۱۷خرداد ماه جاری، بعد از نماز ظهر از مسجدالمهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف به منزل برمیگشتم که یک دختر خانم محجّبه در حالی که مضطرب بود و میگریست، گفت: «آقا! میشود از شما درخواست کنم بنده را از این قسمت عبور دهید؟» پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟» که پاسخ گفت: «یک آقایی مرا اذیت میکند و اکنون پشت دیوار پنهان شده است؛ میخواهم بروم منزل یکی از اقوام». به همین دلیل، آن دختر را تا منزل اقوامش مشایعت کردم و برگشتم تا مسیر خود را ادامه دهم که آن شرور جلویم ظاهر شد.
وی افزود: آن مرد شرور را به واسطه خرید و فروش مواد مخدر میشناختم اما تا آن زمان با وی برخوردی نداشتم؛ به او گفتم: «پسر خوب! برای چی مزاحم دختر مردم میشوی؟»، که مرا را «داروغه» خطاب کرد و سخنان رکیکی ادا کرد. سپس برادرش را صدا زد و او با یک چماق به طرف من آمد و در حالی که کسی در کوچه نبود با من درگیر شدند. آنها دست چپم را پیچاندند و در همین حال به گونهای با چوب به سرم کوبیدند که از شدت ضربه وارده بیهوش شدم.
این جانباز دوران دفاع مقدس ادامه داد: پس از برطرف شدن حالت گیجی، به سختی طی تماس با برادرم او را از موضوع مطلع کردم؛ لحظاتی بعد مأموران نیروی انتظامی به محل حادثه آمدند و بنده نیز به بیمارستان منتقل شدم. در حال حاضر پرونده این افراد شرور را پیگیری میکنیم؛ این افراد شرور میخواهند مهرههای مزاحم را از مسیر اهداف پلیدشان بردارند و هرگونه خواستند انجام دهند.
وی افزود: فتنه گذشته نیز کیفقاپهای موتوری با سلاح سرد به یک خانم حمله کردند که خوشبختانه با حضور یکی از افراد که جانباز هم بود، آن خانم نجات یافت؛ امیدواریم با تدابیر مسئولان این مشکل منطقه مذهبی و انقلابی ورامین حل شود.
* کمتوجهی متولیان امر به مسایل فرهنگی، رزمندگان دفاع مقدس را زجر میدهد
ملکی در بخش دیگری از این گفتوگو به بیان خاطرات خود از جنگ تحمیلی و نحوه جانبازیاش پرداخت و اظهار داشت: ۶ ماه پس از اینکه سربازیام تمام شد، جنگ تحمیلی صدام علیه مردم کشورمان آغاز شد. آن زمان در کارخانه چیتسازی کار میکردم و از همان جا برای اعزام به جبهه نامنویسی کردم.
وی ادامه داد: بنده به عنوان رزمنده بسیجی از پایگاه مالک اشتر تهران برای گذراندن آموزشهای ویژه به پادگان امام حسین علیه السّلام منتقل شدم سپس با لشکر ۸۴ خرمآباد به سرپل ذهاب و بعد دهلران رفتم؛ پس از مدتی به نیروهای سپاهی در دهلران که سازماندهی نشده بود، پیوستم.
این جانباز دوران دفاع مقدس یادآور شد: در مرحله بعدی اعزام به منطقه، از تیپ سیدالشهدا علیه السّلام به دوکوهه رفتم و با تیپ محمد رسولالله صلّی الله علیه وآله وسلّم به فرماندهی شهید همت آشنا شدم؛ برای آغاز عملیات فتحالمبین حدود ۶۰۰ نفر بودیم که آموزشهای سنگینی در آنجا صورت گرفت؛ از خط چهارم به عراق حمله کردیم و توفیق داشتم جزو ۶۰۰ نفر از خطشکنان باشم.
وی بیان کرد: در ادامه حضور در جبهه حق علیه باطل، برای اجرای عملیات آزادسازی خرمشهر آماده شدیم؛ شهید همت قبل از عملیات طی سخنرانی گفت: «در این عملیات ما تسلیحات و تجهیزاتی نداریم؛ سلاحهای ما محدود است و یک تن هست در برابر این همه فولاد. اما در مقابل ایمان داریم که باید با ایمانمان با دشمن مبارزه کنیم».
ملکی افزود: در عملیات «بیتالمقدس ۱» در جاده اهواز ـ خرمشهر، از ناحیه کتف به شدت مجروح شدم؛ بنده را برای مدتی در بیمارستان اصفهان بستری کردند؛ از زمانی که احساس کردم میتوانم دستم را کمی حرکت دهم، از مسئولان بیمارستان خواهش کردم بنده را به منطقه برگردانند؛ اقدامی برای این درخواست صورت نگرفت و شخصاً به اهواز رفتم.
وی اضافه کرد: در حین اجرای عملیات «بیتالمقدس ۲» به گردانی که نمیشناختم پیوستم و به عنوان راننده آمبولانس به رزمندگان اسلام خدمت کردم؛ پس از کمی بهبودی کتف، با عنوان تکتیرانداز خود را برای آزادسازی خرمشهر آماده کردم و پس از ۹ ساعت پیادهروی، یورش به سمت خرمشهر آغاز شد؛ در درگیریها، گروهی از عراقیها در کمین جا مانده بودند که از پشت ما را به رگبار بستند و دستم در آن زمان تیر خورد و نتوانستم ادامه بدهم؛ بنده را به بیمارستان منتقل کردند و در آنجا خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدم.
این مجروح احیای نهی از منکر در جنگ نرم با بیان اینکه در دوران دفاع مقدس جنگیدن با عراقیها راحتتر از مواجهه با نیروهای داخلی خائن و منافقان بود، خاطرنشان کرد: بنده در عملیات مرصاد نیز حضور پیدا کردم؛ دستم توانایی زیادی نداشت و به صورت مستقیم در معرکه نبودم اما سلاحها را در منطقهای به نام خانقین سرپل ذهاب آماده میکردم تا اینکه جنگ ۸ساله به پایان رسید.
وی در پایان خاطرنشان کرد: تاکنون در کارهای فرهنگی و ستاد تبلیغات به آموزش نوجوانان و جوانان پرداختهام تا آنها با احکام، قرآن و احادیث انس گیرند، اما امروزه کمتوجهی به مسایل فرهنگی در کشور، بیحجابی در خیابانها و آزار و اذیت نوامیس مردم در اماکن عمومی توسط افراد شرور، ما بازماندگان جنگ را آزردهخاطر میکند.