واکنش رهبرانقلاب بعد از خواندن کتاب «فرنگیس»

از روزی که رهبر انقلاب در تقدیر از «فرنگیس» فرمودند «خانم‌ها از آقایان جلو زده‌اند»، نگاه‌ها به زنان روایتگر جنگ تغییر کرد.مهناز فتاحی، نویسنده این اثر، معتقد است این جمله نه فقط تحسین، بلکه مسئولیتی سنگین بر دوش زنان روایتگر گذاشت.

شهدای ایران: به نقل از فارس، دوران هشت ساله دفاع مقدس، بخشی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده و هنوز آثار و تأثیرات آن بر جامعه و فرهنگ ملموس است. با گذشت بیش از چهار دهه، ثبت دقیق جزئیات این دوران با چالش‌هایی همراه است؛ فراموشی حافظه جمعی، تناقض در روایت‌ها و بازسازی ذهنی وقایع از جمله محدودیت‌هایی است که پژوهشگران و نویسندگان با آن مواجه‌اند.

در این گفت‌وگو، مهناز فتاحی، نویسنده شناخته‌شده ادبیات پایداری و نویسنده آثاری چون «فرنگیس» و «پناهگاه بی‌پناه»، از دشواری‌های تاریخ‌نگاری دفاع مقدس سخن گفته و توضیح داده است چگونه می‌توان میان واقعیت تاریخی و استفاده از زبان ادبی برای انتقال حس و حال دوران، تعادل برقرار کرد. او درباره نقش زنان در ادبیات پایداری، توجه به کیفیت آثار و اهمیت زندگی کردن با سوژه‌ها و همراهی با تجربه‌های انسانی آنان صحبت کرده است. همچنین به چالش‌های موجود در تولید آثار ادبی و ضرورت تمرکز بر آثار ماندگار و تأثیرگذار اشاره کرده است.

خانم فتاحی، با توجه به اینکه بسیاری از راویان دفاع مقدس پس از گذشت سال‌ها با چالش فراموشی جزئیات روبه‌رو می‌شوند، به نظر شما چه عواملی موجب می‌شود تاریخ‌نگاری این دوران با محدودیت همراه باشد؟ و اساساً چطور می‌توان بر چنین مشکلاتی غلبه کرد؟ به بیان دیگر، چه میزان از روایت‌هایی که امروز ثبت می‌شود، برآمده از واقعیت عینی است و چه مقدار به زبان ادبی و بازآفرینی نزدیک شده است؟

فتاحی: بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران در همان دوران دفاع مقدس شکل گرفت. در آن سال‌ها که جنگ جریان داشت و حتی تا مدت‌ها پس از پایان جنگ، توجه به ثبت دقیق مسائل تاریخی چندان گسترده و عمیق نبود. حالا که به مرحله تاریخ‌نگاری رسیده‌ایم، با محدودیت‌های زیادی مواجهیم. از جمله مهم‌ترین این محدودیت‌ها، فراموشی تدریجی حافظه جمعی است. انسان‌ها بعد از گذشت چهل سال، جزئیات را همان‌طور که اتفاق افتاده به خاطر نمی‌آورند. اصل ماجرا را به یاد دارند، اما توالی دقیق حوادث، تاریخ‌ها و ریزه‌کاری‌ها در ذهنشان کمرنگ یا جابه‌جا شده است.

برای مثال، من در یکی از کتاب‌هایم با حدود ۳۰ راوی گفت‌وگو کردم. موضوع کتاب مربوط به سال ۵۹، یعنی آغاز جنگ است. همه آن‌ها اصل ماجرا را درست بازگو می‌کردند، اما وقتی به جزئیات می‌رسیدیم، تناقض‌ها پیدا می‌شد. گاهی راوی بر اساس تصورات یا برداشت شخصی خود سخن می‌گفت، نه آنچه دقیقاً رخ داده بود. این طبیعی است، زیرا ذهن در گذر زمان وقایع را بازسازی می‌کند و همین بازسازی باعث تغییرات می‌شود.
 
البته وظیفه پژوهشگر این است که از دل این روایت‌های متنوع، تصویری واقعی و معتبر استخراج کند. اما گاهی هم گریزی از بهره گرفتن از زبان ادبی وجود ندارد. در چنین مواقعی، نویسنده برای انتقال حس و فضای آن دوران، ناچار است به کمک تخیل و ادبیات بیاید. البته تأکید می‌کنم که این سهم باید اندک باشد. اصل کار ما بازگویی واقعیت است و تنها در بخش‌هایی می‌توان از ادبیات به‌عنوان یاری‌گر استفاده کرد.

شما سال‌هاست که در حوزه ادبیات پایداری قلم می‌زنید. در سال‌های نخست این مسیر، بسیاری اعتقاد داشتند که زنان چون در خط مقدم نبوده‌اند، نمی‌توانند درباره جنگ بنویسند. اما امروز شرایط تغییر کرده است. بسیاری از روایتگران زن هستند و حتی آثار مهمی از آنان منتشر شده که مورد توجه قرار گرفته و تقریظ مقام معظم رهبری را نیز دریافت کرده است. به نظر شما زنان نویسنده چه چیزی به این ادبیات اضافه کرده‌اند؟

فتاحی: خاطرم هست در مراسم تقدیر از کتاب «فرنگیس»، رهبر معظم انقلاب جمله‌ای فرمودند که برای من بسیار ارزشمند بود. ایشان گفتند: «خانم‌ها از آقایان جلو زده‌اند.» این جمله نشان‌دهنده خوشحالی و رضایت ایشان از حضور پررنگ زنان در عرصه روایتگری دفاع مقدس بود. زنان در آن دوران فقط ناظر نبودند؛ آن‌ها خود نیز بخشی از جنگ بودند. به‌عنوان مادر و همسر رزمنده، به‌عنوان پشتیبان جبهه، پرستار، امدادگر و حتی رزمنده مستقیم. حضورشان در همه لایه‌های دفاع مقدس دیده می‌شود.
 
امروز هم این حضور در عرصه قلم پررنگ‌تر ادامه یافته است. به باور من، اگر زنان پشت جبهه را محکم نگه نمی‌داشتند، مردان نمی‌توانستند با فراغ بال بجنگند. این همان واقعیتی است که امروز در آثار زنان نویسنده بازتاب یافته. خدا را شکر که امروز تعداد آثار تولیدشده بسیار بیشتر از گذشته است و سهم زنان در میان آثار برجسته و تحسین‌شده چشمگیر است.

همان‌طور که گفتید، در گذشته آثار این حوزه بیشتر حالت مستند و تاریخی داشت و شاید برای عموم مردم چندان جذاب نبود. اما به نظر می‌رسد ورود زنان مسیر را تغییر داد.

فتاحی: دقیقاً همین‌طور است. روحیه عاطفی، جزئی‌نگری و دقت زنان در مسائل انسانی و احساسی، سبب شد روایت‌ها زنده‌تر و اثرگذارتر شوند. اگر تاریخ صرف نوشته شود، ارزشمند است، اما ممکن است بر دل مخاطب ننشیند. وقتی این تاریخ با عنصر احساس همراه می‌شود، اثرگذاری آن چند برابر می‌گردد. زنان توانستند با بهره‌گیری از عاطفه، پلی میان راوی و مخاطب بسازند. نتیجه آن، کتاب‌هایی است که نه‌تنها واقعیت تاریخی را ثبت کرده‌اند، بلکه تأثیر عاطفی عمیقی نیز بر مخاطب گذاشته‌اند.

البته با وجود افزایش کمّی آثار، بسیاری بر این باورند که از نظر کیفی همچنان چالش‌هایی وجود دارد و بخش زیادی از آثار از استاندارد لازم برخوردار نیست. نظر شما چیست؟

فتاحی: من همیشه گفته‌ام که انتشار صد کتاب بی‌کیفیت به مراتب بدتر از منتشر نکردن آن‌هاست. در مقابل، اگر تنها یک کتاب خوب و ارزشمند تولید شود، بهتر است. چرا؟ چون تاریخ ما ارزشمند است و نباید با کتاب‌سازی سطحی، آن را خدشه‌دار کنیم. این ظلمی است در حق راوی و تاریخ.
 
از سوی دیگر، باید از خود بپرسیم هدف ما از نوشتن چیست؟ مگر نه این است که می‌خواهیم نسل امروز، به‌ویژه جوانان را با آن دوران آشنا کنیم؟ پس باید اثری ارائه دهیم که هم زیبا و هنرمندانه باشد، هم باورپذیر و تأثیرگذار. اگر نویسنده ساختارهای ادبی و هنری را نشناسد، اثرش نه‌تنها مؤثر نخواهد بود، بلکه ممکن است مخاطب را دلزده کند.

برای خود من، هر کتاب سه سال زمان می‌برد. در این مدت با موضوع زندگی می‌کنم، به جزئیاتش می‌روم، اشک‌ها و لبخندهایش را لمس می‌کنم. چون معتقدم کتاب باید به گونه‌ای باشد که حق مطلب ادا شود. درست است که باید تولید آثار را افزایش داد، اما این افزایش نباید به بهای بی‌کیفیت شدن باشد. من حتی نوقلمان‌هایی را تربیت کرده‌ام و دو سال است با آن‌ها کار می‌کنیم تا یاد بگیرند چگونه باید اثری درست و ماندگار خلق کرد.

به باور من، یک کتاب خوب می‌تواند کاری بکند که شاید صد کتاب بی‌ارزش از انجامش عاجز باشند. وقتی رهبر انقلاب بر کتابی تقریظ می‌نویسند، یعنی آن را هنرمندانه و تأثیرگذار یافته‌اند؛ کتابی که بر جامعه نیز همان اثر را خواهد گذاشت.

شما به «زندگی کردن با سوژه‌ها» اشاره کردید. از میان همه آثاری که نوشته‌اید، کدام سوژه بیش از بقیه بر شما اثر گذاشته و هنوز هم ذهن و دل شما را رها نکرده است؟

فتاحی: حقیقت این است که بیشتر سوژه‌ها چنین تأثیری دارند. بارها شده است که در جریان نوشتن، خودم را به جای راوی دیده‌ام. دردهایش را حس کرده‌ام، رنج‌هایش را تجربه کرده‌ام و اشک‌هایش را با خود گریسته‌ام. شاید به همین دلیل بیشتر آثارم فضای غمگین دارند؛ چون راویان من انسان‌هایی رنج‌کشیده‌اند.
 
مثلاً در کتاب «فرنگیس»، وقتی او از شهادت خواهر و برادرش گفت که روی مین رفتند و پیکرشان تکه‌تکه شد، من نیز آن رنج را تمام‌قد حس کردم. یا کتاب «عروس‌های جنگ» که روایت دخترانی است که تنها چند روز یا نهایتاً یک ماه همسر داشتند و بعد بیوه شدند؛ کتابی واقعاً تکان‌دهنده.

همین حالا در حال نگارش کتاب «مدرسه رشید قاسمی کرمانشاه» هستم که درباره شهادت ۱۶ کودک کلاس دومی است. یا کتاب «پناهگاه بی‌پناه» که قصه‌های جان‌سوزی دارد. اگر بخواهم تکان‌دهنده‌ترین تجربه‌ام را نام ببرم، همین «پناهگاه بی‌پناه» است. هنگام نوشتن بارها احساس می‌کردم که در همان لحظه بمب بر سر پناهگاه فرود آمده و همه نفس‌ها در سینه حبس شده است.

با این اوصاف، زندگی شما با غم‌های روایت‌ها گره خورده است. آیا پیش آمده که از این حجم اندوه خسته شوید و با خود بگویید دیگر نمی‌نویسم؟

فتاحی: بله، خستگی پیش آمده، اما هیچ‌گاه نگفته‌ام که نمی‌نویسم. چون همیشه احساس می‌کنم راویان در کنارم هستند و از من خواسته‌اند که قصه‌شان نوشته شود. گاهی حس می‌کنم روبه‌رویم ایستاده‌اند و از من تشکر می‌کنند که یادشان را زنده نگه داشته‌ام.

برای نمونه، وقتی روی کتاب «پناهگاه بی‌پناه» کار می‌کردم، هر بار که از محل حادثه عبور می‌کردم، تصور می‌کردم بچه‌ها دم در پناهگاه ایستاده‌اند و صدایم می‌زنند. این حس مسئولیتی سنگین بر دوشم می‌گذارد.
 
در انتها باید بگویم که «پناهگاه بی‌پناه» تنها کتابی است که درباره آن حادثه عظیم نوشته شده است؛ حادثه‌ای که طی آن با اصابت یک موشک، ۳۰۰ نفر شهید و زخمی شدند. بارها گفته‌ام که پژوهشگران و هنرمندان باید از این کتاب استفاده کنند. خوشبختانه نمایشنامه‌نویسانی با الهام از آن آثار نمایشی تولید کردند. اما باور دارم اگر کارگردانی توانمند همین کتاب را به یک سریال ۳۰ قسمتی تبدیل کند، اثری ماندگار برای تاریخ معاصر ما خواهد شد.

در ادامه بریده‌ای کوتاه از کتاب «فرنگیس» را می‌خوانید:سال‌هاست که لباس سیاه را از تن در نیاورده‌ام. لباس سیاه، از روزهای اول جنگ به تنم مانده است. هنوز سال این یکی تمام نشده، سال دیگری می‌شود.

هنوز پای یکی خوب نشده، دیگری روی مین می‌رود. هنوز حرص و داغ آن روزها روی دلم است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار