بازخوانی فضای خاص مرز خسروی و قصر شیرین همزمان با سالروز بازگشت آزادگان

به گزارش شهدای ایران: یک: بیست و چهارم مرداد ۱۳۶۹ مثل همه بیست و چهارم مرداد سالهای قبل، آفتاب تیز میتابید و هوا گرم بود. کشور در دلتنگی مردان و زنان پیر و جوانی به سر میبرد که رفته بودند برای حفاظت از خاک وطن بجنگند اما برنگشته بودند؛ پاسدارانی که حالا عنوانشان اسیر بود.
دو: مادران و پدران روزها را میشمردند، ۲ سال و ۲۳ روز از امضای قطعنامه و پایان جنگ میگذشت و فرزندانشان زنگ در خانه را نزده بودند که اخبار صبح رادیو خبری خواند به زیبایی خبر آزادی خرمشهر، اسرای ایرانی ۲ روز بعد یعنی ۲۶ مرداد آزاد میشوند. خبر مثل نغمه خوش بلبلها، سارها و قناریها در سطح شهر پیچیده شد؛ رفتگان باز میگشتند.
۲. مرز خسروی دیگر یک مرز نبود، دروازهای بود به روی آزادی، نقطه صفر انتظار بود و صدای خنده جای گلوله را گرفته بود. کاروان آزادگان با آن اتوبوسهای بنز سفید معروف با خانوادههای پر جمعیتی که برای استقبال آمده بودند، ترافیکی بلندی در قصر شیرین ایجاد کردند، زیباترین ترافیک جهان که هر بینندهای دوست داشت طولانیتر شود؛ اصلا انقدر ادامه پیدا کند که تهش را کسی نتواند ببیند.
۳. به روایت سردار حسین علایی در جلد دوم کتاب تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ۳۹ هزار و ۴۱۷ ایرانی در جنگ با عراق به اسارت در آمده بودند که در ۷۰ مرحله تبادل شدند و این جدا از ۵۷۴ اسیری بود که در زندانهای عراق به شهادت رسیدند. کوچکترین اسیر ایرانی ۹ سال و سالمندترین آنها ۹۸ سال سن داشت.
۴. هنوز از مرز خسروی و قصر شیرین بوی آزادگی میآید؛ عطر شیرین بازگشت به خانه در اوج ناامیدی و یاس؛ بوی پیراهن یوسفی که از کنعان بازگشته و کوچه به کوچه این وطن را غرق در خوشحالی کرده است.