ناگفتههایی از یار دیرین سید حسن نصرالله
سردار عباس نیلفروشان، یار دیرین سید حسن نصرالله، تنها یک نظامی نبود. این فرمانده که نامش در لیست ترور آمریکا بود، شاعری عارف و معمار استراتژیهای منطقه نیز بود. روایتی شگفتانگیز از مردی که قلبش، بزرگتر از درجه نظامیاش بود.
شهدای ایران: شریفی، روایتش را از تلخترین شیرینیها آغاز میکند؛ از سال ۱۳۸۴ در بیمارستان بقیه الله. شریفی میگوید: سردار نیلفروشان در محل کار قلبش مشکل پیدا کرد. بلافاصله به بیمارستان بقیه الله منتقلشان کردیم. حالش خراب بود و با برانکارد می بردنش تا تست قلب بگیرند.یک نفر که برای آزمایش آمده بود داشت میگفت من الان پول ندارم. لطفاً این آزمایشات را از من بگیرید. یکدفعه سردار به من اشاره کرد و گفت: حسین این آقا چه مشکلی دارد؟ گفتم: مشکل مالی دارند. اشاره کرد به جیبش و دوتا تراول در جیبش بود. با اشاره گفت: هر دو را به این آقا بدهید. آن آقا خیلی خوشحال شد و گفت: شمارهحسابتان را بدهید که هر وقت توانستم برگردانم ولی سردار اشاره کرد که نمیخواهد و بروید.
همزمان با سالگرد شهادت سردار سرلشکر عباس نیلفروشان در کنار سید حسن نصرالله، دنبال کسی میگشتیم تا ما را بیشتر باشخصیت این فرمانده چندوجهی آشنا کند. به حسین شریفی رسیدیم. دوست و همکار قدیمی سردار که خودش را «خادم» او میداند. شریفی در حال ساخت مستندی درباره سردار شهید نیلفروشان است که تابهحال دو قسمتش با موضوع اربعین از صدا و سیما پخش شده است؛ اجابت شبهای قدر و آسمان نیلی. روایت شریفی از سردار، تصویری است شگفتانگیز از مردی که در بالاترین سطوح نظامی، قلبی داشت سرشار از عشق و هنر و تواضع.
آشناییشان برمیگردد به سال 73. وقتی شریفی در سازمانی کار میکرد که سردار برای تدریس به آن سازمان رفته بود. شریفی میگوید: من اولین باری که ایشان را دیدم فقط سلام و علیک کردیم و خودمان را معرفی کردیم ولی به طرز عجیبی جذب ایشان شدم. سردار نیلفروشان مثل آهنربا قلب من را جذب کرد. ایشان چهره و وجههشان بهطوری جذاب بود که آدمها رو میبلعید از نظر اخلاقی. از بس انسان با صفایی بودند. از هر کسی که با ایشان مراودهای داشت بپرسید همین را میگویند.
از صحبتهای شریفی هم به وجد آمدهایم و هم تأسف میخوریم. تأسف ازاینجهت که چرا در زمان حیات سردار نیلفروشان آنقدر نمیشناختیمش. وقتی میپرسیم مهمترین خصوصیتی که آنقدر شما را جذب سردار کرده است چه بوده جوابش در یک کلمه است: مردمداری. شریفی داستان بیمارستان بقیه الله را برایمان تعریف میکند . با حیرت به شریفی میگویم : چقدر عجیب است که سردار با وجودی که حالش بد بوده و قلبش ناراحت، حواسش به بقیه بیماران بوده است و جواب شریفی بیشتر شگفتزدهمان میکند: آخر ایشان شاعر بودند. دیوان شهید نیلفروشان در روز سالگردش رونمایی شد.مصراعی که یادم هست از ایشان برای حضرت آقا بود که گفت: نگذارید علی بی کس و بییار شود، نگذارید مکر بنی ساعده تکرار شود...
هنوز در حیرت شعرهای سردار نیلفروشان ماندهایم که شریفی میگوید: ایشان هنرمند بودند. روی سنگ انگشتر آیات قرآن را حکاکی میکردند. نظامی، دانشمند، هنرمند و عارفی که گرههای سازمانی را با توسل به ائمه اطهار باز میکرد و گاهی برای حل یک مشکل ساده، صبح از تهران راهی مشهد میشد و عصر برمیگشت.
میپرسم: سردار نیلفروشان دکترا داشتند. میشود از مدارج علمیشان برایمان بگوئید. شریفی بر میگردد به زمانی که علی، فرزند سوم شهید نیلفروشان قرار بود به دنیا بیاید و فردای آن روز قرار بود بچه به دنیا بیاید و دو سه روز بعد سردار آزمون دکترا داشت. وقتی شریفی به بیمارستان صدوقی اصفهان میرسد، سردار را در حال مطالعه کتاب میبیند و با تعجب میگوید: سردار الان وقت مطالعه است؟ شهید نیلفروشان با آرامش جواب میدهد: دکترها کار خودشان را میکنند و خدا هم کار خودش را بلد است. من هم آزمون دارم و مطالعه میکنم.
میپرسم: سردار نیلفروشان دکترا داشتند. میشود از مدارج علمیشان برایمان بگوئید. شریفی بر میگردد به زمانی که علی، فرزند سوم شهید نیلفروشان قرار بود به دنیا بیاید و فردای آن روز قرار بود بچه به دنیا بیاید و دو سه روز بعد سردار آزمون دکترا داشت. وقتی شریفی به بیمارستان صدوقی اصفهان میرسد، سردار را در حال مطالعه کتاب میبیند و با تعجب میگوید: سردار الان وقت مطالعه است؟ شهید نیلفروشان با آرامش جواب میدهد: دکترها کار خودشان را میکنند و خدا هم کار خودش را بلد است. من هم آزمون دارم و مطالعه میکنم.
سردار نیلفروشان دارای مدرک دکترای مدیریت استراتژیک از دانشگاه امام حسین (ع) بود و در عالیترین سطوح، مباحث استراتژیک را تدریس میکرد. اما ویژگی بارز او که سبب رشدش تا سطح معاون عملیات سپاه شد، نگاه بلندش بود.شریفی میگوید: سردار دورنگر بود. همین نگاه بود که او را به معمار برنامههای راهبردی در منطقه تبدیل کرد.
روایت سردار عباس نیلفروشان در اینجا به پایان میرسد، اما میراث او تازه آغاز میشود. او تجسم عینی چندوجهی بودن یک فرمانده در تراز انقلاب بود؛ نه فقط یک نظامی صرف، بلکه فیلسوفی در قامت سردار.
شهید عباس نیلفروشان مردی است که به دلیل عمق نگاه استراتژیک و تسلط راهبردیاش بر معادلات منطقه، نامش در لیست ترور آمریکا قرار گرفت.
او معمار برنامههایی بود که افقهای دور را میدید و به همین دلیل، به سطح معاون عملیات سپاه رسید؛ مقامی که خود گواهی بر اهمیت او در پازل قدرت ایران بود.
برای شناختن بخشی از فضائل او، باید به عمق کلامش رفت ،به شعری که در وصف شهادت گفته است:
سالها در طلبت جان بکفم بودونبودجز که سودای لبت بر دو لبم بودونبودیک دم آسودهخیالم به سرانجام فراقلحظهها، ثانیهها ذکر لبم بود ونبود فرصت شرح فراقم که بدانم چونم
شعلهام، سوختهام، تو همه بودونبودنیلیا!
عاشقی و سر به تنت هست هنوز
آخر قصه، همین بود که سر بودونبود
*منبع:فارس