شهدای ایران shohadayeiran.com

مادر شهید «احمد افشار» که پیکر فرزندش پس از گذشت 30 سال از شهادتش، در منطقه عملیاتی «مجنون» کاوش شده است‌، با فرزندش دیدار کرد.
 به گزارش شهداي ايران به نقل از برگزاری دانشجویان ایران، امروز شنبه سوم اسفند ماه، معراج‌الشهدای تهران میزبان عشرت‌السادات سفیداری - مادر شهید احمد افشار- بود.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) این شهید چهارم اسفند سال 1362 در جریان عملیات «خیبر» در منطقه عملیاتی «مجنون» براثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسیده بود. اما همرزمانش به دلیل آتش سنگین دشمن نتوانسته بودند پیکر او را به عقب منتقل کنند.

عشرت السادات سفیداری مادر این شهید در دیداری که در معراج‌الشهدا با فرزند شهیدش داشت در سخنانی گفت: 19 ساله بود که به جبهه رفت.آن زمان به تازگی در رشته مهندسی دانشگاه تهران پذیرفته شده بود اما حضور در جبهه را به نشستن پشت میز و نیمکت دانشگاه ترجیح داد.

اولین حضور فرزندم در جبهه حدود دو ماه طول کشید‌. در آن زمان یکی از ابروهایش جراحت برداشته بود و پس از آن به خانه بازگشت.برای دومین مرتبه برای شرکت در عملیات خیبر از سوی لشکر 27 محمدرسول‌الله (ص) به جبهه اعزام شد.19 روز بیشتر از حضورش در جبهه نگذشته بود که چهارم اسفندماه سال 62 به شهادت رسید.



احمد پسری بسیار با اخلاق و با ایمان بود برای همین هنگامی که جنگ آغاز شد به دلیل وطن دوستی‌اش به جبهه رفت و همواره ذوق و شوق جبهه را داشت. احمد دومین پسرم است و به غیر از او دو پسر و یک دختر هم دارم. پدرش هنگامی که شش ساله بود از دنیا رفت و خودم او را بزرگ کردم. اگرچه از نعمت پدر محروم بود اما بسیار با ادب تربیت شد. زمانی که از مدرسه به خانه می‌آمد پس از اینکه درس‌هایش را می‌خواند کتاب‌های مذهبی از جمله کتاب‌های شهید مطهری را مطالعه می‌کرد.هیچگاه وقت خود را هدر نمی‌داد. عشق و علاقه خاصی به امام و جبهه داشت. به گونه‌ای که اگر مشاهده می‌کرد افرادی از سر ناآگاهی «بد» می‌گویند به آنها تذکر می‌داد و راهنمایی‌شان می‌کرد.

وقتی می‌خواست به جبهه اعزام شود برای آنکه مرا راضی کند می‌گفت: مادر تو به جدت توکل کن. من در راه آنها به جبهه می‌روم و بهتر است ناراحت نباشی چرا که شهادت برای من شیرین‌تر از عسل است. پس از این که به شهادت رسید عموهایش به پادگان دوکوهه رفتند تا ببیند آیا اسمش در میان شهدا هست یا خیر.

به جبهه که می‌رفت، گفت: «من به شما نامه ارسال نمی‌کنم و یا تلفن نمی‌کنم چون کاعذ و تلفن برای بیت‌المال است. پس از آنکه به شهادت رسید برایش در قطعه 24 بهشت زهرا (س) و جوار سالن دعای ندبه مزاری تهیه کردیم اکنون قرار است او در این محل خاکسپاری شود.

نامش در لیست شهدا نبود. اما ساکش را تحویل ما دادند. اکنون که پیکرش آمده است شنیده‌ام که اسکلت بدنش سالم است و کفه پوتینش درپاهایش قرار دارد.

پس از اینکه شهید شد چند باری از طرف سپاه به دیدارمان آمدند. روایت‌های مختلفی به من می‌رسید. برخی‌ها می‌گفتند او را در بین اسرا دیده‌اند. برای همین آن هنگام که اسرا به ایران می‌آمدند به روزنامه فروشی‌ها می‌رفتم که ببینم آیا اسم فرزندم در میان آنها است یا خیر.

پس از اینکه تبادل اسرا پایان یافت مطمئن شدم شهید شده است اما امید بازگشتش را داشتم. یادم می‌آید بارها به خوابم می‌آمد و می گفت:«من در کربلا هستم. گریه نکن. چرا که تو با خدا معامله کرده‌ای پس به او توکل کن.» تا اینکه در این روزهای آخر خوابی دیدم که به من گفت: «برای من گریه نکن. بلکه برای بچه‌های امام حسین(ع) گریه کن. من به تو دیگر نزدیک هستم.»

وقتی شهدا را می‌آوردند به آنها می‌گفتم پس کی دوستتان به خانه باز می‌گردد. حتی به گلزار شهدای گمنام رباط کریم می‌رفتم و برسر مزار این شهدا می‌نشستم و با آنها صحبت می‌کردم و می‌گفتم : «فکر نکنید که تنها هستید من هم مادر شماها هستم» .


در این 30 سال زیارت عاشورا،‌قرآن‌ و دعای توسل، می‌خواندم تا فراقش را تحمل کنم. اکنون هم راضی ام به رضای خدا چرا که او برای انقلاب، امامش و مردم به جبهه رفت و شهید شد.

در محله‌مان مادر شهیدان «رستگار» زندگی می‌کند. یکی از فرزندان شهیدش به اسم «مسعود» چند سال پیش پیکرش بازگشت اما پیکر فرزند دیگرش همچنان مفقود است. به آنها می‌گویم که صبر کنند و منتظر بمانند بالاخره پیکر فرزندانشان خواهد آمد.من در مقابل مادرانی که چندین فرزندشان به شهادت رسیده است نمی‌توانم حرفی بزنم.

به زنان و دختران توصیه می‌کنم که حرمت خون شهدا را نگه دارند چرا که آنها برای اینکه مبادا به آنها تعرضی شود به جبهه رفتند. آنها می‌توانند با رعایت حجاب و عفاف خود به این خواسته آنها عمل کنند.

به گزارش ایسنا در بخش دیگر این مراسم، رحمت‌الله افشار برادر شهید احمد افشار گفت: من و برادرم از اعضای کمیته و سپاه پاسداران بودیم و برای نخستین بار هر دو همراه یک دیگر به جبهه اعزام شدیم. وقتی به شهادت رسید از طرف سپاه خبرش را به ما دادند اما اجازه ندادم مادرم متوجه شود تا خودم آرام آرام به او بگویم.

پس از سی سال که دوباره خبر تفحص پیکر احمد را دادند، ابتدا خودم متوجه شدم و بعد به مادرم گفتم. احمد از رزمندگان «لشکر 27 محمد رسول الله(ص)» و گردان «مالک اشتر» بود. در آن هنگام که به جبهه اعزام شد در رشته مهندسی دانشگاه تهران قبول شده بود اما به جبهه رفت. وقتی کادر گزینش سپاه احمد را ارزیابی کردند با توجه به اشراف احمد به آثار شهید مطهری، از او خواستند در همین قسمت بماند و به عنوان ارزشیاب در واحد گزینش سپاه مشغول به خدمت باشد اما نپذیرفت و حضور در جبهه را ترجیح داد.

نحوه شهادت او آنچنان که دوستانش می‌گویند به این صورت است.

در عملیات خیبر دستور عقب‌نشینی می‌دهند اما او می‌ماند تا مقابله کند که ناگهان خمپاره‌ای به زمین اصابت می‌کند و منفجر می‌شود و احمد براثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت می‌رسد. یکی از دوستانش که 20 متر با او فاصله داشته است، دیده بود که او بی‌جان و بی‌حرکت روی زمین افتاده اما به دلیل آتش سنگین دشمن نتوانسته به سوی او برود تا پیکرش را بازگرداند. از آن موقع پیکرش 30 سال در آن محل مانده بود. با وجود این اما اسکلت بدنش کاملا سالم است و جای همان ترکش نیز روی سرش پیدا است. بخش پشتی لباس‌هایش سالم مانده‌ و پلاکش نیز همراه است و پوتین‌هایش همچنان در پایش مانده است.

این شهدا برای حفظ انقلاب و فرمان مقام معظم رهبری به جبهه اعزام شده بودند اکنون باید نسبت به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت توجه بیشتری داشته باشند چرا که احساس می‌شود کمی کمرنگ شده است تا آنهایی که نسبت به این موضوعات اطلاعی ندارند درس بگیرند. ما با این شهید فقط نسبت خویشاوندی داریم اما در حقیقت این شهید تقدیم همه ملت ایران است.



به گزارش ایسنا مراسم وداع با پیکر شهید احمد افشار امشب در تهران، مسجد مهدوی واقع در میدان رازی‌ ، خیابان هلال احمر ‌، چهارراه استخر، برگزار خواهد شد.

همچنین پیکر شهید فردا ساعت 9 از مقابل همین مسجد تشییع و در قطعه 24 بهشت زهرا(س) به خاک سپرده می‌شود.

مراسم سوم و یادبود شهید افشار پنجشنبه از ساعت 15 تا 17در مسجد مهدوی برگزار خواهد شد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار