استخارهای که قاتل شهیدان «زینالدین» را گرفتار کرد
شهدای ایران: به نقل از دفاع پرس، سردار شهید «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) در دوران دفاع مقدس، روز ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ در حالی که به همراه برادرش مجید، مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ٢ لشکر ۱۷، برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حرکت بودند، در پیچ دارساوین بر اثر کمین ضد انقلاب به شهادت میرسند.
عاقبت قاتل برادران زین الدین چه شد؟
تیم ضد انقلاب که باعث شهادت این دو برادر شده بود، از گروه تروریستی «خبات» بود. گروهک «خبات» بر عکس دیگر گروههای مسلح در آن زمان، تفکرات تند مذهبی داشت که اگر بخواهیم مقایسه کنیم ساختاری شبیه داعش امروزی را پیاده کرده بود. این تیم تروریستی به خودرو دو نفر از مسئولان عملیات تیپ احمد بن موسی (ع) که برای شناسایی رفته بودند، در نزدیکی همین نقطه کمین زده بودند که آنها نیز به شدت زخمی شده ولی توانسته بودند از معرکه جان سالم به در ببرند.
قاتل این دو برادر شهید اینطور روایت میکند که «دقیقا زمانی که میخواستیم از پیچ دارساوین رد شویم، یک خودروی سپاه را دیدیم که در مقابل ما ظاهر شد و ما به سمت آن شلیک کردیم. مجید در لحظه اول به شهادت میرسد ولی مهدی از خودرو پیاده میشود تا تیراندازی کند که با توجه به حجم آتش، او هم در کنار برادرش، کشته میشود».
سرتیم ترورکننده این دو برادر شخصی بود به نام عبدالله اهل شهرستان بانه که بعد از اینکه متوجه میشود فرمانده لشکر ایرانی را شهید کرده به داخل عراق برمیگردد. نحوه دستگیری عبدالله هم جالب و عجیب است؛ یک تیم ویژه از قرارگاه رمضان سپاه پاسداران در عراق بعد از اتمام ماموریت خود هنگام برگشت در داخل خاک عراق و نزدیک مرز ایران، یک دسته مردم را میبینند که در بینشان یک پیشمرگ حضور دارد (آن زمان هر گروهک کُردی، لباس خاص با رنگ خاص را به عنوان لباس سازمانی استفاده میکرد)، عزیزان در تیم ویژه قرارگاه رمضان، اول فکر میکنند که این شخص در بین مردم از نیروهای مزدور عراقی در لباس کردی گروهک خبات است و برای رفع خطر دستگیری و گیر افتادن مردد میشوند برای دستگیری این شخص، در این حین یکی از بچههای تیم ویژه استخاره میکند و استخاره برای دستگیری این شخص خوب میآید و آن شخص کسی نبوده جز عبدالله قاتل سرداران شهید مهدی و مجید زینالدین.
البته بهانه دستگیری بدین صورت بوده که این تیم ویژه که کاملا مسلط به زبان کردی و عربی بودند در بین جمعیت ادعا میکنند که از سازمان اطلاعات عراق هستند و این شخص (عبدالله) مزدور نیروهای ایرانی در لباس کردی است و باید برای توضیحات بیشتر به استخبارات عراق برده شود. عبدالله که فکر میکرده در دست نیروهای عراقی است، برای اینکه از رشادتهایش برای نیروهای استخبارات عراق در به شهادت رساندن پاسداران بگوید با حالتی طلبکارانه میگوید که چطور من مزدور ایرانی هستم در حالیکه سه روز قبل فرمانده لشکر سپاه ایران را کشتهام و الان هم برای اینکه دستگیر نشوم به عراق برگشتهام.
بچههای تیم ویژه که متوجه میشوند منظورش از فرمانده لشکر ایرانی مهدی زینالدین است و عبدالله را با دقت و سرعت به ایران میآورند. عبدالله در ایران تحویل حفاظت سپاه ایران شده و به سزای اعمالش میرسد.



