استعمارگر رصد و تحلیل میشود (تا از میان همین حرف ها و نظرات شناخت دقیقی از فضای فکری-فرهنگی جامعه بدست بیاورند) و این را هم می دانم که انتشار این مطلب، به این سبک، به منزله لو دادن نقشه جنگی است، علی ای حال دو نکته موجب شد که این ریسک بزرگ را انجام دهیم:
اول: وضعیت ما دقیقاًً مشابه 35 روز مقاومت خرمشهر است. دشمن با تمام امکانات هجوم آورده، مسئولان زمان ما وا داده و به فکر خرید زمینند و ما، به قول شهید عزیز، محمد جهان آرا «خدا و امام را داریم» و بس، ولی این بار جهان آرا دیگر فریاد نمی زند که «اگر شهر را از دست دادیم مهم نیست»؛ چرا که خرمشهر فرهنگی در و دیوار نیست که بشود پس گرفت. امروز جهان آرای شهید از بلندای ملکوت فریاد می زند «بچه ها! اگر خرمشهر فرهنگی سقوط کرد، ایمانمان هم سقوط خواهد کرد!»
دوم: ما نیز مدل تبلیغ و پذیرش مدهای ضد فرهنگی و غربی را یاد گرفته ایم. فهمیدهایم که غرب در تهاجم فرهنگی از کجا عملیات خود را شروع میکند، برای رسیدن به هدف چه مسیری و چه اقدامات ایذایی را انجام میدهد و چه سیاستهایی را برای تثبیت فتوحات خود در پیش میگیرد. پس شیوه جنگی آنها هم لو رفته است.
با توجه به این دو مورد، ما نه زمانی داریم که خرج سازماندهی نیروهای خودی نماییم و نه اینکه روشهای کلاسیک، جوابگوی این جنگ است. دشمن از توان ما به خوبی آگاه است، او بهتر از ما قوانین و مقررات فرهنگی کشور را میداند، پروژههای فرهنگی ما را به دقت شناسایی و رصد میکند و از همه بدتر اینکه به بهانهها و شگردهای مختلف توانسته است نیروهای خودی را متفرق سازد. او توانسته است که سلایق را در حد عقاید برای ما پررنگ و حیاتی نماید تا ما هیچ گاه نتوانیم دور یک میز بنشینیم و سیاست واحدی انتخاذ کنیم.
آری! تا زمانی که نتوانیم به مفهوم جذب حداکثری برسیم، تا زمانی که سلایق و حاشیههای سیاسی به جای مبانی و اصول انقلاب اسلامی مرزهای رفاقت ما را تعیین میکند و تا زمانی که به جای راهبردها و رهنمودهای صریح و شفاف رهبری در مسائل فرهنگی تئوریهای فرهنگی مبتنی بر علوم انسانی غربی بهره میجوییم، این جنگ کاملاً پارتیزانی خواهد بود.
اگر در آن سمت این جنگ هزاران سرلشکر جامعه شناس جلسه تشکیل داده اند که مدل کاهش سطح واکنش فرهنگیمان را استخراج کنند، اگر در آن سمت هزاران ژنرال روان شناس و طراح لباس دور هم می نشینند تا پارچه و مدلی را طراحی کنند که بیشترین تحریک کنندگی جنسی را داشته باشد، اما در این سمت میدان هیچ کس نیست که به ما آموزش بدهد، هیچ کس نیست برای ما آتش تهیه بفرستد، هیچ کس به فکر تجهیزاتمان نیست. در این جبهه گلوله و تیر و ترکشش هم فرق کرده است، در این جبهه رزمندگان با تهمت و افترا از طرف نیروهای خودی از گردونه خارج میشوند. خون این جبهه آبروست و خون دادن چقدر در برابر آبرو دادن ناچیز است.
راه هایی که پیشنهاد خواهیم داد تا با هم به شور نشسته و به نتیجه برسیم هم بر همین اساس است:
اول اینکه راهکارها کاملاً مردمی است و نباید روی یک ریال از بودجه های فرهنگی کشور حساب باز کرد. باید یک بار برای همیشه از عالیترین شورای فرهنگی تا قرارگاه فرهنگی ترین نیروهای مذهبی قطع امید کنیم. فرهنگ انقلاب اسلامی تنها زمانی احیا می شود که از چنگال بروکراسی اداری جمهوری اسلامی و بیلان کاری مسئولان فرهنگی خارج شود. در غیر این صورت تمام اعمال و طرح ها، در گزارشکارهای نهادها و موسسات فرهنگی، شهید خواهند شد. باید دوباره به سال های اول انقلاب برگردیم و بپذیریم که در این جنگ هم باید از آبرو خرج کرد و هم از دسترنج و عرق جبینمان.
دوم اینکه باید از همان مسیری که ما را آوردند برگردیم، نعل به نعل! نه تنها سناریوهای غرب در جنگ فرهنگی برای ما لو رفته است، بلکه مسیری که جامعه خواب زدهمان طی این چند سال طی کرده است را نیز به خوبی میدانیم. آنچه موجب امیدواری ما میشود آن است که غرب برای رسیدن به جامعه بی مانتوی ساپورت پوش باید زحمت خفه کردن وجدان و فطرت مردم بافرهنگ و اصیل ایرانی را میکشید، حال آن که بازگشت همین مسیر به لطف و وعدههای الهی در زمانی بسیار کمتر از آنچه طی شده است، امکان پذیر خواهد بود.
و سوم اینکه ایمان هایمان را گردگیری کنیم. هر وقت به ذهنمان خطور کرد که آنها ژنرال طراحی دارند و ما حتی خیاطی هم بلد نیستیم، فوراً بر «الذی یوسوس فی صدور الناس» لعن بفرستیم و این پیام خدا را بیاد بیاوریم که «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن اللّه». این وعده الهی است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، خدا خود را متعهد کرده که مجاهدین راستین در مسیرش را راهنمایی کند و مسیرهای مختلف رسیدن به موفقیت را خود به آنها نشان دهد.
آری! ما در دفاع مقدس نبودیم که الطاف جلیه الهی را به چشم ببینیم، اینک زمان آن رسیده است که با گام نهادن در مسیر جهاد مقدستر فرهنگی لحظه لحظه حضور خدا در کنار مجاهدینش را با تک تک سلولهایمان درک کنیم. آن مملکتی که با توکل به خدا، از هیچ، موشک بالستیک درست کرد، با همان توکل بر خدا موشک های بالستیک فرهنگی خود را در قلب مراکز فرهنگی استعمار منفجر خواهد کرد!
از اینجا به بعد باید دسته دسته و گروه گروه دور هم جمع بشویم و این جهاد مقدس را با توکل و اعتماد به خدا شروع کنیم. در هر گوشه از کشور که باشیم مهم نیست، مهم این است که دیر یا زود همدیگر را پیدا خواهیم کرد و از قرارگاههای فرهنگی، لشکرهای پر قدرت فرهنگی را در سراسر کشور مدیریت و راهبری میکنیم. چشم انتظار نسل اول و دوم نباشیم، اگر نسل سوم وارد این گود نشود و سلاح به دست نگیرد خرمشهر فرهنگی سقوط خواهد کرد و اگر فرهنگ سقوط کند، سه روز بعد لشکرهای دشمن بدون درگیری کشور را به تصرف خود درخواهند آورد.
تا اینجای کار هم مدل تجاوز دشمن را شرح دادیم و هم شیوه مبارزه خودمان را، اما پیش از پیشنهاد اصول کلی این مبارزه مقدس، ولی جانکاه، تذکر این نکته را لازم می بینم که طی دو ماه آینده موج عظیمی از خبرها و تصاویر از فجایع اخلاقی ایام انتها و ابتدای سال منتشر خواهد شد. این موج رسانهای خواسته یا ناخواسته در راستای احساسی کردن فضای فکری-فرهنگی جامعه است. شایستهترین و منطقیترین پاسخ به این مطالب پیگیری تشکیل همین گروهها و دستههاست. این اخبار باید به دقت رصد شوند، ولی نباید اجازه دهیم که ایجاد یک جو روانی در جامعه، ما را از مسیر تعقل و تفکر خارج سازد.