شهدای ایران:سر/ترامپ بهدنبال «مدل اوکراینی» برای ایران است؛ اما او نه ایرانساز است و نه دموکراسیخواه — او دلقکساز سیاسیِ ماهری است؛ همان نسخهای که در آن بازیگر کمدی را تا کاخ ریاستجمهوری میرانند تا پشت پرده، ناتو و اتاقهای فکرشان نقشهها را اجرا کنند.
در اوکراین، ولودیمیر زلنسکی از صحنهٔ شوهای تلویزیونی به صحنهٔ جنگ رفت؛ دلقکی که با زبان رکیک و لحن کمدی وارد تاریخ شد و حالا با یونیفورم نظامی در قابهای خبری ظاهر میشود و کشورش را به کام جنگ، قحطی و تجزیه کشانده است.
در ایران اما، تیم ترامپ ظاهراً به دنبال نسخهٔ وطنی همان دلقکِ شومناند؛ و چه کسی واضحتر از «سید محمد حسینی»، آن بازیگر فراری و دلقکِ شومنِ تلویزیونی که از اجراهای سبک و سطحی در صحنهٔ داخلی، به اجرای سناریوی جِلفِ سیاسیِ واشنگتن منتقل شده است؟
زلنسکی با شعار «اصلاح و آزادی» وارد میدان شد؛ حسینی اما در قابهای واشنگتنی با برچسبزنی، فحاشی و دو قطبیسازیِ «پارسی/ایرانی» خود را منجی معرفی میکند. زلنسکی، رئیسجمهور شد و کشورش را میدان نبرد ناتو کرد؛ حسینیِ متواری هنوز دنبال کسی است که دستکم او را جدی بگیرد.
طنز تلخ ماجرا این است که در واشنگتن نیز کمتر کسی او را جدی گرفته، مگر همان شبکهها و اتاقهای فکری که برای هر پروژهٔ آشوبسازی و بیثباتسازی به یک دلقک رسانهای نیاز دارند. حسینی سودای انتقام از صداوسیما را در سر میپروراند و آن کینهٔ شخصی را به سوختِ جاهطلبیِ سیاسیاش بدل کرده است.
در همان اتاق فکرهایی که روزی «جولانی» را برای سوریه و «عبدالمالک ریگی» را برای بلوچستان بزک کرده بودند، امروز نام «زلنسکی ایرانی» بر میز است؛ شخصیتی رادیکال و آنارشیستمسلک که در رسانهها بخندد، مسخرهبازی کند، مدام فحشِ رکیک بدهد و سیاستندیده عربده بکشد تا کشور را به سمت آشوب، اغتشاش و بیثباتی سوق دهد.
ترامپ خوب فهمیده که دیگر نیازی به شعارِ «دموکراسی» یا کارزارهای سنتی نیست؛ کافی است یک شومن پرسر و صدا را «رهبر آزادیخواه» جا بزنند؛ بقیه را رسانهها و شبکههای اجتماعی انجام میدهند. همانگونه که در پروندههای پیشین، چهرههای خشونتطلب، رادیکال و تروریست را بهصورت رسانهای بازپوشانی کردند و به شکلهایی مشروع به افکار عمومی تحویل دادند.
امروز پنتاگون کمتر به سرباز نیاز دارد؛ چون تلگرام، اینستاگرام، توییتر و یوتیوب لشکرِ آمادهٔ تولید روایت و همافزاییِ سیاسیاند.
حسینیِ احمق این بازی را جدی گرفته: هر روز با لباس و ژست تازه، و با جوشکاریِ ادبیاتِ التقاطی و مندرآوردی، عربدهکشیِ «براندازی» را تمرین میکند. او دارد همان سناریویِ از پیش نوشتهشدهٔ واشنگتن را اجرا میکند. سناریویی که هدفش نه آزادی یا آسایش مردم ایران، بلکه تاراجِ ثروت ملی و اجرای نقشههایِ تجزیه و کوچکسازیِ سرزمین است.
نکتهٔ سیاهِ ماجرا این است که پیش از هر تجاوز نظامیِ دشمنان متخاصم، تلاش میشود ابتدا آشوبِ داخلی ساخته شود تا بهعنوان بهانهٔ «حمایت»، مداخله توجیهپذیر شود. تجربهها و هشدارهای تاریخی نشان میدهد این نسخه، بخشی از مجموعهٔ عملیاتهای التهابآفرینی فرقهها و جریانهای معارض برای چنگانداختن و زخمیکردنِ صورتِ مامِ وطن است.
در پایان، طنزِ تلخِ روایت اتاقِ فکر رسانهایِ امپریالیسم این است که در مدل اوکراینی-صهیونیستی، دلقک ممکن است به ریاستجمهوری برسد؛ اما در مدل ایرانی، دلقک حتی فرصت اجرای نقش را نخواهد یافت. زیرا اینجا ایران است و بومِ منطقه متفاوت است. مردم صاحب بصیرتاند و تاریخ را میخوانند. طعم تلخ خیانتِ اپوزیسیونهای دوزاری را چشیدهاند و خوب میدانند پشت نقابِ دلقک و چالشبازیهای احمقانهٔ او، دستِ واشنگتن، لندن و منافع صهیونیستی برای تکهپارهکردنِ وطن در کار است.
*منبع:سراب حقیقت