کد خبر: ۲۶۳۷۶۵
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۹

روایت شنیده نشده از دوران کودکی شهید هسته‌ای داریوش رضایی‌نژاد/ ماجرای پوشیدن پولیور در فصل گرما

آرمیتا ژن پدرش را در وجودش دارد. دوست ندارم در مورد موفقیت آرمیتا صحبت کنم چون من هم معتقدم موفقیت در سیستم آموزشی امروز ایران متاسفانه مبتنی بر ناعدالتی آموزشی است.
 
 
روایت شنیده نشده از دوران کودکی شهید هسته‌ای/ پولیور در فصل گرما
به گزارش شهدای ایران ، شهره پیرانی، همسر گرانقدر شهید هسته‌ای داریوش رضایی‌نژاد در تازه‌ترین پست اینستاگرامی خود نوشته است:

کمال‌طلب بودم و احتمالا هستم. آنقدر کمال‌طلب که وقتی آرمیتا آذر ماه ۱۳۸۵ به دنیا آمد به داریوش گفتم باید کاری کنیم که با بچه‌های سال ۸۵ برود مدرسه. داریوش که خدای عقلانیت بود با وجود اینکه خودش دو سال جهشی خوانده بود (کلاس دوم دبستان و دوم راهنمایی) گفت اجازه نمی‌دهم آرمیتا حتی یک روز زودتر از سنش مدرسه برود. داریوش معتقد بود فراتر از سن رفتن ضربات جبران‌ناپذیری به کودک و نوجوان وارد می‌کند.


در تمام یازده سال زندگی مشترک‌مان حتی یک‌بار افتخار نکرد که شانزده سالگی دیپلم گرفته و وارد دانشگاه شده. اما تعریف می‌کرد وقتی اول دبستان بوده مداد رنگی نداشته و توان خریدن آن هم نبوده و به خاطر برخورد یکی از همکلاسی‌هایش که اتفاقا مدادرنگی داشته چه زخم عمیقی بر روانش نشسته. تعریف می‌کرد وقتی دبیرستان بوده و نیمه دوم سال تحصیلی در آن هوای گرم آبدانان مجبور بوده پولیور گرم زمستانه‌اش را بپوشد چون لباس خنکی برای پوشیدن نداشته. با این وجود متوقف نشده و شاگرد اول تمام دوران تحصیلش بوده.

آرمیتا ژن پدرش را در وجودش دارد. دوست ندارم در مورد موفقیت آرمیتا صحبت کنم چون من هم معتقدم موفقیت در سیستم آموزشی امروز ایران متاسفانه مبتنی بر ناعدالتی آموزشی است. ناعدالتی که اگر در زمان کنکور داریوش بود داریوش را هم متوقف می‌کرد و امثال داریوشی وجود نداشت که در خدمت توسعه این کشور قرار بگیرد.

معلمین مدرسه آرمیتا (برای اولین حالا که آرمیتا فارغ التحصیل شده بگذارید بگویم آرمیتا چهارده سال دانش آموز مدرسه ارزشمند روشنگر بوده که یکی از بهترین مدارس دخترانه ایران در زمینه آموزش و پرورش دختران است) شهادت می‌دهند آرمیتا بدون توجه به سهمیه تلاش کرد و موفق شد. آرمیتا می‌خواهد در خدمت ایران باشد نه سربار ایران. همانطور که پدرش بین خدمت و خیانت (وقتی که هزاران روش برای تطمیعش به کار گرفته شد) خدمت را انتخاب کرد و با افتخار و آگاهانه جانش را فدای این سرزمین کرد.


امیدوارم آرمیتا مسیر پدرش را در خدمت به ایران در رشته‌ای که انتخاب می‌کند ادامه دهد. منتی بر آرمیتا ندارم. شاید تنها کاری که کردم این بود که به آرمیتا یاداور شدم پدرش دوست داشت فرد متعهد و مسئولیت پذیری باشد، می‌گفت مهم نیست چه رشته‌ای بخواند و چه‌کاره شود مهم این است چقدر نسبت به کارش مسئولانه برخورد کند.

تعریفم از موفقیت تعریف‌های معمول جامعه نیست. تعریفم از نخبگی هم همینطور. موفقیت را در میزان تاثیرگذاری مثبت بر زندگی انسانی و خدمت به مردم میدانم و نخبگی را مثل کل دنیا در میزان خدمت به کشوری که زمینه موفقیت برایت فراهم کرده.
 

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار