شهدای ایران shohadayeiran.com

پرده اول: دخترها در یک طرف و پسرها در طرف دیگر کلاس نشسته اند. یواشکی و زیرچشمی بعضی ها هم دیگر را می پایند.
به گزارش شهداي ايران به نقل از خبرگزاري دانشجو، بعد از کلاس وقتی می خواهند با هم صحبت کنند، وقتی می خندند خنده ها آرام و گفت و گوی شان بی سر و صدا است. هم دیگر را آقای... و خانم... صدا می زنند. تا حدی می شود تلاش در به رخ هم کشیدن همدیگر را در رفتارها و گفتارهایشان مشاهده کرد. موضوع گفت و گوهای شان عموماً مرتبط با درس و کلاس است. حتا اگر بخواهند در مورد موضوعات دیگر هم صحبت کنند تلاش می کنند تا از ارتباطش با درس و دانشگاه شروع کنند. و...
 
پرده دوم: دخترها و پسرها یکی در میان و دو تا درمیان در کلاس نشسته اند. آن ها که کنارشان کسی را دارند همدیگر را و آن ها که ندارند در و دیوار را می پایند. (طرفه آن که در هیچ یک از دو پرده اول و دوم کسی زیاده کاری با استاد ندارد، البته الا من خَرَج بالدلیل) بعد از کلاس با هم می روند بوفه و جمع های سه، چهار نفره تا ده دوازده نفره مختلط کل بوفه را با خنده و سروصدا می گذارند روی سرشان. هم دیگر را به اسم کوچک و یا حتی با اختصار اسم کوچک (اِلی و کامی!) صدا می زنند. از هرچیزی با هم حرف می زنند و اساسا پرده حیایی دیگر در این میان به چشم نمی خورد. برای هم جشن تولد می گیرند؛ به خانه هم دیگر مهمانی می روند؛ با هم سفر می کنند؛ کوه می روند و هزار کار گفته و ناگفته دیگر...
 
این دو پرده، تصویر مفید و مختصری بود از روزهای اول و در طرف دیگر ترم های آخر دانشجویی در همین دانشگاه های تهران خودمان که کم و بیش تصدیق می فرمایید با کمی بالا و پایین می توان تعمیمش داد به دیگر شهرها و دیگر دانشگاه های سراسر کشور. آنچه در پرده اول تصویر شد، حاکی از معصومیت و صداقتی است که اگر چه شاید در پس پرده تمایلات و غرایزی در حرکات و سکنات افراد نهان بوده باشد اما هنوز تصور نو ورودان از دانشگاه به عنوان یک محیط علمی به هم نخورده است. اما در تصویر دوم اساساً از دانشگاه تنها می توان تعبیر به مکانی کرد که آمده ایم دور هم باشیم، حالا چهار تا نمره هم گرفتیم و چند روز دیگر صاحب مدرک هم شدیم که چه بهتر، وگرنه هم کلی بهمان خوش گذشته است.
 
اما ما را چه می شود؟ به نظرم می توان عللی را در این مقال ذکر کرد.
 
1اُم؛ آن که در چنین سنی زیاد هم نمی توانیم توقع رفتارهای عاقلانه تر و رفتارهای به دور از احساس و غرایز داشته باشیم. ما آمده ایم در سنین فوارن هیجان و غرایز دخترها و پسرهای مان را از محیط بسته و کنترل شده ی مدرسه که حتا رنگ و مدل شلوار ملت را هم کنترل می کنند آورده ایم در یک محیط باز و بی در و دروازه و توقع هم داریم که «خب، بنشینند درس شان را بخوانند دیگر!» باید واقع بینانه بنگریم؛ اختلاط بی حد و مرز در این سن یعنی کبریتی در انبار باروت آماده اشتعال. مخالفان تفکیک جنسیتی خرده نگیرند که همه انبار باروت نیستند، بله؛ ولی اختلاط برای آن هایی که هستند قطعاً کبریتی پرخطر است.
 
2یُم؛ دانشجویی تر که نگاه کنیم، خواهیم دید ایراد سیستماتیک است. یعنی منِ دانشجو چاره ای جز از ارتباط برقرار کردن با همه هم کلاسی هایم، چه دختر و چه پسر ندارم؛ چرا که کم ترین اقدام مشترکی نیاز به نظر و هم یاری همه هم کلاسی ها دارد. اما این که برخی ها همین ارتباط حداقلی را به یک ظرفیت حداکثری بدل می کنند، نشان از پتانسیل بالای خودشان دارد! ولی همین جزوه گرفتن ها و امتحان برهم زدن ها و کلاس تعطیل کردن های حداقلی هم بالاخره نقطه شروعی محسوب می شوند خودشان و رو ها از همین جاها به هم باز می شود.
 
3یُم؛ به نظرم علت العلل موارد بالا را می توان در مسأله تربیت خانوادگی جست و جو کرد. البته این علت را می توان در دو چهره مشاهده کرد. چهره ی اول آن دسته از صفدرقلی ها و صفوراهایی که از جادوغ آباد سفلی به تهران می آیند و امان از جوگیری های شان، که به قول بزرگواری دانشگاه را با عشرتکده سوء فهم می کنند و هنوز گرد و غبار ده از چهره نزدوده راه می افتند دنبال اِلی و نیلو چرا که بالاخره آزاد شده اند از قید و بند خانواده و هرچه کنند به خود کنند، گر همه نیک و بد کنند! و چهره دوم هم کامی و الی که همان دوران دبیرستان ددی و مامی برای قند عسل های شان پول پارتی می گرفته اند و معتقدند بچه را باید آزاد گذاشت! و حالا این آزادی ها شده است مهمانی ها و جشن تولدها و گودبای پارتی های جعفر که هم کلاسی دانش گاه شان است و می خواهد برای ارشد برود خارجه، البته خارجه اش در بهترین حالت همان مالزی خودمان است!
 
جدی تر که بخواهم بگویم تربیت های ناصحیح، آزادی ها و انقیاد های نامناسب در محیط های خانواده و مدرسه را که بگذاریم کنار دیگر علل گفته شده، نتیجه ای جز آن چه شاهدش هستیم نخواهد داد، فتأمل!
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار